خلاصه کتاب ” در محاصره احمق ها ” اثر ” توماس اِریکسون ”
Surrounded by Idiots by Thomas Erikson
این کتاب درباره چیست؟
کتاب در محاصره احمق ها (یا در محاصره ابلهان) (منتشرشده در سال 2014) بینشی در مورد چهار تیپ شخصیتی اصلی ارائه میدهد و روشها و نکاتی را برای نحوه استفاده از این بینش ارائه میدهد تا شما بتوانید پیام خود را با تأثیر گذاری هر چه بیشتر به هر یک از این تیپهای شخصیتی برسانید. افراد مختلف به ملاحظات متفاوتی نیاز دارند؛ چه بخواهید در کنار آنها کار کنید یا چیزی را به آنها بفروشید. هرچه بیشتر در مورد تیپ شخصیتی هر فرد بدانید، میتوانید بهطور مؤثرتری در زندگی کاری و زندگی خصوصی خود با آنها ارتباط برقرار کنید.
چه کسانی باید این کتاب را بخوانند؟
- مجریان طرح، مدیران و کارمندان منابع انسانی
- هر کسی که همکار مزاحم دارد
- افرادی که دوست دارند روابط خود را بهبود ببخشند
نویسنده این کتاب کیست؟
توماس اریکسون در مطالعه و آموزش افراد در زمینه ارتباطات و رشد رفتاری، بیش از بیست سال تجربه دارد. او به هزاران نفر از مجریان طرح و مدیران کمک کرده تا در مشاغل خود بهتر شوند و این کتاب از او به یکی از محبوبترین کتابهای غیرداستانی در سوئد تبدیل شده است.
چگونه با چهار تیپ شخصیتی آشنا شوید و روابط خود را بهبود ببخشید
حتماً شما هم گاهی حس میکنید که در محاصرهٔ احمقها هستید. بعضی وقتها هیچکس حرفتان را نمیفهمد و هرچه نظرتان را برای همکارانتان توضیح میدهید انگار دارید با دیوار حرف میزنید. بدتر از آن، اینکه برداشت نادرستشان از صحبت شما باعث دلخوری میشود. گاهی هم صحبتهای بیپایان و خستهکنندهٔ دیگران کلافهتان میکند. شاید به نظر شما هم کارهای بقیه با عقل جور درنمیآیند و خیلی دلتان میخواهد که بفهمید در ذهنشان چه خبر است.
اما این به آن معنا نیست که شما در محاصرهٔ احمقها هستید؛ بلکه در محاصرهٔ شخصیتهایی متفاوت با خودتان هستید. نگرشها و ارزشها و الگوهای رفتاری انسانها با یکدیگر فرق دارد. منشأ بسیاری از مشکلات ما هم این است که خیال میکنیم همهٔ آدمها مثل خودمان هستند. خیال میکنیم آنچه ما را شاد میکند آنها را هم شاد میکند و آنچه باعث ناراحتی ما میشود، باعث ناراحتی آنها نیز میشود.
شما با شناخت بهتر شخصیت خودتان و اطرافیانتان میتوانید جلوی بسیاری از دردسرها، سوءتفاهمها، دعواها و اختلافات را بگیرید؛ مثلاً یاد بگیرید که حرفتان را بهگونهای بزنید که بیشترین تأثیر را بر طرف مقابلتان داشته باشد و وقتی میخواهید کسی را نقد کنید، در نظر بگیرید که او نقد شما را چگونه میفهمد. توماس اریکسون میگوید که چهار تیپ شخصیتی وجود دارد. این تیپها عبارتاند از:
۱. قرمز (مسلّط): افراد قرمز دوست دارند در جایگاه رهبری باشند و از ریسک کردن ابایی ندارند؛
۲. زرد (الهامبخش): افراد زرد، خوشصحبت هستند و کمک میکنند که به اطرافیانشان خوش بگذرد؛
۳. سبز (متعادل): سبزها به دنبال آرامش هستند و از تغییر و ریسک خوششان نمیآید؛
۴. آبی (تحلیلگر): آبیها افرادی درونگرا هستند که در سکوت، اوضاع را بررسی میکنند.
اریکسون در این کتاب، ویژگیهای هریک از این تیپهای شخصیتی را بررسی کرده است.
با آموختن دربارهٔ این تیپها علاوهبر بهبود روابط خود با دیگران، میتوانید نقاط قوت و ضعف خودتان را هم بهتر بشناسید. همچنین میتوانید درک کنید که دیگران شما را چگونه میبینند؛ زیرا تصور دیگران از شما خیلی وقتها آنگونه که فکر میکنید نیست.
هنگام خواندن خلاصهٔ این کتاب، به تجربههای خودتان فکر کنید. سعی کنید بفهمید که خودتان به کدام تیپ شخصیتی تعلق دارید. همچنین به همکاران و اعضای خانوادهتان فکر کنید. ببینید که آنچه در اینجا میآموزید چگونه در ارتباط با آنها به درد میخورد.
البته توجه داشته باشید که اکثر انسانها ترکیبی از دو تیپ شخصیتی هستند و اینطور نیست که هرکس کاملاً به یک تیپ تعلق داشته باشد. ضمناً، حتی اگر مطمئنید که کسی را بهخوبی میشناسید، خوب است حواستان باشد که انسانها با گذر زمان تغییر میکنند و بنابراین ممکن است تیپ شخصیتی آنها نیز عوض شود.
در این خلاصه کتاب به موارد زیر نیز پرداخته میشود:
- چرا بعضیها از بودن در مرکز توجه متنفرند؟
- عوامل تنشزا برای هر تیپ شخصیتی چه هستند؟
- چطور از رفتار کسی به تیپ شخصیتی او پی ببریم؟
آشنایی با چهار تیپ شخصیتی به شما اجازه میدهد که حرفتان را به دیگران بفهمانید
وقتی برای فروش محصولی با دو نفر صحبت میکنید، ممکن است تصور کنید که هردو نفر حرف شما را بهشکل مشابهی میفهمند؛ اما واقعیت این است که هرکسی حرف شما را از صافی تجربه و سوگیری و دیدگاه خودش رد میکند؛ بنابراین زیاد پیش میآید که درک دیگران از حرف شما عین چیزی که خودتان میخواهید نباشد.
خبر خوب اینکه میتوانید بیانتان را بسته به مخاطبتان تغییر دهید. برای ماهر شدن در این کار، باید یاد بگیرید که دیدگاههای شنوندگان چگونه از تیپ شخصیتیشان تأثیر میگیرد. وقتی تیپ شخصیتی کسی را بدانید، میفهمید که صافی آنها چگونه است و چگونه میتوانید بیانتان را با آن وفق دهید.
اساساً چهار تیپ شخصیتی وجود دارد. آشنایی با این چهار تیپ به بقراط، حکیم یونانی قرن پنجم قبل از میلاد مسیح، برمیگردد.
اولین تیپ شخصیتی، تیپ قرمز است. بقراط این تیپ را مزاجِ صفراوی مینامید. بلندپروازی، اقتدار، قاطعیت، رقابتجویی و نیز تندخویی از جمله ویژگیهای قرمزها هستند. آنها اهدافی برای خود انتخاب میکنند که بقیهٔ مردم، حتی جرئت فکر کردن به آنها را هم ندارند. آنان به توانایی خودشان ایمان کامل دارند.
قرمزها حرفشان را راحت میزنند و خلاف جریان رودخانه شنا میکنند. آنها وقتی چیزی را که برایشان مهم باشد توضیح میدهند، با شور و حرارت صحبت میکنند. از جمله قرمزهای مشهور میتوان استیو جابز، باراک اوباما و مارگارت تاچر را نام برد.
تیپ شخصیتی بعدی، تیپ زرد است. بقراط اینها را دَمَوی نامید. زردها خوشبین و خوشمشرب و شادند. آنها اعتمادبهنفس زیادی دارند. وقتی همه ناامید میشوند، زردها امید خود را حفظ میکنند. آنها در هر وضعیتی، از زندگی خود لذت میبرند و سعی میکنند بقیه را هم سرگرم کنند.
زردها را همچنین میتوانید از پرچانگیشان بشناسید؛ زیرا میتوانند ساعتها بیوقفه حرف بزنند و گاه جواب سؤالاتی را میدهند که کسی نپرسیده. اگر کسی جلوشان را نگیرد، خاطره پشت خاطره تعریف میکنند و گاهی خاطرههایشان ربطی به واقعیت ندارد.
ممکن است پرچانگی زردها برای بعضیها آزاردهنده باشد؛ اما ازآنجاکه مثبتاندیشی آنها واگیردار است، اغلب به نظر سرگرمکننده و جذاب میرسند؛ برای همین هم زردها از همه محبوبتر هستند. اپرا وینفری و رابین ویلیامز و الن دیجِنِرس (Ellen DeGeneres) از زردهای شناختهشده هستند. هان سولو در فیلمهای جنگ ستارگان هم یک شخصیت زرد بود.
تیپ شخصیتی سوم، سبز است. بقراط این تیپ را طبع بَلغمی مینامید. آرامش، اعتدال، خونسردی، تحمل و صمیمیت از ویژگیهای این تیپ است. سبزها، درست برعکس زردها، شنوندههای خوبی هستند. اکثر مردم دنیا سبز هستند.
مهمتر از هرچیز اینکه سبزها دوست ندارند شلوغکاری کنند، در مرکز توجه باشند، درگیری به پا کنند یا به هر طریقی سروصدا ایجاد کنند. برای همین هم سبزها برای کار جمعی، بسیار مناسب هستند و اغلب در بخش عمومی کار میکنند. گاهی هم تصمیمگیری برای آنها سخت است. از سبزهای مشهور میتوان میشل اوباما، جیمی کارتر و ماهاتما گاندی را نام برد.
درنهایت، میرسیم به آبیها. بقراط آنها را سودایی نامید. ممکن است بقیه، آبیها را بدبین بدانند؛ اما خودشان خود را واقعبین میدانند. آنان همچنین معمولاً کمالگرایند و آنقدر به جزئیات ظریف توجه میکنند که گاه کارشان را کند میکند.
آبیها را میتوانید از نظموترتیب وسایلشان بشناسید. همچنین، آبیها تا وقتیکه کسی نظرشان را مستقیماً نپرسیده باشد، حرفی نمیزنند و در سکوت، وضعیت را بررسی میکنند. ممکن است گاهی همین تحلیلگریشان باعث شود که به اطرافیانشان سوءظن پیدا کنند.
برای آبیها، سکوت یک فضیلت است؛ اما وقتیکه حرف میزنند حتماً حرفشان را بهخوبی سنجیدهاند. اگر پیش آنها حرف نادرستی بزنید، خیلی آرام سینه صاف میکنند و اشتباه شما را تصحیح میکنند. از آبیهای شناختهشده میتوان بیل گیتس، آلبرت انیشتین و آقای اِسپاک از مجموعهٔ پیشتازان فضا را نام برد.
حالا که هر چهار تیپ شخصیتی را میشناسید، نگاهی به نقاط قوت و ضعف آنها بیندازیم. این تیپهای شخصیتی شباهتها و تفاوتهایی دارند. آبی و قرمز، هردو به کارها و مسئلهها اهمیت میدهند. درمقابل، سبز و زرد بیشتر به آدمها و روابط اهمیت میدهند. همچنین، آبی و سبز تودار و درونگرایند؛ درحالیکه قرمز و زرد برونگرا و فعالند.
در کل، هرچند در هرکسی یکی از چهار تیپ غلبه دارد، اکثر ما ویژگیهایی از دو تیپ را داریم. ترکیب آبی تحلیلگر با سبز اعتدالجو، یا قرمز مسلّط با زرد خوشبین بسیار رایج است؛ اما ترکیب سبز با قرمز یا آبی با زرد بهندرت دیده میشود. درواقع، بهتر است این تیپهای شخصیتی ناسازگار در یک جا نباشند وگرنه دردسر درست میشود.
دیگران هریک از چهار تیپ شخصیتی را چگونه میبینند؟
حالا که برخی از ویژگیهای این چهار تیپ شخصیتی را شناختید، خوب است بدانید که دیگران آنها را چگونه میبینند. خیلی وقتها انسانها آنگونه که میخواهند شناخته نمیشوند. آشنایی با این چهار تیپ، باعث میشود ویژگیها را درستتر درک کنید و دچار بدفهمی نشوید.
مثلاً ازآنجاکه قرمزها بلندپروازند و نظرشان را بهصراحت بیان میکنند، ارتباط با آنها گاهی ترسناک است. دیگران قرمزها را با کلماتی مثل بیادب، بیحوصله، خشن یا حتی قلدر و خودکامه توصیف میکنند. البته، معمولاً کسی جرئت نمیکند اینها را پیش رویشان بگوید.
با تمام اینها، گاه وقتی قرمزها را متهم میکنید که رفتارشان آزاردهنده است، نمیفهمند که مشکل چیست.
از دیدگاه قرمزها، هیچ عیبی ندارد که آدم نظرش را بگوید. آنها آنچه بهنظرشان درست باشد را، هرچند شنیدنش خوشایند نباشد، میگویند. از نظرشان هم کوتاه نمیآیند. آنها وقتی میبینند که شما کارتان را کُند انجام میدهید یا روش درست آن را بلد نیستید، کلافه میشوند و این کلافگی را حتماً ابراز میکنند. برایشان هم عجیب است که چنین چیزی برای شما ناراحتکننده باشد.
قرمزها اغلب شور و هیجان زیادی دارند. ضمناً بدشان نمیآید که گهگداری جروبحث داشته باشند. حتی برایشان لذتبخش هم هست! این در حالی است که جروبحث، بدترین کابوس سبزهاست.
قرمزها، مثل زردها، بااعتمادبهنفس هستند. هرچند ممکن است اعتمادبهنفس بیشازحدشان برای برخی آزاردهنده باشد. بااینحال، قرمزها ازآنجاکه اطمینان دارند بهتر از بقیه میدانند، اغلب فکر میکنند در محاصرهٔ احمقهایند؛ اما یادتان باشد: وقتی آدمها فکر میکنند در محاصرهٔ احمقهایند، درواقع دارند متوجه میشوند که در محاصرهٔ تیپهای شخصیتی متفاوت با خودشان هستند.
حالا میرسیم به زردهای پرهیاهو. زردها بسیاری از اوقات به نظر، افرادی پرحرف، شنوندههایی کمتوجه، بیدقت و نیز حواسپرت میرسند. آنها بسیار از این شاخه به آن شاخه میپرند. رفتار زردها مخصوصاً برای آبیها که افتخارشان این است که دقیقاً برعکس همهٔ این ویژگیها را دارند، آزاردهنده است. ازآنجاکه انسانها و روابط برای زردها ارزشمندند، اینکه بفهمند دیگران نظر بدی دربارهشان دارند، برایشان ناراحتکننده است؛ البته ازآنجاکه آنها خیلی خوشبین هستند و سریع ذهنشان به جای دیگر میرود، این ناراحتی هم معمولاً دوام زیادی ندارد.
اکثر افراد، زردها را سخنورانی بسیار توانا میدانند و بسیاری به این ویژگی آنها حسادت میکنند؛ اما ازآنجاکه آنها بر مکالمات مسلّط میشوند و حتی به سؤالهایی که مخاطبشان کس دیگری باشد هم جواب میدهند، ممکن است خودخواه و خودمحور به نظر برسند و به نظر برسد که شنیدن صدای خودشان را خیلی دوست دارند.
با همهٔ اینها، زردها وقتی حرفی برای گفتن داشته باشند، از حرف زدن خودداری نمیکنند. ضمناً، زردها فکر میکنند که بهتر از بقیه میتوانند حرف بزنند؛ پس چرا نباید جواب سؤال را، حتی اگر مخاطبش خودشان نباشند، بگویند؟
هیچوقت شده از خودتان بپرسید که چرا یکی از همکارانتان همیشه ساکت است؟ بعید نیست که چون همیشه سرش در کار خودش است و چیزی نمیگوید، تصور کنید که دارد چیزی را پنهان میکند. چنین تصوراتی دربارهٔ سبزهای کمحرف و آرام رایج است.
اغلب افراد، متوجه دلپذیری و مهربانی و صمیمیت سبزها میشوند؛ زیرا تعداد سبزها در جهان از هر تیپ شخصیتی دیگری بیشتر است.
سبزها، علاوهبر اینکه در کار تیمی توانمندند، به نزدیکانشان بسیار وفادارند. همانگونه که گفته شد، سبزها هم مثل زردها به انسانها و روابط، بیشتر از کارها و مسائل اهمیت میدهند؛ اما ممکن است که آنها بهخاطر همین خوشباوریشان ساده و پخمه به نظر برسند.
سبزها همچنین به برنامهٔ روزانهشان وفادارند. اگر زمانی مزاحم برنامهٔ صبحانه یا ناهار یک سبز شوید، بهاحتمالزیاد، روز او را خراب کردهاید.
ازآنجاکه سبزها به دنبال حفظ آرامشند، ممکن است به نظر برسد که سرسختانه در برابر تغییر مقاومت میکنند یا اهمیتی به مشکلات نمیدهند. ترجیح سبزها این است که بیهیاهو مشکلات را تحمل کنند تا تمام شود؛ اما این به آن معنی نیست که اهمیتی نمیدهند. برای همین است که اگر ناگهان تغییرات غیرمنتظره را به سبزها تحمیل کنید، بهاحتمالزیاد، با مقاومت مواجه میشوید؛ هرچند ممکن است این مقاومتْ بیسروصدا یا منفعلانه باشد. ازآنجاکه سبزها نارضایتی خود را خیلی وقتها ابراز نمیکنند، برای بقیه سخت است که خود را با آنها وفق دهند.
درنهایت، به تصورات رایج از آبیهای کمالگرا میرسیم. آبیها اصلاً خوششان نمیآید که غریبهها زود با آنها پسرخاله شوند. آنها هم مثل سبزها ممکن است بهخاطر روحیهٔ کمحرفشان منزوی یا ازآدمبهدور به نظر برسند. ازآنجاکه آبیها بیشتر به کارها و مسائل اهمیت میدهند تا انسانها و روابط، ممکن است گوشهگیریشان این تصور را ایجاد کند که بیعاطفه، بیاحساس و غیرصمیمی هستند و به دیگران اهمیت نمیدهند. تصور درستتر این است که آبیها زندگی درونی ارزشمندی دارند و ترجیح میدهند در خلوت خودشان باشند.
عادت مشکلساز دیگر آبیها این است که بارها و بارها تکتک جزئیات را چک میکنند؛ برای همین ممکن است کاری که برای زردهای کلنگر یک ساعت وقت میگیرد، برای افراد آبی، صبح تا شب طول بکشد. برای آنها بسیار مهم است که همهچیز دقیقاً به همان شکلی باشد که باید. آنها فقط و فقط به چشمهای خودشان اعتماد دارند.
آبیها از آن کسانی هستند که حاصل محاسبات اکسل را دوباره با ماشینحساب چک میکنند. ممکن است چنین رفتاری از نگاه افراد قرمز، نشانهٔ وسواس افراطی باشد؛ اما نظر آبیها این است که باید با دقت و صرف وقت بیشتر، جلوی هرگونه خطایی را گرفت.
نقدها و بازخوردهایمان را چگونه بگوییم؟
حالا که با رفتارهای شاخص هر چهار تیپ آشنا شدید، احتمالاً بتوانید هریک را در محل کار و جلسهها و خانواده شناسایی کنید. وقت آن است که ببینیم چطور میتوانید رفتار خود را بهگونهای مناسب برای ارتباط با هریک از آنها تغییر دهید.
بازخورد دادن و نقد کردن، در مواجهه با هرکسی، سختترین کار است؛ بنابراین اولین قدم این است که ببینیم چطور به هریک از چهار تیپ، بازخورد یا نقدمان را بگوییم.
حرف زدن با قرمزها، هرچند ترسناک به نظر میرسد، یکجورهایی از همه راحتتر است؛ زیرا نیازی به چاپلوسی و طفره رفتن نیست. قرمزها از پرحرفی بدشان میآید و برای همین خوشحال میشوند که وقتشان را تلف نکنید و یکراست بروید سر اصل مطلب؛ بنابراین، بههیچوجه مِنومِن نکنید. محکم باشید و اشتباهشان را بگویید. آماده باشید که با مثالهای ملموس و اطلاعات دقیق از نقدتان دفاع کنید.
خیلی وقتها قرمزها یکدنده و دمدمیمزاجند. برای همین ممکن است لازم شود به آنها بگویید که بالغانهتر یا حرفهایتر رفتار کنند. قرمزها از ضعف طرف مقابلشان برای تسلّط بر بحث استفاده میکنند؛ بنابراین باید با قدرت حرف بزنید. اگر کمی عقب بکشید، سعی میکنند قانعتان کنند که هیچ مشکلی در کار نیست.
نقد کردن زردها دردسرهای دیگری دارد. در اینجا باید با فکری باز، دوستانه با آنها حرف بزنید و به شوخیهایشان بخندید. چنین رفتاری باعث میشود که فرد زرد احساس راحتی کند و پذیرای نقد شما باشد. درضمن، به او بگویید که فقط از رفتارش خوشتان نمیآید، نه از خودش.
وقتی قرار است با زردها حرف بزنید، خوب است برنامهای مشخص داشته باشید. زردها بحث را در دست خود میگیرند و یک گوششان در است و یک گوششان دروازه؛ بنابراین اگر فهرستی از نکاتی که میخواهید بگویید را در دست داشته باشید، میتوانید که جلوی منحرف شدن بحث را بگیرید.
خوب است که پس از هر جلسهٔ دوطرفهای، از نفر مقابل بخواهید که آنچه در آن جلسه بر سرش توافق شد را بنویسد و برای شما ارسال کند. چنین کاری بیش از همه در ارتباط با زردها مفید است.
یکبار نویسندهٔ کتاب، توماس اریکسون، همهٔ همکارانش را دور هم جمع کرد تا از یکی از اعضای گروه برای کار خوبش تقدیر کند. آن فرد، تیپ شخصیتی سبز داشت. پس از ابراز قدردانی از او در مقابل ۲۷ نفر دیگر، اریکسون به او پاداشی کوچک و چند بلیت سینما داد و تا آخر آن روز، او را مرخص کرد. اما فکر میکنید واکنش آن همکار سبز چه بود؟ او بعدتر اریکسون را کنار کشید و او را بهگونهای بازخواست کرد که تا عمر دارد از یاد نبَرد. به چه حقی او را که صرفاً داشت کارش را میکرد، اینگونه جلوی دیگران شرمنده کرده بود؟
واضح است که وقتی میخواهید با یک سبز ارتباط برقرار کنید، نباید او را در مرکز توجه قرار دهید. چه بازخورد مثبت میخواهید به او بدهید و چه بازخورد منفی، در جلسهای دونفره فقط به خودش بگویید؛ اگرنه پشیمان میشوید. انتقادتان را نیز با ملایمت تمام بگویید.
همچنین توجه داشته باشید که سبزها راحت میترسند. بسیاری از رفتارهای آنها بهخاطر ترس از درگیری و تلاش برای پرهیز از آن است. آنها شخصیت شکنندهای دارند و بدون اینکه کسی چیزی بگوید، خودشان همیشه از خود انتقاد میکنند؛ برای همین هم ممکن است آنقدر شدید با نقد شما موافقت کنند که دلتان بسوزد و عقبنشینی کنید.
در این دام نیفتید. بهخوبی نشان دهید که مشکلی با خودشان ندارید و این صرفاً گفتوگویی دوستانه است برای اصلاح بعضی رفتارها.
همچنین، توصیههایی واضح در ارتباط با مسئلهٔ موجود آماده کنید. سبزها توصیههای واضح را به جهتدهیهای کلی ترجیح میدهند. ضمناً ازآنجاکه سبزها از تغییر خوششان نمیآید، توصیهها را بهصورت گامهای کوچکی بیان کنید که تدریجاً برای رفع مشکل بردارند.
قبل از جلسه، نقدهایتان را بنویسید و سعی کنید از آن نوع جزئیات دقیقی که آبیها دوست دارند در دست داشته باشید؛ در غیر این صورت ممکن است که نتوانید قانعشان کنید. برای سؤالاتشان آماده باشید.
برای اینکه فرد آبی را تحتتأثیر قرار دهید، حتماً واقعیتها را بادقت به یاد بسپارید و آماده باشید که جزئیات ظریف را نشان دهید. اگر سؤالی پرسیدند که جوابش را بلد نبودید بهتر است بگویید: «نمیدانم»؛ زیرا اگر چیزی سرهم کنید میفهمند.
در مواجهه با آبیها هم مثل قرمزها، بهتر است طفره نروید. یکراست سر اصل مطلب بروید و از موضعتان با اطلاعات خشک دفاع کنید تا پیششان ارجوقرب پیدا کنید.
چگونه از رفتار کسی به تیپ شخصیتی او پی ببریم
اکنون با هریک از چهار تیپ تا حدودی آشنا شدهاید؛ اما ممکن است سرنخهایی بخواهید تا بتوانید بهسادگی تیپ شخصیتی هرکسی را حدس بزنید.
ابتدا به سراغ زبان بدن قرمزها میرویم. تشخیص آنها بسیار آسان است. آنها فاصلهشان را از دیگران حفظ میکنند، محکم دست میدهند، قدمهایشان استوار و محکم است و مستقیم به چشمهای طرف مقابل نگاه میکنند. در جلسات، جدیت خود را کاملاً حفظ میکنند. آنها نسبتاً بلند حرف میزنند. هرقدر هم که ناراحت باشند، صدایشان نمیلرزد. حرف زدنشان هم مثل اکثر کارهایشان سریع، اما دقیق است.
زردها اغلب نزدیک میآیند و زیاد پیش میآید که کسی را در آغوش بگیرند؛ نگاهشان دوستانه است.
صدای بگوبخند و شوخی آنها را از دور میتوان شنید. زردها سریع حرف میزنند؛ اما برخلاف قرمزها حرفشان کاملاً واضح نیست.
زبان بدن سبزها شباهتهایی به زردها دارد؛ زیرا آنها هم نزدیک میآیند و نگاهشان بسیار دوستانه است. آنها در گروههای بزرگ احساس آرامش نمیکنند. رفتارشان ناراحتی آنها را لو میدهد. صدای سبزها بسیار آرام است، طوری که حتماً باید نزدیکشان بنشینید تا بتوانید حرفشان را بشنوید. سرعتشان هم نسبتاً کم است.
درنهایت میرسیم به آبیها. آنها فاصلهشان را با بقیه حفظ میکنند؛ صورتشان چیز زیادی نشان نمیدهد؛ هنگام حرف زدن، دستهایشان را تکان نمیدهند و آرام صحبت میکنند. ممکن است فرد آبی به شما مهمترین خبرهای خوشحالکننده یا ناراحتکننده را بدهد بدون آنکه در چهره و رفتارش کوچکترین نشانی از احساسات ببینید. البته، آبیها واقعاً بیاحساس نیستند. آنها درونگرا هستند و بسیاری از احساساتشان را مخفی نگه میدارند. آبیها آرام و یکنواخت حرف میزنند. سرعت آنها هم از همه کمتر است.
اگر دارید افراد را برای انجام کاری گروهبندی میکنید، خوب است که اشخاصی را کنار هم بگذارید که شخصیتهایشان مکمل یکدیگر است و باهم خوب ارتباط برقرار میکنند. اینکه کسانی را کنار هم بگذارید که عادتها و رفتارهایشان مخالف هم است، برای هر پروژهای بسیار مخرّب است.
ترکیبهای مکمل عبارتاند از: ۱. آبی تحلیلگر و قرمز مسلّط؛ ۲. سبز متعادل و زرد الهامبخش؛ ۳. آبی و سبز؛ ۴. قرمز و زرد.
هرچند این ترکیبها اغلب نتیجهٔ خوبی دارند، بازهم باید مراقب بعضی مشکلات احتمالی باشید. مثلاً ازآنجاکه آبیها و سبزها درونگرا و گاه منفعلند، ممکن است تصمیمگیری و اقدام قاطع برایشان سخت باشد؛ اما مطمئن باشید که وقتی تصمیمی بگیرند، تصمیمشان فکرشده است.
برعکس، وقتی قرمزها و زردهای برونگرا و خوشمشرب را کنار هم میگذارید، مشکلی که پیش میآید این است که زیاد حرف میزنند و کم گوش میدهند.
برای همین هم ترکیب آبی و قرمز یا سبز و زرد، ترکیبهای متعادلتر و مؤثرتری هستند. وقتی یک قرمز را کنار یک آبی میگذارید، انگار دارید پروژه را هم به پدال گاز مجهز میکنید و هم ترمز؛ ضمناً، هردو، افراد متمرکزی هستند و به کارها اهمیت میدهند.
همچنین، زردها و سبزها به انسانها و روابط اهمیت میدهند؛ بنابراین وقتی همکاری میکنند حواسشان هست که همهٔ همکارانشان خوشحال باشند. ازآنجاکه زردها و سبزها اهمیت کمتری به کارها میدهند، ممکن است پروژه کمی بیشتر طول بکشد.
حالا میرسیم به ترکیبهای دردسرساز. قرمزها و سبزها تحمل یکدیگر را ندارند. وقتی سبزها از کار زیاد غر میزنند، برای قرمزها بسیار آزاردهنده است. از نظر سبزها هم قرمزها مغرور و پرخاشگرند و شنوندههای خوبی نیستند. با همهٔ اینها، وقتی نیاز به کنار هم گذاشتن یک رهبر و یک دنبالهرو دارید، شاید ترکیب قرمز و سبز هم مفید باشد.
درنهایت، میرسیم به بدترین ترکیب: زرد و آبی. زردها دلشان میخواهد بدون آمادگی قبلی، یکدفعه وارد کار شوند. این روحیه برای آبیهای دقیق که نیاز به آمادگی قبلی برای همهچیز دارند، دیوانهکننده است.از دید آبیها، زردها افرادی حرّاف و بیتوجهند. از دید زردها هم آبیها کسالتآورند. این دو تیپ اصلاً نمیتوانند باهم کنار بیایند.
برای هر تیپ شخصیتی، عوامل تنشزای خاصی وجود دارد
برخی افراد، مثل قرمزها و زردها، از جشن و پایکوبی نهایت لذت را میبرند؛ در مقابل، برای برخی دیگر، مثل آبیها و سبزها، اینکه مجبور شوند با تعداد زیادی آدم دیگر حرف بزنند، کابوسی هولناک است. میتوان گفت که آنچه برای برخی افراد بسیار لذتبخش است، برای گروهی دیگر تنشزاست.
پس برای آنکه همه را راضی نگه دارید، خوب است که یاد بگیرید برای هر تیپ شخصیتی چه عواملی تنشزا هستند تا از وضعیتهای ناخوشایند پیشگیری کنید.
قرمزها دوست دارند بر همهچیز مسلّط باشند. آنان از چالش خوششان میآید و دلشان میخواهد کارهای مختلفی را که بلد هستند باهم ترکیب کنند؛ همچنین، آنها دوست دارند که نتایج ملموس کارهایشان را مشاهده کنند، وگرنه کار به نظرشان بیهوده میرسد.
اگر میخواهید یک قرمز را کلافه کنید، به او وظایف آسان و کسلکننده بدهید و مجبورش کنید علاف، یکجا بنشیند و نتواند کسی را امرونهی کند. همچنین اینکه ببینند کس دیگری کارش را بیشازحد کُند انجام میدهد و وقت و منابع را هدر میدهد، برایشان آزاردهنده است. واکنش قرمزها به این عوامل تنشزا اغلب خشم و خشونت است.
آنها خیلی سریع خشمگین میشوند و خشمشان را بهشدت بروز میدهند؛ اما خبر خوب این است که خشمشان خیلی هم سریع فروکش میکند.
برخی از عوامل تنشزا برای زردها عبارتند از: ۱. بیتوجهی و تنهایی؛ ۲. حضور در کنار افراد بدبین؛ ۳. اینکه مجبور باشند مطابق برنامهای سفتوسخت عمل کنند؛ ۴. اینکه اجازه نداشته باشند همکارانشان را بخندانند؛ ۵. اینکه مجبور باشند هر چیزی را دوباره و دوباره چک کنند. ضمناً، زردها هم مثل سبزها شدیداً از اینکه جلوی دیگران سرزنش شوند ناراحت میشوند.
به زردها آزادی بدهید، ادارهٔ مهمانیها را به آنها بسپارید و مزاحم بذلهگویی و سرخوشیشان نشوید.
برای سبزها دو چیز بسیار مهم است: حریم خصوصیشان و برنامههای ثابت. هردوی اینها به سبزها احساس امنیت میدهند. سبزها وقتی کلافه میشوند که چیزی احساس امنیتشان را برهم بزند. نمونههایی از موقعیتهای آزاردهنده برای سبزها عبارتند از: ۱. تغییرات ناگهانی و غیرمنتظرهٔ شیوهٔ کارشان؛ ۲. گرفتن پروژه از آنها پیش از آنکه تمامش کنند؛ ۳. اینکه مجبور شوند کاری را که کامل انجام دادهاند دوباره انجام دهند؛ ۴. اینکه کسی بیشازحد بر کارشان نظارت کند. این کارها به سبزها این احساس را میدهد که کسی قدر کارشان را نمیداند و این باعث نگرانی و ناخشنودیشان میشود. آنها اغلب ناراحتیشان را در خودشان میریزند و وقتی در معرض عوامل تنشزا باشند، منفعل و منزوی میشوند.
درنهایت میرسیم به آبیها. انتقاد بیپایه و غیرمنطقی، از عوامل تنشزا برای آبیهاست. آبیها از ریسک کردن خوششان نمیآید و دلشان نمیخواهد وقتی را که میتوانند روی کار بگذارند، با گفتوگو دربارهٔ احساسات دیگران تلف کنند. اینکه بدون توضیح منطقی مجبورشان کنید تغییری در کارشان ایجاد کنند کلافهشان میکند. آنها از غافلگیری بدشان میآید؛ زیرا برنامههای فکرشده میخواهند و دوست دارند جا و زمانِ همهچیز به بهترین شکل ممکن باشد.
کابوس آبیها این است که ناگهان باخبر شوند که مهمانی ناخوانده دم در است. آبیها هم مثل سبزها به حریم خصوصی خود اهمیت میدهند. ضمناً، آنها خوششان نمیآید که در موقعیتی قرار بگیرند که از پسش برنمیآیند. آنها دلشان میخواهد کارها را دقیقاً مطابق اصول و قواعد انجام دهند، پس بهتر است از آنها توقع ابتکار عمل نداشته باشید. این عوامل تنشزا باعث میشوند آبیها در خودشان فرو بروند.
امیدواریم که این اطلاعات دربارهٔ تیپهای شخصیتی کمک کند که افراد دوروبرتان را بهتر بشناسید و از دردسرهایتان کاسته شود. ازاینپس، در مراودات کاری و دوستانه و خانوادگیتان، در نظر بگیرید که تیپ شخصیتی طرف مقابلتان چیست و چگونه باید رفتار کنید تا بدون آزرده کردن او، به نتیجهٔ مطلوب برسید.
پیام کلی کتاب در محاصره احمق ها
آموختید برای آنکه از سوءتفاهم جلوگیری کنید و بهتر با دیگران ارتباط برقرار کنید، آشنایی با چهار تیپ شخصیتی بسیار مفید است. نخستین تیپ شخصیتی، قرمز است. فرد قرمز دلش میخواهد که مسلّط باشد و به چالش کشیده شود. او بلندپرواز و جسور است و نظر خود را بیتعارف میگوید. اگر میخواهید یک فرد قرمز را نقد کنید، بهتر است که نقدتان را مستقیم و بیتعارف بگویید. قرمزها فاصلهشان را از دیگران حفظ میکنند و محکم دست میدهند. کارهای آسان و بیچالش برای قرمزها ملالآور است.
دومین تیپ شخصیتی، زرد است. فرد زرد کارهای ناگهانی را دوست دارد، ذوقوشوق نشان میدهد و میخواهد دیگران را به خود جذب کند. او میتواند ساعتها و ساعتها حرف بزند و اطرافیانش را سرگرم کند. برای نقد کردن زردها باید دوستانه و صمیمی صحبت کنید. همچنین حواستان باشد که آنها بحث را منحرف نکنند. زردها نزدیک میآیند و زیاد دیگران را بغل میکنند. آنها دوست ندارند که کارشان مطابق برنامهای سفتوسخت باشد.
تیپ شخصیتی سوم، سبز است. فرد سبز، آرامش و تعادل را دوست دارد و میخواهد قابلاتکا باشد. او ترجیح میدهد که در مرکز توجه نباشد. بهتر است بازخوردتان به فرد سبز را، چه مثبت باشد و چه منفی، در خلوت به خودش بگویید. سبزها در گروههای بزرگ احساس خوبی ندارند. آنها آرام صحبت میکنند. اینکه شیوهٔ کار سبزها ناگهان تغییر کند، برایشان آزاردهنده است.
چهارمین تیپ شخصیتی، آبی است. برای فرد آبی دقت و نظم و احتیاط بسیار مهم است. او بارها و بارها تمام جزئیات را راستیآزمایی میکند تا هیچ خطایی باقی نماند. نقدتان به فرد آبی را با دقت بگویید. برای هرچه که میگویید، مصداقهای عینی بیاورید. آبیها فاصلهشان را با بقیه حفظ میکنند و از چهرهشان نمیتوان به احساساتشان پی برد. آبیها ازآنجاکه میخواهند کارهایشان مطابق نظم و برنامهای حسابشده باشد، از غافلگیری بدشان میآید.
آشنایی با تمایلات هریک از چهار تیپ شخصیتی و عوامل تنشزا برای آنها، کمک میکند که حرفتان را بهگونهای بزنید که مخاطبتان بهخوبی درک کند. این دانش، همچنین زندگی کاری شما را آرامتر و اثربخشتر میکند.
پیشنهاد کاربردی
در کارهای گروهی به ترکیبهای دردسرزا توجه کنید
هرچند کنار هم گذاشتن آبی و زرد دردسر درست میکند، اگر یک سبز اضافه شود، وخامت اوضاع رفع میشود و آنها در کنار یکدیگر کار را بهتر انجام میدهند. همچنین، اگر در گروهی تعداد قرمزها و زردها زیاد باشد، با افزودن فردی سبز یا آبی، خیالتان راحت میشود که یک نفر در گروه هست که خوب گوش میدهد، یادداشت برمیدارد و جاهایی که قرمزها و زردها حوصلهٔ راستیآزمایی ندارند، این کار را انجام میدهد.
کتاب خوبی بود واقعاً خیلی جذاب بود برام
واقعا عالی بود
معمولی بود چیز خاص و مفیدی نزده👎👎👎
عالی بود
عالی
نمیدونم خلاصه برای این کتاب مناسب نبود یا کلا اطلاعات که از کتاب گرفته ام پیش پا افتاده بود . در کل برای شروع شخصیت شناسی پیشنهاد میشه
بسیار عالی
کتاب در مورد روش Disc برای شناسایی افراد و چهار تیپ شخصیتی هست. کتاب مفیدی هست
کتاب خوب و مفیدی است. برای خود شناسی و دیگر شناسی بسیار مفید و بصورت نسبی است. برای کارهای جمعی و تیمی بسیار مفید است. برای ارتباطات موثر و بازخوردها بسیار مفید است. …
عالی
بسیار عالی و کاربردی بود
خوب بود
معمولی
خوب و مفید است
بسیار مفید و تاثیر گذار در شناخت رفتارها و شخصیتها و همچنین کتابی کاربردی است
حداقل من پس از مطالعه دید بهتر و قابل درک تری به اطرافیانم داشتم
کتاب میتونست خیلی بهتر باشه خیلی از ویژگیهای رفتاری رو نگفت تازه اون ویژگیهایی که گفت هم خیلی دقیق نبود من تقریبا از همه رنگها چند تا ویژگی داشتم
متن روان ترجمه خوب و مطالب کاربردی دارد
كتاب جالبى است و اگر خوب به نكات و توصيه هاى إن توجه شود ميتواند در پيشبرد روابط اجتماعى مفيد و كارساز باشد.
بسیار کتاب جذابی بود و تیپ شخصیتی افراد و روش برخورد با آنها را به زیبایی بیان کرده بود.
بسیار عالی خلاصه مفیدی بود
کتاب عالی و مفیدی بود 👏🏻👏🏻
عالی بود.به انسان کمک میکنه علت رفتار آدمها را درک کنه… ممنون
بسیار عالی بود ممنون