خلاصه کتاب ” راز استعداد ” اثر ” دَنیِل کُویل ”
The Talent Code by Daniel Coyle
قبل از اینکه خلاصه این کتاب رو بخونی توی آزمون شرکت کن تا ببینی چقدر از این کتاب رو بلدی😉
برای اینکه تو آزمون شرکت کنی باید اول توی سایت ثبتنام کنی یا وارد سایت بشی😊
آزمون رو شروع کن
این کتاب درباره چیست؟
کتاب راز استعداد با استفاده از یافتههای تازه در علم عصبشناسی، توضیح میدهد که چگونه استعداد از طریق تمرین عمیق میتواند تقویت شود. این کتاب بررسی میکند که چگونه تولید مادهای به نام “میلین | myelin” در سلولهای عصبی، بر توسعه مهارتهای ما تأثیر میگذارد و چرا روشهای خاص تمرین و آموزش در مناطقی با استعداد بالا در سراسر جهان موفقیتآمیز هستند.
چه کسانی باید این کتاب را بخوانند؟
- کسانی که میخواهند بدانند استعداد واقعاً از کجا میآید
- کسانی که میخواهند روشهای مؤثرتری برای تمرین یاد بگیرند
- کسانی که میخواهند معلم، مربی یا راهنمای بهتری شوند
نویسنده این کتاب کیست؟
دنیل کویل، نویسنده پرفروشترین کتابهایی چون “لانس آرمسترانگ | Lance Armstrong“، “تور د فورس | Tour de Force” و “مسابقه مخفی | The Secret Race” با زیرعنوان درون دنیای پنهان تور دو فرانس است و جوایز زیادی را کسب کرده است. او همچنین برای مجلات معروفی چون “مجله نیویورک تایمز | New York Times Magazine” و “اسپورتس ایلاستریتد | Sport Illustrated” مینویسد و ویراستار همکار مجله “آوتساید | Outside” است.
ژنها اهمیتی ندارند؛ تمرین همهچیز است
هنگامی که با فردی با استعداد برخورد میکنید، آیا تمایل دارید استعداد او را به ژنها یا محیطش نسبت دهید؟ واقعیت این است که ما بیشتر از آنچه که فکر میکنیم، بر توسعه مهارتهایمان کنترل داریم. کتاب “راز استعداد” نشان میدهد که هر کسی میتواند با ترکیب صحیح تمرین، انگیزه و آموزش، استعداد خود را پرورش دهد. در این کتاب، دنیل کویل از تحقیقات نوین عصبشناسی برای تحلیل استعداد استفاده میکند و سه عامل کلیدی برای توسعه هر استعداد را توضیح میدهد: تمرین عمیق، جرقه(هیجان) و آموزش حرفهای.
در این خلاصه کتاب شما خواهید فهمید چرا کشور برزیل بازیکنان فوتبال بزرگ زیادی دارد و چرا تمرین در مرز تواناییها و انجام اشتباهات بسیار مهم است. همچنین خواهید آموخت که چرا هدایت و دستور دادن به افراد میتواند روشهای مؤثری در آموزش باشد.
- تمام مهارتها بر اساس مکانیزم سلولی مشابهی ساخته شدهاند: تولید میلین در اطراف مسیرهای عصبی
- اشتباهات به پرورش استعداد کمک میکنند؛ زیرا باعث تحریک رشد میلین میشوند
- مهارت به طور انحصاری به ژنها و محیط وابسته نیست
- تحلیل مناطقی که به خاطر استعدادهای فوقالعاده شناخته شدهاند، نشان میدهد که استعداد، ترکیبی از تمرین عمیق، جرقه و آموزش حرفهای است
- تمرین عمیق شامل «تقسیم کار» به بخشهای کوچک است؛ یعنی تکرار آن و جستجوی مشکلات
- ما نیاز به یک علامت خارجی یا جرقه داریم تا انگیزهی ما را برای توسعه مهارت در طولانیمدت برانگیزد
- انواع مربیان و نقش آنها در ایجاد جرقه و تمرین عمیق
- مربیان با دانش گسترده و توانایی درک نیازهای فردی دانشآموزان خود میتوانند تأثیر عمیقتری در توسعه مهارتهای شاگردان خود داشته باشند و به آنها کمک کنند تا به پتانسیل کامل خود دست یابند
- پیام کلی کتاب
تمام مهارتها بر اساس مکانیزم سلولی مشابهی ساخته شدهاند: تولید میلین در اطراف مسیرهای عصبی
مغز انسان با وجود تلاشهای گسترده محققان، هنوز هم موضوعی پیچیده و اسرارآمیز است. با این حال، تمام اعمال، احساسات و افکار ما نتیجه فعالیتهای الکتریکی در رشتههای عصبی ما هستند. این فعالیتها، که به آنها «مدار» میگوییم، مسئول اعمال، افکار و احساسات خاص ما هستند.
توانایی ما برای حرکت دادن عضلات به تکانههای الکتریکی وابسته است که از طریق مدارهای عصبی منتقل میشود؛ مشابه عروسکی که حرکاتش به وسیله کنترل آن تعیین میشود. اگر عضلات ما سیگنالهایی از مدار مغزی مربوطه دریافت نمیکردند، کاملاً بیفایده میشدند.
مدارهای عصبی که این سیگنالها را منتقل میکنند، در مادهای به نام “میلین | myelin” احاطه شدهاند. تا پیش از این، میلین تنها به عنوان عایق برای رشتههای عصبی در نظر گرفته میشد. اما واقعیت این است که میلین نقشی کلیدی در توسعهی مهارتها نیز دارد.
میلین تعیین میکند که سیگنالها چقدر سریع و دقیق میتوانند در طول یک مدار حرکت کنند. به عبارت دیگر، مانند جاده وسیعتری که به شما امکان میدهد سریعتر رانندگی کنید، لایه ضخیمتر میلین به تکانههای الکتریکی این اجازه را میدهد که سریعتر از یک مدار عبور کنند. هر چه میلین ضخیمتر باشد، توانایی شما برای کنترل حرکات و افکار با دقت بیشتری افزایش مییابد.
چون هر مهارت به قدرت، دقت و سرعت کارکرد مدارهای مربوطه وابسته است، ضخامت لایههای میلین که این مدارها را احاطه کردهاند، نقش مهمی در ایجاد هر مهارتی که ممکن است داشته باشید، دارد.
اشتباهات به پرورش استعداد کمک میکنند؛ زیرا باعث تحریک رشد میلین میشوند
اکثر ما با گفته معروف “تمرین، کمال میآورد” آشنا هستیم، اما آیا تاکنون فکر کردهاید که چرا انجام یک کار به طور مکرر منجر به بهبود میشود؟
پاسخ این سوال دوباره به فعالیتهای مغزی برمیگردد. هر بار که چیزی را تمرین میکنید، اعصاب از طریق مدارهای مغز فعال میشوند و حتی سادهترین فعالیتها نیاز به هماهنگی دقیق هزاران عصب دارند.
زمانی که این اعصاب فعال میشوند، لایههای میلین اطراف آنها ضخیمتر میشود. میلین بافت زندهای است؛ مشابه عضلهای که برای رشد به تمرین نیاز دارد. لایه میلین اطراف مدارها نیز تنها زمانی ضخیمتر میشود که رشتههای عصبی به طور منظم فعال شوند و هرچه میلین ضخیمتر باشد، سیگنالها سریعتر و دقیقتر حرکت میکنند.
اما تنها تکرار یک کار کافی نیست تا به رشد میلین منجر شود. پس چه نوع تمرینهایی این رشد را تحریک میکند؟
کلید این کار این است که اشتباه کنید و سپس آن را اصلاح کنید. به عنوان مثال، اگر در حال تمرین یک ساز موسیقی هستید و فقط قطعهای که قبلاً خوب میدانید را اجرا کنید، رشد میلین را تحریک نخواهید کرد؛ زیرا از مدارهای قوی و موجود استفاده میکنید. اما اگر قطعهای ناآشنا را بنوازید و اشتباهات زیادی مرتکب شوید، با تمرین و اصلاح این اشتباهات، فعالیت اعصاب را تحریک کرده و در نتیجه میلین اطراف مدار جدید را ضخیمتر میکنید.
مهارت به طور انحصاری به ژنها و محیط وابسته نیست
وقتی به آثار یک استاد مانند “میکلآنژ | Michelangelo” نگاه میکنید، آیا استعداد او را به ژنهایش نسبت میدهید (یعنی اینکه او با استعداد به دنیا آمده است) یا به محیطی که در آن بزرگ شده (یعنی اینکه استعداد هنریاش پرورش یافته است)؟ معمولاً باور داریم که مهارتهای ما تحت تأثیر هر دو عامل طبیعت و تربیت است. اما با توجه به یافتههای جدید درباره رشد میلین از طریق تمرین عمیق، شواهدی وجود دارد که این باور رایج را به چالش میکشد.
برای مثال، تجمع استعدادهای بزرگ در دورهها یا مکانهای خاص، مانند هنرمندان بزرگ در شهر فلورانس ایتالیا در دوره رنسانس، نشاندهنده این است که توضیح دادن این پدیده با استناد به طبیعت یا تربیت به تنهایی دشوار است. اگر باور کنیم که ژنها (یعنی طبیعت) تعیینکننده استعداد هستند، توضیح اینکه چرا چنین تعداد زیادی از افراد با استعداد در یک مکان خاص و در مدت زمان کوتاهی تجمع یافتهاند، مشکل است. اگر باور کنیم که عوامل محیطی (یعنی تربیت) نقش اصلی را دارد، وجود عواملی مانند صلح و رفاه در فلورانس قرن پانزدهم که به حمایت از خلق هنر بزرگ کمک کند، در آن زمان به وضوح مشهود نبود.
پاسخ ممکن به این سؤال از دانش ما درباره میلین و نقش آن در توسعه مهارتها میآید؛ یعنی تمرین عمیق. در فلورانس دوره رنسانس، پسران به عنوان شاگردان در “انجمنهای حرفهای” پذیرفته میشدند و تحت نظر استادان خود فنون را میآموختند. برای مثال، میکلآنژ از سن شش سالگی دوره شاگردی را آغاز کرد و این موضوع نشان میدهد که موفقیتهای بزرگ او نتیجه نبوغ ذاتی نبوده، بلکه تمرین عمیق بوده است که لایههای میلین را در طول زمان ضخیم کرده است.
این موضوع نشان میدهد که ما میتوانیم به طور قابل توجهی بر روی مهارتهایی که در آنها ماهر میشویم تأثیر بگذاریم؛ زیرا میتوانیم مهارتهای خود را از طریق تمرین عمیق کنترل و تقویت کنیم.
تحلیل مناطقی که به خاطر استعدادهای فوقالعاده شناخته شدهاند، نشان میدهد که استعداد، ترکیبی از تمرین عمیق، جرقه و آموزش حرفهای است
در طول بازدیدهای نویسنده از مناطق داغ استعداد در سراسر جهان، او متوجه شد که ترکیب سه عامل کلیدی برای رشد استعداد وجود دارد: تمرین عمیق، جرقه و آموزش حرفهای.
تمرین عمیق به معنای تلاش متمرکز و منظم برای بهبود مهارتها است، حتی اگر این به معنای اشتباه کردن و اصلاح آنها باشد. جرقه به معنای انگیزه یا الهام برای شروع و ادامه تمرین است و آموزش حرفهای به معنای دریافت راهنمایی و بازخورد از افرادی است که در زمینه تخصصی خود خبره هستند. این ترکیب سهگانه به طور مشترک باعث پرورش و رشد استعداد میشود.
قسمت اول: تمرین عمیق
تمرین عمیق به نوعی به تمرین شدید و متمرکز اشاره دارد که به طور مؤثری رشد میلین را ترویج میکند. یک مثال بارز از این نوع تمرین در برزیل مشاهده میشود: بازیای به نام «فوتسال»، که تمام بازیکنان فوتبال برزیلی در دوران کودکی خود انجام میدهند.
فوتسال نوعی فوتبال است با تفاوتی حیاتی. توپ آن نصف اندازه توپ فوتبال معمولی است اما دو برابر سنگینتر و میدان بازی کوچکتر است. به دلیل این ویژگیها، فوتسال به عنوان تمرین عمیق برای فوتبال معمولی عمل میکند. بازی نیاز به دقت بیشتری در هر حرکت دارد و بازیکنان در طول دوران کودکی خود حرکاتشان را بارها تکرار و اصلاح میکنند. به همین دلیل، وقتی آنها بالأخره با توپ معمولی و در میدان بزرگتر بازی میکنند، قادر به انجام نمایشهای فوقالعادهای هستند که به خاطر آنها تحسین میشوند.
قسمت دوم: جرقه
جرقه به رویدادی اشاره دارد که انگیزهدهندهی تمرین عمیق است. برای مثال، زمانی که “آندرو جونس | Andruw Jones“، بازیکن ۱۹ ساله بیسبال از کوراسائو، در دوران اول خود در سری جهانی ۱۹۹۶ 2 بار هوم ران کرد و جوانترین فردی شد که در سری جهانی هوم ران کرده است.( در بیسبال وقتی می گویند home run که بازیکن توپ را به خارج از زمین بازی پرتاب کند) این رویداد به یک رخداد افسانهای در کوراسائو تبدیل شد و به عنوان جرقهای عمل کرد که بسیاری از کودکان جوان را به دنبال فوتبال، بیسبال و باور به موفقیت تشویق کرد. در واقع، این رویداد دلیل اصلی موفقیت برجسته تیم بیسبال لیگ کوچک آنها است.
قسمت سوم: آموزش حرفهای
آموزش حرفهای به داشتن یک مربی ماهر اشاره دارد؛ مربیای که میداند چگونه هم تمرین عمیق و هم انگیزه را در هر شاگرد پرورش دهد. “تام مارتینز | Tom Martinez“، مربی فوتبال بازنشسته، مثال خوبی از این نوع مربی است. مارتینز به خاطر تواناییاش در شناسایی و پرورش استعداد به عنوان مشاور برای باشگاهها استخدام شد تا به آنها کمک کند تصمیم بگیرند کدام بازیکنان را استخدام کنند. او میتوانست پتانسیل بازیکنان و اینکه تیمها به کدام نوع بازیکنان احتیاج دارند را به دقت ارزیابی کند و به این ترتیب، استعدادهای واقعی را شناسایی و پرورش دهد.
تمرین عمیق شامل «تقسیم کار» به بخشهای کوچک است؛ یعنی تکرار آن و جستجوی مشکلات
وقتی عملکرد یک فرد بااستعداد را مشاهده میکنیم؛ چه یک موسیقیدان، ورزشکار یا شطرنجباز؛ اغلب تحت تأثیر روانی و زیبایی اجرای آنها قرار میگیریم و به نظر میرسد که اجرای آنها بسیار آسان است. اما در واقع، پشت هر اجرای به ظاهر بدون تلاش، مقدار زیادی تمرین عمیق نهفته است.
تمرین عمیق شامل چندین ویژگی کلیدی است که به رشد و تقویت مهارتها کمک میکند:
- تقسیم کار به بخشهای کوچک: برای بهبود مؤثر در یک مهارت، باید آن را به اجزای کوچکتر تقسیم کنید. به این ترتیب، میتوانید هر بخش را به طور جداگانه بررسی کرده و درک عمیقتری از آن به دست آورید. به عنوان مثال، نوازندگان موسیقی قطعهای را به صورت تصادفی تمرین میکنند تا درک عمیقتری از هر جزء آن به دست آورند. کاهش سرعت حرکت و تکرار آن به آرامی نیز به شما این امکان را میدهد که اشتباهات را شناسایی کرده و آنها را اصلاح کنید.
برای مثال، نویسنده به یک مدرسه موسیقی در نیویورک؛ یک «مکان داغ استعداد»؛ مراجعه کرد و متوجه شد که نتهای موسیقی به صورت افقی برش داده شدهاند تا قطعه موسیقی ابتدا به صورت تصادفی تمرین شود. بنابراین وقتی نوازندگان در نهایت قطعه موسیقی را به ترتیب نهایی آن اجرا میکنند، درک عمیقی از هر عنصر آن قطعه کسب کردهاند. - نیاز به زمان: تمرین عمیق نیازمند زمان است. هرچه بیشتر یک مهارت را تمرین کنید، عملکرد شما دقیقتر و سریعتر خواهد شد؛ زیرا لایه میلین اطراف مدارهای عصبی مربوطه ضخیمتر میشود.
- ایجاد چالش: برای بهبود مهارت، باید به طور مداوم کمی فراتر از مرزهای تواناییهای خود تمرین کنید. تکرار کارهایی که قبلاً به خوبی یاد گرفتهاید، بهبود مهارت شما را به دنبال نخواهد داشت. به عنوان مثال، سرعتی که نوزادان در یادگیری راه رفتن دارند، بستگی به تعداد دفعاتی دارد که تلاش میکنند و شکست میخورند. هر چه بیشتر تلاش کنند، زودتر موفق به یادگیری صحیح میشوند.
ما نیاز به یک علامت خارجی یا جرقه داریم تا انگیزهی ما را برای توسعه مهارت در طولانیمدت برانگیزد
اگرچه ممکن است تصور کنیم که استعداد یک فرد، ناشی از علاقه ذاتی او به مهارت خود است؛ معمولاً انگیزه اولیه برای یادگیری آن مهارت از طریق یک عامل خارجی ایجاد میشود.
جرقه به عنوان یک علامت خارجی عمل میکند و انگیزه ما را برای توسعه مهارت تحریک میکند. این انگیزه باید به قدری قوی باشد که ما را به تلاش مداوم وادار کند. برای مثال، گلفباز کره جنوبی، “سِری پک | Se Ri Pak“، با پیروزی در یک مسابقه بزرگ در سال ۱۹۹۸، به یک جرقه تبدیل شد. تا آن زمان، هیچ گلفباز موفقی از کره جنوبی وجود نداشت، اما موفقیت او باعث شد تعداد زیادی از گلفبازان دیگر از این کشور به دنبال موفقیت مشابهی بروند.
جرقه باید انگیزه درازمدت را نیز تأمین کند؛ زیرا مهارت تنها از طریق تلاش طولانیمدت بهبود مییابد. میلین به زمان نیاز دارد تا رشد کند و تمرین عمیق مستلزم تلاش پایدار در طول یک دوره طولانی است.
برای مثال، در ایالات متحده، یک مدرسه هیئت امنایی بسیار موفق، از هدف «هر دانشآموزی وارد دانشگاه خواهد شد» به عنوان جرقه استفاده میکند. برای حفظ انگیزه دانشآموزان، این مدرسه به طور مداوم کلمه کلیدی «دانشگاه» را تکرار کرده و آنها را به سفرهای مختلف به دانشگاههای مختلف میبرد. نتایج این جرقه بسیار قابل توجه است: در سال ۲۰۰۷، این مدرسه در میان ۳ درصد برتر مدارس عمومی کالیفرنیا از نظر نتایج تحصیلی دانشآموزان قرار گرفت.
مطالعات نشان میدهند که برای تبدیل شدن به یک استاد در یک مهارت خاص، نیاز به حدود ۱۰,۰۰۰ ساعت تمرین است. بنابراین، برای حفظ تعهد لازم برای صرف این تعداد ساعت، نیاز به انگیزه درازمدت وجود دارد.
انواع مربیان و نقش آنها در ایجاد جرقه و تمرین عمیق
بیشتر افراد به تنهایی استعدادهای خود را پرورش نمیدهند. تقریباً همه به معلمان، مربیان و والدینی نیاز دارند که وظیفهشان آموزش، انگیزه دادن و الهامبخشی است.
اما مربیان چگونه میتوانند این دو جنبه مهم از رشد استعداد، یعنی انگیزه و تمرین عمیق را تحت تأثیر قرار دهند؟
بسیاری از مربیان برجسته تمرکز خود را بر تمرین عمیق شاگردانشان میگذارند، مانند “جان وودن | John Wooden” ، مربی بسکتبال دانشگاهی.
نویسنده مشاهده کرده که وودن به بازیکنان سخنرانیهای انگیزشی نمیداد، آنها را نقد یا تحسین نمیکرد؛ بلکه اطلاعات دقیق و مشخصی درباره چگونگی بهبود عملکردشان ارائه میداد. این دستورالعملها به بازیکنان کمک میکرد تا با تنظیم و اصلاح حرکات خود، درگیر تمرین عمیق و مستمر شوند. البته این روشها برای بازیکنانی استفاده میشد که از قبل مهارت و انگیزه بالایی داشتند.
از سوی دیگر، مربیانی هستند که هدفشان فراهم کردن جرقههای انگیزشی برای شاگردانشان است. اغلب این مربیان توانایی متوسطی دارند و در دسته مربیان برجسته قرار نمیگیرند.
یک مطالعه نشان داده است که بسیاری از افراد بااستعداد (به ویژه پیانیستها، بازیکنان تنیس و شناگران) در سالهای اولیه خود، مربیانی متوسط داشتند.
در حالی که این موضوع ممکن است عجیب به نظر برسد، اما منطقی است. به عنوان مثال، اگر کودکی در حال یادگیری پیانو باشد، مهمترین چیزی که نیاز دارد، انگیزه برای ادامه تمرینات سخت است.
در حالی که یک معلمی که تمرکز خود را بر تمرین عمیق میگذارد میتواند برای بازیکنان ماهر و باانگیزه موثر باشد، اما برای مبتدیان، معلمی که دوستانه باشد، حس خوبی به آنها بدهد، به خاطر تلاششان به آنها پاداش دهد و آنها را تشویق کند تا آهنگهای مورد علاقهشان را یاد بگیرند، مناسبتر است. این رویکرد بیشتر احتمال دارد که در سالهای ابتدایی، انگیزه فرد را شعلهور کند.
البته این به معنای کمارزش بودن یکی از این سبکهای مربیگری نیست. اینکه کدام سبک مناسبتر است، به مرحلهای که شاگرد یا دانشآموز در آن قرار دارد بستگی دارد. برای مثال، زمانی که استعداد فرد شروع به رشد کرده و انگیزهاش شعلهور شده است، تمرکز باید بر پرورش تمرین عمیق باشد.
مربیان با دانش گسترده و توانایی درک نیازهای فردی دانشآموزان خود میتوانند تأثیر عمیقتری در توسعه مهارتهای شاگردان خود داشته باشند و به آنها کمک کنند تا به پتانسیل کامل خود دست یابند
اکثر ما با تصویر کلیشهای مربیانی که در برنامههای تلویزیونی و فیلمها میبینیم آشنا هستیم. آنها معمولاً پر سر و صدا و تهاجمی هستند و سعی میکنند بازیکنان خود را با سخنرانیهای انگیزشی و فریاد زدن تغییر دهند.
البته، در واقعیت، مربیان برتر بسیار متفاوت از تصورات کلیشهای هستند.
یک مربی برجسته کسی که بتواند به طور موفقیتآمیز تمرین عمیق و انگیزه را به هم پیوند دهد باید دانش فنی خود را با نیازهای فردی هر شاگرد ترکیب کند. هدف تمام مربیان این است که به شاگردان کمک کنند تا به حالت تمرین عمیق برسند، اما هر شاگرد منحصر به فرد است و نیاز به سبک مربیگری خاص خود دارد.
برای مثال، نویسنده به طور مستقیم شاهد بود که چگونه یک معلم موسیقی دو شاگرد را به روشهای بسیار متفاوتی آموزش میدهد. شاگرد اول از نظر فنی ماهر بود اما از نظر شدت و انگیزه کمبود داشت، بنابراین معلم با دستورهای بلند و مستقیم او را تشویق میکرد. در مقابل، شاگرد دیگر بسیار خجالتی و ناامید بود که نیاز به سبک مربیگری ملایمتری داشت، به گونهای که معلم راهنماییهای آرام و دوستانهای ارائه میداد.
علاوه بر این، از آنجا که هدف، کمک به شاگردان برای رسیدن به حالت تمرین عمیق است، مربیان باید سبک خود را با هر شاگرد متناسب کنند و همچنین دستورهای بسیار واضح و دقیقی بدهند.
در تحقیقهای خود، نویسنده متوجه شد که اکثر مربیان نه فریاد میزنند و نه حتی زیاد صحبت میکنند؛ بلکه دستورهای ساده و دقیقی مانند “این حرکت را بهتر انجام بده” یا “این را امتحان کن” ارائه میدهند.
شفافیت اطلاعات برای تمرین عمیق بسیار مهم است؛ زیرا با پیروی از این دستورها، اعصاب شاگردان تحریک میشود و لایه میلین تقویت شده و در نتیجه مدارهای مربوط به اجرای مهارت تقویت میشود.
بدون این دستورهای واضح و دقیق، هیچ دانش فنیای که مربی داشته باشد نمیتواند به نتایج ملموس تبدیل شود. درست همانطور که دستورهای یک مربی فیزیکی باید واضح باشد تا دانش او به ساخت عضلات قویتر منجر شود، مربیان در هر زمینهای نیز باید شفاف و دقیق عمل کنند.
برای اینکه دانش فنی هر حوزهای به رشد میلین شما منجر شود، باید دستورات آنها واضح و دقیق باشد.
پیام کلی کتاب راز استعداد
استعداد، به رشد میلین، پوشش عایق اطراف مدارهای عصبی ما، وابسته است. برای تحریک رشد میلین، باید در مرز تواناییهای کنونی خود تمرین کنید تا اشتباه کنید و آنها را اصلاح نمایید. استعداد زمانی شکل میگیرد که تمرین عمیق از طریق انگیزه بلندمدت تقویت شده و توسط مربیگری برجسته به نتیجه برسد.
بر روی تصحیح اشتباهات خود تمرکز کنید.
اگر میخواهید به طور مؤثر تمرین کنید، از اشتباهات خود نترسید و بر روی اصلاح آنها تمرکز کنید تا بهبود یابید. مثلاً اگر قطعه موسیقی جدیدی را تمرین میکنید، فقط از ابتدا تا انتها نزنید، بلکه هر بار که اشتباهی مرتکب میشوید، همان قسمت را متوقف کرده و تکرار کنید. ممکن است هنگام تمرین این قطعه اذیت شوید، اما نتیجه نهایی عالی خواهد بود!
کتاب خوبیه. پیشنهاد میکنم