خلاصه کتاب ” بازنگری ” اثر ” جیسون فرید و دیوید هاینمایر هانسون ”
ReWork by Jason Fried and David Heinemeier Hansson
این کتاب درباره چیست؟
کتاب بازنگری (منتشر شده در سال 2010) دیدگاههای سنتی دربارهی ادارهی کسبوکار را به چالش میکشد و توصیههای متفاوتی در زمینههای مختلف مثل بهرهوری، ارتباطات و توسعهی محصول ارائه میدهد. این توصیهها بر اساس تجربیات شخصی نویسندگان در ایجاد و مدیریت شرکتی است که توانسته سالانه میلیونها دلار سود کسب کند.
چه کسانی باید این کتاب را بخوانند؟
- هر کسی که به راهاندازی شرکت خودش فکر میکند
- هر کسی که به این موضوع علاقهمند است که کار در قرن 21 چه شکلی باید باشد
- هر کسی که تلاش میکند محیطی پویا و کارا ایجاد کند
نویسنده این کتاب کیست؟
جیسون فرید یکی از بنیانگذاران شرکت 37signals است، شرکتی که ابزارهای همکاری ساده اما بسیار مؤثری برای توسعه وب ارائه میدهد.
دیوید هاینمایر هانسون هم شریک این شرکت و خالق فریمورک معروف Ruby on Rails است؛ فریمورکی که نه تنها در محصولات 37signals، بلکه در سرویسهایی مثل توییتر، هولو و هزاران وبسایت دیگر استفاده میشود. کتاب قبلی این دو نفر، به نام “واقعی شدن | Getting Real ” هم پرفروش بوده است.
چگونه کسبوکار خود را بهسرعت راهاندازی کنید؟
اگر کسی به فکر راهاندازی کسبوکار و شرکت خود افتادهباشد، احتمالاً جملاتی نظیر «یک طرح تجاری خوب بنویسید»، «به دنبال سرمایهگذار باشید» و «تا دیروقت کار کنید» را به عنوان رموز موفقیت شنیدهاست.
اما نویسندگان این کتاب حرف تازهای دارند. آنها تجربیات خود را در این کتاب با خواننده در میان گذاشتهاند، راهکارهایی را ارائه میکنند که خود از آنها نتیجه گرفتهاند و آنچه بهطور معمول به عنوان دستورعمل موفقیت شناختهمیشود را به چالش میکشند.
در این خلاصه کتاب، نکاتی دربارهی شروع کسبوکار مطرح و بیان میشود که چه چیزهایی برای برداشتن اولین قدم کافی است. همچنین، نشان دادهمیشود که بهتر است با قدمهایی کوچک آغاز کرد و نیازی به ارائهی محصولی عجیب و پیچیده و تقلید از شرکتهای بزرگ نیست.
در آخر، شیوههای جدید مدیریت کسبوکار و نکاتی دربارهی محیط کاری، برنامهریزی، بهرهوری و منابع انسانی آوردهشدهاند.
در این خلاصه کتاب به موارد زیر نیز پرداخته میشود:
- چرا باید از سرآشپزها الگو گرفت؟
- چه واژگانی را باید از دایرهی لغات خود حذف کرد؟
- چرا نباید جلسات کاری برگزار کرد؟
- برای شروع، هستهی اصلی کسبوکار کافی است
- پای آنچه برایتان مهم است بمانید
- محصولی تقلیدناپذیر ارائه دهید
- کوچک شروع کنید اما به فکر سودآوری باشید
- تصمیم بگیرید چه نفروشید
- خود حقیقیتان را نمایان کنید
- محیط کاری دلچسبی ایجاد کنید
- بیش از حد برنامهریزی نکنید
- متمرکز و سریع کار کنید
- بیش از نیاز استخدام نکنید
- پیام کلی کتاب
برای شروع، هستهی اصلی کسبوکار کافی است
امروزه، راهاندازی کسبوکار شخصی آسانتر از هر زمان دیگری است. اگر قدم اول کوچک انتخاب شود، نیازی به زمان و منابع زیاد نیست.
هیچگاه نباید بیگدار به آب زد! لزومی ندارد که از کار خود استعفا دهیم تا صدها ساعت روی ایدهی خود وقت بگذاریم. بهتر است اندکی بر تلاش خود بیافزاییم و در هفته چند ساعت را به پرورش ایده اختصاص دهیم.
همچنین، میتوان از هر مقدار سرمایه و تجهیزات که در دسترس یا قابل تامین است، استفاده کرد و زیر بار قرض نیز نرفت.
تا جایی که میتوان باید از سرمایهگذار خارجی دوری کرد، مگر آنکه دیگر چارهای نباشد، زیرا از آزادی عمل و اختیار صاحب ایده میکاهد و سرمایهگذاران نیز میخواهند نظر خود را اعمال کنند و از طرفی یافتن سرمایهگذار فرایندی وقتگیر است و از تمرکز بر روی ایدهی اصلی میکاهد.
هنگام راهاندازی یک شرکت، باید تمام تلاش را بر روی پیریزی هستهی اصلی کسبوکار متمرکز کرد. بدون هستهی اصلی، هیچ کاری را نمیتوان از پیش برد.
برای مثال، هستهی اصلی یک رستوران، میتواند مواد اولیهی غذایی باشد که بدون وجود آن معنای خود را از دست میدهد. هسته باید در طول زمان ثابت و پایدار باشد.
برای مثال، آمازون (Amazon) کار خود را به عنوان یک کتابفروشی آنلاین آغاز کرد، اما هستهی اصلی آن تنها کتابها نبودند؛ ارسال سریع، قیمت باصرفه و ارائهی مجموعهای کامل از اهمیت فراوانی برخوردار بودند و به همین علت هم توانست نزد مردم به محبوبیت برسد.
پس از تعیین و آمادهسازی هستهی اصلی کسبوکار، باید بهسرعت دست به کار شد و آن را راهاندازی کرد. صبرکردن برای آمادهشدن تمامی جوانب کسبوکار بهطور کامل، اشتباه محض است.
بعدها نیز میتوان جزئیات را بررسی کرد و بهبود بخشید. نویسندگان کتاب، در زمان آغاز به کار شرکت نرمافزاری خود به نام 37سیگنال (37Signals)، حتی نمیتوانستند به مشتریان خود صورتحساب بدهند.
اما برنامهی پرداخت را ماهانه تنظیم کردند. بدین ترتیب چهار هفته برای حل این مشکل زمان داشتند و به هر صورت کار خود را شروع کردند.
پای آنچه برایتان مهم است بمانید
راهاندازی یک کسبوکار موفق، نیاز به حس اضطرار و ازخودگذشتگی دارد و تنها زمانی میتوانیم آنها را بهدست آوریم که کاری که انجام میدهیم برایمان مهم باشد.
اگر قرار است قدمی برداریم، بهتر است در راستای چیزی باشد که از انجام آن به خود افتخار کنیم.
برخی افراد، از همان روز اول شروع کار، فکر ترک آن را در ذهن میپرورانند. چنین کاری مانند این است که با هدف جدایی با کسی ازدواج کنید!
همانند یک رابطه، مدیریت یک کسبوکار نیز باید با شور و علاقه و تعهد همراه باشد نه با فکر برهم زدن آن!
اگر کسی پای آن چیزی که برایش اهمیت دارد بایستد و پایداری خود را ثابت کند، طرفداران وفادار بسیاری خواهدیافت.
برای مثال میتوان به یک ساندویچفروشی اشاره کرد که کیفیت و تازگی برای صاحب آن بسیار اهمیت دارد و به همین خاطر، فروش بعدازظهر خود را متوقف کرده است، زیرا نانها دیگر به تازگی زمان صبح نیستند.او چشم بر سود بیشتر خود بسته و از فروختن ساندویچهایی با کیفیت متوسط خودداری کرده است و به همین علت مشتریان وفاداری دارد که عاشق تازگی ساندویچهایش هستند.
برای مثال، اگر کسی صاحب یک کافهی کوچک و دنج است که برای افرادی که دوست دارند قهوهی خود را در آرامش صرف کنند، مناسب است، میتواند خود را در جبههی مقابل کافههای بزرگ، زنجیرهای و شلوغ معرفی کند.چنین عملی، اسم آن را بر سر زبانها میاندازد و در ذهن مشتریان نقش میبندد.
از طرفی، نباید از رقیبان تقلید کرد و به آنها اجازه داد تا استراتژیهای خود را القا کنند.
برای مثال، اگر شخصی بخواهد محصولی مشابه تلفن همراه آیفون ارائه و با آن رقابت کند، همیشه یک قدم از رقیب خود عقب میماند.بهترین شیوه این است که نه بر روی کارهای دیگران، بلکه بر روی هدف و مقصود خود تمرکز کرد.
محصولی تقلیدناپذیر ارائه دهید
اگر یک شرکت به موفقیتی چشمگیر دست یابد، دیگران در صدد تقلید از آن برخواهند آمد. برای جلوگیری از این امر، باید محصولی با ویژگیای منحصربهفرد و یکتا ارائه کرد که آن را تقلیدناپذیر سازد.
برای مثال، اشتیاق اصلی تونی هسیه (Tony Hsieh)، مدیر عامل شرکت فروش آنلاین کفش و لباس به نام زاپوس (Zappos)، ارائهی عالی خدمات به مشتری را سرمشق اصلی شرکت خود قرار دادهاست.
فروشگاههای رقیب، بهراحتی میتوانند کفش و لباس مشابهی را عرضه کنند اما توانایی تقلید از این میزان وفاداری به ارائهی خدمات عالی به مشتری را ندارند.
مثال زیر نمونهی خوبی از محصولی است که سازندهاش با اشتیاق آن را طراحی و تولید کرد.
بیل بُوِرمن (Bill Bowerman)، مربی دو و میدانی آمریکایی، متوجه ناکارآمدی کفشهای دویدن ورزشکاران شد و تصمیم گرفت راه حلی برای آن پیدا کند. روزی، هنگام صرف وافل (نوعی شیرینی)، ایدهای به ذهنش خطور کرد و با ریختن لاستیک در ماهیتابهی مخصوص پخت وافل، اولین قدم در طراحی کفشهای وافلی نایکی (Nike) را برداشت.
اغلب، مردم انتظار عملکردی عالی از آنچه که خریدهاند دارند، اما در واقع آن نتیجهی مطلوب مورد انتظار را نمیگیرند. برای موفقیت باید خلاف دیگران عمل کرد.
باید محصولی ساده و کاربردی ارائه داد که مشتری را بیش از آنکه انتظار دارد، خشنود سازد و آوازهاش میان مردم بپیچد.
اگر موفق به انجام چنین کاری شویم، بهراحتی و بدون نیاز به تبلیغات عجیب و غریب و هزینهبر، میتوانیم محصول خود را به فروش برسانیم و مطمئن باشیم که مشتری با رضایت بازمیگردد.
زمانی که بتوان محصولی خاص و محبوب به بازار عرضه کرد، دیگر نگرانی دربارهی تقلید از آن بیمورد است و میتوان با خیال راحت تمام دانش خود را با دیگران به اشتراک گذاشت.
همانند سرآشپزان زبردست که با انتشار کتابهای آشپزی و بهترین دستورهای غذایی خود، توجهات را به سمت خود جلب میکنند، یک مدیرعامل موفق نیز میتواند با به اشتراکگذاشتن تجارب باارزش و دانش تخصصی خود، نام شرکتش را سر زبانها بیاندازد.
دانش و تجربهی خود را میتوان به کمک دستورعملهای کوتاه، دورههای آموزشی و ویدیوها به دیگران انتقال داد.
اغلب شرکتها، بهخصوص شرکتهای بزرگ، اهل پنهانکاری هستند و هیچ اطلاعاتی از خود بروز نمیدهند.آموزش دانستههای خود به مردم، در مقابل چنین شرکتهایی یک مزیت رقابتی اساسی است.
کوچک شروع کنید اما به فکر سودآوری باشید
بسیاری از کسبوکارهای نوپا و کوچک، در آرزوی روزی هستند که بزرگ و شناخته شده باشند. اما همیشه بزرگتر بودن بهتر نیست.
برای مثال، دانشگاههای مطرحی چون هاروارد (Harvard) و کمبریج (Cambridge)، علاقهای به گسترش کار خود، تاسیس شعبه در سراسر دنیا و آموزش صدها هزار نفر در سال ندارند و از آنچه هستند راضیاند.
کوچکبودن مزایایی دارد که میتوان از آنها بهره برد:
نمایشهایی که در برادوی (Broadway) اجرا میشوند، پیش از آن، در شهرهای کوچکتری از نیویورک به اجرا درمیآیند تا آمادگی و پختگی لازم برای اجراهای بزرگ را کسب کنند.
بهطور مشابه، در زمینهی کسبوکار نیز، میتوان از گمنامی در شروع کار بهره برد و ایدهها و فرایندهای مختلفی را تجربه و امتحان کرد. کسبوکارهای نوپا معمولاً با افراد اندکی آغاز میشوند که با هم به عنوان یک تیم کار میکنند. در چنین حالتی، تمامی افراد تیم میتوانند در خط مقدم شرکت حضور داشته، با مشتریان در ارتباط مستقیم باشند و نظرات و نیازهای آنها را بشنوند.
زمانی که تمام اعضای تیم در برابر رضایت مشتری مسئول هستند، بهسرعت درصدد رفع مشکلات اقدام و خدمات با کیفیتی به مشتری عرضه میکنند.در حالیکه در شرکتهای بزرگ با منابعانسانی زیاد و ساختار سازمانی پیچیده، زمان زیادی طول میکشد تا نظرات و بازخوردها به مسئول مربوطه برسند و مشکلات رفع شوند.
شروعی کوچک خوب است اما نباید فراموش کرد که هدف اصلی راهاندازی شرکتی موفق و پرسود است.
موسسان بسیاری از کسبوکارهای نوپا در سرزمین رویایی خود زندگی میکنند که در آن به راحتی پول سرمایهگذاران را خرج میکنند و دغدغهی سودآوری ندارند.
چنین افرادی به دنبال تجارت واقعی نیستند و ادارهی شرکت تنها سرگرمی مجللی برای آنها محسوب میشود.
پس اگر کسی میخواهد در کسبوکار خود به موفقیت برسد، باید از ابتدا، تصویر روشنی از راه رسیدن به سودآوری در ذهن داشتهباشد.
تصمیم بگیرید چه نفروشید
سرآشپز معروف انگلیسی، گوردون رمزی (Gordon Ramsay)، در برنامهی تلویزیویی آمریکایی خود به نام کابوسهای آشپزخانه (Kitchen Nightmares)، به سراغ رستورانهایی که دچار مشکل شدهاند میرود و به آنها کمک میکند تا رونقی دوباره بگیرند.او همیشه فرایند بهبود وضعیت را با حذف تقریباً دو سوم موارد موجود در منو، آغاز میکند. بهطور مشابه، در صورت بروز مشکلات در مورد یک محصول، باید حذف برخی از ویژگیهای آن را مدنظر قرار داد.
اگر میخواهیم چیزی خارقالعاده عرضه کنیم، باید از شر خصیصههای بد آن خلاص شویم. در واقع، باید محدودیتها را غنیمت بشماریم و محصول یا خدمتی با تعداد کمی ویژگی ارائه کنیم.
اگر رقیب، محصولی با تعداد زیادی ویژگی عرض میکند، ارائهی همان محصول به همراه خصیصههای بیشتر، اشتباه محض است.
گالریهای هنری تمام نقاشیهای موجود در دنیا را در معرض نمایش نمیگذارند، بلکه تعدادی نقاشی خاص را انتخاب میکنند. در مورد یک محصول نیز باید بهطور مشابه عمل کرد و آن را با چند ویژگی خاص و تضمینشده ارائه داد.
البته ساده نگهداشتن محصول یا خدمت کار آسانی نیست. هرچه مشتری بیشتری جذب یک محصول شود، درخواستهای بیشتری برای توسعهی آن از طرف مردم و افراد تیم کاری به دست میرسد.
اما هرگز نباید بیمحابا دست به عمل زد و به سرعت محصول را تغییر داد و ویژگیهای خواستهشده را اضافه کرد.در غیر این صورت، خاصبودن محصول از بین میرود و غیرقابل تشخیص میشود. همچنین، احتمالاً مشتریهای جدید را نیز فراری میدهد زیرا تنها مطابق میل مشتریهای کنونی ارائه شدهاست.
بنابراین، در ابتدا، باید هر ایدهای، حتی بهترین آنها را نیز رد کرد. اگر درخواستی واقعاً مهم باشد، آنقدر تکرار میشود که دیگر نتوان به آن بیاعتنایی کرد.
خود حقیقیتان را نمایان کنید
وقتی پای دنیای کسبوکار وسط میآید، اشخاص دوست دارند رسمی حرف بزنند، از کلمات پیچیده استفاده کنند و رفتاری دوستانه اما مصنوعی از خود نشان دهند تا همه بدانند که صاحب شرکتی بزرگ و حرفهای هستند.در این میان، شرکتهای کوچک نیز سعی بر تقلید از این تشریفات دارند تا خود را بزرگ جلوه دهند.
اما چنین کاری اشتباه است. کوچک بودن نه تنها ایرادی ندارد، بلکه موجب ایجاد ارتباطی صادقانه و صمیمانه با مشتریان نیز میگردد و میتوان خود واقعی را به نمایش گذاشت.
در یک شرکت کوچک، بازاریابی وظیفهی همهی افراد است.
هر نامهی الکترونیکی، تماس تلفنی و کامنت در وبلاگ و شبکههای اجتماعی حکم بازاریابی دارد و برقراری ارتباطی عمیق با مشتریان را ممکن میسازد.
حتی میتوان اطلاعاتی از آنچه درون شرکت اتفاق میافتد با مشتریان به اشتراک گذاشت تا بتوانند شناخت بهتری از آن پیدا کنند.
اگر پوشش خبری مورد نیاز شد، بهتر است به جای رسانههای جمعی معروف، به سراغ رسانههای کوچک مانند یک وبلاگ با موضوع مشخص رفت.یک مقاله در یک مجله یا وبلاگ که با زمینهی کاری شرکت ما مرتبط است، بسیار موثرتر از نوشتهای در یک روزنامهی معروف عمل میکند و شرکت را به مردم میشناساند.
برقراری ارتباط با نویسندگان چنین وبلاگهایی و ارسال درخواست برای آنها نیز بسیار آسانتر از یافتن خبرنگار یک رسانهی جمعی است.
اگرچه، ایجاد ارتباطی صمیمی با مشتریان، به این معناست که باید در مورد مشکلات و کاستیهای شرکت نیز با آنها روراست بود.
هیچکس علاقهای به شرکتی که مشکلات خود را پنهان میکند، ندارد. پس در صورت بروز نقص یا گرفتاری، بهتر است خود را به جای مشتری گذاشت، تصور کرد که چه نوعی از عذرخواهی او را راضی خواهدکرد و از جملات کلیشهای مخصوص شرکتهای بزرگ دوری کرد.
محیط کاری دلچسبی ایجاد کنید
اگر با افراد تیم مانند کودکان رفتار شود، آنها نیز رفتاری کودکانه از خود نشان میدهند و باید زمان بسیاری را صرف مدیریت آنها و تصمیمگیری برای آنها کرد.
آنها بهزودی دست از تفکر و عمل بازمیدارند و زمان و انرژی زیادی را هدر میدهند بی آنکه ثمرهی خاصی داشتهباشند.
ساختن یک محیط کاری دلپذیر با نکات زیر امکانپذیر است:
- باید در هنگام برقراری ارتباط با یکدیگر، مستقیم و بیپرده سخن گفت و از توضیحات طولانی، پیچیده و انتزاعی اجتناب کرد. همچنین، باید بدون تعارف، منظور واقعی خود را به اعضای تیم رساند. تشکیل جلسه، نشستن دور میز و صحبتکردن دربارهی مشکلات فایدهای ندارد. در عوض، باید مستقیم به سراغ سرمنشا آنها رفت.
- انتقاد نیز باید با صداقت همراه باشد. اگر تیم کاری بیش از اندازه بزرگ باشد و افراد با یکدیگر ناآشنا باشند، مذاکرات بهخوبی انجام نمیشود. باید همهی اعضای تیم بتوانند با همدیگر ارتباط روراست و صادقانهای برقرار و ایدههای بد را بهراحتی نقد کنند.
- باید در میان تیم کاری، از بهکار بردن برخی از کلمات و عبارات مانند نمیتوانیم، نیاز داریم، باید، آسان، فقط و سریع خودداری کرد. چنین واژگانی مانع برقراری ارتباطی سالم میان اعضای تیم میشود. برای مثال اگر کسی بگوید: «این کار باید انجام شود» یا «انجام دادن این کار که برای تو آسان است»، در واقع جایی برای گفتوگو باقی نمیگذارد.
- هیچگاه نباید عبارت «در اسرع وقت» را هنگام درخواست چیزی از کسی بهکار برد. اگر از این عبارت برای تمام درخواستها استفاده شود، تنها باعث استرسی کاذب میگردد. بنابراین، استفاده از آن تنها زمانی جایز است که انجام ندادن کار، پیامدی غیرقابل جبران داشتهباشد.
بیش از حد برنامهریزی نکنید
یکی از نقاط قوت داشتن شرکتی کوچک، توانایی تصمیمگیری سریع بدون درگیرشدن در امور اداری و رسمی است. باید تصمیمگیری را جایگزین تفکر بدون عمل کرد.
همچنین، بهتر است به جای انتظار برای یافتن راه حلی کامل و بینقص، به محض دستیابی به راهحلی بهاندازهی کافی خوب، دست به کار شد.
اگر کسی بپندارد که برنامههایش کاملاً دقیق و بینقص هستند و چشمبسته آنها را دنبال کند، توانایی بداههپردازی و تصمیمگیری سریع را از دست میدهد و دچار مشکل میشود.
در مقابل، بهتر است بدون آمادگی قبلی دست به عمل زد، از مدتها قبل تصمیمگیری نکرد و آن را به زمان مناسبش موکول کرد.
باید دربارهی چیزهایی که نه سال آینده، بلکه در این هفته اهمیت دارند، فکر کرد. گرفتن تصمیمات کوچک و قابلتغییر که به مسائل روز مربوط میشوند، بسیار آسانتر از تصمیمات بزرگ و مهمی است که پیشامدهای بلندمدتشان موجب نگرانی هستند.
بهطور مشابه، باید از تخمینهای گسترده مانند برآورد هزینهی پروژهای یکساله، خودداری کرد. برای بالابردن صحت و دقت، باید برای بازههای کوتاهتری مانند یک هفته تخمین زد.بدین ترتیب، در صورت اشتباهبودن برآورد، تاثیر بسیار کمتری برجا میگذارد.
در نهایت، در هنگام تصمیمگیری، نباید تحت تاثیر مشکلات احتمالی قرار گرفت. به هر حال، هر تصمیمی میتواند با دشواریهایی همراه باشد که در صورت رخدادن میتوان با آنها مقابله کرد.
متمرکز و سریع کار کنید
بسیاری از مردم بهرهوری را با کارکردن برای ساعاتی طولانی یکسان میدانند، در حالیکه حقیقت عکس آن است.
بهترین کارمندان، آنهایی هستند که زندگی خارج از محل کارشان برایشان اهمیت دارد و به همین خاطر در طول روز سخت کار میکنند تا به موقع آنجا را ترک کنند.
معتادان به کار که تا دیروقت در محل کار میمانند، میتوانند به بهرهوری کل سازمان صدمه بزنند زیرا باعث میشوند سایرین احساس گناه کنند و انگیزهی خود را از دست بدهند.
برای بالا نگهداشتن بهرهوری شرکت، باید از عواملی که موجب وقفه در کار و کاهش تمرکز میشوند، جلوگیری و ساعات کاری مشخصی را در روز یا هفته تعیین کرد که هیچچیزی در آنها وقفه ایجاد نکند.
در برخی موارد نادر، جلسه واقعاً مفید واقع میشود، اما اغلب آنها بدون هدف، دستورجلسه و نامرتبط با کار اصلی هستند و در آنها تنها حرف ردوبدل میشود، بیآنکه کاری انجام شود.
کمالگرایی، دشمن دیگر بهرهوری است. زمانی که خود را درگیر مشکلات پیچیده میکنیم و سعی میکنیم که کاملترین و بهترین راهحل را برای آنها بیابیم، در واقع برای چیزهایی که با راهی ساده قابل حل بودهاند، بهاندازهی هفتهها تلاش کردهایم.
برای بهرهوری بالا، باید به سراغ راهحلهایی رفت که بتوان با آنها بیشترین نتیجه را با کمترین تلاش، به دست آورد. در بسیاری از موارد
«بهاندازهی کافی خوب» بهتر از «عالی» است.
یک راه مبارزه با کمالگرایی، تقسیم پروژهها و وظایف بزرگ به کارهای کوچک است.چنین اقدامی، هم کارهای سخت را قابلمدیریت میکند و هم باعث میشود دستآوردهای کوچکی برای جشنگرفتن وجود داشتهباشند. همچنین، این موفقیتهای کوچک، مشوق هستند و انگیزه را بالا نگهمیدارند.
بیش از نیاز استخدام نکنید
برخی شرکتها به استخدام نیروی تازه اعتیاد دارند و هنگامی که شخصی با سابقهی خوب مییابند، او را استخدام میکنند، حتی با اینکه عنوان شغلی و کار مشخصی برای او ندارند و همین مسئله باعث مشکل میشود.
تنها در صورت وجود و برای حل مشکلی وخیم میتوان نیروی انسانی تازهای استخدام کرد. تا جایی که امکان دارد، بهتر است تیم خود را کوچک نگه داشت.
چرا؟
زیرا استخدام غیرضروری افراد، تنها موجب آشفتگی و ایجاد عناوین شغلی بیاهمیت و ساختگی برای مشغول نگهداشتن آنها میشود.
ممکن است دربارهی ازدستدادن موقعیت استخدام افراد بسیار خوب، نگرانی وجود داشتهباشد. اگر افراد باکفایت اندکی وجود داشتهباشند، این نگرانی میتواند بهجا باشد.
اما اگر کسی مایل به استخدام کارمند از سرتاسر جهان باشد، گزینههای بسیار خوبی برای او وجود دارند. امروزه، تقریباً هرکسی میتواند آنلاین کار کند، برای همین مکان جغرافیایی متفاوت کارمندان مشکلی بهوجود نمیآورد.
در عوض، باید به ندای درونی و غریزهی خود اعتماد کرد و دانش و تواناییهای عملی افراد را که از تجارب گذشتهی خود بهدست آوردهاند را مورد بررسی قرار داد. همچنین بهتر است از متقاضیان، آزمون عملی گرفت. مصاحبه و گفتوگو با یک شخص، هیچگاه تواناییها و عملکرد واقعی او را مشخص نمیکند.
اما اگر پیش از استخدام، پروژهای کوچک به او سپردهشود، میتوان وی را بر اساس اعمالش قضاوت کرد.
برای مثال، شرکت BMW، خط تولیدی ساختگی قرار دادهبود تا متقاضیان استخدام هنگام کار تحت نظارت مسئولان استخدام باشند.
برای اینکه این آزمون عملی را تسهیل بخشیم، بهتر است اشخاص را برای کارهایی استخدام کنیم که خود زمانی آنها را انجام دادهایم. این امر، به مدیریت آنها در آینده نیز کمک میکند.
پیام کلی کتاب بازنگری
شروع یک کسبوکار و تاسیس یک شرکت، بسیار آسانتر از دهههای گذشته است. برای داشتن کسبوکاری موفق، باید کلیشههای دنیای کسبوکار را کنار گذاشت، محصولی بیهمتا ارائه داد و از مزایای داشتن شرکتی کوچک بهره برد.
همچنین، باید محیط کاری را بر اساس اعتماد و استقلال ساخت و عوامل برهمزنندهی تمرکز کارمندان را برطرف کرد.
عالی