خلاصه کتاب ” بیندیشید و ثروتمند شوید ” اثر ” ناپِلئون هیل ”
Think and Grow Rich by Napoleon Hill
این کتاب درباره چیست؟
در کتاب بیندیشید و ثروتمند شوید (نوشتهشده در سال 1937)، ناپلئون هیل راه و روش 500 فرد موفق دوران خود را بررسی میکند که شامل ثروتمندترین افراد جهان، سیاستمداران برتر، مخترعان معروف و نویسندگان شناخته شده است. این کتاب در اولین چاپ خود با وجود همزمان شدن با رکود بزرگ، صد میلیون نسخه فروش کرد.
این کتاب برای چه کسانی است؟
- افرادی که به دنبال درک و تغییر خودشان هستند.
- افرادی که مشتاق دستیابی به موفقیت و ثروتاند.
- افرادی که به دنبال پیشرفت شغلی و فردیاند.
نویسنده این کتاب کیست؟
ناپِلئون هیل، زادهی ویرجینیا در سال 1883، دوران کاری موفقی به عنوان سخنران، نویسنده و مشاور تجاری داشت و این کتاب او، پرفروشترین کتاب تمامی ادوار در سبک خود به شمار میرود که حدود 15 میلیون نسخه از آن در سراسر جهان فروش رفته و معیاری برای تفکر انگیزشی امروز است. هیل سرانجام در سال 1970 در سن 87 سالگی درگذشت.
تحقق اهداف در زندگی، نیازمند اشتیاق و میل شدید است.
بسیاری از ما آرزوی ثروت و استقلال مالی داریم اما به خوبی میدانیم که تنها آرزو کردن، کمکی به رسیدن ما به اهدافمان نمیکند. اگر میخواهیم ثروتمند شویم و رویاهایمان را به حقیقت تبدیل کنیم، باید اشتیاقی شدید و مشتعل را درون خود پیدا کنیم.
برای مثال، “توماس ادیسون” حتی پس از ده هزار آزمایش ناموفق هم در راه رسیدن به هدفش که اختراع منبع نور الکتریکی بود، تسلیم نشد. او هدف مشخصی داشت که در راه رسیدن به آن توسط اشتیاق شدیدش به پیش برده میشد و پس از سالها تلاش، توانست لامپ را اختراع کند.
“فَنی هِرست” نویسنده نیز تجربهای مشابه داشت؛ داستانهای کوتاه او ابتدا سی و شش بار رد شدند تا درنهایت یکی از آنها بتواند در روزنامه چاپ شود. بعد از این اتفاق، حرفه نویسندگی او به عنوان یک رمان و نمایشنامه نویس، به اوج قله موفقیت رسید. علاقه و اشتیاق شدید هِرست به نویسندگی، قدرتمندتر از حس رد شدن و شکست خوردن بود و به همین خاطر درنهایت او به موفقیت رسید.
پس اگر میخواهیم موفق باشیم، باید نگرش خود نسبت به اهداف و آرزوهایمان را بدانیم. برای مثال، چه حسی نسبت به آنها داریم؟ آیا آنها دست یافتنی اند؟ آیا آنقدری اراده داریم که به آنها دست پیدا کنیم؟
- هدفگذاری و برنامهریزی دقیق، پایه اصلی تمام دستاوردهاست
- افراد موفق عمیقاً به خودشان ایمان دارند
- ناخودآگاهِ ما به کمکِ تلقین کردن، بر رفتارمان تأثیر میگذارد
- علم، قدرت است؛ اما لازم نیست فقط از راه مدرسه به دست بیاید
- تخیل؛ جایی که رویاها به واقعیت تبدیل میشوند
- دانستنِ نقاطِ ضعف و قوت خود، شانس موفقیت را افزایش میدهد
- احساسات مثبت، کلید زندگی موفق هستند و باید تقویت شوند
- افراد موفق، به عزم راسخ و ثباتشان معروف اند
- پشتکار، عامل موفقیت است
- برای کسب موفقیت، باید باهوش باشید و خود را با افراد باهوش احاطه کنید
- پیام کلی کتاب
هدفگذاری و برنامهریزی دقیق، پایه اصلی تمام دستاوردهاست.
هر داستانی که درباره رسیدن به موفقیت باشد، با شخصی آغاز میشود که میداند خواهان رسیدن به چه چیزی است.
پس قبل از این که بخواهید به سمت رسیدن به اهداف دیگران بروید، ابتدا صبر کنید و هدف شخصی خودتان را به دقیقترین حالتِ ممکن مشخص کنید. مثلاً اگر میخواهید ثروتمند شوید، باید مقدار دقیق پولی که قصد دارید به دست آورید را تعیین کنید.
علاوه بر این، باید درک روشنی از زمان و کارهایی که برای رسیدن به هدفتان حاضرید انجام دهید، داشته باشید. زیرا هدفگذاری اگر تاریخ و زمان دقیقی نداشته باشد و با اشتیاق قبلی دنبال نشود، فایدهای ندارد و هیچگاه نهایی نمیشود.
بسیار اهمیت دارد برنامهای داشته باشید که هر مرحله و گامِ آن تا زمان درک هدفتان، مشخص شده باشد. بلافاصله بعد از تنظیم چنین برنامهای، کار خود را شروع کنید و یک دقیقه را هم از دست ندهید.
راهکاری که قرار است به شما بگوییم، تنها در شرایطی کارآمد است که مطمئن باشید اشتیاقتان برای رسیدن به موفقیت، ریشه در افکار و اعمال خودتان دارد؛ نه شخصی دیگر. ابتدا هدف و برنامه دقیق خود برای رسیدن به آن را بر روی کاغذ بنویسید و آن را روزی دو بار با صدای بلند بخوانید؛ یکبار صبح پس از بیدار شدن از خواب و یکبار هم شب، پیش از رفتن به تختخواب.
با دنبال کردن چنین پیشنهاداتی، راه رسیدن به ثروت یا هر آرزوی دیگری بسیار هموارتر از قبل میشود.
افراد موفق عمیقاً به خودشان ایمان دارند.
داشتن ایمان به خود، تضمینکننده تواناییهایتان در رسیدن به هدف است. شما تنها زمانی میتوانید به اهدافتان برسید که اعتماد به نفس بالا و خودباوری داشته باشید. هیچ ثروتی، موفقیتی، کشف و اختراعی بدون خودباوری به دست نیامده است.
“مِهاتما گاندی” بهترین مثال در موضوع ایمان داشتن به خود است؛ او توانست بدون داشتن هیچگونه دسترسی به منابع ثروت و قدرت، ملت هند را در راه آزادی از استعمار امپراطوری بریتانیا رهبری کند. او چگونه این کار را انجام داد؟ گاندی به شدت به تواناییهای خود باور داشت و این خصلت خود را به مردمش نیز انتقال داده بود؛ ملت هند به لطف گاندی، عمیقاً باور داشتند که میتوانند کشور خود را از زیر استعمار بریتانیا خارج کنند و درنهایت با کمک رهبرشان یعنی مهاتما گاندی، موفق شدند استقلال کشورشان را به دست بیاورند.
خودباوری، تأثیر بزرگی در نگاه ما به زندگی و شیوه زیستنمان دارد و اگر ما قلباً به خود ایمان داشته باشیم، به معنای واقعی کلمه میتوانیم غیرممکنها را ممکن کنیم.
ناخودآگاهِ ما به کمکِ تلقین کردن، بر رفتارمان تأثیر میگذارد.
خودباوری چیزی نیست که با آن زاده شده باشید یا یک شبه به آن دست یافته باشید. همه میتوانند ذره ذره آن را از طریق تلقین به خود پرورش دهند و بسازند. با استفاده از تلقین میتوان اهداف مثبتی به ناخودآگاه خود اضافه کرد که درنهایت، باعث تقویت خودباوری میشود.
در کل، تلقین بر دو چیز دلالت دارد: یک، باور داشتن به تواناییهایمان در رسیدن به هدف و دو، تبدیل کردن آرزوها به واقعیت با کمک اعتماد به نفس.
هرچقدر که بیشتر به خودتان این موضوع را تلقین کنید، احتمال موفق شدنتان بالاتر میرود. پس اگر بتوانید آرزوها و اهدافتان را در ناخودآگاه خود قرار دهید، تمامی افکار و اعمالتان شما را به سمت تحقق آنها هدایت میکنند.
علم، قدرت است؛ اما لازم نیست فقط از راه مدرسه به دست بیاید.
علم و دانش، کار شما را در رسیدن به اهدافتان در زندگی راحتتر میکند؛ اما ابتدا باید چند نکته را در نظر بگیرید:
اول از همه، باید تعریف سنتی خود از علم، دانش و تحصیل را دور بیاندازید؛ چرا که دانایی و باهوشی صرفاً به معنای داشتن دیپلم یا مدرک دانشگاهی نیست. افراد بیمدرک نیز میتوانند دانا باشند؛ درست مانند “هِنری فورد” که بدون داشتن دیپلم، موفق شد صنعتی عظیم و پولساز بنا کند.
لازمه موفق شدن، نهتنها دانستن اطلاعات زیاد نیست؛ بلکه تنها به معنای داشتن تجربیات و دانش موردنیاز است که تواناییها و نقاط قوت شما را به بالاترین سطح خود میرساند.
مهمترین اصل این موضوع، تمایل به یادگیری در تمام مقاطع زندگی است. غرور و از خود راضی بودن، بزرگترین دشمن شماست و باید آماده باشید در هر لحظه از زندگی، دانش خود را وسعت دهید. شما میتوانید با رفتن به دانشگاه، مدارس شبانه یا کارگاههای عملی به علم خود اضافه کنید.
یک اصل مهم دیگر این است که بدانید کجا میتوان علم و اطلاعات مورد نیاز را به دست آورد؛ همیشه لازم نیست همهچیز را خودتان بدانید و به جای آن، کسانی را بشناسید که متخصص موضوع مورد نظرتان هستند و شما میتوانید از آنها اطلاعات بگیرید. معمولاً یادگیری در محیطی که در آن توسط متخصصان احاطه شدهاید، بسیار موثرتر از زمانی است که تنها هستید.
تخیل؛ جایی که رویاها به واقعیت تبدیل میشوند.
تکتکِ داستانها با یک ایده شروع میشوند و پشت هر ایده، تخیل ایستاده است. تخیل، کارگاه خلاق ذهن ماست که رویاها را به ایدهها و ایدهها را به واقعیت تبدیل میکند. تخیل دو شکل مختلف دارد: تخیل خالق و تخیل ماشینی.
با استفاده از تخیل خالق، چیزهایی کاملاً جدید خلق میکنیم. هنرمندان، آهنگسازان و نویسندگان با استفاده از این تخیل، آثاری خلق میکنند که قبلاً وجود نداشته است.
در نقطه مقابل تخیل خالق، تخیل ماشینی قرار دارد که ایدههای قدیمی را با استفاده از ترکیبهای جدید، نوآرایی میکند. برای مثال، شرکت سونی دستگاه ضبط صوت روزنامهنگاران را توسعه داد و آن را به دستگاه پخش موسیقی تبدیل کرد. اینگونه بود که Walkman بهوجود آمد!
تخیل خالق و ماشینی میتوانند در کنار هم مفید باشند؛ “اِیسا کَندلِر”، کسی بود که برند کوکاکولا را حدود 140 سال پیش به کمک یک داروی سردرد ابداع کرد. اگرچه، این خود کندلر نبود که دستور تهیه کوکاکولا را درست کرد؛ او آن را از داروسازی به قیمت سه هزار دلار خرید. کندلر با استفاده از نبوغ خود و استراتژیهای بازاریابی، کوکاکولا را به یک موفقیت جهانی تبدیل کرد.
اگر میخواهید قوه تخیلتان سرحال بماند، باید آن را به چالش بکشید و این کار را میتوانید از طریق تحریک کردن، فعال نگه داشتن و تمرین دادن آن مانند یک عضله انجام دهید. هرچه بیشتر از قوه تخیل خود کار بکشید، آن قوه قویتر و کارآمدتر خواهد بود.
دانستنِ نقاطِ ضعف و قوت خود، شانس موفقیت را افزایش میدهد.
یک نکته مهم در ساخت بنای موفقیت، آگاه بودن از نقاط ضعف و قوت خود یا به عبارت دیگر، خودآگاهی است. نامشخص بودن اهداف، کمبود جاهطلبی، عقب انداختن کارها و ضعف در تصمیمگیری همه از علتهای عمده شکست هستند. از طرف دیگر، خودشناسی میتواند علتی باشد که با استفاده از آن مقابل نقاط ضعف خود میایستید.
برای این که متوجه شوید نقاط ضعف و قوت شما دقیقاً چه چیزهایی هستند، باید یک دوره آنالیز خودشناسی کامل و صادقانه بر روی خود انجام دهید. البته نگران نباشید! لازم نیست به روانشناس مراجعه کنید و با پاسخ به یک سری سؤال خاص، میتوانید این کار را انجام دهید. سوالاتی مانند: آیا به اهداف امسالم رسیدم؟ آیا برخورد خوبی با اطرافیانم داشتم؟ آیا در امر تصمیمگیری سریع و قاطع بودم؟
از فرد دیگری بخواهید بیطرفانه به این سؤالات درباره شما پاسخ دهد و حال، جوابها را با یکدیگر مقایسه کنید. چنین آزمایشی بهترین نتیجه را زمانی ارائه میکند که آن شخص دوم، شناخت خوبی از شما داشته و با شما صادق باشد. در چنین شرایطی است که میتوانید با یکدیگر درباره نقاط ضعف و قوتتان صحبت کنید.
احساسات مثبت، کلید زندگی موفق هستند و باید تقویت شوند.
ناخودآگاه ما، احساسات و افکار را دریافت و ذخیره میکند و تمام تجربیات ما را اعم از خوب و بد بودن، درون خود نگه میدارد. البته که ذخیره اطلاعات، تنها کاربرد آن نیست. ناخودآگاه ما همواره در حال تمرین تأثیرات این اطلاعات بر روی اعمال و رفتار ما است که هم میتواند بر روی ما تأثیرات مثبت و خوب داشته باشد؛ و هم تأثیرات منفی و گمراهکننده.
پس اگر از ناخودآگاهمان کمک بگیریم، میتوانیم رویاها و اهدافمان را تحقق ببخشیم. البته باید مطمئن شویم تنها احساسات مثبت هستند که سکان هدایت ما را بر عهده دارند. پس درنتیجه، باید ناخودآگاهمان را با افکار و انرژی مثبت تغذیه کنیم و اگر به خود اجازه دهیم احساسات منفی مانند عصبانیت، نفرت و بد دلی وجود ما را فرا گیرند، رویاها و اهدافمان هیچ گاه به واقعیت تبدیل نمیشوند.
اگر بتوانید از زشتی و بدیهای زندگی دوری کنید و در عوض، همیشه با احساسات و افکار خوب در ارتباط باشید، آن موقع است که یک گام به جلو برداشتهاید، پیشرفت کردهاید و در بلند مدت ذهنیتی مثبت پرورش دادهاید.
افراد موفق، به عزم راسخ و ثباتشان معروف اند.
یک بررسی میان بیست و پنج هزار فرد که نتوانسته بودند حرفه موفقی داشته باشند، انجام شده بود و دادهها نشان دادند که دلیل اصلی عدم موفقیت همه آنها، کمبود اراده قوی بوده است.
از طرف دیگر، چنین بررسی مشابهی میان مولتی میلیونرها نیز انجام شد و نتایج کاملاً برعکس بودند؛ تمامی آنها دو ویژگی مشترک داشتند: در کسری از ثانیه تصمیمگیری میکردند و پس از تصمیمگیری، بسیار محکم پشت آن میایستادند.
مقدار کمی سرسختی و یک دنده بودن تا زمانی که چشم شما را بر روی حقایق نبندد، مفید است. هنری فورد نیز به همین موضوع میان شرکای خود شهرت داشت. وقتی از او خواستند مدل T را جایگزین مدل دیگری کند، او به حرف بقیه گوش نکرد و در آخر کمپانی فورد سود قابل توجهی از همان مدل T به دست آورد.
نظر دادن خرجی ندارد و همه عاشق آن هستند. باید حواسمان باشد تحت تأثیر نظرات منفی قرار نگیریم و ثبات خود را حفظ کنیم. بهتر است که به دیگران فرصت انتقادهای بیاساس ندهیم و برنامهها و اهدافمان را نزد خود نگه داریم.
پشتکار، عامل موفقیت است.
در هر پروژهای فارغ از موضوعش، با یک سری موانع و سختیها روبهرو میشویم. در چنین شرایطی، اکثر ما بیخیالِ آن پروژه شده و تسلیم میشویم. تنها افراد اندکی هستند که با وجود موانع و دشواریها، برنامه خود را با پشتکار و سختکوشی دنبال میکنند تا به هدفشان برسند.
پشتکار، پایداری کلیدهای موفقیت است. این بدان معناست که ما بیش از هر چیزی، بر روی اهدافمان تمرکز کردهایم و آنها را همیشه به یاد داریم. هرچند، از لجاجت و لجبازی باید به هر قیمتی دوری کرد؛ فرض کنیم شرکت شما به اصلاح نرخ قیمت نیاز دارد و شما باید علیرغم میل باطنیتان، این نیاز را درک و آن را اجرا کنید.
اگر میخواهید پشتکار و پایداری در عادتهایتان ریشه کند، چهار قانون ساده اما مهم وجود دارد که باید آنها را بدانید:
- باید هدفی مشخص و عزمی راسخ داشته باشید تا به آن دست یابید.
- باید برنامهای کامل و دقیق برای حمایت از هدفتان داشته باشید.
- نباید تحت تأثیر نظرات منفی و مأیوس کننده قرار بگیرید.
- باید فردی قابل اعتماد در کنار خود برای حمایت و همراهی داشته باشید.
برای کسب موفقیت، باید باهوش باشید و خود را با افراد باهوش احاطه کنید.
هدف هرچه بزرگتر، برنامهریزی پیچیدهتر! برنامهریزی هرچه پیچیدهتر، اجرای هدف دشوارتر! هرچه اجرای هدف دشوارتر، نیاز به افراد قابل اعتماد، خلاق و باهوش در پروژه بیشتر! به این زنجیره، اجتماع مغزها نیز گفته میشود.
اجتماع مغزها به معنای اتحاد افراد همفکر و همعقیده در یک پروژه است که همه هدفی مشترک و یکسان دارند و برای رسیدن به آن، به عنوان یک تیم با یکدیگر همکاری میکنند که همین همکاری، مهمترین ویژگی اجتماع مغزها است.
هرگاه دو یا چند نفر که قدرت همکاری خوبی با یکدیگر دارند مهارتها، تواناییها و تجارب خود را با یکدیگر ترکیب کنند تا به هدفی مشترک برسند، نتیجه نهایی به قدری خوب و شگفتانگیز میشود که اگر هرکدام از آنها به صورت انفرادی ده برابر هم تلاش میکرد، باز هم به چنین نتیجهای نمیرسید.
پیام کلی کتاب بیاندیشید و ثروتمند شوید
ثروت (به هر شکل که باشد) به ندرت نتیجهی بخت و اقبال است. ثروت، همیشه نتیجه مهارتها و ویژگیهایی بوده که همه میتوانند آن را یاد بگیرند و به آن دستیابند. در راه رسیدن به هدف، خودباوری، اعتماد به نفس، پشتکار و عزم راسخ نیازهای اصلی به شمار میروند که در کنار قوه تلقین، تخیل و دانستن نقاط ضعف و قوت به پتانسیل نهایی خود میرسند.
با سلام کتاب بسیار خوب و کاربردی بود و بیانگر اینست آرزوی تو در دستهای تو است
با سلام
پیشنهاد می کنم با کتاب های زوج نویسنده ی ایرانی(دکتر حمید رضائی و دکتر فرشته مرزبان) در موضوع موفقیت که انتشار کتاب های خود را از سال 1401 شروع کرده اند هم آشنا شوید.
برخی از ویژگی های کتاب های ایشان عبارت است از:
– خلاصه گویی
– جامعیت مطالب به طوری که به جنبه ها و ابعاد مختلف در موضوع موفقیت پرداخته اند
– رعایت اصل انگیزش در کنار آموزش
– جذابیت آثار به خاطر رعایت جنبه های خلاقانه در ارائه ی مطالب
– قابلیت فهم و پذیرش مفاهیم برای افراد با سطح تحصیلات و سلیقه های مختلف.
سلام
من کتاب گنج من از این زوج نویسنده رو خوندم واقعا عالیه
واقعا کتابهاشون با بهترین کتابهای موفقیت که در دنیا نوشته شده قابل رقابت هست.
سلام زوج نویسنده دکتر حمید رضائی و دکتر فرشته مرزبان با کتاب گنج من معروف شدن
واقعا با این روش میشه پولدار شد ؟!!
ایول