خلاصه کتاب ” وقت بگذار ” اثر ” جیک نپ و جان زراتسکی ”
Make Time by Jake Knapp and John Zeratsky
این کتاب درباره چیست؟
کتاب وقت بگذار (یا وقت از دست رفته را جبران کن) (نوشته شده در سال 2018)، چیزی بهظاهر غیرممکن را وعده میدهد؛ اما درواقع مطالب خوب و مفیدی را به خواننده منتقل میکند. نکات ذکرشده در این کتاب، به شما کمک میکند به معنی واقعی اسم خود این اثر در استفاده از وقت صرفهجویی کنید. مسلماً ساعاتی هستند که ما نمیتوانیم آنها را در وقتی دیگر جبران کنیم. بااینحال، نکات این کتاب تشخیص روشنگرانهای از چگونگی و دلیل از دست دادن وقت خود با مشغله و حواسپرتیهای روزمره و همچنین تعدادی از راهحلهای کارآمدی که توانایی همگامسازی با زندگی روزمره شما را دارند و از همه مهمتر مجموعهای از راهکارهای عملی برای بازیابی وقتِ ازدسترفته شما و کمک به انجام کارهایی که شما واقعاً خواهان انجام شدن در زندگیتان هستید را ارائه میدهد.
چه کسانی باید این کتاب را بخوانند؟
- شاغلانی که به خاطر زندگی مدرن امروزی احساس خستگی میکنند.
- افرادی که بسیاری از وقت خود را در شبکههای اجتماعی و گوشیهای هوشمند میگذرانند و حس تعلق به گوشی و شبکههای اجتماعی دارند.
- افرادی که از بحران یکچهارم، میانسالی و اواخر عمر رنج میبرند و احساس میکنند زندگیشان در یک تاری شلوغ و پرت میگذرد.
نویسنده این کتاب کیست؟
جیک نپ و جان زراتسکی هر دو از متخصصان سابق صنعت فناوری هستند که از استراتژی و راهکارهای ذکرشده در این کتاب استفاده کردند تا زمان خود را از زندگی پرمشغله خود بهدست آورند و به دنبال علایق واقعی خود بروند؛ این تصمیم درنهایت منجر به تغییرات عمده در حرفه آنها شد.
جان ده سال در شرکت گوگل کار میکرد، جایی که او به ساخت جیمیل و برنامه گوگل هَنگ اُوت (Google Hangouts) کمک کرد. جیک حدود 15 سال را بهعنوان طراح برای شرکتهای فناوری مانند یوتیوب گذراند. آنها در شرکت گوگل ونچرز باهم دیدار کردند، جایی که فرآیند طراحی را توسعه دادند و در کتاب پرفروش خود در نیویورکتایمز، با نام “جهش: چگونه فقط در پنج روز مشکلات بزرگ را حل و ایده های جدید را آزمایش کنیم”، ایده خود را به اشتراک گذاشتند. اکنون، هر دو نویسنده حرفهای هستند و جان، بخشی از سال را به اشتیاق خود برای قایقرانی در مسافتهای طولانی اختصاص میدهد.
وقت و زمانی که به خاطر مشغله و حواسپرتیها ازدستدادهاید بازیابی کنید و به چیزهایی که واقعاً برای شما اهمیت دارند اختصاص دهید.
در زندگی مدرن امروزی، اینطور حس میشود که هیچگاه وقت آزاد کافی برای انجام چیزهایی که واقعاً برایمان اهمیت دارند را پیدا نمیکنیم. بااینحال اگر با خودمان صادق باشیم، خواهیم دید که مقصر فقط دنیای مدرن نیست؛ خودمان هم مقصر اصلی این مسئله هستیم. ما اغلب بیشتر از حدی که باید باشیم خود را مشغول میکنیم. سپس وقتی مشغلههای روزمره تمام شد، بقیه زمان خود را صرف رسانههای اجتماعی، تلویزیون و ایمیل میکنیم!
به نظر میرسد راهحل بازیابی وقت و بازگشت به فعالیتها و کارهایی که آنها را بیاهمیت تلقی میکردهایم ساده باشد؛ از آن حدی که باید، خود را مشغول کارهای روزمره نکنیم و از حواسپرتیهایی که وقت ما را هدر میدهند دوریکنیم. البته این حقیقت وجود دارد که این کار فقط در حرف ساده به نظر میرسد. اگر میخواهیم شانسی در مقابله با این مشکل داشته باشیم، باید دلایل ریشهای مشغلهها و حواسپرتیهای روزانه را درک کنیم. سپس باید یک استراتژی برای غلبه بر آنها اجرا کنیم. برای تحقق بخشیدن به این استراتژی، به برخی راهکارهای عملی نیاز داریم.
در حین مطالعه نکات این کتاب، به این خواهیم پرداخت که چرا اینقدر مشغول و حواسمان پرت است. چرا بهرهوری و اراده بهتنهایی برای حل مشکل کافی نیست و چگونه یک استراتژی چهار مرحلهای برای بهدست آوردن مجدد زمان خود ایجاد کنیم. برای اجرای این استراتژی به نمونهای از 20 راهکار از 87 راهکار زمانسازی نویسندگان نگاه میکنیم که میتوانید از آنها برای ایجاد یک رویکرد شخصی برای پس گرفتن زندگی خود استفاده کنید.
در این خلاصه کتاب به موارد زیر نیز پرداخته میشود:
- هویت و ماهیت پنهانی دو تا از شروران بزرگ هدر دادن وقت یعنی “ارابه مشغلههای روزانه” و “استخر بیانتها” برای شما آشکار میشود.
- چرا تلاش برای بهرهوری بیشتر میتواند باعث شود احساس کنید که مانند دویدن روی چرخ همستر، بیهوده و ناکارآمد است.
- و ترفندی خوب برای جلوگیری از سقوط کافئین (وقتی بدن به قهوه که ماده اصلی در آن کافئین است عادت میکند، در نبود این ماده مغز اینطور در نظر میگیرد که وقتِ خواب است و درنتیجه فرد حتی وسط ظهر احساس خوابآلودگی و خستگی میکند.)
- ما با مشغله زیاد و حواسپرتیهای روزمره وقتمان را تلف میکنیم
- بهرهوری، بهخودیخود منجر به مشغله بیشتر میشود
- اراده بهتنهایی نجاتدهنده ما از دست حواسپرتیهای روزانه نیست
- برای مقابله با حواس پرتی و مشغله، لازم است رفتار خود را تغییر دهید
- برای تغییر رفتار فعلی خود، شما نیازمند تاکتیکها و استراتژیهای خاصی هستید که باعث به وجود آمدن موانعی بین شما و چیزهایی است که وقت شمارا تلف میکنند میشود
- با انتخاب پروژهها و فعالیتهای که در روز برایتان اهمیت دارد، بر روی زمان حال تمرکز کنید
- فعالیتهای مهم، جذاب و مفرحی را انتخاب کنید که در ظرف 60 الی 90 دقیقه انجام میشوند
- تاکتیکها را بهمنظور یافتن بهترین روش اولویتبندی امتحان کنید
- از این تاکتیکها برای بهرهوری از زمان برای انجام کارهای اولویتبندی شدهتان استفاده کنید
- از تاکتیکها استفاده کنید تا از پرت شدن حواستان جلوگیری و هم بر روی کارهایت تمرکز کنید
- مراقب بدن خود باشید تا ذهن خود را پرانرژی نگهدارید
- از تاکتیکهایی برای انرژی دادن به ذهن و بدن خود استفاده کنید
- در مورد نتایج آزمایش این تاکتیکها فکر کنید
- پیام کلی کتاب
ما با مشغله زیاد و حواسپرتیهای روزمره وقتمان را تلف میکنیم
چرا ما احساس میکنیم هیچگاه وقت مناسب برای انجام کارهای موردعلاقهمان را نداریم؟ جواب بسیار ساده است؛ ما بسیاری از وقتمان را صرف کارهایی که باید در روزمره انجام شود میکنیم. برای مثال ایمیلهای بسیاری است که باید جواب دهیم، قرارهای کاری که باید به آنها برسیم، پستهای فیسبوکی که باید آنها را چک کنیم. اما بخشی از این مشغلهها جواب درست ماست؛ حقیقت اصلی این است که ما مقصر کمبود وقت خود هستیم.
در اینجا دو پدید در فعالیت کاری ما وجود دارد. اولین مورد، ارابه مشغلههای روزانه است. این طرز فکر مدرن به ما میگوید که باید تا حد امکان در هرلحظه از روز کارکنیم. ما را ترغیب میکند که دائماً سازنده باشیم و صندوقهای ورودی ایمیل همیشه پر، تقویمهای پر از جلسات کاری و لیستهای بیپایان کارهایی که باید انجام شوند، نتیجه این طرز فکر است.
پدیده دوم ظهور استخر بیپایان است. بهاحتمالزیاد قبلاً با آنها آشنا هستید؛ مگر اینکه در دهه گذشته در یک پناهگاه زیرزمینی پنهانشده باشید. به فیس بوک، توییتر، اینستاگرام، یوتیوب، نتفلیکس و وب سایتهای خبری فکر کنید. آنها که فوراً با یک ضربه روی صفحه یا کلیک ماوس در دسترس هستند اساساً برنامهها و سایر منابع دیجیتالی از محتوای بیحد و پایانناپذیر و دائماً پر میشوند؛ چه اطلاعات چه سرگرمی یا کمی از هر دو.
هرکسی که با این استخر بیپایان اطلاعات آشنایی داشته باشد، میداند که آنها بهشدت وقت را تلف میکنند و حتی اطلاعات آماری نیز همین مسئله را تأیید میکند. به میانگین ما روزانه 4 ساعت را صرف تماشای تلویزیون و 4 ساعت دیگر را صرف خیره شدن به گوشیهای هوشمند میکنیم. این اتلاف وقت، معادل یک کار تماموقت است. حالا این کار دوم را باکار اصلی خود ترکیب کنید. ترکیب این دو بهاندازه کافی گیجکننده میشود که درنهایت، به خاطر ارابه مشغلههای، بهوقت آزاد ما سرایت میکند. الان روشن شد که وقت آزاد ما چگونه از بین میرود، درست است؟
چیزی که این شرایط را بدتر میکند، این است که این دو پدیده، ارابه مشغله و استخر بیانتها، باهم تیمی را تشکیل میدهند تا به نابود گران وقت آزاد شما تبدیل شوند. درنتیجه خسته شدن از مشغلهی بسیار زیاد، ما بهصورت منفعلانه جذب استخر بیانتهای اینترنتی میشویم. درنتیجه، ما در کل روز بین مشغلههای فراوان کاری و استخر بیانتها سرگردان میشویم و این اتفاق روزبهروز تکرار میشود.
سؤال اینجاست که چگونه از این پدیدهها رهایی یابیم؟ جواب در موردهای بعدی این کتاب است و اولین مرحله برای مقابله با این پدیدهها، این است که بدانیم چهکارهایی را انجام ندیم. سپس یاد میگیریم که چهکارهایی در اولویت باید قرار گیرند و انجام شوند.
بهرهوری، بهخودیخود منجر به مشغله بیشتر میشود.
همانطور که ارابه مشغله مسیر زندگی مدرن را طی میکند، ارابه مشغله توسط گروهی از کارفرمایان که به دنبال سیستمهای سازمانیافته بهتری هستند کنترل میشوند و هرکدام به شما نوید یک روش سازندهتری را برای انجام کارتان میدهند.
ایدهی مخفیشده در پشت این سیستمها از یک فرمول بسیار ساده تبعیت میکند. شما یک میزان دقیق از کمیت را در کاردارید که باید انجام شوند. ما این کمیت را X مینامیم. اگر این مقادیر X از کار شما تماموقتتان رو پر میکند، تنها راهحل خلاص شدن از شرشان و داشتن وقت آزاد بیشتر، تسریع بخشید به فرایند انجام اینکاره است.
متأسفانه، X یک متغیر است، نه یک ثابت بنابراین همهچیز به این سادگی نیست. در دنیای امروزی که همیشه بیشتر درخواست میکند، مجموعهای از وظایف بیپایانی وجود دارد که میتوانیم انجام دهیم بنابراین هر زمان که یک کار را تمام کردید، باکار دیگری جایگزین میشود. صندوق ورودی خود را خالی میکنید، ایمیل دیگری ظاهر میشود؛ شما یک درخواست را پر میکنید، همکاری یک درخواست جدید را میسازد.
درنتیجه، میتوانید در سریعترین زمان به سراغ فهرست کارهایی که باید انجام دهید بروید، به امید اینکه به نقطه پایانی افسانهای برسید؛ اما بهمحض اینکه آخرین کار در فهرستتان را تیک میزنید، کار دیگر به لیست اضافه میشود. هر چه بیشتر کار را انجام دهید، کارهای بیشتری پیدا میکنید. مانند تعقیب هویج روی چرخ همستر است. میتوانید سریعتر و سریعتر بدوید اما هرگز به آن نخواهید رسید زیرا چرخ نیز سریعتر و سریعتر میچرخد.
بنابراین بهرهوری بیشتر منجر به مشغله بیشتر میشود. همچنین ذهنیتی را که در وهله اول شمارا به سمت ارابه مشغله سوق داد تقویت میکند. با تمرکز بیشتر بر روی انجام دادن کارهای فهرست در سریعترین حالت ممکن، نه تنها خود را برای شکست خوردن در انجام این کار غیرممکن قرار میدهید بلکه باعث میشوید مشغلههای شما در یک مرحله دیگری از خود قرار گیرند.
و شما با این عمل، خود را از اولویت خارج میکنید. برای اینکه دلیل این اتفاق را بیابید، به منشأ کارهایی که در فهرست خوددارید فکر کنید. آیا آنها کارهایی هستند که اگر به عهده خودتان بود انجام میدادید؟ در بیشتر قسمتها، نه. آنها چیزهایی هستند که دیگران به شما تحمیل کردهاند. آنها اولویتهای دیگران هستند، نه شما.
با اولویت قرار دادن این کارها، شما خود از اولویت خارج میکنید. وقتی شما خود را تابع اولویت و نیاز دیگران میکنید، وقت و انرژی خود را برای انجام پروژهها و کارهای موردعلاقه خود را از دست میدهید. و در آخر کارهای خود بهروز دیگری موکول میکنید که این “روز دیگر” هیچگاه نمیرسد.
با خستگی ناشی از دویدن در چرخ همستر بهرهوری کاری، شما هیچگاه در جهت کارهای موردعلاقهتان پیشرفتی نمیکنید؛ بهخصوص زمانی که آماده پرتاب شدن در استخر بیانتهای محتوای اینترنت هستید. این باعث میشود به نکته بعدی در این کتاب برسیم.
اراده بهتنهایی نجاتدهنده ما از دست حواسپرتیهای روزانه نیست.
اگر شما بخواهید از شر استخرهای بیانتهایی مانند فیسبوک و توییتر خلاص شوید، آیا میتوانید بهسادگی با وارد نشدن به این شبکههای اجتماعی این کار را بکنید؟ آیا اراده خالص میتواند به ما این قدرت را بدهد که دست رد به این شبکههای اجتماعی بزنیم؟
متأسفانه “نه گفتن به شبکههای اجتماعی، فکری خوشبینانه است؛ استخرهای بیانتها بهطور هوشمندانهای طراحیشدهاند تا مقاومت شمارا در بشکنند و شمارا به درون محتوای بیانتهای خود بکشند.
ارتشی از فنآوران بااستعداد و خوشنیت وارد عمل میشوند و از تکنیکهای پیچیده اندازهگیری دادهها استفاده میکنند تا ببینند چه چیزی چشم شمارا جذب میکند. ازآنجاییکه طراحی مجدد و راهاندازی مجدد یک برنامه بسیار سادهتر از راهاندازی مجدد یک ماشین است، آنها میتوانند از طریق برنامههای خود به تکرار بپردازند تا زمانی که غیرقابل مقاومتترین برنامه را پیدا کنند.
اما از آنها و برخی از مدیران شرکتهای فناوری عصبانی نشوید. آنها باانگیزه و عشق واقعی به فناوری وارد این صنعت پررقابت شدهاند و فقط سعی میکنند در کار خود تلاش داشته باشند. در عوض میتوانیم اجداد خود را سرزنش کنیم. چگونگی تکامل مغز ما، باعث بهره بری استخر بیانتها شده است. در دوران پارینهسنگی بود که این توجه ما به هر تغییر ناگهانی مانند صدای خشخش بوتهها برای جلوگیری از شکار شدن توسط ببر دندان نیزهای به درد میخورد.
در آن دوره، ما در قبایل زندگی میکردیم بنابراین مجذوب داستانها، شایعات و موقعیتهای اجتماعی نیز میشدیم که میتوانست به ما کمک کند از یکدیگر بیاموزیم، از اخبار قبیله مطلع شویم و جایگاه خود را ازنظر قدرت، در میان قبایل بدانیم.
درنهایت، در پیدا کردن یک ماستادون (نوعی جانور باستانی از خانوادهی ماموتها) برای شکار یا پیدا کردن توت، هیچگاه مشخص نبود که شما کی و در چه مکانی شانس بیشتری برای کردن اینها داشته باشید. بنابراین مغز ما بهگونهای تکامل یافت که با پاداشهای غیرقابلپیشبینی انگیزه بگیرد. بهاینترتیب ما اگر بوتهای خالی از توت یا درهای که در آنجا ماستادون وجود ندارد را بیابیم، بازهم به جستجو برای غذا ادامه میدهیم.
در آن زمان، این میل به جستجو به ما کمک بسیار میکرد؛ اما امروزه این میل ما را تبدیل به طعمهای برای نوتیفیکیشن گوشیها کرده است، تیترهای طعمه کلیکی که ما را مجذوب داستانها میکنند، توییتهایی که شایعات را منتشر میکنند، فالورهای اینستاگرام که موقعیت اجتماعی ما را ازنظر کمیتی میسنجند، فیدهای بیپایان فیسبوک که در میان پستهای خستهکننده، پاداشهای غیرمنتظره و لینکهایی که ممکنه است شما به آنها علاقه داشته باشید را وعده میدهد.
ترکیب طراحی هوشمندانه و دلایل ماقبل تاریخی که باعث اینگونه شکلگیری مغز ما شده، ترکیبی هستند که نمیتوان فقط به اراده خالص در برابرشان مقاومت کرد. برای مقاومت نیاز به استراتژی و تکنیک داریم که به سمت نکته بعدی کتاب سوق میدهد.
برای مقابله با حواس پرتی و مشغله، لازم است رفتار خود را تغییر دهید.
اگر اراده خالص برای شکست دادن استخر بیانتها کافی نباشد و اگر بهرهوری باعث قویتر شدن ارابه مشغله میشود، چگونه میتوانیم شرشان خلاص شویم؟ خوب، مانند غلبه بر یک ابر شرور، پاسخ در شناسایی منبع اصلی ابرقدرت آنها و گرفتن قدرتشان است.
آن منبع را میتوان در یک کلمه خلاصه کرد: واکنشپذیری. هر دو ارابه مشغله و استخر بیانتها، قدرت خود را از واکنش ناآگاهانه ما به محرکهای خارجی میگیرند. همکاری با یک سؤال به شما ایمیل میزند و شما موظف هستید که فوراً به آن پاسخ دهید. تلفن شما با یک اعلان شمارا مجبور به واکنش نشان دادن میکند و احساس میکنید باید به صفحهنمایش نگاه کنید.
شما این کارها را غیرارادی آنها انجام میدهید و دقیقاً مشکل همینجاست. سوارشدن بر ارابه مشغله و غوطهور شدن در استخرهای بیانتها، به واکنشهای رفتاری خودکار ما به خواستههای حرفهای و فناوریهای دیجیتال تبدیلشده است.
اگر ذهن خود را بهعنوان رایانه و رفتارهای خود را بهعنوان یک برنامه در نظر بگیریم، میتوانیم بگوییم که بهصورت غیرارادی، رفتارهای واکنشی به تنظیمات پیشفرض ما تبدیلشدهاند. در ابتدای هرروز، به این صورت است که ما از قبل آمادهشدهایم تا به محرکها و فناوری که با آن مواجه میشویم پاسخ دهیم. این شبیه این است که وقتی برای اولین بار گوشی خود را روشن میکنید، بهطور پیشفرض برای شما اعلانهای خاصی ارسال میکند، پسزمینه خاصی را نمایش میدهد و آهنگ زنگ خاصی را پخش میکند.
اگر دانید چگونه با یک تلفن کارکنید، میدانید که چگونه تنظیمات پیشفرض آن را دوباره برنامهریزی کنید تا اعلانها، پسزمینه و آهنگ زنگ را بهدلخواه تغییر دهید. در نکات زیر، نحوه برنامهریزی مجدد تنظیمات پیشفرض خود را بررسی میکنیم تا از واکنشهای ناآگاهانهای که منجر به افتادن در تلههای ارابه مشغله و استخر بیانتها میشود خودداری کنید.
شاید از خود بپرسید که با همه اینها میخواهیم به کجا برسیم؟ خوب اگر مشکل تنظیمات پیشفرض ما واکنشپذیری غیرارادی است پس پادزهر آن کنش گرایی ذهنی است. در نکات بعدی شروع به بررسی این خواهیم کرد که کنش گرایی ذهنی چیست و چگونه آن را پرورش دهیم.
برای تغییر رفتار فعلی خود، شما نیازمند تاکتیکها و استراتژیهای خاصی هستید که باعث به وجود آمدن موانعی بین شما و چیزهایی است که وقت شمارا تلف میکنند میشود.
در کتاب اُدیسه، اُدیسوس با بخشی از خودش، در دریای بیانتها در مقابل پریهای دریایی روبهرو میشود. آنها موجوداتی نیمهانسان هستند که صدای سحرآمیزشان ملوانان را به برخورد با صخرههایی که از آن سو آواز میخواندند میکشاند. در حال حرکت به سمت آنها، ادیسوس از محدودیتهای خود آگاه بود. او میدانست که نمیتواند بااراده محض در برابر صداهای محصور کننده آنها مقاومت کند.
او میخواست صدای پریهایدریایی را بشنود اما نمیخواست کشتی به صخره اصابت کند. درنهایت، ادیسوس راهحلی ساده ولی هوشمندانهای را پیدا کرد. ادیسوس برای پیشگیری خود را به دکل کشتی بست و از ملوانان خواست که موم زنبورعسل را در گوشهایشان بگذارند و بهاینترتیب، آنها نمیتوانند به آهنگ پریهای دریایی واکنش نشان دهند
اگر بخواهیم ب روشی ساده رفتار پیشگیرانه را توضیح دهیم میتوانیم بگویم: مثل ادیسوس فکر و عمل کنید. ارابه مشغله و استخر بیانتها، همانند صداهای محصور کنندهی پریهایدریایی، غیرقابلاجتناب هستند. بااینحال، میتوانیم همانند ادیسوس موانعی را بین خود آنها بسازیم تا تأثیر پذیری از نجواهای آنها را به تعویق بی اندازیم؛ یا حتی بهتر، از دسترسی آنها در همان برخورد اول جلوگیری کنیم.
تاکتیکهای ساده اما قدرتمندی وجود دارد که میتوانید برای ایجاد این موانع استفاده کنید. بعداً بهطور خاص به این موضوع خواهیم پرداخت اما در حال حاضر، در اینجا فقط یک مثال وجود دارد: با نصب یک مسدودکننده سایت، بهسادگی از گشتن وسوسهآمیز در فیسبوک اجتناب کنید.
در این مرحله، شاید شما در ذهنتان میگوید، “بسه دیگه، زود باش تاکتیک هارو به من بگو! “ خوب، کمی بیشتر صبر کنید زیرا فهرست کردن یک سری نکات و ترفندها فایدهای ندارد. این به این دلیل است که تاکتیکها بهخودیخود کافی نیستند. شما به یک استراتژی برای هدایت آنها نیاز دارید.
این بهویژه در اینجا صادق است زیرا هیچ مجموعهای از تاکتیکها وجود ندارد که برای همه کارساز باشد. هر فرد متفاوت است و شما به مجموعهای از تاکتیکها نیاز دارید که مطابق با خطوط شخصیت خاص شما شکلگرفته باشد. در اینجا استراتژی نقش خود را ایفا میکند، شمارا قادر میسازد تا مجموعهای از تاکتیکها را پیدا کنید که برای شما مفید و مناسب باشد. در خطوط کلی خود، این استراتژی بسیار ساده است و میتواند به چهار مرحله تقسیم شود: اولویتبندی، تمرکز، انرژی بخشیدن و بازتاب.
در نکات زیر، هر یک از این مراحل را طی میکنیم و در پایان، شما آماده خواهید بود تا تاکتیکهایی را بیابید که از طریق آن میتوانید از نجواهایی که شمارا به اتلاف وقتتان میکشند، اجتناب کنید.
با انتخاب پروژهها و فعالیتهای که در روز برایتان اهمیت دارد، بر روی زمان حال تمرکز کنید.
همانطور که میدانید بهرهوری چیزی از مشغله شما کم نمیکند. درواقع، به خاطر داشتن یک لیست بیپایان از کارها، بهرهوری میتواند مشکل را بدتر کند.
با انجام دادن وظایف کوتاهمدت، شما قرار نیست زمانی که همیشه میخواستید برای انجام کارهایی که خودتان دوست دارید را بهدست بیاورید. همچنین انجام بیشتر وظایف در کمترین زمان ممکن یا مدیریت ذهنی برنامههای کاریتان نمیتواند برای بهدست آوردن وقت کارآمد باشد. در عوض، شما فقط خودتان بیشتر مشغول میکنید و روزتان مانندِ یک چشم به هم زدن تمام میشود و در پایان روز میبینید وقتی مشغلههای کاریتان تمام شد، میبینید خستهتر از چیزی هستید که بخواهید کارهای مورد علافتان، مانند نوشتن رمانی که در ذهن دارید یا وقت گذراند با خانواده، را انجام دهید.
اگر تمرکز بر انجام وظایف کوتاهمدت راهحل نیست، شاید راهحل در اهداف بلندمدت باشد. اما این اهداف بلندمدت هم کمک چندانی نمیکنند. آنها بیشازحد انتزاعی هستند، بیشازحد از زمان حال فاصلهدارند، بیشازحد بر آینده دور متمرکز هستند.
در حال حاضر هیچیک از اینها به معنای منصرف شدن از لیست کارها، برنامهها، وظایف و اهداف نیست. اهداف بلندمدت به شما کمک میکند تا مسیر زندگی خود را جهت دهید. لیست کارها، برنامهها و اهداف کوتاهمدت به شما کمک میکند پیشرفت خود را پیگیری کنید و کارها را در طول مسیر انجام دهید. آنها مهم هستند اما برای کمک به شما در بازیابی زمان کافی نیستند.
ارتباط بسیار مطلوب و مؤثری بین وظایف کوتاه و اهداف بلندمدت وجود دارد؛ هدفی که امروز میتوانید روی آن تمرکز کنید، همینطور میتواند بهعنوان ستاره راهنما در مسیر حرکت شما نیز عمل کند. اینها، فعالیتهایی هستند که برای شما اولویتدارند؛ یک فعالیت یا پروژه پایدار که میتوانید در پایان روز با رضایت به آن نگاه کنید.
ممکن است از شما برخی از این سؤالات را پرسیده باشند مانند: فعالیت برجسته تو چی بوده؟ و شما بجای صبر کردن تا پایان روز و فهمیدن جواب این سؤال، باکمی تغییر دادن آن به جوابی رسیدهاید: میخواهید چه چیزی فعالیت برجسته روزانه شما باشد؟
مشخص است که پرسیدن این سؤال از جواب دادنش راحتتر است. در نکته بعدی، به شما راههایی برای جواب دادن به این سؤالات مطرح میکنیم.
فعالیتهای مهم، جذاب و مفرحی را انتخاب کنید که در ظرف 60 الی 90 دقیقه انجام میشوند.
همانند بستی ناپلی، فعالیتهای برجسته از سه طعم تشکیل میشوند: مهم، با مفهوم و مفرح. هرکدامشان عملکرد منحصربهفردی را دارند و میخواهیم هر یک را موردبررسی قرار دهیم.
برای اولین رویکرد، از خود بپرسید: “فوریترین و کاملاً ضروریترین فعالیت یا پروژه امروز من چیست؟ “ برای یافتن این نکات برجسته، نگاهی به لیست کارهای خود، صندوق ورودی ایمیل یا تقویم خود بیندازید. شاید شما مشتری دارید که امروز منتظر طراح پیشنهادی است یا دخترتان برای لباس هالووین امشب به کمک نیاز دارد.
حال، فرض کنید امروز باید یک فرم ده دقیقهای را پرکنید. بههرحال، فرم را تمام کنید؛ اما آن را تبدیل به یک فعالیت برجسته نکنید. برای اینکه فعالیتی برجسته تلقی شود، باید انجام آن به مدت 60 الی 90 دقیقه طول بکشد. فعالیتهای کوتاهتر به شما زمان کافی برای حضور در منطقه نمیدهد. برای موارد طولانیتر، بعید است که بتوانید تمرکز خود را حفظ کنید. فعالیتهای کوتاهتر به شما زمانی کافی برای لذت بردن از آن را نمیدهد؛ در مقابل، تمرکز کردن بر فعالیتهای طولانیتر سخت است.
برای رویکرد دوم، از خود بپرسید ” چه چیزی باعث خشنودی شما در پایان روز میشود؟ “. این سؤال کاملاً مربوط به چیزی است که شما میخواهید؛ نه چیزی که شما ملزم به انجام آن هستید. کاندیدای اصلی این نوع فعالیتها، همانهایی هستند که شما همیشه به دنبال انجام دادن آنها هستید ولی بهصورت مکرر، آن را به تعویق میاندازید؛ زیرا این فعالیتها حساسیت زمانی ندارند. شما معمولاً این حس رضایت را از فعالیتهای دریافت میکنید که نتیجه و خروجی مهارتهای شما باشند یا انجام کاری که برای شما اهمیت بالایی دارد. برای مثال، ممکن است در محل کارتان به فکر انجام دادن فعالیتی مربوط به خودتان باشید ولی مشغله کاری این اجازه را به شما نمیدهد یا شاید بخواهید در مورد مقصدهای خاص برای تعطیلاتی که مدام به آن فکر میکنید تحقیق کنید.
برای فهمیدن رویکرد سوم باید از خودتان بپرسید ” چه چیزی باعث شادی شما میشود؟ “ هدف از کم کردن واکنشهای ناآگاهانه و افزایش رفتارهای پیشگرایانه، ساختن یک روز کاملاً برنامهریزیشده با ذهنیتی وسواس به رسیدن به هدف نیست بلکه هدف آن به وجود آوردن زندگی شادتر و بهتر است. برای رسیدن به این زندگی لازم است بعضیاوقات کارتان را کنار بگذارید و به سراغ کاری بروید که صرفاً از آن لذت میبرید؛ این کار میتواند یادگیری نواختن آهنگی جدید باشد یا خواندن یک کتاب. هر کاری که تابهحال به ب فکر انجام آن بودهاید را به عمل برسانید.
اینها سه نوع از روشهای اولویتبندی و رویکردهای آنها است؛ شما کدامیک را انتخاب میکنید؟ هرروز باید به خودتان اعتماد کنید و یکی از این سه روش را برای فعالیت روزانه خود که به نظر مناسب میآیند انتخاب کنید.
تاکتیکها را بهمنظور یافتن بهترین روش اولویتبندی امتحان کنید.
ممکن است هنوز برای انتخاب روش اولویتبندی خود به کمک نیاز داشته باشید. در اینجا ما به برخی از تاکتیکهای مؤثر نگاه خواهیم کرد. اما ابتدا، اجازه دهید به چند توصیه در مورد نحوه اجرای آنها بپردازیم.
بهطور خلاصه، سعی نکنید همه این تاکتیکها را یکجا انجام دهید. زیرا باعث شکست شما میشوند؛ به این دلیل که تعداد تاکتیکها بسیار بالاست و نمیتوان همه آنها را یکجا امتحان کرد. علاوه بر این، قرار نیست همه آنها را انجام دهید، فقط باید برخی از آنها را امتحان کنید؛ ببینید کدامیک برای شما کارآمد هستند و کدام کار درست عمل نمیکنند؛ سپس آنهایی که کارآمد بودند نگه میدارید و بقیه تاکتیکها را دور میاندازید.
حال به سراغ مجموعه اول از تاکتیکها میرویم. بسیاری از آنها بدیهی و آشکار هستند و نیازی به توضیح ندارند. بقیه تاکتیکها را ما بهصورت دقیقتر بررسی میکنیم.
شما میتوانید لیستی از کارهایی که میخواهید انجام دهید تهیه کنید و بهمنظور یافتن اولویت خود، آنها را رتبهبندی کنید تا به خود یادآوری کنید کدامیکی از اهمیت بالاتری برخوردارند. از خودتان بپرسید” کدامیک از این کارها را میتوانم امروز دنبال کنم؟ “ آگه بین دو تا از فعالیتهای مهمتان گیر کردید، از لیست رتبهبندی استفاده کنید.
تاکتیک دوم، شما میتوانید کارهای اولویتبندی شده دیروزتان را که نتوانستهاید انجام یا تمام نکردهاید و یا میخواهید مهارت جدیدی را یاد بگیرید یا اصلاً از کارهای دیروزتان لذت بردهاید دوباره انجام دهید.
تاکتیک سوم، شما میتوانید کارهای کوچک و آزاردهنده را بهکاری بزرگ و ترکیبی تبدیل کنید. این رویکرد به شما دو امتیاز میدهد. اول، حس خشنودی از انجام کارهای طاقتفرسا؛ زیرا شما در حال انجام آنها هستید. دوم، به شما احساس اعتماد به نفس میدهد زیرا در حال نزدیک شدن بهپایان این کارها هستید. این کارهای غیر فوری میتوانند مدام، بدون جلبتوجه شما، بهصورت زنجیرهای انجام شوند و درنتیجه ارابه مشغله را کند میکند.
بهعنوان یک تاکتیک دیگر، میتوانید به لیست کارهای خود نگاه کنید و کاری را که برای شما مهم است انجام دهید.
در آخر، میتوانید کارهای مهمتان را که پروژههای بزرگ و طولانیمدت هستند را تقسیمبندی کنید و در چند روز، به انجام دادن هریک از این قسمتهای این پروژه ادامه دهید.
امیدواریم اینیکی از این تاکتیکها به شما در اولویتبندی کارهایتان کمک کند. و الان وقت استفاده کردن از تاکتیکهاست که در تیتر بعدی به آن میپردازیم
از این تاکتیکها برای بهرهوری از زمان برای انجام کارهای اولویتبندی شدهتان استفاده کنید.
چیزی که با اهداف نه خیلی کوچک و نه خیلی بزرگ دیده میشود این است که شما بیان میکنید” این کارهایی است که برای من اولویتدارند و باید امروز انجام دهم”. و همینطور اینکه ما بالأخره کارهای به تعویق افتاده خودمان را انجام میدهیم. برای انجام آن، ما نیاز به بهرهوری از زمان برای انجام اولویتهایمان داریم. در اینجا برخی از تاکتیکها را برای بهرهوری از زمان به شما معرفی میکنیم.
میتوانید تخمین بزنید که کار اولویتبندی شدهی شما چقدر طول میکشد تا انجام شود و آن را در روزتان برنامهریزی کنید.
یا یک قدم جلوتر بروید و یک فضای زمانی منظم را در برنامه خود برای انجام کارهای اولویتبندی شدهتان اختصاص دهید.
یا دو قدم جلوتر، روزتان را به یک برنامه پر جزئیات، حتی فعالیتهای نیمساعته خود مانندِ قهوه نوشیدن، تقسیمبندی کنید. این نوع برنامه، به شما کمک میکند تا جایی که میشود از وقت روزانتان بهرهوری داشته باشید؛ فقط مطمئن شوید که کار اولویتبندی شدهی خود را در این لیست بنویسید، نه فقط کارهای روزمره.
از طرفی دیگر اگر میتوانید در وظایفتان تغییر ایجاد کنید یا برخی وظایفتان را انجام ندهید تا بتوانید زمانی را برای خود در لیستی که تهیه کردید ایجاد کنید؛ اگر شما ساعت جلسه یا روزه جلسه کاریتان را تغییر دهید، خواهید دید چقدر بهرهوری زمانی بهدست میآورید.
و نکته آخر برای بهدست آوردن دوباره وقتتان، در آخر یا اول روز، میتوانید فردی شبزندهدار یا فردی بسیار سحرخیز تبدیل شوید. در این ساعات، کسی نمیتواند شروع به گشتن در یوتوب و فیسبوک کند.
انجام دو تاکتیک آخر سختتر از چیزی است که به نظر میرسد بنابراین توصیههای بیشتری لازم است. برای تبدیلشدن به یک فرد سحرخیز، استفاده از نور برای تکرار شرایط زندگی اجدادمان یعنی به خواب رفتن موقع غروب آفتاب و بیدار شدن با نور سحر، کمک میکند. برای تقلید از شیوه، چند ساعت قبل از رفتن به رختخواب، نور خانه را کم کنید، صفحهنمایش دستگاههایتان را به حالت شب تغییر دهید و وقتی در اتاقخواب هستید، آنها را خاموشکنید.
زود بخوابید تا بهاندازه کافی خواب شبانه داشته باشید و بتوانید باانرژی کامل روز بعد، صبح زود بیدار شوید؛ در خصوص زود بیدار شدن میتوانید با استفاده از کنترل نور خانه این کار را انجام دهید. در اینجا میتوانید از دستگاه شبیهسازی نور صبح استفاده کنید؛ دستگاهی که باگذشت زمان، خانه را با تنظیم نور، روشنتر میکند تا حس طلوع آفتاب به شما القاء کند.
اگر میخواهید به فردی شبزندهدار تبدیل شوید، سعی کنید کارهای اولویتبندی شدتان را در اواخر عصر یا اوایل شب تنظیم کنید. قبل از اینکه زمان انجام این کارهای اولویتبندی شده برسد، سعی کنید فعالیتهایی داشته باشید که شما را سرحال کند؛ سپس وقتی زمان انجام اولویتها رسید، از تمام شبکه اجتماعی خارج شوید.
چگونه خودمان را سرحال کنیم و هم آفلاین باشیم و هم تمرکزمان حفظ کنیم؟ در ادامه به جواب این سؤالات خواهیم پرداخت.
از تاکتیکها استفاده کنید تا از پرت شدن حواستان جلوگیری و هم بر روی کارهایت تمرکز کنید.
راههایی را شناختیم که به ما در بهرهوری از زمان برای انجام اولویتهایمان کمک میکند، حال به سراغ تاکتیکهایی میرویم که به ما در از دست ندادن تمرکزمان کمک میکند.
اول از همه، میتوانیم تمام برنامههایی مثل فیسبوک و توییتر که مانند استخری بیانتها از محتوا و اطلاعات هستند را پاککنیم. نگران نباشید، شما همچنان به نقشهها، موسیقی و سایر برنامههای مفید خود دسترسی خواهید داشت.
برای تأثیر بیشتر، حتی میتوانید برنامه ایمیل تلفن خود را حذف کنید. این ممکن است احمقانه به نظر برسد اما به آن فکر کنید: واقعاً چند وقت یکبار پاسخ ایمیلی را روی تلفن خود با صفحهکلید کوچک و دست و پاگیر آن مینویسید؟ احتمالاً نه خیلی زیاد. برنامه ایمیل شما، بیشتر بهعنوان برنامه اطلاعرسانی اضطرابآور عمل میکند. پس سعی کنید از شر آن خلاص شوید.
راهحلی دیگر، نرمافزار و برنامههای مسدودکننده وبسایت را (برای محدود کردن مدتزمان استفاده از شبکههای اجتماعی یا ایمیل) در کامپیوتر خود نصب کنید.
همچنین میتوانید معیارهای معتدلتری را امتحان کنید: از حسابهای رسانههای اجتماعی خود خارج شوید. بهاینترتیب وقتی وسوسه شدید تا آنها را بررسی کنید، باید اطلاعات کاربری خود را وارد کنید. زحمت اضافی شما را از استفاده بیمورد از رسانههای اجتماعی منصرف میکند و به شما فرصتی میدهد تا بایستید و فکر کنید که آیا واقعاً میخواهید اینگونه وقت خود را هدر دهید؟
همچنین بهجای پیگیری اخبار روزانه یا حتی ساعتی، میتوانید هفتهای یکبار از اخبار مطلع شوید. بله، شما کمی از جریانات و اتفاقات فاصله میگیرید؛ اما اخباری که میخوانید چقدر به شما اطلاعاتی درباره تصمیماتی میدهد که واقعاً باید در لحظه بگیرید؟ آیا نمیشود تا آخر هفته از بیشتر آنها اطلاع نداشته باشید؟ برخی از آنها واقعاً مهم هستند و میخواهید از آنها مطلع شوید اما احتمالاً به هر طریقی درمورد این اخبار میشنوید چه از طریق صحبتهای مردم و اطرافیانتان یا در یک پیام متنی که به شما اطلاع میدهد که آتشفشان در شرف فوران است.
علاوه بر این وقتی یک سؤال تصادفی و زودگذر دارید، مانند “آن بازیگر در برنامه تلویزیونی کیست؟ “ آن را روی یک تکه کاغذ یادداشت کنید و بهجای اینکه فوراً آن را در گوگل جستجو کنید، آن را برای زمانی دیگر نگهدارید. بهاینترتیب، میتوانید از فرورفتن در سؤالات پیدرپی که در گوگل سرچ میکنید و مانند حفرههای خرگوش هستند اجتناب کنید، در همین حین، احساس امنیت میکنید زیرا میتوانید تحقیقات بسیار «مهم» خود را بعداً انجام دهید!
امیدواریم برخی از این تاکتیکها به شما برای مقابله با حواسپرتی کمک کنند؛ هرچند اگر هم مؤثر باشند، درصورتیکه بعد از انجام آنها احساس خستگی و بیحوصلگی داشته باشید فایدهای ندارند. در نکات بعدی به شما روشهایی که به شما کمک میکنند سرحال باشید را معرفی میکنیم.
مراقب بدن خود باشید تا ذهن خود را پرانرژی نگهدارید.
در دنیای مدرن، مردم اغلب طوری رفتار میکنند که گویی ذهن از بدن جدا است، گویی هدف بدن انتقال ذهن است. در همین حال، شما خود را در درجه اول باکارهای ذهنی زندگی معاصر، مانند پیمایش صفحهنمایش کامپیوتر، مشغول میکنید.
البته هرکسی که به جسم خود اهمیت میدهد، میداند که این درست نیست. هر زمان که بعد از خوردن غذای زیاد ازنظر ذهنی تنبلی کردید یا بعد از ورزش ذهن روشنی داشتید، ارتباط بین ذهن و بدن را از نزدیک تجربه میکنید. بنابراین واضح است که مراقبت از یکی مستلزم مراقبت از دیگری است.
اگر میخواهید ذهنی پرانرژی داشته باشید، باید از بدن خود مراقبت کنید؛ اما چگونه؟ توصیههای متناقض زیادی وجود دارد. چگونه همه آنها را بهدرستی انجام دهیم؟
خوشبختانه، بسیاری از چیزهایی که باید بدانید بسیار ساده هستند و مستقیماً از ماقبل تاریخ بشر آمدهاند. با نگاهی به سبک زندگی اجدادمان، فاکتورهای ساده اما مهمی را در پشت سلامتی آنها میبینید: رژیم غذایی متنوع و پراکنده، برنامه خوابی که منعکسکننده ریتم روز است، تعاملات اجتماعی فراوان و حرکت تقریباً ثابت و آرام مانند پیادهروی که با انجام کارهای سخت مانند بلند کردن جسمی سنگین، فعالیت روزانشان بهپایان میرسد.
انسانها 188000 سال از 200000 سال خود را اینگونه روی زمین زندگی میکردند تا زمانی که حدود 12000 سال پیش انقلاب کشاورزی رخ داد. انسانها هنوز برای انجام تمامکارهایی که ذکر شد ساختهشدهاند اما پیشفرضهای زندگی مدرن دیگر آنها را تشویق نمیکند. در عوض، این پیشفرضها شما را به نشستن، تماشای صفحهنمایش، خوردن غذاهای فرآوری شده و خواب بیشتر تشویق میکنند.
درنهایت سبک زندگی، دیگر با نیازهای جسمی ما هماهنگ نیست؛ بدن و درنتیجه مغز از عواقب قابلتوجه آن رنج میبرد؛ علاوه بر صدمات جسمی، زمانی که کم انرژی هستید، بیشتر به حواسپرتی و از دست دادن زمان اشتیاق دارید. درحالیکه وقتی پرانرژی هستید، حس آمادگی مقابله با هر چیزی دارید.
کلید مراقبت از بدن خود این است که به اصول زیربنای شیوه زندگی اجدادمان بازگردید و درعینحال مزایای زندگی مدرن را حفظ کنید. اما به این معنی نیست که یک رژیمی پالِئویی یا چیزی مانند آن را در نظر بگیریم بلکه برای هماهنگ کردن نیازهای تکاملی با سبک زندگی اجتماعی شماست.
در نکات بعدی برخی تاکتیکهای کارآمد را به شما معرفی میکنیم.
از تاکتیکهایی برای انرژی دادن به ذهن و بدن خود استفاده کنید.
با توجه به عوامل کلیدی سبک زندگی اجدادمان، تاکتیکهای مراقبت از ذهن و بدن را میتوان به چهار دسته تقسیم کرد: ورزش، رژیم غذایی، ارتباط اجتماعی و خواب. ما برای این عوامل، یک الی دو تاکتیک را معرفی میکنیم.
در خصوص ورزش، به یاد داشته باشید که ما نیازی به ورزش سهگانه یا هر چیز افراطی مانند آن نداریم. تنها 20 دقیقه فعالیت متوسط و روزانه مانند دویدن یا شنا، ازنظر علمی ثابتشده است که فواید مهمی برای تواناییهای ذهنی، خلقوخو و سلامت کلی ما دارد.
و اگر واقعاً وقتمان کم است، حتی به 20 دقیقه هم نیاز نداریم. تحقیقات اخیر نشان داده ما میتوانیم مزایای بیشتری را از هفت دقیقه تمرین تناوبی با شدت بالا نسبت به یک ساعت ورزش ملایم تجربه کنیم. در کمتر از 5 الی 10 دقیقه، میتوانیم با ترکیب دوی سرعت، شنا سوئدی، بارفیکس، اسکات و وزنهبرداری، تمرینی کاملاً انرژیبخش انجام دهیم.
درخصوص رژیم غذایی، غذای واقعی را در حد اعتدال بخورید، مانند اجداد ما: گیاهان، آجیل، ماهی و گوشت. در اینجا یک ترفند ساده برای کوچکتر کردن اندازههای سرو بدون احساس کم کردن مقداری آن وجود دارد: ابتدا سالاد را در بشقاب خود درست در وسط قرار دهید. سپس بقیه غذا را در اطراف آن اضافه کنید. به این ترتیب، تمام بشقاب پر میشود اما بیشتر با سبزیجات.
همچنین سقوط کافئین میتواند برای سطوح انرژی ما مخرب باشد. برای اجتناب از آن، سعی کنید حدود 30 دقیقه قبل از سقوط کافئین که اغلب بعد از ناهار است، دوباره کافئین بخورید. اگر صبر کنیم تا سطح کافئین پایین بیاید و دوباره کافئین بخوریم، کمکی به عدم سقوط کافئین نمیکند. اصول بیوشیمیایی موجود در اینجا کمی پیچیده است اما نکته اصلی این است که قبل از اینکه ارتشی از مولکولهای القاکننده خوابآلودگی به نام آدنوزین بتوانند وارد نبرد بر سر مغز شوند، باید کافئین مصرف شده را با مصرف دوباره کافئین تقویت کنیم.
برای ارتباط اجتماعی، به یاد داشته باشید که همانند اجدادمان که در قبایل کوچک و تنیده زندگی میکردند، ما نیز نیاز ذاتی به معاشرت داریم. در دنیای امروز، «قبیله» ما دوستان، همکاران و خانواده ما هستند. معاشرت با هر یک از این افراد میتواند به رفع نیاز ما برای ارتباط کمک کند؛ اما برخی از آنها بهویژه در تقویت روحیه ما تأثیر به سزایی میگذارند؛ بهطور خاص با این افراد وقت بگذرانید.
بهتر است یک وعده غذایی سالم را با آنها به اشتراک بگذارید؛ یعنی تلفن همراه خود هنگام وقت گذراندن با آنها بر سر میز غذا کنار بزاریم. بهاینترتیب، ما به چندین اهدافمان شامل: ارتباط اجتماعی، خوب غذا خوردن، اجتناب از استخر بیانتها و پیدا شدن از ارابه مشغله خواهیم رسید.
در مورد نتایج آزمایش این تاکتیکها فکر کنید.
درمجموع، این نکات ذکرشده 20 تاکتیک برای اجرای سه مرحله اول استراتژی بهرهوری زمان یعنی اولویتبندی، تمرکز و انرژی بخشیدن، در اختیار شما قرار داده است و بهاندازه کافی تاکتیکهای متنوع برای امتحان کردن وجود دارد.
به خاطر وجود تاکتیکهای بسیار زیاد، ممکن است انتخاب برای شما بسیار دشوار و خستهکننده باشد. حتی اگر هنوز راههای امتحان یک تاکتیک را به یاد داشته باشید و از آن استفاده کنید، باز شاید احساس کنید که تعداد زیادی از تاکتیکها را امتحان نکردهاید و باعث ناامیدی شما بشود.
در اینجا یک راه برای مبارزه با این احساس وجود دارد. تاکتیکها را بهعنوان دستورالعملهای یک کتاب آشپزی و سه مرحله اول استراتژی را مانند صبحانه، ناهار و شام در نظر بگیرید. هرروز، حداکثر یک دستور غذا را در هر وعده امتحان میکنید. بهاینترتیب شما احساس نمیکنید که مجبور هستید تمام دستورالعملهای کتاب آشپزی را انجام دهید و همچنین در خصوص تاکتیکها هم نباید اینطور حسی داشته باشید!
هدف یک کتاب آشپزی این است که گزینههایی برای امتحان کردن در اختیار شما قرار دهد. شما آنهایی را انتخاب میکنید که متناسب با نیاز شما باشد. شما آنها را آزمایش میکنید، نتایج را میچشید و به امتحان بقیه دستورالعملها ادامه میدهید. همین امر در مورد “دستورالعمل” ارائهشده توسط این تاکتیکها صادق است. نکته ساده این است که ببینید کدامیک برای شما کار میکنند؛ بنابراین آنها را آزمایش کنید و سپس نتایج را مشاهده، ضبط و تجزیهوتحلیل کنید.
برای انجام این کار، کافی است هرروز چند لحظه وقت بگذارید و یادداشت کنید که نقطه فعالیت اولویتبندی شدی شما چه بوده است، آیا برای آنوقت گذاشتهاید، از کدام تاکتیک استفاده کردهاید چه چیزی در مورد آنها مؤثر بوده و چه چیزی مؤثر نیست چه تغییراتی میتوانید ایجاد کنید و کدام تاکتیکها را انجام دادهاید. از چه تاکتیکهایی فردا استفاده کنید. این آخرین مرحله از استراتژی بهرهوری زمان است.
برای پیگیری بیشتر عملکرد خود همچنین میتوانید به سطح تمرکز و انرژی خود در مقیاس 1 تا 10 امتیاز دهید. و برای افزودن روحیه مثبت بهکل تلاش، میتوانید لحظهای را یادداشت کنید که برای آن احساس قدردانی میکنید. بهاینترتیب، با تحولات مثبتی که ممکن است در زندگی خود مشاهده کنید، هماهنگ خواهید شد.
اگر همهچیز خوب پیش برود، این تحولات چشمگیر خواهد بود. آنها به شما زمان، انرژی و تمرکز بیشتری برای فعالیتها، پروژهها و افرادی که واقعاً به آنها اهمیت میدهید، میدهند. با آزاد کردن خود برای دنبال کردن آنها حتی ممکن است یک علاقه قدیمی را دوباره احیا کنید یا علاقه جدیدی را کشف کنید. شاید حرفه خود را باقدرتی تازه دنبال کنید. یا شاید یکی از این پروژهها یا سرگرمیها، شما را به فعالیت یا شغلی جدید سوق بدهد.
این دقیقاً همان چیزی است که برای نویسندگان اتفاق افتاده است. یکی از آنها گوگل را ترک کرد تا نویسنده شود. دیگری یوتیوب را ترک کرد تا قایقرانی را دنبال کند. این تحول شما را به کجا خواهد برد؟ تنها یک راه برای فهمیدنش وجود دارد، آنهم شروع این سبک جدید زندگی است.
پیام کلی کتاب وقت بگذار
دلایل اصلی که ما احساس میکنیم هیچوقت زمان کافی نداریم، ارابه مشغله و استخر بیانتها هستند: اخلاقیاتی که ما را به داشتن مشغله تشویق میکنند و برنامههایی که ما را با ارتباطات و سرگرمی بیپایان منحرف میکنند. بهرهوری و اراده بهتنهایی برای غلبه بر این دو نیروی اتلاف وقت کافی نیست. در عوض، ما به یک استراتژی آگاهانه و فعال برای مقابله با آنهانیاز داریم. به این منظور، میتوانید از انواع تاکتیکها برای اجرای یک استراتژی چهار مرحلهای برای انتخاب فعالیت اولویتبندی شدهی روزانه، تمرکز بر روی آن، انرژی بخشیدن به خود و تأمل در نتایج استفاده کنید.
اجرای این استراتژی را از امروز شروع کنید. نکات ذکرشده را مرور کنید برای هر یک از سه مرحله اول یک تاکتیک انتخاب کنید و انتخاب یک فعالیتی که برای شما اولویت دارد را انتخاب کنید، روی آن تمرکز کنید و امروز به خودتان انرژی بدهید!
عالی بود