خلاصه کتاب ” واقعیت ” اثر ” هانس، اولا و آنا رُزلینگ ”
Factfulness by Hans Rosling, Ola Rosling, Anna Rosling Rönnlund
این کتاب درباره چیست؟
کتاب واقعیت (نوشتهشده در سال 2018) به خوانندگان خود انبوهی از آمار و حقایقی را نشان داده که ثابت میکند دنیای امروزی نسبت به چند نسل قبل، جای بهتری است. علاوه بر این، هانس رُزلینگ خوانندگان خود را تشویق به اصلاح طرز فکر و مبارزه با غرایزشان میکند تا بتوانند بر روی شر و بینشِ ازدسترفتهی خیر تمرکز کنند.
چه کسانی باید این کتاب را بخوانند؟
- خوانندگانی که نگران کرهی زمین هستند.
- فعالان و هواداران محیطزیست
- افرادی که در سلامت و بهداشت عمومی دخیلاند.
نویسنده این کتاب کیست؟
هانس رُزلینگ، مربی عمومی بسیار ارجمندی بود که سعی در هدایت مردم در سراسر جهان داشت. او از دههها تجربهی خود بهعنوان پزشک و استاد سلامت عمومی، برای آموزش و کمک به حل چالشهای مختلف، بهخصوص در جوامع کمدرآمد استفاده کرد. رزلینگ پیش از درگذشت خود در سال 2017، سخنرانی بسیار معروفی در مجموعهی TED انجام داد و در لیست تأثیرگذارترین افراد جهان در مجلهی تایم قرار گرفت.
اولا و آنا رُزلینگ، پسر و عروس هانس رزلینگ هستند و جمعبندی و انتشار کتاب پس از فوت هانس، توسط آنها انجام شد. به همین دلیل است که نام آنها جزو نویسندگان این کتاب قرار گرفته. اولا و آنا، بنیانگذار موسسهی Gapminder هستند که با استفاده از طراحیهای گرافیکی و تکنولوژیهای جدید، فهم آمار و ارقام را قابلدرکتر و دسترسی به آنها را آسانتر میکند.
جهانبینی خود را تغییر دهید و متوجهِ پیشرفت شگفتانگیز حاصلشده شوید.
در یک دنیای بینقص، روزنامهنگاران همیشه اخبار را بهصورت دقیق و به همراه دیگر اطلاعات مرتبط که تأثیر اخبار را بیشتر میکند، به ما ارائه میکنند. اما متأسفانه، ما در دنیای واقعی زندگی میکنیم و روزنامهنگاران تنها با مطالب ساده و پر از هیجان، به دنبال جذب خواننده هستند. به همین دلیل، جهانی بینی ما دچار انحراف شده و آنچه که در واقعیت هست را نشان نمیدهد.
در قلب جهانبینی پریشان ما، این باور وجود دارد که اوضاع مردم سراسر جهان نسبت به قبل بدتر شده است. چنین چیزی درست نیست و اتفاقاً میزان فقر بهاندازهی قابلتوجهی در مقایسه با گذشته کاهش یافته، طول عمر و سلامت افراد افزایش یافته و دیگر جوامع توسط حکومتهای مردسالار و سرکوبگر اداره نمیشوند.
تمامی این تغییرات مثبت، نتیجهی کار اقتصاد جهانی است که مردم را از فقر خارج کرده و میزان درآمدشان را افزایش داده است. شاید جالب باشد که بدانید امروزه، 91 درصد از انسانها بهطور میانگین درآمدی متوسط و رو به بالا دارند! چنین چیزی فوقالعاده است؛ مخصوصاً اگر به شما بگویم که تا 200 سال قبل، 85 درصد از جمعیت کل کرهی زمین در فقر زندگی میکردند!
این خلاصه کتاب به شما در درک پیشرفتهای حاصلشده کمک میکند و به شما یاد میدهد چگونه بر منفی گرایی غلبه کنید و دنیا را با بینشی مثبت و دقیق نگاه کنید.
در این خلاصه کتاب به موارد زیر نیز پرداخته میشود:
- چرا نباید بینش تضادگونه مانند شرق و غرب داشته باشیم؟
- چرا مقصر دانستن مدیرعامل شرکت داروسازی امری کوتهبینانه است؟
- چرا بلایای طبیعی بهاندازهی گذشته، مهلک نیستند؟
- اَبَر تصورات غلط مانند شکاف شرق و غرب، اجازه نمیدهد بینشی دقیق نسبت به جهان داشته باشیم
- دیگر اَبَر تصورات غلط، ناشی از غریزهی منفیگرای ما است
- غریزهی ترس و اندازه به همراه غریزهی خط مستقیم، باعث میشوند درک نادرستی از جهان داشته باشیم
- مردم تمایل به تعمیم مُفرط دارند و اشتباهاً فکر میکنند برخی نتایج، اجتناب ناپذیر هستند
- برای اینکه بینش دقیقی نسبت به جهان داشته باشید، باید از چند منظر آن را نگاه کنید و اشخاص یا گروههای خاصی را مقصر ندانید
- از تصمیمگیری عجولانه و اغراق پرهیز کنید و به حقایقی که در تحصیل، تجارت و اخبار وجود دارد نگاه کنید
- پیام کلی کتاب
اَبَر تصورات غلط مانند شکاف شرق و غرب، اجازه نمیدهد بینشی دقیق نسبت به جهان داشته باشیم.
سؤالی از شما دارم: فکر میکنید طی 20 سال گذشته چه بر سر نرخ فقر مطلق آمده است؟ آیا دو برابر شده؟ همان مانده؟ یا نصف شده؟ اگر فکر میکنید نرخ آن به نصف رسیده، تبریک میگویم؛ شما از اندک افرادی هستید که به این سؤال پاسخ درست داده است.
در ایالاتمتحده تنها 5 درصد و در بریتانیا، 9 درصد از مردم پاسخ درستی به این سؤال دادند و حتی متخصصان و باهوشترین افراد هم نتوانستند پاسخ صحیح را انتخاب کنند. دلیل اینکه تنها افراد کمی درک درستی از دنیا دارند، به دلیل غریزهی طبیعی انسانها و چیزی است که نویسنده آن را ابر تصور غلط میخواند.
ابر تصورات غلط، به خاطر آسیب عمیقی که به درک و باور ما از دنیا میزنند، به این نام شناخته میشوند. یکی از بزرگترین ابر تصورات غلط، ذهنیت «ما در مقابل آنها» از سوی غربیها میباشد؛ ذهنیتی که میگوید شرق و غرب اساساً با یکدیگر متفاوت هستند و در تضاد با یکدیگر قرار دارند. این مفهوم منسوخشده به «جهان توسعهیافته در مقابل جهان درحالتوسعه» نیز معروف است.
هنگامیکه هانس مشغول سخنرانی بود، متوجه شد که بسیاری از دانشجویان هنوز باور دارند شرق، پر از کشورهایی است که نرخ زادوولد غیرقابلکنترلی دارند و دین و فرهنگ، مانع از پیشرفت این کشورها شده است. حتی یکی از آنها گفت: «آنها هیچوقت نمیتوانند مانند ما زندگی کنند.»
بیاید دقیقتر نگاه کنیم؛ «آنها»، «شرق» یا «کشورهای درحالتوسعه» دقیقاً کی هستند؟ آیا ژاپن و مکزیک هر جزء شرق به حساب میآیند؟ آیا چین و هند هنوز هم نمیتوانند شهرهای مدرن داشته باشند؟
در سال 1965، نزدیک به 125 کشور درحالتوسعه، نرخ 5 درصدی مرگومیر کودکان تا قبل از تولد 5 سالگی داشتند. این مقدار، امروز به تنها 13 کشور رسیده است و ازآنجاییکه نرخ مرگومیر کودکان در یک کشور، نشاندهندهی عملکرد کلی سیستم سلامت، آموزشوپرورش و اقتصاد یک کشور است، میتوان گفت که پیشرفت بزرگی در دنیا حاصل شده است.
پس، دیگر عبارت «غرب و مابقی کشورها» وجود ندارد.
دیگر اَبَر تصورات غلط، ناشی از غریزهی منفیگرای ما است.
بازهم سؤال: فکر میکنید در کشورهای کمدرآمد، چند درصد از دختران از مدارس دولتی دیپلم میگیرند؟ 20 درصد؟ 40 درصد؟ 60 درصد؟ آیا جواب سؤال را با توجه به گفتههای قسمت قبل حدس زدهاید و میخواهید رقمی که از بقیه بیشتر است را انتخاب کنید؟
درست هم حدس زدید! 60 درصد از دختران کشوران کمدرآمد تحصیلات خود را در مدارس دولتی بهپایان میرسانند و بهطور میانگین، تمام زنان 30 ساله حداقل 9 سال در مدرسه درس خواندهاند که تنها یک سال کمتر از میانگین جهانی برای مردان 30 ساله است.
آمار بالا، تنها نمونهی کوچکی از پیشرفتهای فوقالعادهای است که در جهان حاصل شده و تنها عدهی کمی از آن باخبرند. چرا این نکات مثبت نادیده گرفته میشوند؟ اولین دلیل، غریزهی منفیگرای ما میباشد که به دومین ابر تصور غلط منتهی میشود: اوضاع دنیا روزبهروز در حال بدتر شدن است!
تمامی حقایق در آمارهای قابلاندازهگیری وجود دارند؛ از امید به زندگی گرفته تا کاهش فقر، آمارها نشان میدهند اوضاع جهان بهتر شده و بااینحال، ما انسانها تنها بر روی نکات بد تمرکز میکنیم.
85 درصد از جمعیت جهان در سال 1800، در فقر مطلق زندگی میکردند و امروز، این عدد به 9 درصد کاهش یافته است! چنین آماری خارقالعاده است اما اخبار چیزی دربارهی آن به ما نمیگوید. خبرگزاریها، بیشتر دربارهی بلایای طبیعی، جرم و جنایت و در کل اشتباهات و انحرافات انسان گزارش تهیه میکنند.
در دههی 1980 میلادی، اخبار بسیار کمتری وجود داشت و تمام وقایع در یک روزنامهی محلی جا میگرفتند. امروزه اما، تمامی اخبار جهان در اختیار شما قرار دارد و از هر اتفاق بدی که میافتد باخبر میشوید. این فراوانی و تأکید بر روی اخبار بد، این توهم را به شما میدهد که اوضاع نسبت به 20 سال قبل بدتر شده است.
اما به یاد داشته باشید: هر خبر فوتی که بابت سیل یا زمینلرزه در اخبار میبینید، بدان معناست که عدهی زیادی از همان حادثه جان سالم به در بردهاند و خبرگزاریها تنها از تعداد مرگومیر این حادثه گزارش تهیهکردهاند. درواقع، جالب است بدانید به لطف بهبود کیفیت مصالح ساختمانسازی مقرونبهصرفه، محلههای کمدرآمد نسبت به گذشته بسیار امنتر شدهاند و امروزه نرخ مرگ بر اثر بلایای طبیعی، تنها 25 درصد از آن چیزی است که در 100 سال قبل وجود داشته است.
غریزهی ترس و اندازه به همراه غریزهی خط مستقیم، باعث میشوند درک نادرستی از جهان داشته باشیم.
اگر نموداری با روند صعودی ببینید، مغز شما تصور میکند این روند همچنان در آینده نیز صعودی خواهد بود. هرچند که تنها نمودارهای کمی خط صاف و رو به بالا دارند. نمودار رشد قد خود را تصور کنید؛ احتمالاً برای مدتی، روند رشد شما در خطی صاف و رو به بالا قرار داشته اما ناگهان آن خط رو به بالا شکسته، به اوج رشد خود رسیده و در همانجا متوقفشده است.
ما نسبت به جمعیت جهان نیز چنین باوری داریم؛ سومین ابر تصور غلط ما، این است که گمان میکنیم جمعیت جهان همینطوری افزایش میابد، درحالیکه آمارها میگویند جمعیت جهان دیگر بیشتر از این نمیشود.
بر اساس پیشبینیهای سازمان ملل که وظیفهشان مطالعه بر روی رشد جمعیت است، نرخ رشد جمعیت جهان بین سالهای 2060 و 2100 متوقف میشود. یکی از مهمترین دلایل این استدلال، کاهش نرخ فقر است که باعث میشود مردم تمایل کمتری به داشتن چند فرزند داشته باشند.
صدها سال قبل، هر مادر به خاطر نرخ مرگومیر بالای نوزادان، بهطور میانگین 6 فرزند به دنیا میآورد که همهشان مجبور بودند از همان کودکی مشغول به کشاورزی یا کار در کارخانه شوند. امروزه، دیگر چنین مشکلی وجود ندارد و به لطف تحصیلات، وسایل جلوگیری از بارداری و فقر کمتر، هر مادر بهطور میانگین 2.5 فرزند به دنیا میآورد. تا سال 2060، نوزادان امروز بزرگشده و خود فرزندانی خواهند داشت که پیشبینی میشود جمعیت جهان را تقریباً به 11 میلیارد نفر برساند و رشدش در این رقم متوقف شود.
پس، جایی بابت نگرانی در موضوع رشد و ازدحام جمعیت وجود ندارد؛ بااینحال، هنوز هم به خاطر غریزهی ترس و غریزهی اندازهای که داریم، نگران هستیم.
ریشهی غریزهی ترس ما نیاز به توضیح ندارد و انسان خودش را به لطف این غریزه، از خطرات و تهدیدات احتمالی دور نگه میدارد. این غریزه، از اجدادمان در زمانهایی که با حیواناتی مانند پلنگ شمشیر دندان و دیگر قبیلهها درگیر بودند، به ما رسیده است. ازآنجاییکه دیگر چنین خطراتی ما را تهدید نمیکنند، معمولاً این ترس در جای اشتباه به سراغمان میآید و از چیزهایی میترسیم که حتی وجود هم ندارند.
و غریزهی اندازه نیز باعث میشود خطرات و تهدیداتی که غریزهی ترس برایمان ایجاد میکند را دست بالا بگیریم و بزرگنمایی کنیم. برای مثال، ترسمان از خشونت را در نظر بگیرید. روزانه خبرهای بیشتری راجع به خشونت در تلویزیون میبینیم. اما آمارها نشان میدهند میزان خشونت نسبت به قبل کمتر شده است! در سال 1990 در ایالت متحده، 14.5 میلیون مورد جرم و جنایت گزارش شد و این عدد در سال 2016 به 9.5 میلیون مورد کاهشیافته بود.
مردم تمایل به تعمیم مُفرط دارند و اشتباهاً فکر میکنند برخی نتایج، اجتناب ناپذیر هستند.
یکی از بهترین راههای مبارزه با بدترین غرایزمان، جمعآوری اطلاعات درست و قرار دادن آنها در زمینهی مناسب است. برای مثال، اگر بفهمید سال گذشته 4 میلیون نوزاد جان خود را از دست دادند، فکر میکنید که اوضاع حسابی خراب است. اما اگر به تعداد مرگومیر نوزادان در سال 1950 که چیزی در حدود 14.4 میلیون بوده نگاه کنید، درک بهتری از اوضاع فعلی خواهید داشت.
بله، در یک دنیای بینقص هیچ نوزادی نمیمیرد اما در دنیای ما، بسیار مهم است که اتفاقات ناگوار را در شرایط درست خود قرار دهیم. کاهش 10 میلیونی مرگومیر نوزادان طی 70 سال اخیر، دستاورد بسیار بزرگی است و باید قدردان پیشرفت حاصلشده باشیم.
علاوه بر این، باید از تعمیمهای نادرست خودداری کنیم.
البته برخی از آنها دقیق هستند؛ مثلاً، غذای ژاپنی با غذای انگلیسی فرق دارد. اما بسیاری از دیگر تعمیمها، بهخصوص در بحث نژاد و جنسیت، باعث میشوند نتوانیم به جهانبینی دقیقی دستیابیم.
سؤال: فکر میکنید چند درصد از کودکان در سراسر جهان، واکسن یک سالگی خود را دریافت کردهاند؟ 20 درصد؟ 50 درصد؟ 80 درصد؟ بله درست است، تقریباً بیش از 80 درصد از کودکان جهان از مراقبتهای اولیهی سلامت برخوردار شدهاند.
چنین آماری با توجه به غیرممکن بودن آن در نسلهای قبل، شگفتانگیز است و نشان میدهد که چگونه اکثر افراد تصور میکنند کشورهایی که در آفریقا و یا خاورمیانه قرار دارند، هیچگاه ساختار مناسبی برای تأمین مراقبتهای پزشکی و دارویی نخواهند داشت و تا ابد در فقر زندگی خواهند کرد.
بهجای داشتن نگاهی ملی، دینی و فرهنگی، بهتر است با توجه به سطح درآمد، دیگر کشورها را نگاه کنیم و جهانبینی دقیقتری داشته باشیم. مهم نیست یک کشور چه دین یا فرهنگی داشته باشد؛ اگر بتواند سطح درآمد مردمش را بالا ببرد، پس میتواند به پیشرفتهایی در زمینهی آموزشوپرورش، سلامت و زیرساختهای پایه دست یابد.
برای اینکه بینش دقیقی نسبت به جهان داشته باشید، باید از چند منظر آن را نگاه کنید و اشخاص یا گروههای خاصی را مقصر ندانید.
یکی از راههای دوری از تعمیم مفرط، سفر و دیدن دیگر فرهنگها میباشد. با این کار، چند دید مختلف پیدا میکنید که بسیار مهم است؛ زیرا محدودیت در این قسمت، مانعی بزرگ در رسیدن به جهانبینی دقیق است.
اگر قرار بود امروز به افغانستانی سفر کنید که هنوز در تلاش برای رهایی از فقر و درآمد پایین است، با جوانانی ملاقات میکردید که علیرغم وضعیت فعلی کشورشان، خود را برای زندگی مدرن آماده میکنند.
همچنین، اگر در دههی 1970 از کرهی جنوبی دیدار میکردید، کشوری را میدیدید که تحت حکومت دیکتاتوری، بهسرعت خود را از درجات پایین، به سطوح متوسط رسانده است؛ درحالیکه یک جهانبینی محدود فکر میکند تنها کشورهای کاملاً دموکرات میتوانند اقتصادی سالم داشته باشند.
درواقع، میان 10 کشور برتری که در سال 2016 سریعترین میزان رشد اقتصادی را داشتهاند، 9 مورد آنقدر هم دموکراتیک نیستند. پس فکر نکنید تنها دموکراسی میتواند منجر به رشد اقتصادی شود و اقتصادهای برتر امروزی، خلاف آن را ثابت کردهاند.
واقعیت مطلب، خبر از پیچیده بودن جهان میدهد؛ پس هوشمندانه است که چندین دیدگاه متفاوت داشته باشیم. به همین خاطر است که مقصر دانستن یک فرد یا یک گروه، حرکتی بسیار کوتهبینانه محسوب میشود.
برای مثال، شرکتهای داروسازی به دنبال ساخت دارویی برای مالاریا، مشکل خواب و دیگر بیماریهایی که تنها کشورهای فقیر را تحت تأثیر قرار میدهد، نمیروند. اولین واکنش، انداختن تقصیرها بر گردن مدیرعامل این شرکتها است. درحالیکه مدیرعامل، تنها از تصمیمات هیئتمدیره و دستورات سهامداران پیروی کرده است!
یا از طرفی دیگر، بحران مهاجران را در نظر بگیرید. با رسیدن اجساد مهاجران به ساحل به خاطر غرق شدن کشتی بیکیفیتشان، اروپاییها سریعاً قاچاقچیان را مقصر دانستند.
اما اگر دقیقتر به ریشهی مشکل نگاه کنید، متوجه میشوید که دلیل اصلی اینکه در وهلهی اول این مهاجران سوار قایقهای بیکیفیت شدند، قانون ویزای اروپا است؛ قانونی که میگوید پناهندهای که بدون ویزا سفر میکند، باید بهصورت رسمی توسط کارکنان کشتی، هواپیما یا قطار همین سازمان تأیید شود که برای یک مهاجر، چنین کاری سخت و غیرممکن است. همچنین، قوانین اروپا به مقامات اجازه میدهد تا قایقهای مورداستفاده برای قاچاق پناهندگان را مصادره کنند، پس هیچ قاچاقچی حاضر نمیشود از یک قایق خوب و قابلاعتماد استفاده کند!
از تصمیمگیری عجولانه و اغراق پرهیز کنید و به حقایقی که در تحصیل، تجارت و اخبار وجود دارد نگاه کنید.
آخرین غریزهی مشکلساز، غریزهی فوریت است که باعث میشود تصمیمات عجولانه بگیریم.
یکی از مهمترین مشکلاتی که در مثال شرکتهای داروسازی یا بحران پناهندگان بیان کردیم، عدم تحقیق برای حل مشکل است؛ مشکلی که پیچیده است و راهحل مشخصی ندارد!
مهمترین کار، در نظر گرفتن عواقب تصمیمگیریها برای گرفتن بهترین نتیجهی ممکن است؛ بدان معنا که باید به جهانبینی مبتنی بر حقایق، پایبند باشید، حتی اگر دیگران فکر کنند کمی اغراق میتواند برایتان مفید باشد.
شکی نیست که تغییرات آبوهوا مسئلهای مهم به شمار میرود، اما برخی سعی دارند بدترین سناریوی ممکن را وارد ذهن مردم کنند و محتملترین سناریو را نادیده بگیرند. به دیدگاه آنها، وجود ترس برای اینکه مردم را مجبور کنیم حرکتی انجام دهند، لازم است. چیزی که آنها در نظر نمیگیرند این است که در بلندمدت، اغراق و چنین ترسهایی باعث میشود مردم فکر کنند فریب خوردهاند و به همین ترتیب، بسیاری از فعالان و دوستداران محیطزیست اعتبار خود را از دست میدهند.
صحت و حقیقت، باید در تمامی جوانب زندگی مانند تحصیلات، تجارت و روزنامهنگاری وجود داشته باشد. معلمها همیشه باید از بهروزترین اطلاعات استفاده کنند. باورهایی مانند «غرب و مابقی کشورها» ریشه در اطلاعات قدیمی و دیدگاههای منسوخشده دارد.
کسبوکارها و سرمایهگذاران میتوانند از جهانبینی دقیق سود ببرند. تمامی نشانهها، حاکی از آن است که قارهی آفریقا آیندهی تجاری درخشانی خواهد داشت؛ پس الآن بهترین زمان برای سرمایهگذاران است. اگر حالا شروع به سرمایهگذاری کنید، نه تنها به پیشرفت این قاره کمک کردهاید؛ بلکه از دیگر سرمایهگذاران نیز جلوتر خواهید بود.
روزنامهنگاران نیز مانند بقیهی افراد، تصورات غلط و غرایض یکسانی دارند. علیرغم اینکه از آنها انتظار دارید هنگام تهیهی گزارش راجع به جهان، دقیق و صادق باشند، نباید تنها به آنها متکی باشید و از چندین دیدگاه برای درک بهتر جهان استفاده کنید.
پیام کلی کتاب واقعیت
امروزه حقیقت، به لطف تصورات غلط و غرایز انسان که گاهی ما را بهاشتباه وامیدارند، بسیار کم پیدا میشود. دنیا پیشرفتی بزرگ در زمانی کوتاه کرده و تمام آمار و ارقام حاکی از آن هستند که زندگی انسانها نسبت به 200، 100 و یا حتی 50 سال قبل خیلی بهتر شده است. عمر انسانها افزایشیافته، دسترسی به مراقبتهای پزشکی و تحصیل بیشتر شده و نرخ فقر کاهشیافته است. برای فهم این موضوع، نباید تنها به اخبار متکی باشید و باید حقایق را در زمینهی درست خود بهکار ببرید.
کودکان خود را به خوبی آموزش دهید.
اگر میخواهید فرزندانی داشته باشید که برای حقیقت احترام قائلاند، واقعیتِ گذشته به همراه بدیهایش را به آنها بیاموزید. همچنین فرزندانتان باید یاد بگیرند از کلیشههای بیهوده دوری کنند و همزمان دو دیدگاه رقابتی داشته باشند. علاوه بر این، به آنها یاد دهید درگیر اخبار بیشازحد اغراقشده نشوند، مضطرب نشوند و امید خود را از دست ندهند.
تاثیر گذار بود ، باید از همه زوایا به یک چیز نگاه و بررسی کرد