خلاصه کتاب نیرویی برای خوبی

خلاصه کتاب نیرویی برای خوبی اثر دنیل گلمن


خلاصه کتاب ” نیرویی برای خوبی ” اثر ” دَنیِل گُلمَن ”
A Force for Good by Daniel Goleman

5 امتیاز از مجموع 1 نظری که ثبت شده. نظر خود را بنویسید و الماس بگیرید!

این کتاب درباره چیست؟

کتاب نیرویی برای خوبی (یا با قدرت برای خیر و خوبی) (نوشته‌شده در سال 2015) به شما نشان می‌دهد چگونه می‌توانید افکار منفی را جایگزین اعمال مثبت کنید. با نگاهی دقیق‌تر به علم و بینش دالای لاما، این خلاصه کتاب توضیح می‌دهد چگونه اعمال و رفتار مثبت هر فرد می‌تواند نیرویی جهانی از خیر و خوبی بنا کند که دنیا را به‌واسطه‌ی همدردی همگانی تغییر می‌دهد.

چه کسانی باید این کتاب را بخوانند؟

  • افرادی که از شرایط فعلی جهان مأیوس شده‌اند.
  • هواداران دالای لاما
  • علاقه‌مندان به مراقبه‌های ذهن آگاهی

نویسنده این کتاب کیست؟

دَنیِل گُلمَن، نویسنده، روانشناس و روزنامه‌نگار علمی است که به مدت دوازده سال برای مجله‌ی تایمز در حوزه‌ی مقالات روانشناسی و علوم اعصاب کار کرد. گُلمَن چندین کتاب در موضوع روانشناسی، تحصیلات و علوم تجربی نوشته است.

با بینش دالای لاما برای دنیایی بهتر و دلسوزتر آشنا شوید.

تنها چند دقیقه نگاه کردن به اخبار کافیست تا به طور کامل از دنیای اطرافمان ناراحت و مأیوس شویم. در سراسر جهان، خبر از جنگ و درگیری و بدبختی‌های انسانی می‌رسد! آیا این تنها کاری است که بلدیم؟

بنا بر گفته‌های دالای لاما، اکثر مشکلات جهان ریشه در کمبود همدردی، شَفَقَت و مسئولیت اخلاقی دارد؛ جایی که به پول، بیشتر از یکدیگر اهمیت می‌دهیم. چگونه می‌توان از این شرایط خارج شد؟

این خلاصه کتاب به شما نشان می‌دهد چگونه وقتی افکار منفی را با شفقت و عشق جایگزین کنید، به رفاه خود و اطرافیانتان بیشتر اهمیت می‌دهید. با گوش دادن به آموزه‌های علم و دین با هم در رابطه با شیوه‌ی زندگی کردن، می‌توانیم به نیرویی برای خیر و خوبی تبدیل شویم.

در این خلاصه کتاب به موارد زیر نیز پرداخته می‌شود:

  • تفاوت میان خودخواهیِ خوب و خودخواهیِ بد
  • چرا نیاز به سیستم اقتصادی جدید و دلسوزانه‌تری داریم.
  • دالای لاما ساعت 5:30 صبح هر روز چه کار می‌کند؟

نیرویی برای خیر و خوبی، ما را به سمت شفقت و مسئولیت اخلاقی هدایت می‌کند.

هرروز ساعت 5:30 صبح، دالای لاما از خواب بیدار می‌شود و به اخبار شبکه‌ی BBC هنگام صرف صبحانه گوش می‌دهد. شاید انتظار بیشتری از روتین روزانه‌ی دالای لاما داشتید اما نگه‌داشتن همین روتین، تغییرات بزرگی در زندگی او ایجاد کرده است.

گوش دادن به اخبار، مشخص می‌کند تا چه اندازه دنیای ما غرق خشونت، بی‌رحمی و مصیبت‌های گوناگون شده است. دالای لاما دلیل اصلی شرایط فعلی جهان را یک چیز می‌داند: فقدان مسئولیت اخلاقی دلسوزانه. امروزه، همه‌ی ما بنا بر منافع شخصی رفتار می‌کنیم و تعهدات اخلاقی‌مان نسبت به دیگران را نادیده می‌گیریم.

این موضوع کمی تلخ به نظر می‌رسد، درست است؟ خب، بیایید این‌گونه به شرایط نگاه کنیم: اگر انسان‌ها تا این حد قدرت تخریب و نابودی دارند، شاید ما هم در عوض به همان میزان قدرت تأثیرگذاری مثبت داشته باشیم. این همان چیزی است که دالای لاما آن را نیرویی برای خیر می‌خواند.

نیروی خیر و خوبی از درون آدم‌ها نشأت می‌گیرد. با ایجاد تغییری که احساسات منفی‌مان را ضعیف کرده و ظرفیتمان برای انجام اعمال اخلاقی را تقویت می‌کند، بهتر می‌توانیم بر واکنش‌های تندی که هنگام خشم، خستگی و ناامیدی نشان می‌دهیم، غلبه کنیم. همچنین این تغییر باعث می‌شود نسبت به اطرافیانمان دلسوزانه‌تر رفتار کنیم.

برخلاف دالای لاما، اکثر ما فرصت نداریم که روزانه پنج ساعت را به چنین تمرین و مراقبه‌هایی اختصاص دهیم. در عوض، می‌توانیم گام‌های کوچک برداریم و تغییرات کوچکی اعمال کنیم. دالای لاما برنامه‌ای را طراحی کرده که همه می‌توانند آن را دنبال کنند. این برنامه، با مدیریت ذهن و قلبمان آغاز می‌شود.

نسبت به واکنش‌های احساسی خود برای تصمیم‌گیری بهتر، تأمل کنید.

حتی دالای لاما نیز زمانی زود از کوره درمی‌رفت و پس از مدتی توانست با استفاده از تکنیک‌هایی بسیار ساده، کنترل احساسات خود را در درست گیرد. اولین تکنیک مهم، برداشتن یک گام به‌عقب، پیش از بروز خشم و در نظر گرفتن عواقب انتخاب‌هایتان است.

در مارس سال 2008، ارتش چین به تظاهرکنندگان کُرد تیراندازی کرد و بسیاری از معترضان تَبَّتی به‌خصوص راهبان را در جریان یک سری از اعتراضات در شهر لِهاسا و چند شهر دیگر دستگیر کرد. واکنش دالای لاما چه بود؟ البته که شنیدن چنین اخباری بدون شک او را خشمگین می‌کرد، دالای لاما تصمیم گرفت خونسردی خود را حفظ کند.

او مقامات چینی را تجسم و احساسات منفی‌شان را با عشق، شفقت و بخشش خود جایگزین کرد. دالای لاما می‌دانست خشم او تنها باعث بیشتر شدن آسیب‌ها و تلفات می‌شود. پس به‌جای تصمیم‌گیری از روی خشم، احساسات خود را کنترل کرد.

در نظر داشته باشید که کنترل کردن احساسات با سرکوب کامل آن‌ها یکی نیست. حبس کردن احساسات منفی می‌تواند به طغیان‌هایی از خشم منجر شود که کنترل کردن آن‌ها غیرممکن است. در رابطه با احساساتی که شدت زیادی دارند، مراقب و آگاه بودن بسیار اهمیت دارد.

بهتر است هنگام تجربه‌ی احساسات منفی، آن‌ها را شناخت و از خود پرسید آیا چنین احساساتی، مناسب این موقعیت هستند یا خیر؟ با درک این احساسات منفی، راحت‌تر می‌توانیم آن‌ها را به سمت مثبت بودن هدایت کنیم.

برای بهتر زندگی کردن، باید دلسوزتر باشیم.

شفقت و آگاهی با یکدیگر جلو می‌روند. حال که نگاه دقیق‌تری به آگاهی احساسی انداختیم، وقت آن است که به سراغ شفقت برویم و بررسی کنیم این مفهوم در وهله‌ی اول از کجا آمده است.

در نگاهی که دالای لاما به این مفهوم دارد، شفقت ریشه در طبیعت ما دارد و به هیچ‌وجه از سمت دین نیست. حتی سگ و گربه‌ها هم می‌توانند نسبت به هم‌نوع خود دلسوز باشند. آیا آن‌ها پیرو دین خاصی‌اند؟ خیر. پس چرا هر وقت از شفقت و ترحم حرف می‌زنیم، ناخودآگاه پای دین به وسط کشیده می‌شود؟

شفقت، حسی والا و جدا از دین می‌باشد و بخشی از ساختار ژنتیکی ماست. مراقبت غریزی والدین از فرزندان خود، نمونه‌ای از نشانه‌های بیولوژیکی انسان در داشتن شفقت و مراقبت است.

علاوه بر این، بدن ما به‌گونه‌ای طراحی‌شده که نیازمند احساسات مثبتی مانند عشق، لذت و شادی باشیم. چنین احساساتی در تقویت سیستم ایمنی بدن به ما کمک می‌کنند و خطر وقوع بیماری‌های قلبی را بسیار کاهش می‌دهند. مهم‌تر از همه، در علم روانشناسی ثابت‌شده که انسان به‌صورت پیش‌فرض به دنبال احساس راحتی و تعلق به فرد یا گروه است.

شفقت، توجه ما را به چیزی بزرگ‌تر از نگرانی‌های بی‌ارزش جلب می‌کند و در قسمت بعدی، بررسی می‌کنیم که چطور خودش را در دنیای ما نمایان می‌کند.

شفقت در عمل، مستلزم انصاف، صداقت و مسئولیت‌پذیری است.

نوع شفقت دالای لاما سطحی و فقط محدود به تعطیلات یا مدارس دینی نیست؛ بلکه آن را می‌توان نوعی وظیفه‌ی اخلاقی دانست که در تمام قسمت‌های زندگی باید رعایت شود. چنین شفقتی، نیازمند بیزاری از بی‌عدالتی و عزم راسخ برای مبارزه و اصلاح سیستم‌های فاسد است.

سه ویژگی، شفقت در عمل را توضیح می‌دهند: اِنصاف، صداقت و مسئولیت‌پذیری. با رفتار یکسان با همه، صادق بودن و پذیرفتن مسئولیت اشتباهاتمان، می‌توانیم نوعی از شفقت عملی بسیار قدرتمند خلق کنیم که زندگی‌مان را هدایت می‌کند. شفقت در عمل، تنها به معنای تسکین بخشیدن درد و رنج نیست؛ بلکه به معنای پرداختن به اصلاح اشتباهات و ایستادگی در مقابل بی‌عدالتی و آنان که حق مردم را پایمال می‌کنند، می‌باشد.

دالای لاما، ما را به کاهش احساسات منفی‌مان تشویق می‌کند. بااین‌حال، احساساتی مانند عصبانیت و کلافِگی می‌توانند محرکی برای اعمال مثبت باشند. برای مثال، دالای لاما قبلاً با یک مددکار اجتماعی ملاقات کرد. تعداد پرونده‌هایی که به این مددکار اجتماعی و گروهش سپرده‌شده بود، به‌قدری بود که آن‌ها عملاً نمی‌توانستند به هیچ‌کدامشان رسیدگی کنند. آن موقع بود که خشم و کلافگی مددکار اجتماعی، باعث اعتراض او و تیمش به سازمان‌های مربوطه شد و درنهایت، حجم کاری آن‌ها کاهش یافت و دیگر می‌توانستند با آرامش، به پرونده‌های در دستشان کمک کنند.

هرچند، مرز میان خشم سازنده باخشم آسیب‌زا، بسیار نازک است. یک راه برای اینکه مطمئن شویم خشم و عصبانیت ما همیشه منجر به اعمال مثبت می‌شود، این است که نسبت به فردی که رو به روی او ایستاده‌ایم، حس شفقت داشته باشیم.

در قسمت بعدی، نقش محوری شفقت میان شکاف دین و علم را بررسی می‌کنیم.

علم و دین می‌توانند تیم خوبی باشند.

شاید برایتان جالب باشد که بدانید دالای لاما، مرتباً با دانشمندان برنده‌ی جوایز نوبل ملاقات می‌کند و با افرادی مانند باب لیوینگستُون، دِیوید بوُهم، وُلف سینگِر و پُل اِکمِن درباره‌ی نظریه‌های پیچیده بحث می‌کند. بله درست است! دالای لاما به خوبی از قدرت علم و دین آگاه است و به نظرم ما نیز باید همین‌طور باشیم.

برخلاف تصور ما، عالم معنویت و علم در مقابل یکدیگر قرار ندارند و فقط راه‌های متفاوتی را در جست‌وجوی واقعیت انتخاب کرده‌اند. پس اگر هدف یکسان است، چرا این دو با یکدیگر همکاری نکنند؟ ازآنجایی‌که علم، مانند دین به فرقه‌های مختلف و در تضاد با یکدیگر تقسیم‌ نشده است، می‌تواند به‌صورت جامع و کامل‌تری با انسان ارتباط برقرار کند.

هرچند که علم، هنوز هم همه‌چیز را درباره‌ی نحوه‌ی کارکرد جهان به ما نیاموخته است. برای مثال، برای درک بهتر ذهن خود، باید یافته‌های باستانی بودائیسم را با یافته‌های علم معاصر ترکیب کنیم. علم می‌تواند سطح اعتبار دین را حتی میان شک‌گرایان بالا ببرد. البته، اغلب مردم راه و روش دالای لاما را فقط مختص به دین می‌دانند، بدون اینکه از کارایی آن در زمینه‌های مختلف آگاه باشند.

برای مثال تاپتِن جینپا، مترجم دالای لاما، CCT یا تمرین پرورش شفقت را توسعه داد؛ مجموعه‌ای از روش‌های سنتی تبتی که برای همه مناسب است. محققان با بررسی مجموعه‌ی CCT دریافتند افرادی که چنین دوره‌ای را گذرانده‌اند، شادتر هستند و اضطراب کمتری در زندگی خود تجربه می‌کنند؛ حتی آنان که دچار اختلال اضطراب اجتماعی بوده‌اند. در بیمارانی هم که از درد مُزمن رنج می‌بردند، پس از نُه هفته درد آن‌ها به نسبت کاهش یافت.

این تنها یک نمونه از ترکیب شدن دین و علم برای تکمیل کردن نقاط قوت و حمایت از نقاط ضعف یکدیگر بود. البته، دین و علم تنها در جامعه‌ی مدرن امروزی کارآمد نیستند و در بسیاری از موارد در بحث اقتصاد، نشانه‌های مثبتی از تأثیر این دو دیده‌شده که در بخش بعدی آن را بررسی می‌کنیم.

ما نیازمند به اقتصادی دلسوز هستیم که روحیه‌ی کارآفرینی را با مسئولیت اجتماعی ترکیب می‌کند.

امروزه، واضح است که نظام سرمایه‌داری ایرادات بسیاری دارد. از طرف دیگر، سوسیالیسم نیز وضعیتی مشابه دارد. آیا اصلاً ساخت جامعه‌ای که درنهایت به اعضایش آسیب نزند، ممکن است؟ دالای لاما می‌گوید بله.

ابتدا، باید دانست که ریشه‌ی اکثر مشکلات، از اصول و قواعد یک سیستم اقتصادی نیست؛ بلکه ریشه‌ی آن‌ها، در کمبود شفقتِ اخلاقی میان پایه‌گذاران آن سیستم است. نظام‌های سرمایه‌داری و کمونیسم هر دو با خودخواهی و فساد فرومی‌ریزند.

وضعیت سرمایه‌داری کنونی باعث به وجود آمدن شکافی بزرگ و روزافزون میان طبقه‌ی فقیر و غنی شده است. توماس پیکِتی اقتصاددان در کتاب خود به نام سرمایه داده‌های چند قرن اخیر اقتصادی را بررسی کرده و به این نتیجه رسیده است که همیشه صاحبان سرمایه، درآمد بیشتری نسبت به حقوق‌بگیران دارند. این نابرابری روزافزون میان فقیر و غنی، از تبعات اجتناب‌ناپذیر بازار اقتصادی آزاد است.

به همین جهت، دالای لاما خود را مارکسیست می‌داند؛ نظامی که حداقل در آن رفاه مردم در نظر گرفته می‌شود و اهمیت دارد. البته، بسیاری از تلاش‌های اقتصاد سوسیالیستی فاجعه‌بار بوده است. راه‌حل دالای لاما چیست؟

او اقتصادی دلسوزانه را تصور می‌کند که در آن، روحیه‌ی کارآفرینی توسط سیستم حمایت اجتماعیِ سالم و مالیات، پشتیبانی می‌شود. به‌عبارت‌دیگر، ما به شرکت‌هایی سودمحور نیاز داریم با قلبی مهربان و بدون توجه به سود!

جالب است بدانید چنین شرکت‌هایی همین‌ الآن هم وجود دارند. برای مثال، شرکت Prosperity Candle به مهاجران عراقی، زلزله‌زدگان هائیتی و ششصد زن بی‌بضعات اجازه می‌دهد تا با درست کردن شمع، امرارمعاش کنند. موردی دیگر، بانکی متعلق به محمد یونِس در بنگلادش است که به بانک گرامین یا تهی‌دستان معروف است. این بانک به افرادی که در فقر زندگی می‌کنند کمک می‌کند تا کسب‌وکار مستقل خود را راه بیندازند و وقتی‌که به سوددهی رسیدند، وامی که از بانک گرفته‌اند را پس بدهند یا به فرد دیگری واگذار کنند.

چنین شرکت و بانک‌هایی، نظام سرمایه‌داری را به مفهومی مفید و پرمعنا تبدیل می‌کنند که هدفش تنها سودآوری نیست. این جنبش‌های نوظهور، با توسعه دادن کسب‌وکار برای افراد نیازمند، مانند نیرویی برای خیر عمل می‌کنند.

طبقه‌ی ممتاز و محروم جامعه، هر دو نقش حیاتی در ایجاد تغییر اجتماعی دارند.

انسان‌ها همگی پتانسیلی مشترک دارند اما متأسفانه، همه از شانس و فرصت یکسان برخوردار نیستند. بااین‌حال، هر دو گروه در جامعه مسئول مشارکت و همکاری با یکدیگر به‌سوی ایجاد تغییر هستند.

به‌جای داشتن نگاهی تحقیرآمیز نسبت به قشر محروم، طبقه‌ی ممتاز جامعه باید در مورد اینکه چه منابعی می‌تواند برای طبقه‌ی فقیر سودمند باشد، آموزش ببیند. این منابع می‌تواند آموزش تحصیلی، آموزش شغلی یا حمایت از خدمات اجتماعی باشد. قشر ثروتمندتر جامعه نیز می‌تواند با اختصاص دادن کمی زمان و انرژی، تفاوت بزرگی در زندگی فقرا رقم بزند.

حال چه‌کاری از دست افراد فقیر بر می‌آید؟ اگرچه آن‌ها همواره با چالش‌های دشواری روبرو هستند، راه‌هایی وجود دارد که می‌توانند به خود کمک کنند. بسیاری از تبتی‌ها یاد گرفته‌اند با چنین نگرشی، تجربه‌ی خود نسبت به فقر و ستم را تغییر دهند.

در گذشته، مقامات کمونیستی چینی، درباره‌ی کم‌هوش بودن افراد تبتی تبلیغ می‌کردند. چیزی که حتی خود تبتی‌ها نیز به آن باور پیداکرده بودند. بااین‌حال، وقتی تبتی‌ها به فرصت‌های یکسان در موقعیت‌های شغلی و زمینه‌های تحصیلی دست یافتند، مشخص شد که عملکرد آن‌ها به خوبی چینی‌ها می‌باشد. آن‌ها فهمیدند که در تمامی این مدت، می‌توانستند شرایط خود را دگرگون کنند و خیلی زود، خود را از این کلیشه‌ی نژادپرستانه رها ساختند و برای داشتن آینده‌ای درخشان، در مدرسه و محل کار سخت‌تر تلاش کردند.

توانایی انسان در بهبود زندگی خود شگفت‌انگیز است و روانشناسان چنین پدیده‌ای را به طرق مختلف توضیح داده‌اند. کارول دوئِک، روانشناسی از اِستنفورد این پدیده را ذهنیت می‌خواند: باور داشتن به موفقیت. اگر شما چنین ذهنیتی داشته باشید و به اینکه یک روز موفق می‌شوید، باور داشته باشید، با تلاش بیشتر، شانستان برای موفقیت افزایش نیز می‌یابد.

روانشناسی دیگر به نام آنجِلا داک‌وُرث از دانشگاه پِنسیلوانیا، این پدیده را ثبات می‌نامد: قدم برداشتن به‌سوی اهداف بلندمدت علیرغم عقب‌گردها و مانع‌ها.

درنهایت، ماهاتما گاندی برای توصیف آن در زبان هندی از کلمه‌ی «سوآراج» استفاده می‌کند که به معنای تسلط بر نفس است. شرایط فقط در نتیجه‌ی داشتن قدرت تسلط بر نفس، سوآراج یا هرچیزی که اسمش را بگذاریم، تغییر می‌کند.

علاقه به سود و تمایل به نادیده گرفتن حس گناه، سیاره‌ی ما را در معرض تهدید قرار داده است.

حاضرید لوازم خانه‌تان را برای گرم ماندن در زمستان آتش بزنید؟ البته که نه. با همین نگرش، دالای لاما معتقد است آسیب رساندن به کره‌ی زمین کار درستی نیست. هر چه نباشد، این کره‌ی خاکی، خانه‌ی ماست و متأسفانه در شصت سال اخیر به‌هیچ‌وجه در شرایط مناسبی نبوده است.

علاقه‌ی انسان‌ها به سرمایه و ثروت‌اندوزی باعث شده تا تأثیر مخربی بر روی کره‌ی زمین داشته باشند. بالا رفتن تعداد اتومبیل‌ها، هدر دادن آب، کاغذ و دیگر منابع و استفاده‌ی سهل‌انگارانه از کودهای شیمیایی تنها بخشی از فعالیت‌های انسان است که به محیط‌‌ زیست آسیب جدی می‌رساند.

ممکن نیست بتوانیم چنین فعالیت‌های آسیب‌زا از طرف انسان‌ها را نادیده بگیریم و اتفاقاً به خوبی از خرابی‌هایی که بار می‌آوریم آگاهیم. بااین‌حال، علاقه‌ی ما به پول و ثروت، چشمانمان را به خطرهای آینده بسته و روزبه‌روز به تخریب سیاره‌مان ادامه می‌دهیم.

اگرچه دولت چین اقداماتی برای جلوگیری از قطع بی‌رویه‌ی درختان که باعث به وجود آمدن سیل‌های شدید در شمال هند، بنگلادش و چین می‌شود، انجام داده است، اما بااین‌وجود هنوز هم افرادی هستند که راه‌های جدیدی برای قطع درختان و تخریب پوشش گیاهی پیدا می‌کنند.

اِلکِ وِبِر، دانشمند علوم شناختی توضیح می‌دهد که این بهره‌برداری بی‌شرمانه‌ی ما از کره‌ی زمین، به دلیل اینکه می‌توانیم حس گناه و عذاب وجدان را کنار بزنیم، ممکن شده است. به‌عنوان یک انسان، ما وظیفه‌داریم از انجام چنین کاری جلوگیری کنیم و از زدن آسیب‌های بیشتر به محیط‌ زیستمان دست بکشیم.

برای انجام این کار، باید از ترفندی به نام «جای دست» استفاده کنیم. این ترفند، راهی برای ردیابی و زیر نظر داشتن تأثیرات مثبت هر فرد بر محیط اطراف خود می‌باشد؛ مانند خاموش کردن چراغ‌های اضافی، استفاده از دوچرخه به‌جای وسیله‌ی نقلیه‌ی شخصی یا هر فعالیتی که باعث می‌شود از تأثیراتمان بر محیط‌ زیست، آگاه شویم.

اظهارات مثبت و روابط دوستانه، راه‌حلی برای جلوگیری از درگیری و ستیزه است.

حتی دالای لاما نیز اعتراف می‌کند که انسان‌ها همیشه به خاطر تفاوت نظر و تضاد ایده‌ها، باعث ایجاد درگیری و کشمکش می‌شوند. برای جلوگیری از چنین شرایطی، مهارت‌های ارتباطی قوی و ادراک دوطرفه بسیار مهم هستند. درواقع، داشتن یک مکالمه‌ی صلح‌آمیز ازآنچه که فکر می‌کنید راحت‌تر است.

تعدادی نکته وجود دارد که هنگام بحث و مشاجره می‌توانید از آن‌ها استفاده کنید. اولین نکته، ذکر کردن یک ویژگی مثبت درباره‌ی خود و طرف مقابلتان است.

برای مثال، در سال 1987 در یک مهمانی پر از افراد معروف و والامقام، پرفسور آلفِرِد جِی آیِر متوجه شد که مایک تایسون برای نائومی کَمبِل مزاحمت ایجاد می‌کند و خودش را به او تحمیل کرده است. آیِر خواست جلوی مایک تایسون را بگیرد که با این واکنشِ تایسون مواجه شد: «هیچ میدونی من کیم؟ من قهرمان سنگین‌وزن جهانم!»

آیر پاسخ داد: «و من هم پرفسور سابق علم منطق در دانشگاه ویکهام هستم. ما هر دو در رشته‌ی کاری‌مان افرادی عالی‌رتبه هستیم.» همین‌طور که آیر با تایسون صحبت می‌کرد، نائومی کَمبِل به‌آرامی از محل دور شد. در این شرایط، آیر هوش هیجانی قابل‌ستایشی از خود نشان داد. او با گفتن جملاتی مثبت درباره‌ی خود و تایسون، زمینه‌ی یک گفت‌وگوی دوستانه را بدون وجود خشم مهیا کرد.

حال اگر سابقه‌ی چنین بحث و کشمکش‌هایی به ماه‌ها، سال‌ها و یا حتی قرن‌ها قبل برگردد چه؟ جواب ساده است: روابط دوستی میان افراد.

برای ثابت کردن کارآمد بودن چنین راه‌حلی، روانشناس اجتماعی توماس پِتی‌گرو، چیزی بیش از پانصد مقاله از سی و هشت کشور مختلف که حدوداً دویست و پنجاه هزار نفر در آن مشارکت کرده بودند را بررسی کرد و هر بار به یک نتیجه رسید: یک رابطه‌ی دوستانه یا حتی عاشقانه با فردی از گروه مقابل برای غلبه بر تعصب، کافی است.

کودکان نیاز به تربیت قلبی دارند.

طبیعتاً هر پدر و مادری دوست دارد فرزندش نمرات بالا کسب کند. تشویق کودکان به ادامه دادن و کسب موفقیت در تحصیلات آکادمیک در ظاهر بسیار سالم و خوب به نظر می‌رسد اما در واقعیت می‌تواند منجر به فشار و آسیب‌های عاطفی شود. در دنیایی که تحصیلات آکادمیک حرف اول را میزند، دالای لاما معتقد است سیستم فعلی آموزش‌وپرورش باید اصلاح شود و تربیت قلبی دانش آموزان در اولویت قرار گیرد.

یکی از راه‌های تربیت قلب، انجام مراقبه‌های ذهنی است. انجام مراقبه‌های ذهنی با یادگیری اطلاعات و آمار و ارقام تاریخی یکی نیست و در عوض، بر روی بهبود قوه‌ی تمرکز دانش‌آموز و اصلاح افکار منفی تمرکز می‌کند.

سیمران دوئِل، دانش‌آموز کلاس یازدهمی بر روی صندلی نشسته و به نقطه‌ی سیاهی که روبرویش قرار داده‌شده، زل زده است. همچنین کلاه مخصوصی بر سر او قرارگرفته که میزان تمرکز او را اندازه‌گیری می‌کند. کمی که گذشت، تمرکز او شروع به تزلزل کرد و دالای لاما پس از مشاهده‌ی چنین شرایطی، به سیمران یادآوری کرد که هنگام آموزش ذهن، تشخیص تفاوت بین سطوح ذهنی و حسی بسیار مهم است.

سیمران پس از شنیدن جملات دالای لاما، با تمرکز حسی به نقطه‌ی سیاه خیره شد. کمی بعد، تمرکز او با حواس‌پرتی‌های خارجی مختل شد و سیمران برای جلوگیری از این واقعه، با تمرکز ذهنی به نقطه‌ی سیاه خیره شد؛ به‌طوری‌که تصویر آن نقطه‌ی سیاه را در ذهن خود تداعی می‌کرد.

همین‌که او تمرکز ذهنی را در دستور کار قرار داد، قوه‌ی تمرکز او رو به بهبود رفت که نشانگر قدرت ذهن بود. این تکنیک، ساده اما بسیار کارآمد است. به تمام زمان‌هایی فکر کنید که می‌توانستید با تنها تمرکز بر روی یک کار، تصمیم‌گیری یا عملکرد بهتری داشته باشید.

کودکان امروز، رهبران فردا هستند. پس باید آن‌ها را به آنچه نیاز دارند مجهز کنیم که عبارت‌اند از: اصول اخلاقی قدرتمند و قابل‌اعتماد به همراه داشتن ظرفیت برای زندگی، با ارزش‌های دلسوزانه.

آموزش پیشنهادی دالای لاما که مربوط به قلب می‌شود و مشابه آن را سیمران انجام داد، اصول اولیه‌ی نحوه‌ی عملکرد ذهن را پوشش می‌دهد. این اصول اولیه شامل: پویایی احساسات، پرورش همدلی، توجه و مراقبت، بحث کردن بدون خشونت و مهم‌تر از همه، احساس یگانگی انسانیت می‌شود.

هنگامی‌که شرایط خوب نیست، با دید بلندمدت به اوضاع نگاه کنید.

باوجوداینکه شرایط فعلی جهان خوب به نظر نمی‌رسد، هنوز هم چیزهای زیادی وجود دارد که فارغ از دیدگاهمان، می‌توانیم بابتشان شکرگزار باشیم. برای مثال، در گذشته وقتی رهبران اعلام جنگ می‌کردند، تقریباً تمام مردم در این جنگ خشونت‌آمیز شرکت می‌کردند اما امروزه، مردم دیگر علاقه‌ای به جنگ ندارند و از بزرگ‌نمایی اهمیت جنگ، خسته شده‌اند. همچنین جنبش‌های بسیار قدرتمندی در جهت تثبیت جایگاه صلح وجود دارد که پایه‌های سیاسی کشوران مختلف را سست کرده‌اند.

داشتن نگاهی بلندمدت به شرایط، هرچقدر هم که شرایط فعلی وخیم باشد، به خوش‌بین ماندن ما کمک می‌کند. کارل فرِدریش فون وایتسِکِر، فیلسوف آلمانی و معلم فیزیک کوانتومی دالای لاما، به یاد دارد که چگونه آلمانی‌ها و فرانسوی‌ها زمانی دشمنان سرسخت بودند اما بااین‌حال، در زمان حیات فون وایتسِکِر، شارل دوگُل که زمانی ارتش آزاد فرانسه را علیه نازی‌ها رهبری می‌کرد، با صدراعظم آلمان، کِنراد آدِناؤُر، دوست صمیمی شد.

این دو رهبر، برای حمایت از تشکیل اتحادیه‌ی اروپا نیروهای خود را متحد کردند. اقدامات دوگُل و آدِناؤُر منجر به تغییر مثبتی در اروپا شد که در طول جنگ جهانی دوم غیرقابل‌تصور بود.

امروزه، روابط مسالمت‌آمیز بین برخی کشورهای خاص که با یکدیگر در حال جنگ‌اند، به همان اندازه غیرقابل‌تصور است؛ مخصوصاً اگر اخبار را از تلویزیون تماشا کنیم. البته که کاربرد رسانه‌های جمعی، آگاه‌سازی ما از مشکلات و تهدیدات فعلی جهان هستند. از اخبار رسانه‌های جمعی می‌توان این را دریافت که شفقت مدت زیادی است در میان انسان‌ها ناپدیده شده و بی‌رحمی روزبه‌روز بیشتر می‌شود.

البته که نباید فراموش کنیم میزان مهربانی که در جهان وجود دارد، هر چقدرم که به چشم خودمان نبینیم، بسیار بیشتر از حوادث بی‌رحمانه‌ی آن است. چه می‌شد اگر اخبار مثبت بیشتر پخش می‌شدند؟ آن موقع بود که می‌فهمیدیم در قلب انسان‌ها به‌جای ظلم، مهربانی وجود دارد.

قدرت تغییر، در اختیار افراد است.

توانایی نگهداری نگرش مثبت و حفظ تداوم و عمل به آن، بسیار حیاتی است. پس چه‌بهتر که حرف زدن را کنار بگذاریم و عمل کنیم.

کشیش بیل کریوز، پروژه‌های انسان دوستانه‌ی مختلفی را در سیدنی استرالیا مدیریت می‌کند؛ از آشپزخانه‌های خیریه گرفته تا پناهگاه برای افراد بی‌خانمان و درمانگاه‌های رایگان. او حتی برنامه‌ای جداگانه برای آموزش‌وپرورش دانش‌آموزان کم‌بضاعت نیز توسعه داده است.

وقتی دالای لاما به دیدار بیل کریوز رفت، پیشبندی بر روی لباس خود کشید و مشغول کار در آشپزخانه‌ی خیریه شد. این کاری است که همه باید انجام دهیم! فارغ از مقام و جایگاه اجتماعی‌تان، گوشه‌ای از کار را بر عهده گیرید و به همنوع خود کمک کنید. مهم نیست که هستید و از کجا می‌آیید. مهم این است که توانایی کمک و شرکت در چنین فعالیت‌هایی را دارید و همین کافی است.

دالای لاما عمیقاً باور دارد هر فرد به‌قدری قدرتمند است که می‌تواند تفاوت بزرگ‌تری نسبت به مؤسسات، دولت‌ها و دیکتاتورها رقم بزند. لازم نیست این تغییرات، جامع و همگانی باشند. همین‌که بتوانید خودتان را تغییر دهید، اولین قدم را برداشته‌اید؛ چراکه نمی‌توان مردم را به دلسوز بودن وادار کرد.

پس همه‌چیز از شما شروع می‌شود. دالای لاما می‌گوید: «همه می‌توانند زمینه‌ای را پیدا کنند که در آن تفاوتی رقم بزنند. جوامع انسان‌ها، چیزی جز اجتماع هر فرد نیست.»

پیام کلی کتاب نیرویی برای خیر

A Force for Good by Daniel Golemanزمان ایجاد تغییر در دنیایی که بی‌رحمی و رنج در آن انباشته‌شده، فرارسیده و همه‌چیز از شما شروع می‌شود. این قدرت تغییر، درون هر فرد وجود دارد و باید قابلیت این را داشته باشیم که آن را از منافع شخصی و احساسات منفی به سمت شفقت و اعمال مثبت هدایت کنیم.

برای حذف ترس و اضطراب، نفس عمیق بکشید.

دفعه‌ی بعد که نیاز به آرامش داشتید، این را امتحان کنید. نفس عمیقی بکشید و ریه‌های خود را پر کنید. آن را دو یا سه ثانیه نگه دارید و سپس هوا را به آرامی خارج کنید. به این ترتیب پنج تا ده نفس عمیق بکشید. اگر برای تمرکز کامل روی تنفس خود به کمک نیاز دارید، می‌توانید به نشانه‌های ذهنی فکر کنید: «داخل» هنگام دم، «بیرون» هنگام بازدم. یا تصور کنید هنگام بازدم تنش از بدن شما خارج می‌شود.

توی سایت ثبت نام کن؛ گردونه شانس رو بچرخون؛ الماس و پول جمع کن😍

5 امتیاز از مجموع 1 نظری که ثبت شده. نظر خود را بنویسید و الماس بگیرید!

1 دیدگاه برای “خلاصه کتاب نیرویی برای خوبی اثر دنیل گلمن

نظرتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

توی سایت ثبت نام کن؛ گردونه شانس رو بچرخون؛ الماس و پول جمع کن!
ثبت نام
close-image