خلاصه کتاب پروژه شادی

خلاصه کتاب پروژه شادی اثر گرچن روبین


خلاصه کتاب ” پروژه شادی ” اثر ” گرِچِن روبین ”
The Happiness Project by Gretchen Rubin

5 امتیاز از مجموع 1 نظری که ثبت شده. نظر خود را بنویسید و الماس بگیرید!

این کتاب درباره چیست؟

خوشبختی چیست و چگونه می‌توانیم آن را بیشتر به زندگی خود وارد کنیم؟ این سؤالی بود که “گرچن روبین” از خود پرسید، زیرا با وجود اینکه همه پیش‌نیازهای یک زندگی شاد را داشت؛ خانواده‌ای سالم، شغلی خوب و پس‌اندازی برای روز مبادا؛ اغلب احساس ناراحتی می‌کرد. در طی پروژه یک‌ساله «پروژه شادی (یا پروژه خوشبختی)» خود، او درباره تکنیک‌ها و نظریه‌های مختلفی در مورد افزایش شادی مطالعه کرد و سعی کرد با کمک آن‌ها شادتر شود.

چه کسانی باید این کتاب را بخوانند؟

  • هر کسی که می‌خواهد ذره‌ی کوچکی از شادی را در زندگی روزمره خود افزایش دهد
  • هر کسی که به دنبال ایده‌ها و نظریه‌هایی درباره شادی است
  • هر کسی که به پیشنهادات عملی برای برقراری تعادل بین کار، زندگی اجتماعی، خانواده و خودشناسی نیاز دارد

نویسنده این کتاب کیست؟

گرچن روبین در رشته حقوق تحصیل کرد، اما تصمیم گرفت به‌جای وکالت نویسندگی را دنبال کند. او به لطف وبلاگ خود با نام «پروژه شادی | The Happiness Project» به یک وبلاگ‌نویس مشهور تبدیل شد. علاوه بر این، او زندگینامه‌هایی از وینستون چرچیل و جان اف. کندی نوشته است و چندین کتاب پرفروش در زمینه خودیاری مانند کتاب «قدرت، پول، شهرت، جنسیت | Power Money Fame Sex» را منتشر کرده است.

چگونه خوشبختی را جست‌وجو کنید و بیابید!

از ابتدای خلقت تا کنون، بشر و به خصوص فیلسوفان همواره خوشبختی و مفهوم آن ‌را به چالش کشیده‌ و درباره‌ آن کنجکاو بوده‌اند.

ارسطو، فیلسوف مشهور یونان باستان، در تعریف خوشبختی از عبارتsummum bonum استفاده کرده است که در زبان لاتین به معنی خیر مطلق یا سلطه خیر بر تمام زندگی است.

ارسطو علت خلقت انسان را خیر مطلق می‌داند. اما به راستی خیر مطلق چیست و چگونه می‌توان به آن دست پیدا کرد؟

گِرِچِن روبین (Gretchen Rubin) برای یافتن پاسخ این سؤال به تحقیق پرداخت. او سال‌ها آثار متفکران، روان‌شناسان، نویسندگان، روشن‌فکران و محققان را مطالعه کرد. سرانجام مفهوم خوشبختی را این‌گونه بیان کرد:

خوشبختی جنبه‌های مختلفی دارد و از راه‌های گوناگونی می‌توان این حس را افزایش داد.

با در نظر گرفتن این مسئله، او پروژه شادی را آغاز کرد و طی یک سال، هر ماه را به جنبه‌ای متفاوت از زندگی‌اش اختصاص داد و تلاش کرد که حس خوشبختی‌اش را افزایش دهد.

او متوجه شد که در این جنبه‌ها پتانسیل بالایی برای افزایش حس خوشبختی وجود دارد:

  • روابط نزدیک اجتماعی (با والدین، فرزندان و دوستان)
  • برنامه‌ریزی زمانی برای تمام کارها (کار، بازی و سرگرمی‌ها)
  • چشم‌اندازی ملموس از آینده (نگرش بنیادینی که آینده حول آن ساخته می‌شود و تفکر در کائنات و معنویات)
  • پول و سرزندگی

درست است که در این پروژه همه‏‌ روزهای او 100 درصد شاد نبود، اما وی توانست خوشبختی را در گوشه و کنار زندگی‌اش بیابد و با برداشتن گام‌هایی هر چند کوچک اما سازنده مثل پیروی از یک برنامه ورزشی مناسب، مدیریت زمان و ایجاد تعادل در زندگی خانوادگی، خوشبختی را در زندگی‌اش پایه‌گذاری کند.

هم‌چنین او نکات زیادی درباره خودش فهمید. روبین تحت هر شرایطی به اصول اولیه‌ای که باعث می‌شد بتواند احساسات منفی را کاهش دهد، پایبند ماند؛ چون متوجه شده بود که اغلب مواقع، این عملکرد اشتباه خودمان است که ما را ناراحت می‌کند.

او با برداشتن قدم‌هایی مثل کمتر غُر زدن، خیال‌بافی نکردن، حذف چیزهای بی‌ارزش و توجه بیشتر به‌سلامتی‌اش، به خوشبختی نزدیک‌تر شد و شادمانی بیشتری پیدا کرد.

روبین در کتابش شرح می‌دهد که چگونه به خوشبختی دست‌ یافته است و ما چگونه می‌توانیم از تجربیات او در زندگی خود استفاده کنیم.

در این خلاصه کتاب به موارد زیر نیز پرداخته می‌شود:

  • گام‌های نخستین گرچن روبین برای پروژه شادی چیست؟
  • روابط اجتماعی چطور می‌توانند باعث افزایش شادی ما شوند؟
  • چگونه می‌توانیم به دنبال خوشبختی روحی روانی باشیم؟

قدم‌های کوچک بردارید و عزم راسخ داشته باشید!

روبین در طول پروژه‌اش متوجه شد که برای مردم، کار روی هدفی ملموس، مشخص‌تر و قابل لمس‌تر از مفهومی انتزاعی مثل خوشحال بودن است. در نتیجه او فرمول‌های خاص و معیارهای قابل اندازه‌گیری تعریف کرد که در تمام مدت زمان ثبت تجربیاتش، پابرجا بودند.

او می‌دانست چه چیزهایی اعصاب او را به هم می‏‌ریزد و سعی می‌کرد با راه‌ حل‌های خود از آن‌‏ها اجتناب کند. او تلاش می‌کرد با استفاده از دستور‏العمل‏‌هایی نظیر «همین الان انجامش بده!» و یا «خودت باش گرچن!» در هر شرایطی احساسات خوب را در خودش ایجاد کند.

برای مثال دستور العمل اول، باعث می‏‌شد کارها و وظایفش را همان موقع انجام دهد و از استرس و فشار ناشی از جمع شدن آن‌‏ها روی هم جلوگیری کند و دستورالعمل دوم کمک می‌کرد در هر شرایط با خودش روراست باشد و تصمیمی را بگیرد که بعداً باعث فشار عصبی روی او نشود.

او به کمک این‌گونه دستورالعمل‌ها، دست‌آوردهای زیادی در زندگی‌اش داشت و در هر مرحله از این پروژه نیز، به آن‌ها رجوع می‌کرد.

به‌ عنوان‌ مثال عباراتی نظیر «مردم معمولاً کمتر از چیزی که فکر می‌کنید متوجه اشتباهات شما می‌شوند»، «نباید در همه‌ چیز خوب باشی» یا «چیزی که هر روز انجام می‌دهی، مهم‌تر از چیزی است که چند وقت یک‌بار انجام می‌دهی» به او کمک کرد تا وقتی اوضاع سخت می‌شد متمرکز بماند و چشم از مسیر خود برندارد.

در نهایت، روبین فهمید که آن قدم‌های کوچک و لحظات خوشبختی، واقعاً همان چیزهایی بودند که به او شور و شوق تغییر را هدیه دادند.

با شعارِ بدون تغییر دادن زندگی‌ات، زندگی‌ات را تغییر بده، می‌خواست از عادی‌ترین و پیش‌پا افتاده‌ترین شرایط زندگی، به بالاترین حد ممکن خوشبختی دست یابد.

او در جست‌وجوی خوشبختی‌ به‌جای دوری کردن از جامعه و پناه بردن به غار تنهایی، فقط می‌خواست در همان زندگی‌ای که دارد، کمی شادتر و راضی‌تر باشد.

روبین در پروژه شادی (یا پروژه خوشبختی) خود سعی کرد در همان زندگی که دارد نگرش متفاوتی نسبت به اطراف داشته باشد. برای مثال حرف مردم کمتر او را آزار دهد و یا بر روی عادات خود و بهبود آن‌ها تمرکز کند.

در این بخش آموختید که با توجهِ بیشتر و هماهنگی بخشیدن به مسائل پیش‌پا افتاده زندگیتان می‌توانید احساس خوشبختی کنید و قدم‌های کوچک در این راه می‌توانند بسیار موثر باشند.

فعال باشید و از شر مخرب‌های انرژی‌ خلاص شوید

انرژی و سرزندگی، عامل اساسی و غیر قابل‌ انکار برای داشتن حس رضایت از خود است.

سلامت فیزیکی و ذهنی برای این‌که به ما حس شادی و خوشبختی بدهد کافی است. پرانرژی بودن ما را وادار می‌کند که وارد فعالیت‌های دیگری مثل مناسبت‌های ورزشی یا اجتماعی بشویم که آن‏‌ها نیز لحظات شاد بسیاری را برای ما ایجاد می‌‏کنند.

برای همین است که «انرژی بیشتر» با اهمیت‌ترین فاکتور در پروژه‌ شادمانی گرچن روبین است.

سؤال: چه چیزی انرژی تولید می‌کند؟

شاید عجیب و پیش پا افتاده به نظر برسد، اما خواب کافی، رژیم غذایی متعادل و فعالیت‏‌های فیزیکی عواملی هستند که موجب تولید انرژی می‌شود.

کم‌خوابی سیستم ایمنی و حافظه را تضعیف و سوخت و ساز بدن را کند می‌کند. فعالیت هوازی، سطح انرژی را افزایش می‌دهد و باعث هوشیاری می‌شود. یک پیاده‌روی سبک 10دقیقه‌ای انرژی لازم را برای شما فراهم می‌کند، اما روزانه 10000 قدم پیاده‌روی کردن از آن هم انرژی‌بخش‌تر است.

به همین منظور روبین با تهیه یک دستگاه ِگام‌شمار مچی شروع به پیاده‌روی روزانه کرد. او هر روز از هیجان برداشتن قدم‌هایی در جهت رسیدن به اهداف خود لذت می‌برد.

چه چیزی انرژی را از بین می‌برد؟

روبین متوجه شد که بخش زیادی از انرژی‌اش صرف خرده‌کاری‌هایی می‌شود که برای مدت زمان طولانی ناتمام مانده بودند و هر روز بیشتر می‌شدند.

مطالعات نشان می‌دهد که مرتب کردن مسائل و کارهای غیرضروری بر اساس یک برنامه مشخص و منظم تا 40 درصد از کارهای خانه را کم می‌کند.

از این رو، روبین اشیاء بلااستفاده منزلش را که بیشتر برای او زحمت ایجاد می‌کردند، بخشید، مانند لباس‌هایی که نمی‌پوشید، هدایای بلااستفاده و خرید‌های تکراری.

خلاص شدن از شر بارهای ذهنی منفی هم به اندازه‏‌ همین وسایل غیرضروری خانه مهم است.

وقتی کارهای ناتمام برای مدتی طولانی تلنبار می‌شوند، مثل یک کابوس، موجب آزار روح می‌شوند.

روبین متوجه شد تهیه یک فهرست از کارهایی مثل : تهیه نسخه پشتیبان از رایانه شخصی و خرید هدیه و …، و خط زدن آن‌ها پس از انجام، حس ناخوشایند ناشی از عدم انجام آ‌ن‌ها از بین می‌برد.

مرتب کردن کارها واقعاً رضایت‌بخش است چراکه بی‌نظمی همیشه باعث ناراحتی و آزردگی خاطر می‌شود.

در این بخش آموختید که منظم بودن چقدر می‌تواند در داشتن آرامش خیال و انرژی به شما کمک کند و مراقبت از خود و حفظ سلامتی چه اهمیتی دارد.

با یک رابطه زناشویی خوب، مانع احساسات و تجربیات بد شوید

روبین در تحقیق خود متوجه شد که رابطه زوج‌های شاد، طولانی‌تر بوده و همچنین در بخش‌های دیگر زندگی هم نمود دارد: روابط هارمونیک، استانداردی برای احساس خوشبختی‌ در همه جای زندگی ایجاد می‌کند.

روبین بخشی از تحقیق خود را با دو دیدگاه اساسی نسبت به روابط، به خوشبختی و شادی در زندگی مشترکش اختصاص داد که این دو دیدگاه را در اینجا توضیح می‌دهیم.

دیدگاه یک: شما نمی‌توانید شریک زندگی خود را عوض کنید؛ فقط می‌توانید روی خودتان کار کنید.

دیدگاه دو: کاری که هر روز و به‌ صورت دائم انجام می‌دهید، بیش از چیزی که چند وقت یک‌بار انجام می‌دهید، اهمیت دارد.

بنابراین روبین تلاش کرد تا عادت‌های بد و بحث‌های غیرضروری را با چارچوبی کنترل کند. او برای کاهش گلایه‌های خسته‌کننده‌اش تصمیم گرفت تا حد امکان احساسات منفی را به همسرش منتقل نکرده و در کل با توافق و تائید بیشتری رفتار کند.

روبین حرفی از پییِر رِوِردی (Pierre Reverdy) نویسنده فرانسوی را عملی کرد که گفته بود: «چیزی به اسم عشق وجود ندارد، بلکه آن‌چه اهمیت دارد اثبات عشق است

او این کار را در یک هفته، با تمرین مهربانی زیاد، بدون این‌که در ازای آن توقعی داشته باشد، انجام داد.

روبین همسرش را با هدایا و نشانه‌های کوچک به نشانه قدردانی غافل‌گیر کرد. این کارها نه ‌تنها همسرش را خوشحال می‌کرد، بلکه باعث خوشحالی خودش هم می‌شد.

بر اساس مطالعات انجام شده، اگر بخواهید اثر یک تجربه منفی را از بین ببرید باید حداقل پنج اقدام مثبت انجام دهید، به‌ این دلیل که تجربه‌ها و احساسات منفی تأثیری سریع‌تر و عمیق‌تر نسبت به احساسات مثبت دارند.

برای دست‌یابی به این مهم باید یاد بگیریم که چطور «درست دعوا کنیم!» و این بدین معناست که یاد بگیریم معقولانه رفتار کنیم و بابت هر عمل و رفتار به ظاهر اشتباهی در طرف مقابل، بحث و جدل راه نیندازیم.

یکی از مسائل مهم در به‌دست آوردن خوشحالی و شادی در زندگی مشترک این است که بدانیم او برای همیشه متعلق به ما نیست و باید برای او تلاش کرد و دائماً روش‌های مختلفی را برای بهتر کردن رابطه امتحان کرد.

یک عامل مهم دیگر نیز، هم‌زیستی و همکاری بدون تلاش برای کنترلِ یکدیگر است.

باید تجربه‏‌های منفی را کاهش دهیم تا فضا و زمان برای تجربیات مثبت باز شود.

در این بخش از این خلاصه کتاب شما آموختید که می‌توانید با یک رابطه زناشویی کنترل شده و شادتر، حس خوشبختی را در زندگی خود ایجاد کنید.

اگر فرزندانتان خوشحال باشند، شما نیز شاد خواهید شد

بسیاری از بزرگ‌سالان می‌گویند که بچه‌ها بزرگ‌ترین منبع شادی و الهام‌بخش زندگی آن‌ها هستند. روبین معتقد است این نوع شادی در لحظه‌‏ حس نمی‏‌شود، اما در بلند مدت به ما حس بهتری نسبت به زندگی می دهد.

او برای تقویت این شادی تصمیم گرفت به‌عنوان بخشی از پروژه‌‏ شادی‌‏اش، با دو دخترش بیشتر بازی کند و بیشتر با آن‏‌ها زمان بگذراند.

روبین در این راه از دو روش استفاده کرد:

  • کنترل غلیان‌های احساسی دخترانش
  • عدم سرزنش آن‌ها

اما استراتژی وی چه بود؟

او از این اصل استفاده کرد که اگر رفتارهایی انجام دهیم که در زمان شاد بودن انجام می‌دهیم، ناخودآگاه احساس شادی در ما ایجاد می‏‌شود.

برای مثال تصور کنید که رابین فردی است که هنگام شادی با خودش آواز می‌خواند. اگر صبح ها همین این کار را انجام دهد، ناخودآگاه این حس که همه چیز خوب است به او منتقل می‏‌شود.

این کار می‌تواند به او که به سرعت از رفتارهای کودکانه ناراحت و عصبانی می‏‌شود کمک کند. به‌ علاوه استفاده از شوخی و طنز به‌ جای سرزنش‌های تند هم می‏‌تواند روز ما بهتر از قبل کند.

برای مثال، روبین هم مانند بسیاری دیگر از والدین، تمایل داشت با بچه‌هایش درباره رفتارشان صحبت کند و آن‏‌ها را بخاطر خطاهایشان سرزنش کند.

او می‌خواست به آن‌ها بگوید که باید به حمام بروند (کاری که به‌شدت مورد نفرت بچه‌ها است) یا این‌که شستن جوراب‌هایشان آنقدر هم وحشتناک نبوده و مطمئناً گریه کردن راه مناسبی برای اعتراض نیست.

اما به‏‌جای استفاده از روش معمول، روبین تلاش کرد احساسات بچه‌هایش را جدی بگیرد و به آن‌ها با جملاتی مثل «درآوردن جوراب خیلی سخت است» نشان دهد که آن‏‌ها را می‌‏فهمد. به‌ علاوه آن‌ها را به نوشتن آرزو‌هایشان ترغیب کرد تا بتواند بهتر آن‌‏ها را بفهمد.

برخی فعالیت‌ها بچه‌ها را خوشحال می‌کند اما در لحظه شاید باعث شادی بزرگسالان نباشد.

مثلاً او دریافت که مشارکت در پروژه کاردستی‌های هنری یا بازی‌های طولانی با بچه‌هایش او را خوشحال‌تر می‌کند (کارهایی که او پیش‌تر از زیر بار آن‌ها شانه خالی می‌کرد). پس بیشتر از قبل وقت خود را صرف این کارها کرد.

نمونه‌ دیگر این است که آماده شدن برای برگزاری جشن تولد بچه‌ها معمولاً برای والدین جذاب نیست، اما برعکس کودکان را خوشحال می‌کند. قطعاً خوشحالی فرزند روی حس والدین هم اثر می‌گذارد.

روبین در آن حالت از وقت‌ گذراندن با دخترانش احساس شادی می‌کرد. این دو نمونه نشان می‌‏دهد که این شادی یک شادی بلند مدت است و به دلیل شادی فرزندانمان است (و نه فقط به خاطر انجام آن کار به خصوص).

این همان انتقال شادی و خوشحالی از فرزندان به والدین است. در این نگرش، روبین به اوقاتی که با کودکانش سپری می‌کرد به چشم لحظات ایجادکننده خوشبختی نگاه می‏‌کرد.

نزدیک‌تر شدن روبین به بچه‌هایش باعث شد تا از استرس و فشار زندگی روزمره‌اش کاسته شود. این کار خیال وی را از این‌که مادری بی‌توجه نیست آسوده کرد و موجب خوشحالی وی شد.

با دوستانتان بیشتر وقت بگذرانید

دوستی بخشی ضروری از یک زندگی شاد است. دوستان خوبی که می‌توانیم به آنها اعتماد کنیم، با آنها صحبت کرده و تفریح کنیم. دوستان خوب به ما کمک می‌کنند تا با یک لبخند از پس زندگی روزمره پراسترس خود بربیاییم.ما همیشه به این نتیجه می‌رسیم که وقت کافی برای تمام دوستانمان نداریم. روبین این مسئله را هم تجربه کرد، چیزی که باعث شد از خودش عصبانی باشد و احساس گناه کند.

بدین ترتیب او تصمیم گرفت آگاهانه برای زندگی اجتماعی خود وقت بگذارد و در این راستا دوستان جدیدی پیدا کرد.

او تاریخ تولد دوستانش را به‌ خاطر سپرد، به‌ طور منظم با آن‌ها تماس گرفت، با آن‌ها قرار گذاشت و بیش از قبل با دوستانش بیرون رفت. در نتیجه، ناگهان آشنایی‌های گذرا، تبدیل به دایره دوستان او شدند.

احساس رضایت در دوستی، درست مثل روابط زناشویی بر پایه سخاوت است. روبین متوجه شد مطمئن‌ترین راه برای شاد بودن، شاد کردن دیگران است و همچنین مطمئن‌ترین راه برای شاد کردن دیگران این است که خودت شاد باشی.

نیازی نیست هدایای گران‌قیمت برای دوستانتان بخرید. انگیزه دادن به آن‌ها برای پیشرفتشان بزرگ‌ترین هدیه است.

زمانی که به ما نیاز دارند، حضور ما باعث خوشحالی آن‌ها می‌شود. زمانی که نیاز دارند که درد و دل کنند یا با کسی مشورت کنند نیز می‏‌توانیم با بودن در کنارشان و خوشحال‌ کردنشان به شادی برسیم.

برای مثال، روبین به تعدادی از دوستانش در تمیز کردن کمدهایشان کمک کرده و حس کرد با خوشحالی دوستانش، خوشحالی خودش دو برابر شده است.

به دنبال شغل مورد علاقه‌تان باشید

خوشبختی و شغل، در جامعه‌ ما، به طرزی جدانشدنی به هم گره ‌خورده‌اند. با کار کردن، روابط اجتماعی را حفظ و احساس باارزش بودن می‌کنیم. احساس رشد و ارتقائی که از کار کردن می‌گیریم، منبعی بی‌نهایت از اعتماد به نفس است.

روبین پیش از نویسنده شدن، حتی زمان‌هایی که روز بدی داشت هم می‌نوشت. اغلب به‌ خاطر این‌که با نوشتن حس می‌کرد کاری را به انجام رسانده است و به او احساس مفید بودن می‌داد.

تصمیم برای تبدیل‌ شدن به یک نویسنده‌ حرفه‌ای قدم بزرگی برای او بود، چون او در حوزه حقوق یک کار ثابت داشت. اما حالا شغل نویسندگی، عشق او است.

او فارغ از این‌که عشق و شور افراد چیست، آن‌ها را به انجام کاری که دوست دارند ترغیب می‌کند. چون اگر کار شما، همان شغل موردعلاقه‌تان باشد، می‌تواند موج عظیمی از شادی و احساس رضایت در شما ایجاد کند.

روبین متوجه شد که وارد مسائل و چالش‌های جدید شدن، معیاری کلیدی برای جست‌وجوی خوشبختی است. چالش‌ها به شکلی مثبت مغز ما را درگیر می‌کنند و کنار آمدن با موقعیت‌های جدید اغلب منجر به رضایتی دور از انتظار می‌شود.

به‌ عنوان ‌مثال، روبین برای خود هدف نوشتن یک رمان در 30 روز را تعیین کرد. دست‌یابی به این هدف به طرز شگفت‌انگیزی او را سرافراز کرد و باعث افزایش چشم‌گیر انگیزه‌اش شد.

همین حس باعث شد چالش جدیدی برای خود به وجود بیاورد. پس او یک وبلاگ راه‌اندازی کرد، درحالی که حتی نمی‌دانست چطور باید شروع کند.

در ابتدا، یادگیری کار با یک رسانه‌ مدرن برایش سخت و چالش‌برانگیز بود. اما او یاد گرفت تا ناکامی‌های موقت خود را به‌ عنوان بخشی ضروری از مأموریتش بپذیرد.

احساس لذتی که از تسلط بر اولین وبلاگش به او دست داد، تمام کشمکش‌های قبلی‌اش را از بین برد. هویت جدید روبین به‌ عنوان یک وبلاگ‌نویس باعث بازخوردهای مثبت زیادی شد.

نتیجه این کار ( یعنی وبلاگ نویسی) منجر به افزایش اعتماد به‌ نفس او شد. روبین از حس رشد روز‌افزونش بسیار شاد و راضی بود.

به عنوان یک اصل کلی، اگر می‌خواهیم احساس شادی و رضایت در شغلمان داشته باشیم، نباید تنها برای لحظه رسیدن به یک هدف گذرا گام برداریم. رسیدن به یک موفقیت، یک لحظه کوتاه است و باید بعد از آن برای آینده پیش رو هدف‌های جدید معین کرد.

از اوقات فراغتتان لذت ببرید!

یکی از عوامل بزرگ (و غیر قابل‌ چشم‌پوشی) خوشبختی، داشتن زمان آزاد و مملوء از تفریح و استراحت است. انجام دادن کارهایی که تنها هدفمان از انجامشان، لذت شخصی است، باعث خوشحالیمان می‌شود.

خوش‌گذرانی برای هر کس معنای متفاوتی دارد. بسیاری از مردم فکر می‌کنند سرگرمی‌های دیگران نسبت به آن‌ها هوشمندانه‌تر و خلاقانه‌تر بوده و از این موضوع عذاب وجدان دارند.

روبین متوجه شد که اگر مناسبت‌های ورزشی، حل جدول کلمات متقاطع یا بافندگی برای دیگران فعالیت‌های سرگرم‌کننده بزرگی هستند، الزاماً برای او این‌طور نیست.

اگر از انجام کاری از ده‌ سالگیتان تا کنون لذت برده‌اید، آن کار همان چیزی است که حقیقاً از انجام آن لذت می‌برید.روبین به خاطر آورد که در ده‌سالگی از گردآوری عکس‌ها، بریده روزنامه‌ها و سرهم کردن آن‌ها در یک دفتر خالی لذت می‌برده است (کاری شبیه به درست کردن روزنامه دیواری) و به‌ سرعت آن را وارد پروژه شادی خود کرد.

هم‌چنین یک گروه روخوانی ادبی با بچه‌های علاقه‌مند تشکیل داد. این گروه جدید علاوه بر احساس شادمانی، ارتباطات اجتماعی تازه‌ای برایش به‌ وجود آورد.

داشتن کارهای زیاد برای انجام دادن باعث خوشحالی ما می‌شوند و به همین علت منطقی است که به دنبال سرگرمی‌های جدید باشیم.

می‌توانید یک دفترچه یادداشت بخرید و فعالیت‌هایی مردم انجام می‌دهند را در آن یادداشت کنید. سپس با خواندن آن‌ها ببینید چه چیزهایی برای شما جذاب‌تر است.

به این ترتیب‌، ایده جمع‌آوری یک مجموعه به ذهن روبین خطور کرد. او فکر کرد که به‌ عنوان یک سرگرمی رایج، گردآوری یک مجموعه می‌تواند او را خوشحال کند.

جمع‌آوری مجموعه، یک مأموریت است و وقتی به سرانجام می‌رسد باعث افزایش شادی به بهترین شکلش می‌شود. در عین‌ حال‌، جست‌و‌جو، پیگیری و یافتن چیزهای جدید، لذت فراوانی به ارمغان می‌آورد.

جمع‌آوری مجسمه‌های bluebird (اسباب‌بازی‌ها و مجسمه‌های کوچک که در آمریکا سمبلی از شادی هستند) کمی بی‌نظمی مجاز، در خانه‌اش ایجاد کرد.

روبین معتقد است که همان اندازه که اجتناب از به‌ هم ریختگی خوب است، داشتن یک کشو پر از چیزهای بی‌مصرف هم می‌تواند خوب باشد، مثل قطعه‌های مربوط به یک مجموعه که می‌تواند منجر به یادآوری خاطرات یا یک غافل‌گیری خوشایند بشود.

خوشبختی خریدنی نیست، اما بدون پول نمی‌توان خوشبخت بود!

همه ما قبلاً این جمله را شنیده‌ایم: پول خوشبختی نمی‌آورد. اما مسئله به این سادگی‌ نیست. چون پول مانند سلامتی می‌ماند: ضامن خوشبختی نیست، اما داشتنش، زندگی را به‌مراتب راحت‌تر می‌کند و استرس ناشی از نداشتنش را از بین می‌‏برد.

اگر پول را هوشمندانه خرج کنیم، باعث شادی بیشترمان خواهد شد. در ابتدا مقدار زیادی پول، فاکتور مهمی برای خوشحالی بسیاری از مردم محسوب می‌شود.

اما روبین منحصراً به تحقیق درباره راه‌های استفاده از پول برای افزایش احساس رضایت پرداخت. به‌ عنوان‌ مثال، او شروع به‌ خرج پول بیشتر برای یک برنامه سلامتی خوب، رژیم سلامتی و مناسبت‌های اجتماعی کرد.مردم باور دارند که مصرف‌گرایی منجر به خوشحالی نمی‌شود. نظریه‌های خوشبختی می‌گویند که خریدن یک ماشین یا لباس جدید تنها ما را برای مدتی کوتاه خوشحال می‌کند. لحظه‌ای که به آن محصول جدید عادت می‌کنیم، به همان سطح رضایت و خشنودی قبل از خریدش برمی‌گردیم.

مشاهدات روبین چیزی متفاوت با این نظریه را می‌گوید: رضایتمندی از یک خرید جدید شاید کوتاه‌مدت باشد، اما حقیقی بوده و حس خوب پیشرفت را تداعی می‏‌کند.

به همین دلیل او به این نتیجه رسید که گه‌گاهی ول‌خرجی و ریخت‌وپاش کردن تا جایی که موجب خشنودی‌اش شود و برایش ارزش‌آفرینی کند، اشکالی ندارد. به‌ عنوان ‌مثال، در ماه‌ عسل، برای اولین بار در زندگی‌اش با خدمات کامل اتاق هتل از خودش پذیرایی کرد.

بدون هیچ خجالتی یک غذاساز گران‌قیمت خرید، چیزی که با کمک آن می‌توانست هر روز آبمیوه‌های سالم برای خود و خانواده‌اش بگیرد تا به او انرژی و حس خوبی بدهد.

با این‌ حال اگر زیاد از این خریدها آن‌ هم تنها برای هیجانش انجام دهیم، این تمرین بی‌اثر می‌شود و احتمالاً منجر به مجموعه‌ای از لوازم اضافی خواهد شد. تنها ما هستیم که تصمیم می‌گیریم چه خریدی ما را خوشحال‌تر می‌کند. پس باید آگاهانه انتخاب کنیم که چه کاری زندگی ما را دلپذیرتر می‌کند.

خوشبختی را در لحظه حس کنید و شکرگزار باشید!

اگر به مطالعات در این زمینه باور دارید، باید گفت که افراد معنوی، شادتر و سالم‌تر هستند، بهتر با استرس کنار می‌آیند و بیشتر عمر می‌کنند. تعمق در کائنات و مرگ که هسته اصلی بسیاری از مذاهب و فلسفه‌ها است، رویکرد دیگری به زمان حال و خوشبختی می‌دهد. روبین مجذوب ایده‌ سرشار کردن زندگی‌اش از حس قدرشناسی و شکرگزاری با تفکر در کائنات و معنویات شد.

او به این بصیرت دست‌ یافت که «روزها طولانی هستند، اما سال‌ها کوتاه». این موضوع به او انگیزه داد تا آگاهی نسبت به موجودیت و فانی بودن انسان را در پروژه شادی خود جای دهد.روبین یادداشت‌هایی تک جمله‌ای درباره مسائلی که دوست داشت به یاد آورد، داستان‌های بامزه‌ دخترانش و تمام چیزهایی که دلش نمی‌خواست فراموش کند را نوشت.

به علاوه بخش معنوی او برای مواجهه با استرس ناشی از مرگ و کارهای ناتمام، به وی ماموریت داد تا وصیت نامه خود و همسرش را تدوین و بروز کند تا خیالش از این بابت کمی راحت شود.

روبین با وجود این‌که می‌خواست قدم‌هایی در راستای زندگی معنوی بردارد، اما نمی‏‌خواست وارد یک مذهب مشخص شود. پس در ابتدا او جلسات کوچک مدیتیشن را به‌ صورت منظم وارد زندگی روزانه‌اش کرد (در زمان‌هایی که منتظر اتوبوس بود یا در صف صندوق سوپرمارکت). بدین ترتیب او توانست وقفه‌هایی کوتاه، آگاهانه و خودخواسته بین فعالیت‌های روزمره خود پیدا کند.

کار دیگری که روبین در فهرست معنوی‌اش انجام داد، شکرگزاری بیشتر بود. چون قدرشناسی، کلیدی برای خوشبختی شناخته می‌شود.

یکی از چیزهایی که او درباره‌اش شنیده بود دفترچه شکرگزاری بود. او در آن دفترچه شادترین لحظات هر روز خود را یادداشت می‌کرد (یا چیزهایی که داشتنشان را خوش‌شانسی می‌دانست.)

روبین به این نتیجه رسید، آگاهی از این حقیقت که تنها یک بار زندگی می‌کنیم باعث می‌شود که از لحظه لحظه زندگی لذت ببریم و شاد باشیم.

با سلاح خودآگاهی به نبرد احساسات منفی بروید

روبین در مطالعه‌اش برای خوشبختی پایدار به کتاب هنر خوشبختی از دالایی لاما مراجعه می‌کرد.

نگرش بودائی‌ها به زندگی، همیشه برای او جذاب بود. به همین دلیل تصمیم گرفت تا در پروژه شادی، عمیق‌تر در مورد آن تفکر کند.

این کتاب او را به مفهوم کلیدی «ذهن آگاهی» (اشراف کامل بر ذهن) آشنا کرد. تفکر نهفته در پس این مفهوم، توجه آگاهانه و بدون تعصب، به هر چیزی در زمان و مکان حال است. نباید مدام گرفتار گذشته یا غرق در آینده بود و باید در زمان حال زندگی کرد.

یکی از مراحل نهایی پروژه شادی روبین، تجربه و آزمایش تکنیک‌هایی برای باز کردن آگاهی یک فرد، جهت زندگی با حضور ذهنِ آزاد و متمرکز است.

ابتدا روبین خواست افکار و فعالیت‌های روزانه‌اش را از حالت خودکار و بدون فکر خارج کند. او برای مراقبت از رژیم غذایی‌اش که تا آن موقع موجب بداخلاقی او می‌شد، شروع به نوشتن یک دفترچه روزانه درباره‌‏ غذا کرد.

با این کار متوجه شد که بیش ‌از حد غذاهای آماده و ناسالم مصرف می‌کند. زمانی که این عادت را کنار گذاشت، توانست از شر آن احساسات بد که باعث عذاب او بودند راحت شود.این تجربه‌ موفق به او انگیزه داد تا تمرین‌های دیگری که در زمینه خودآگاهی، رایج و محبوب بودند را افزایش دهد. پس از شرکت در یک جلسه هیپنوتیزم، متوجه شد که تمرینات شخصی و گوش دادن به نوارهای هیپنوتیزم بسیار موثر است.

این باعث شد تا تسلط بیشتری روی افکار و رفتارش داشته باشد و بتواند آن‌ها را در جهت مثبت تغییر دهد. با استفاده از این تکنیک، قادر بود از هجوم ناگهانی احساسات منفی‌ که گاهی در هنگام صحبت کردن یا خرابی کامپیوتر به سراغش می‌آمد، اجتناب کند.هم‌چنین او در خلال یک جلسه یوگای خنده (ترکیبی از حرکات یوگا، آواز و خنده) متوجه شد که برای لذت بردن از خنده و مشاهده فواید آن، نیازی به پیروی از روش خاصی نیست.

بنابراین بسیار مهم است که به دنبال فعالیت‌هایی برای افزایش شادی خود باشید. برای این کار می‌توانید هم به کلاس بروید و هم خودتان به تنهایی آن‌ها را انجام دهید.

پیام کلی کتاب پروژه شادی

The Happiness Project by Gretchen Rubin
معنی خوشبختی و شادی برای هر کس متفاوت است. همه‌ ما قادر به افزایش حس شادیمان هستیم. اما باید بفهمیم چه چیزی ما را خوشحال می‌کند و گام‌هایی ملموس در به وقوع پیوستن آن‌ها برداریم. در حقیقت باید پروژه‏‌ شادی خود را تعریف و در راستای اجرای آن حرکت کنیم.

پیشنهادهای کاربردی:

  • دنبال خوشبختی باشید و آن‌ را در تمام عناصر زندگی بیابید.
  • در مسیر خوشبختی، قدم‌های کوچک بردارید و تصمیم‌های خوب بگیرید.
  • انرژی حیاتی خود را رها کنید، فعال باشید و از شر چیزهایی که مخرب انرژی شما هستند راحت شوید.
  • برای داشتن رابطه زناشویی بهتر روی خودتان کار کنید تا از تجربیات و احساسات منفی جلوگیری کنید.
  • شادی را به اشتراک بگذارید تا دوبرابر شود، برای تفریح با دوستانتان وقت بگذارید و استرس روزانه خود را با شادی از بین ببرید.
  • با داشتن شغل درست، چالش‌های جدیدی برایتان به وجود می‌آید، چالش‌هایی که باعث می‌شوند نسبت به کارتان احساس رضایت کنید.
  • فعالیت بیشتری در اوقات فراغت داشته باشید تا نهایت لذت را از این زمان‌ها ببرید. سعی کنید این فعالیت‌ها فارغ از نظر بقیه، برای خودتان لذت‌بخش باشند.
  • خوشبختی خریدنی نیست، اما می‌توانید چیزهای با ارزشی بخرید که باعث شادیتان می‌شوند.
  • به زمان و مکان حال مسلط باشید و از نقش معنویات در احساس خوشبختی غافل نشوید.
  • با خودآگاهی و هوشیاری بیشتر نسبت به مسائل، با احساسات منفی خود مقابله کنید.

توی سایت ثبت نام کن؛ گردونه شانس رو بچرخون؛ الماس و پول جمع کن😍

5 امتیاز از مجموع 1 نظری که ثبت شده. نظر خود را بنویسید و الماس بگیرید!

1 دیدگاه برای “خلاصه کتاب پروژه شادی اثر گرچن روبین

نظرتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

توی سایت ثبت نام کن؛ گردونه شانس رو بچرخون؛ الماس و پول جمع کن!
ثبت نام
close-image