فیلم کامل
صوت کامل
متن محتوا
سلام اینجا کباب و کتاب؛ کتاب، خوشمزه عینه کباب. شایدم بیشتر!
در خدمتتون هستیم با قسمتِ سوّم از مغز کتاب چرنوبیل نوشتهی سِرهی پلوخی
بریم یه خلاصه از 2 قسمت قبل داشته باشیم، برگردیم.
با گذشتنِ بدترین بخشِ فاجعه، کمیسیون شِربینا، بزرگترین عملیات پاکسازی تاریخ رو شروع کرد. چِرنوبیل و مناطق اطرافش به طرزی باور نکردنی آلوده شده بود. جریان باد هم مُدام در حال پخش کردن ذرّات رادیواکتیو به فاصلههای دور بود. حتّی یه نیروگاهِ هستهای تو سوئد که در فاصلهی 1200 کیلومتری چرنوبیل قرار داشت، تشتشعات چرنوبیل رو شناسایی کرد.
در نهایت با مشخّص شدن ابعاد وَخیم وضعیت، مقامات عالی رتبهی شوروی، مجبور شدن حدود 600 هزار سرباز، دانِشمند، مُهندس و کارگر رو بسیج کنن تا پاکسازی منطقه شروع بشه. به هیچ کدوم از اونها گفته نشده بود که ابعاد فاجعه در چه حد وخیمه. حتّی هیچ لباس حفاظتی هم به اونها نداده بودن.
تا شعاعِ 30 کیلومتریِ منطقهی چرنوبیل، خلبانهای روسی باید با بالگردهاشون مایعی رو پخش میکردن که باعث میشد ذرّات رادیواکتیو با خاک پیوند بخورن و تو هوا پخش نَشن. همچنین سربازها موظّف بودن محلولِ ضدّ آلودگی رو روی هر سطحی که میبینن اِسپری کنن.
مهندسها ساختمونها رو به صورت کنترل شده منفجر کردن و اونها رو با خودروها و هر وسیلهای که روی زمین بود، تو گودالهای بُتُنی دَفن کردن. سربازها به سمت گربهها، سگها و حتّی پرندهها شلّیک میکردن و اونها رو میکُشتن تا آلودگی رو به جاهای دیگه منتقل نکنن. اونها همچنین جنگل سُرخ رو که در اثر تشعشعات رادیواکتیو به رنگ قَهوهای در اومده بود کلّاً ریشهکن کردن و اونو دفن کردن.
امّا خوفناکترین و شجاعانهترین بخشِ عملیات، مربوط میشه به پاکسازیِ بامِ واحدِ 3 از گرافیتهای رادیواکتیو. اوّل از همه این رُباتها بودن که وظیفه داشتن این گرافیتها رو از روی پشت بومِ واحدِ 3 پارو کنن و تو سالن راکتورِ پایین بندازن.
امّا رُباتها تو این عملیات شکست خوردن؛ چون نمیتونستن تو شدّتِ بالای تشعشعات دَوام بیارن و یکی یکی مَدارهاشون میسوخت. حالا نوبت میرسه به آدَمها. 3000 سربازِ پوشیده شده تو پوششهای حِفاظتی سُربی و مجهّز به کپسولهای اُکسیژِن. شدّت تششعات اونقدر بالاست که هر شیفت از سربازها فقط چند ثانیه فرصت دارن گرافیتها رو پارو کنن.
واقعاً هم کارِش تَمومه!!!
و امّا خودِ راکتور. ساخت یه تابوتِ بُتُنی عَظیمُالجثّه به جرم 400 هزار تُن، دور تا دور راکتور واحد 4. امّا قبل از ساختِ تابوت، 80 هزار کارگر یه دیوار به ضخامت 6 متر دور تا دور تأسیساتِ واحدِ 4 ساختن تا حدّاقل کارگرهایی که میخواستن تابوت رو بسازن یه مُحافظ در مقابل راکتور داشته باشن. این پروژه حدود 200 هزار نفر رو درگیرِ کار کرده بود که نهایتاً تو ماهِ نُوامبر به پایان رسید. این 200 هزار نفر تو آلودهترین نُقطه از آلودهترین مَنطَقهی کُرهی زمین کار کردن.
درکِ کاملِ عواقبِ بزرگِ چرنوبیل، سخته. ولی خب میشه به 2 دستهبندی کلّی تقسیمش کرد: عَواقبِ انسانی و عَواقبِ زیستمُحیطی.
تو بحث عواقب انسانیِ این فاجعه، باید بگم که بیماریهای اَشَعِهای، قاتِلان بیرحمی هستن. یه نوع از این تششعات به نامِ تابشِ یونساز، الکترونها رو از اتمهاشون جدا میکنه. این کار، سلولهای زنده رو از بین میبره و باعث اِختلال تو کارشون میشه. افرادی که در مَعرض درجهی بالایی از تشعشعاتِ یونساز قرار بگیرن، دچار عَلائم شدید رادیواکتیو یا ARS میشن و تو مواردِ وَخیمتر، بیمار دُچار اِسهال، سوختگیِ پوست و از کار اُفتادگی سیستمِ عَصَبی میشه.
تو اَواسطِ ماه مِی یعنی حدود 20 روز بعد از فاجعه بود که اوّلین قربانیانِ ARS یا همون تشعشعات رادیواکتیو، جون خودشون رو از دست دادن. اجسادِ آتشنشانها و کارکنهای نیروگاه، تو کیسههای پلاستیکی پوشونده میشدن و تو تابوتهای چوبی قرار میگرفتن. این تابوتها مجدّداً با پلاستیک بستهبندی میشدن و تو تابوتهایی از جنس زینک یا همون روی قرار میگرفتن و در نهایت تو قبرهای عمیق سرامیکی دفن میشدن.
تو بحثِ تلفاتِ انسانی، آمار رسمی که خود روسیه تا این لَحظه اِعلام کرده 31 نفره. امّا خب خیلیها این عدد رو قبول ندارن.
چون این عدد فقط آمار چند ماهِ اوّل بعد از فاجعه است. یعنی کسایی که به خاطر تشعشعات رادیواکتیو سَرطان گرفتن و مردن، تو این آمار نیستن.
به گفتهی ویچِسلاو گریشین از اتّحادیهی چرنوبیل، از بینِ آدمهایی که تو پاکسازی فعّالیت داشتن، حدود 60 هزار نفر کشته شدن و حدود 165 هزار نفرشون دُچار مَعلولیتِ دائمی شدن.
تو طی 5 سال بعد از حادثهی چرنوبیل، نرخ سَرطان تو کودکان، 90 درصد افزایش پیدا کرد.
این حادثه مُنجر به زندانی شدن 6 نفر از مَقاماتِ اَرشد نیروگاه شد. تو رأس این نفرات:
- مُدیر نیروگاه، ویکتور بریو خانُف
- مُهندس ارشد، نیکولای فُومین
- و مُعاون مهندسی، آناتولی دیاتلوف قرار داشتن.
خودکشیِ مشاورِ ارشدِ علمیِ کمیسیون، والِری لگاسوف هم لکّهی سیاهِ دیگهای بود که این حادثه به جا گذاشت.
لِگاسوف به خاطرِ مطرح کردنِ جزئیاتِ طراحیِ راکتورِ RBMK تو گزارشش به سازمانِ بین المللیِ اتُمی تو ویَن، خشم مقامات شوروی رو برانگیخت. با وجود اینکه اون مقصّر اصلی حادثه رو کارکنان نیروگاه میدونست؛ ولی اِفشای نکات محرمانه راجع به نیروی هستهایِ شوروی، غیر قابل پذیرش بود.
علیرغم خدماتِش تو حادثهی چرنوبیل، به اون مِدال اِفتخار داده نشد. تو سال 1987 هم اجازه ندادن به سِمَتِ مدیرِ آکادمیِ علومِ اتّحادِ جماهیرِ شوروی ارتقاء درجه پیدا کنه. 2 سال بعد از حادثهی چرنوبیل، لگاسوف خودش رو حَلق آویز کرد.
بریم سراغ عَواقبِ زیست مُحیطی چرنوبیل. مجموع تشعشعاتی که چرنوبیل از خودش ساطِع کرد، 500 برابرِ بُمب اتُمی بود که آمریکا تو هیروشیما اَنداخت. چرنوبیل به تنهایی 100 هزار کیلومتر مربّع از اروپای شرقی رو آلوده کرد. تو سال 1988، یه مستندسازِ اوکراینی به نام یوری شِرِباک، یه مستند دربارهی یه مزرعه تو منطقهی نارودیچیِ اوکراین میسازه. تو اون مستند، نشون داده میشه که تو طول 1 سال بعد از حادثهی چرنوبیل، تو این مزرعه، حدود 63 حیوون ناقِصُ الخلقه به دنیا اومدن.
عواقبِ چِرنوبیل، فقط اِجتماعی و زیست مُحیطی نبودن؛ بلکه یه عاقبتِ تلخِ سیاسی هم واسه شوروی داشت. چرنوبیل نقشی کلیدی تو بزرگترین فروپاشی سیاسی قرن بیستُم ایفا کرد. این چرنوبیل بود که فروپاشی اتّحاد جَماهیرِ شوروی که تو سال 1991 اتّفاق افتاد رو سرعت داد. تا جایی که میخاییل گُرباچُف، آخرین رهبر شوروی، تو کتاب خودش علّت واقعی فروپاشی شوروی رو چرنوبیل عُنوان میکنه. چرنوبیل اعتمادِ عمومیِ شکننده به دولت شوروی رو برای همیشه و کاملاً از بین برد. این مسئله واسه جمهوریهای شورویِ اوکراین، بِلاروس و لیتوانی هم صدق میکرد. تو سال 1986، گورباچُف مجبور شد قوانین سانسور رو کم کنه. با بازتر شدن فضای سیاسی، نویسندهها و کُنِشگرها، عملکرد دولت رو تو مُواجهه با فاجعهی چرنوبیل مورد اِنتقاد قرار دادن و عواقبِ فاجعه رو به گوش همهی مردم رسوندن. خبرنگارها به اطراف اوکراین سفر کردن و دربارهی خطرات و آلودگیها گزارش تهیه کردن. یکی از اون خبرنگارها به اسم آلا یاروشینسکایا متوجّه شد که تو منطقهی نارودیچی بیشتر از 80 درصدِ کودکان، به غُدَدِ تیروئیدی از نوعِ متورّم مُبتَلا هستن که نشونهی بارزیه از قرار گرفتن تو مَعرَضِ تشعشعات رادیواکتیو.
خبرنگارهای دیگهای هم بودن که مُدّعی شده بودن دولت دربارهی میزانِ آلودگی دروغ گفته، تا جلوی ساخت نیروگاههای هستهای جدید گرفته نَشه. با اوج گرفتن انتقادات از دولت و وضعیت رو به زِوال اقتصادی، گورباچُف تلاش کرد با برگزاری یه انتخاباتِ نیمه آزاد تو سال 1988، اعتماد مردم رو به حُکومت برگردونه. ولی این کار هم نتیجه نداد. مردم جمهوریهای دیگه مثل اوکراین و بلاروس، از مُعضلات سلامت و زیست مُحیطیِ به بار اومده ناراضی بودن و علناً از سال 1989 شروع به تظاهرات علیه مقامات کُمونیستی کردن. تو روز 30 سپتامبر همون سال بود که یه گروه 30 هزار نفره از هواداری محیطزیست تو مینسک تجمّع کردن.
تو ماهِ مارس سال 1990، لیتوانی از اتّحاد جماهیر شوروی اعلام اِستقلال کرد. گورباچف چارهای نداشت، جز محاصرهی اقتصادی علیه این کشور. همه چیز داشت از کنترل خارج میشد. تو آگوستِ سال 1991 نمایندههای دِموکراتِ پارلمانِ اوکراین هم از اتّحاد جماهیر شوروی اِعلام استقلال کردن؛ البتّه مشروط به برگزاری همهپُرسی. سیاستمداری که اون اعلامیهی استقلال رو خوند، کسی نبود جز ولودِمیر یاوِرِسکی، رئیس کُمیسیون تَحقیق بر پَیامدهای چِرنوبیل.
همهپُرسی اِستقلال تو 11 دِسامبر سالِ 1991 برگزار شد و نتیجهای نداشت جز یه بلهی قاطع به استقلال. 9 روز بعد یعنی تو 20 دسامبر سال 1991، اِتّحادِ جَماهیرِ شورَوی فروپاشید.
شوروی تو سال 1991 به زُباله دانِ تاریخ پیوست؛ ولی آثار فاجعهی چرنوبیل، تا نسلها بعد هم حِس خواهند شد.
این قسمت سوّم بود از مغز کتاب چرنوبیل نوشتهی سِرهی پلوخی. قسمت بعد رو از دست ندید؛ میخوایم یه ذره بیشتر از آدَمهایی بگیم که تو حادِثهی چِرنوبیل یا کُنترل اوضاعِ چرنوبیل تو اون زمان نَقش داشتن. اینکه سَرنوشتشون چی شد؟ چه بَلایی به سرشون اومد؟ اَصلاً بلایی به سرشون اومد یا … این هَمه کار و تَلاشِ بعد از حادِثه همش اَلکی و بیهودِه بوده؟!
و حتماً میدونید که اینجا کباب و کتاب؛ کتاب، خوشمزه عینه کباب. شایدم بیشتر!
ترتیب مشاهده مغز کتاب “چرنوبیل”
مغز کتاب را در کجاها ببینیم؟
مغز کتاب را با کیفیت بالا در یوتیوب و آپارات ببینید
خیلی خوب بود. ممنون