خلاصه کتاب چرنوبیل

خلاصه کتاب چرنوبیل اثر سرهی پلوخی

زمان مطالعه: 25دقیقه

خلاصه کتاب ” چرنوبیل ” اثر ” سِرهی پلوخی ”
Chernobyl by Serhii Plokhy

5 امتیاز از مجموع 2 نظری که ثبت شده

این کتاب درباره چیست؟

کتاب چرنوبیل (منتشرشده در سال 2018) به شرح واقعه‌ی فروگداخت اتمی که اتحاد جماهیر شوروی را به لرزه درآورد می‌پردازد. این کتاب یک اثر تاریخی پرمحتوا و به دقت جمع‌آوری شده است که از آرشیوهای به‌تازگی منتشرشده نیز برای روشن‌سازی بیشتر فاجعه بهره می‌گیرد. با کنار هم قرار دادن همه‌ی ابعاد ماجرا، پلوخی ما را از لحظاتِ سرنوشت‌ساز پیش از وقوع فاجعه تا عملیات سرپوش گذاری روی آن و نهایتاً، ازهم‌پاشی اتحاد جماهیر شوروی، همراه خود می‌کند.

چه کسانی باید این کتاب را بخوانند؟

  • هواداران سریال کوتاه چرنوبیل که می‌خواهند بیشتر بدانند.
  • کسانی که پس از این حادثه به دنیا آمده‌اند و می‌خواهند نتایج آن را بدانند.
  • کارکنان تأسیسات هسته‌ای

نویسنده این کتاب کیست؟

سِرهی پلوخی یک تاریخ‌نگار اوکراینی-آمریکایی، نویسنده و متخصص تاریخ اوکراین، اروپای شرقی و جنگ سرد است. او استاد کلاس تاریخ اوکراین در دانشگاه هاروارد است و بیش از 12 کتاب از او منتشر شده است. از جمله کتاب‌های وی می‌توان به کتاب آخرین امپراطوری: روزهای پایانی اتحاد جماهیر شوروی و کتاب دروازه‌های اروپا: تاریخِ اوکراین اشاره کرد.

با فاجعه‌ی چرنوبیل و نحوه‌ی به وقوع پیوستن آن آشنا شوید.

کمتر حادثه‌ای در تاریخ مدرن بوده است که به اندازه‌ی حادثه‌ی انفجار واحد چهارِ نیروگاه هسته‌ای چرنوبیل در 26 آوریل 1986، سرنوشت‌ساز باشد. اما در زمان وقوع، حتی وقتی که ساختمان نیروگاه شعله‌ور شده و سطوح فوق العاده‌ای از تشعشات به اطراف کشور ساطع شد؛ کسی متوجه ابعاد واقعی حادثه نبود و درنتیجه، واکنش به این حادثه با تأخیر انجام شد. روس‌ها متوجه نبودند که پیشِ رویشان، بدترین فاجعه‌ی هسته‌ای تاریخ بشریت قرار داشت.

چرا واکنش مناسب نسبت به وقوع حادثه آن‌قدر به طول انجامید؟ در وهله‌ی اول چه چیزی باعث فروگداخت شد؟ در این خلاصه کتاب پاسخ‌های این سؤالات را خواهید آموخت: با این کتاب شما وارد اتاق کنترل نیروگاه در زمان وقوع فاجعه خواهید شد؛ درباره‌ی تلاش‌های صورت گرفته برای جلوگیری از گسترش فاجعه خواهید آموخت و از اَعمال قهرمانانه‌ی افرادی که جان خود را برای پاکسازی آلودگی‌ها به خطر انداختند، با خبر خواهید شد.

همچنین با جنبه‌ی سیاسی افتضاح به بار آمده برای اتحاد جماهیر شوروی که پیش از حادثه نیز رو به زوال بود و ضربه‌ی کاری وارد شده به مشروعیت آن، آشنا خواهید شد. اگرچه دیگر نیروگاه‌های تأسیسات هسته‌ای چرنوبیل، بعد از حادثه دوباره راه‌اندازی شدند و شروع به کار کردند،( آن‌ها در نهایت در سال 2000 از رده خارج شدند) اما خود اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی بود که نتوانست از این حادثه کمر صاف کند.

در این خلاصه کتاب به موارد زیر نیز پرداخته می‌شود:

  • چه کسانی و چه چیزهایی مسئول وقوع انفجارها بودند؟
  • چطور جماهیر شوروی مناطق آلوده شده را پاکسازی کرد؟ و
  • چرا رهبر سابق شوروی، میخائیل گورباچُف، چرنوبیل را مسئول فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی می‌داند؟

درست پیش از وقوع حادثه، کارکنان چرنوبیل در حال انجام یک تستِ ایمنی بودند.

در سال 1986، نیروگاه هسته‌ای چرنوبیل در اوکراین شوروی، سومین نیروگاه قدرتمند جهان به حساب می‌رفت.

برای جایدهی لشکر کارکنان این نیروگاه، مقامات شوروی، شهرِ پریپیات را در 2 کیلومتری نیروگاه ساختند. با جمعیت شلوغ 45،000 نفری، زندگی در این شهر هسته‌ای، با معیارهای شوروی، زندگی تجملاتی به حساب می‌آمد: گوشت و لبنیات در فروشگاه‌ها وجود داشت و مردم آن می‌توانستند پُزِ داشتن دو استخر شنا و یک زمین اسکیت را بدهند. اما این زندگی شیرین عمر زیادی نداشت و در 26 آوریل از هم پاشید؛ زمانی که مجموعه‌ای از انفجارها، رآکتور شماره 4 نیروگاه چرنوبیل را در هم تنیدند.

برای درک ابعاد این فاجعه، خوب است با نحوه‌ی کار رآکتورهای هسته‌ای آشنا شویم. نخست، این رآکتورها برای تولید حرارت ساخته می‌شوند. این گرما باعث تبدیل آب به بخار شده و توربین‌ها را برای تولید الکتریسیته به چرخش در می‌آورد. به این فرایند تولید حرارت، شکافت هسته‌ای یا فیژِن گفته می‌شود.

شکافت هسته‌ای فرایندی است که در آن، هسته‌ی اتم به بخش‌های کوچک‌تر تقسیم می‌شود. با وقوع شکافت، ذرات ریزاتمی کوچکی به نام نوترون‌ها و مقدار زیادی انرژی آزاد می‌شوند. ما می‌توانیم با برخورد دادن اجباری نوترون‌ها با هسته‌ی یک اتم دیگر، شکافت هسته‌ای را به‌وجود بیاوریم، اما این کار مستلزم دسترسی به منبعی از نوترون‌هایی است که قبلاً از هسته‌ی خود جدا شده باشند.

هسته‌ی اتم برخی عناصر، مانند اورانیوم 235، بسیار ناپایدار است. آن‌ها به صورت طبیعی تمایل به شکافت دارند تا به ذرات کوچک‌تر و پایدارتری تبدیل شوند. این شکافت طبیعی می‌تواند یک واکنش زنجیره‌ای را شکل دهد که در آن نوترون‌های آزادشده، با اتم‌های دیگر برخورد کرده، آن را شکافته و نوترون‌های بیشتری آزاد می‌کنند. قرار دادن اتم‌های اورانیوم 235 در کنار یکدیگر درون میله‌های سوخت هسته‌ای، دقیقاً چنین واکنش زنجیره‌ای را ایجاد می‌کند.

اما مشکلی وجود دارد: نوترون‌ها با سرعت چنان بالایی حرکت می‌کنند که احتمال برخوردشان با دیگر اتم‌های اورانیوم پایین است. برای کند کردن نوترون‌ها و درنتیجه افزایش واکنش‌پذیری، نیروگاه‌های هسته‌ای از موادی مثل آب و گرافیت استفاده می‌کنند.

این نیروگاه‌ها برای کنترل قدرت واکنش‌ها از میله‌های کنترل استفاده می‌کنند؛ میله‌های ساخته شده از موادی مثل بورون که نوترون‌ها را جذب می‌کنند. این میله‌ها درون قلب رآکتور قرار داده می‌شوند و عمق این میله‌های کنترل، میزان توان واکنش را تنظیم می‌کند. در همین حال، مایع خنک‌کننده‌ی درون خود رآکتور جریان دارد و دمای کلی آن را کنترل می‌کند.

پس در 26 آوریل، در واحد 4 چه اتفاقی افتاد؟ به طور شگفت‌انگیزی، اُپراتورهای نیروگاه در حال انجام تست ایمنی بر روی همین سیستم بودند.

اگر زمانی، چرنوبیل دچار قطعی نیرو می‌شد، هنوز به الکتریسیته برای پمپاژ مایع خنک‌کننده به درون رآکتور برای جلوگیری از داغ شدن بیش از حد آن نیاز بود. برای این کار ژنراتورهای دیزِلی در دسترس بودند، اما راه‌اندازی آن‌ها 45 ثانیه طول می‌کشید که تأخیر خطرناکی بود. با این حال، توربین‌های بخار چرنوبیل بلافاصله بعد از قطع نیرو متوقف نمی‌شدند و این امکان وجود داشت که آخرین چرخش‌های آن‌ها، الکتریسیته‌ی لازم برای پوشش فاصله‌ی 45 ثانیه‌ای بازگشت برق را فراهم کند. تست ایمنی آن روز هم برای تأیید همین احتمال بود.

عدم مدیریت صحیح و بی‌کفایتی، رآکتور واحد 4 را به لبه‌ی فاجعه کشاند.

تست توربین واحد 4 ترکیب مهلکی از خطا و بدشانسی بود.

در ساعت 4:00 بعد از ظهر جمعه 24 آوریل، شیفت عصر به رهبری یوری تِرِگوب روی کار آمدند. ترگوب با روند تست آشنا نبود؛ پس با سرپرست خود تماس گرفت و او مهندس ارشد منطقه، آناتولی دیاتلوف را به نیروگاه اعزام کرد.

در ساعت 10:00 شب، از کیِف چراغ سبز آغاز تست به واحد 4 داده شد، اما دیاتلوف در واحد 3 برای توبیخ اپراتورها مانده بود. او تا ساعت 11:00 شب، به واحد 4 نرسید و پس از رسیدن نیز، به پرسش ترگوب درباره‌ی روند خاموشی توجهی نکرد و دستور شروع فرایند تست را صادر کرد. با رسیدن نیمه شب، ترگوب، توان خروجی واحد 4 را به 760 مگاواتِ حرارتی کاهش داد که برای تست لازم بود. در این زمان، اعضای کم تجربه و جوان شیفت شب، از جمله رهبرِ شیفت: اَلِکساندِر آکیموف و لِئونید توپتونوف روی کار آمدند.

کارکنان شیفت آماده نبودند و با این حال، دیاتلوف آن‌ها را برای سرعتِ کمِ کارشان سرزنش می‌کرد. در حالی که آن‌ها شروع به کار با میله‌های کنترل کردند، ایرادی در واحد، باعث نوسان توان رآکتور شد. در ساعت 12:28 بامداد، واحد در حال تولید تنها 30 مگاوات حرارتی بود. اپراتورها شروع به بیرون کشیدن میله‌های کنترل کردند و حرارت شروع به افزایش کرد، اما این سؤال باقی ماند که آیا باید رآکتور را خاموش کنند و یا این که تست را ادامه داده و کامل کنند؟ دیاتلوف، مصمم برای جلو بردن کار، دستور رساندن توان نیروگاه به 200 مگاوات را داد، توانی که بسیار پایین‌تر از میزان 760 مگاوات خواسته شده برای تست بود.

اما حتی حفظ توان در 200 مگاوات حرارتی نیز دشوار ظاهر شد. با کار کردن رآکتور در سطح توان پایین برای مدت طولانی، واکنش‌های درون میله‌های سوختی کند شده بودند. برای حفظ توان در 200 مگاوات حرارتی، توپتونوف، به خارج کردن میله‌های کنترل ادامه داد، تا جایی که در ساعت 01:22 بامداد، تنها 9 میله از مجموع 167 میله‌ی کنترل در رآکتور باقی مانده بودند.

در این زمان، تمام آب سیستم خنک‌کننده رآکتور بخار شده و افزایش دما، میله‌های سوختی را دوباره در عملکرد قرار داد. این اتفاق باعث جهش توان شده و واکنش‌ها از کنترل خارج شدند. در ساعت 01:23 بامداد، توپتونوف دکمه‌ی AZ-5 را فشار داد، دکمه‌ای که فرایند خاموش‌سازی اضطراری نیروگاه را به‌کار می‌اندازد و بلافاصله همه‌ی میله‌های کنترل را وارد مدار کرد.

اما فرایند اضطراری AZ-5 به جای متوقف کردن واکنش‌ها، زنجیره‌ای از انفجارها را رقم زد که سقف رآکتور و اتاق توربین‌های واحد 4 را در هم نوردید.

رآکتورهای RBMK شوروی، یک ایراد طراحی مُهلِک داشتند.

پس عامل لحظه‌ای انفجارهای چرنوبیل، فعالسازی عملکرد اضطراری ایمنی AZ-5 بود که در واقع باید واکنش‌ها را متوقف می‌کرد. اما چرا؟

خب چرنوبیل فقط داستانی از خطاهای انسانی نیست. فاکتور دیگری نیز در این فاجعه دخیل بود: یک ایراد طراحی.

رآکتورهای هسته‌ای چرنوبیل، از نوع خاصی از رآکتورهای کانال پرتوان یا RBMK بودند. بیشتر نیروگاه‌های هسته‌ای از آب برای خنک کردن رآکتورها و همچنین درون قلب رآکتور به عنوان کند کننده، یعنی ماده‌ای که برای افزایش واکنش‌پذیری که سرعت نوترون‌ها را کاهش می‌دهد، استفاده می‌کنند. اما رآکتورهای RBMK به جای آب از گرافیت به عنوان کند کننده استفاده می‌کنند که ایمنی کمتری دارد.

بدتر از آن، این که رآکتورهای چرنوبیل حتی در نوک میله‌های کنترلشان هم از گرافیت استفاده می‌کردند که این مسئله همان ایراد مهلک طراحی بود.

برای چه در نوک میله‌های کنترل که وظیفه‌ی کاهش واکنش‌پذیری را دارند، از ماده‌ای استفاده شده بود که واکنش‌پذیری را افزایش می‌داد؟ خب این یک تصمیم طراحی وحشتناک بود. اما در رآکتورهای RBMK، قرار نبود که نوک گرافیتی میله‌های کنترل از رآکتور خارج شوند و حتی در حالت کاملاً جمع شده نیز، نوک گرافیتی این میله‌های کنترل هنوز درون رآکتور قرار داشتند. طراحان رآکتور فکر می‌کردند که اینکار کنترل بیشتری به اپراتورها بر روی واکنش‌ها می‌داد.

اما در 26 آوریل در چرنوبیل، زمانی که توپتونوف دکمه‌ی AZ-5 را فشار داد، نوک میله‌های کنترل، خارج از هسته‌ی رآکتور بودند. به همین خاطر، زمانی که میله‌ها به سمت هسته حرکت کردند، نخستین ماده‌ای که درون رآکتور قرار گرفت ماده‌ی افزایش دهنده‌ی واکنش، یعنی گرافیت بود. در حالی که رآکتور در وضعیت ناپایدار قرار داشت، ورود این گرافیت، تیرِ آخر را زد.

تمام آب بلافاصله به بخار تبدیل شد؛ بخار بسیار زیاد؛ بسیار بیشتر از آنچه فوراً قابل تهویه باشد. این موضوع باعث انفجاری شد که سپر بتنی 200 تنی رآکتور را از سقف واحد 4 به آسمان پرتاب کرد و با نبود هیچ آبی در لوله‌های خنک‌کننده، هسته‌ی فراگداخته شده‌ی رآکتور آتش گرفته و باعث انفجار دیگری با قدرتی حتی بیشتر شد. این انفجار ساختمان مهارکننده‌ی رآکتور را نابود کرده و گرافیت‌های بسیار رادیواکتیو را سر تا سر نیروگاه پخش کرد.

اما چرا مقامات شوروی به جای مدل‌های ایمن‌تر رآکتورها همچون مدل‌های محبوب در غرب، تصمیم به ساخت رآکتورهای RBMK گرفتند؟ دلایل مختلفی وجود داشت.

نخست اینکه، رآکتورهای RBMK بسیار قوی‌تر از رآکتورهای متداول غربی بوده و توان تولید انرژی دو چندان را داشتند. این رآکتورها همچنین ارزان‌تر هستند و از اورانیومِ غنی‌شده با درصد پایین‌تر نیز می‌توانند به عنوان سوخت خود استفاده کنند. و البته فایده‌ی نه چندان بشردوستانه‌ی دیگر آن‌ها، این‌که به سرعت قابل تبدیل به رآکتورهای تولید کننده‌ی پلوتونیم، ماده‌ی به‌کار رونده در سلاح‌های هسته‌ای، هستند.

با ایرادات طراحی‌شان، رآکتورهای RBMK یک بمب ساعتی بودند که نهایتاً در 26 آوریل 1986 منفجر شدند. اما پس از واقعه نیز، واکنش روس‌ها بسیار ضعیف بود.

بی‌خردی و انکار، دو مؤلفه‌ی اصلی در واکنش اولیه به انفجارها بودند.

بلافاصله پس از انفجارها، دایره‌ی آتش‌نشانی ویژه‌ی نظامی به محل فراخوانده شدند و با صحنه‌ای شوکه‌کننده مواجه شدند: زمینِ پر از حفره‌های آتشین و ساختمانِ خرابه‌ی واحد 4.

معضل نخست در آن لحظات، شعله‌های روی بام بودند. آتش‌نشانان که تنها به لباس استاندارد آتش‌نشانی مجهز بودند، به محض ورود به صحنه متوجه شدند که پوتین‌هایشان از شدت حرارت رادیواکتیو در حال ذوب شدن هستند. روی بام نیروگاه، سنگ‌های نقره‌ای رنگی را می‌دیدند که خود به خود شعله‌ور می‌شدند و برای جلوگیری از پخش شدن آتش، آن‌ها را به زمین انداختند. آنچه هیچ‌کس به آتش‌نشانان نگفته بود، این بود که این سنگ‌ها، در واقع تکه‌های گرافیتی از هسته‌ی واحد 4 بودند که تشعشات رادیواکتیوِ سرسام‌آوری از خود ساطع می‌کردند.

خیلی زود حال آتش‌نشانان بد شد. همه‌ی آن‌ها می‌گفتند که احساس سردرد، مزه‌ی فلز در دهانشان، گلوی خشک و حالت تهوع شدید دارند. کمی بعد شروع به بالا آوردن کردند. یک آتش‌نشان به اسم پِتِر شاوری، ذراتی فلزی را از داخل لاستیک یک ماشین آتش‌نشانی با دست‌هایش خارج کرد و پوست دستش بلافاصله کنده شد.

علت این که این آتش‌نشانان بدون هیچ حفاظت و هشداری، داخل زهرناک‌ترین منطقه‌ی زمین فرستاده شده بودند چه بود؟ پاسخ: میزان شگفت‌آور جهل و انکار مقامات.

در ساعات حیاتی پس از انفجار، کارکنان نیروگاه، مقامات را از آسیب‌دیدگی رآکتور با خبر نکردند؛ چرا که خودشان قبول نمی‌کردند که رآکتور منفجر شده است. افراد داخل اتاق کنترل، به‌خصوص آکیموف و دیاتلوف ، معتقد بودند که فقط سالن توربین آسیب دیده است. حتی زمانی که کارکنان نیروگاه شروع به بالا آوردن کردند، بیشتر افراد فقط شوکه شدن را علت آن دانستند.

و در حالی که این کارکنان با ناباوری خود کور شده بودند، مقامات دیگر نیز به نوبه‌ی خودشان انکار را پیش گرفتند.

یکی از این مقامات ویکتور بریوخانُوف، مدیر نیروگاه و یکی از مدیران ارشد کارکنان شهر پریپیات بود. او به جای بررسی وضعیت، فقط یک یادداشت برای رهبران حزب در کیِف نوشت که در آن گفته بود سقف سالن واحد 4 آسیب دیده است.

در این یادداشت او همچنین میزان تشعشات رادیواکتیو را 1000 میکرو رونتگِن در ثانیه گزارش کرده بود. اما در حقیقت این عدد، حداکثر میزانی بود که تجهیزات اندازه‌گیری که در اختیار داشتند، قادر به نشان دادن آن بود و او نیز از این موضوع مطلع بود. به جای گفتن این که میزان تشعشات فرای اندازه‌گیری بود، او تنها به گزارش عدد نادرستی که در اختیار داشت بسنده کرد.

حتی زمانی که یکی از زیردستان او با یک وسیله‌ی اندازه‌گیری بهتر به بریوخانُوف گفت که میزان 55,000 میکرو رونتگِن را ثبت کرده است، او توجهی نکرد.

با بدتر شدن حال امدادگران، این وضعیتِ اِنکار خیلی طول نکشید اما همین مقدار کافی بود تا زندگی‌های بسیاری بیهوده نابود شوند.

سرانجام با درک حجم فاجعه، مقامات و دانشمندان شروع به کار برای محدودسازی آسیب کردند.

بیماری‌های اشعه‌ای، قاتلان بی‌رحمی هستند. یک نوع از تشعشعات به نام تابش یون‌ساز، الکترون‌ها را از اتم‌هایشان جدا می‌کند. اینکار، سلول‌های زنده را از بین بُرده و یا باعث اختلال در کارشان می‌شود. افرادی که در معرض میزان بالایی از تشعشعات یون‌ساز قرار بگیرند، دچار علائم شدید رادیواکتیو (ARS) شده و در موارد وخیم‌تر، بیماران دچار اسهال، سوختگی پوست و از کارافتادگی سیستم عصبی می‌شوند.

با رسیدن امدادگران و کارکنان نیروگاه به بیمارستان پریپیات با علائم ARS، دیگر مقامات نمی‌توانستند واقعیت را انکار و میزان فاجعه را کمتر از واقعیت نشان دهند. مشخص بود که رآکتور آسیب دیده و این یک فاجعه‌ی تمام عیار بود. اما با همه‌ی این اوصاف، هنوز پریپیات تخلیه نشده بود. فردای فاجعه، در حالی که خاکستر رادیواکتیو در آسمان پراکنده شده بود، ساکنین پریپیات خبر از هیچ چیز نداشتند.

چرا؟ به خاطر این که مقامات محلی نشسته و منتظر دستور از سمت رهبران حزب بودند. آن‌ها نمی‌خواستند که وحشت ایجاد کنند.

هیچ کار معناداری نسبت به فاجعه انجام نشد؛ تا این که یک کمیسیون دولتی به رهبری سیاستمدار سرسخت، بوریس شِربینا به چرنوبیل رسید. 36 ساعت بعد از وقوع انفجار، مشاور ارشد علمی کمیسیون والِری لِگاسوف، شِربینا را قانع کرد که دستور تخلیه‌ی پریپیات داده شود. به ساکنین گفته شد که این تخلیه موقتی است اما هیچکدام از آن‌ها دیگر خانه‌هایشان را ندیدند.

با شروع فرایند تخلیه‌ی مردم، این سؤال باقی ماند: چطور می‌توان رآکتور را مهار کرد؟ رآکتور هنوز در آتش و در حال پراکندن ذرات رادیواکتیو بود.

کمیسیون به بالگردها دستور داد که 5000 تُن شِن، سُرب، رُس و بورون بر روی رآکتور بریزند و در جریان ریختن این مواد، خلبانان زیادی به خاطر ایستادن بر فراز این آتش‌فشان هسته‌ای جان خود را از دست دادند.

در این حال، هیچ‌کس از اتفاقات داخل رآکتور و حتی این که همه‌ی این کارها اثری دارند یا نه، خبر نداشت. هر محموله‌ی هوایی که روی رآکتور ریخته می‌شد، انفجار کوچکی ایجاد کرده و ذرات رادیواکتیو را به اتمسفر می‌فرستاد. اما لِگاسوف می‌ترسید که انفجار بزرگ‌تری در راه باشد: او نگران بود که رآکتور فراگداخته به بخش زیرزمین یعنی جایی که 20,000 تن آب رادیواکتیو قرار دارد فروریخته و باعث یک انفجار بخار دیگر شود.

برای جلوگیری از این اتفاق، 3 مهندس به داخل راهروهای پر از آبِ زیرزمینی غواصی کردند. آن‌ها، آب را به سمت کانال‌های نگهداری هدایت کردند تا از آنجا توسط آتش‌نشانان تخلیه شود.

معضل بعدی کمیسیون، نگرانی از این موضوع بود که رآکتور زمین را سوزانده و خود را به سفره‌های آب زیرزمینی و از طریق آن به رود دِنیِپِر رسانده و از آن جا آب اقیانوس‌های جهان را آلوده کند. پس 380 معدنچی، یک مسیر جدید زیر رآکتور حفر کردند. درون این مسیر، کارگران یک بستر حفاظتی بتنی ساختند.

هیچ کس نمی‌داند که مجموع این تلاش‌ها به قیمت جان چند نفر انجام شد و بدتر آن اینکه هیچ‌کس نمی‌داند که آیا این فداکاری‌ها ضروری بودند یا نه. اما می‌دانیم، هر طور که بود فاجعه‌ی بزرگتری در سطح قاره‌ای رخ نداد.

بعد از انجام این اقدامات پیشگیرانه، زمان پاکسازی فرا رسید.

با از بیخِ گوش گذشتن خطرات بیشتر، دولت شوروی یک عملیات پاکسازی عظیم را آغاز کرد.

با گذر از آنچه بدترین بخش فاجعه به نظر می‌رسید، کمیسیون شربینا بزرگترین عملیات پاکسازی تاریخ را ساماندهی کرد. چرنوبیل و منطقه‌ی اطرافش به طرز باورنکردنی آلوده شده و جریان بادها در حال منتقل کردن ذرات رادیواکتیو به فاصله‌های دور بودند. حتی یک نیروگاه هسته‌ای در سوئد در فاصله‌ی 1200 کیلومتری چرنوبیل شروع به مشاهده‌ی ذرات رادیواکتیو منتشر شده از چرنوبیل کرد.

سرانجام با اطلاع از ابعاد وضعیت، مقامات عالی‌رتبه‌ی شوروی نیروهای ذخیره‌ی در اختیارشان را فراخوان کرده و بیش از 600,000 سرباز، دانشمند، مهندس و کارگران حرفه‌ای را برای چرنوبیل بسیج کردند. این افراد که تصفیه کننده‌ها نام گرفتند، هزاران کیلومتر مربع از مناطق اطراف را پاکسازی کردند. به آن‌ها اطلاعات بسیار کم و همچنین لباس‌های حفاظتی ناچیزی داده شده بود.

تا شعاع 30 کیلومتری منطقه‌ی قرنطینه، خلبانانِ بالگردهایِ روسی، مایعی را پخش کردند که ذرات رادیواکتیو را به پیوند با خاک وا می‌داشت و روی زمین، نیروها یک ترکیب تصفیه‌کننده را روی تمام سطوح قابل تصور پخش کردند.

مهندسین، ساختمان‌ها را به صورت کنترل‌شده منفجر کرده و آن‌ها را با خودروها، لوازم خانه و همه‌ی وسایل درونشان در حفره‌های بتنی دفن کردند. سربازان به سمت گربه‌ها، سگ‌ها و حتی پرندگانی که در منطقه‌ی آلوده وجود داشتند تیراندازی کرده و آن‌ها را می‌کشتند تا آلودگی را منتقل نکنند.

آن‌ها همچنین جنگل سرخ، منطقه‌ای با درختان کاج که در اثر تشعشات رادیواکتیو به رنگ قهوه‌ای سرخ در آمده بود را ریشه‌کن و دفن کردند.

خوفناک‌ترین و شجاعانه‌ترین عملیات انجام شده اما، پاکسازی بام واحد 3 از گرافیت‌های رادیواکتیو بود. بعد از تلاش برای پاکسازی بام واحد 3 با استفاده از روبات‌ها که به خاطر سوختن مدارهایشان در اثر شدت بالای تشعشعات شکست خورد، بیوروبات یا همان پاکسازی کننده‌های انسانی بودند که این کار را به عهده گرفتند. 3000 سرباز پوشیده شده در پوشش‌های حفاظتی سُربی و مجهز به کپسول‌های اکسیژن، گرافیت‌های پخش شده روی بام را پارو کرده و به درون سالن رآکتور پایین انداختند. به خاطر شدت فوق‌العاده‌ی تشعشعات، این بیوروبات‌ها تنها یک شیفت که چند ثانیه بیشتر به طول نمی‌انجامید کار خود را انجام می‌دادند.

در اواسط ماه مِی، نخستین قربانیان ARS جان خود را از دست دادند. اجساد این آتش‌نشانان و کارکنان نیروگاه درون کیسه‌های پلاستیکی پوشانده شده و درون تابوت‌های چوبی قرار می‌گرفت. این تابوت‌ها مجدداً با پلاستیک پوشانده شده، درون تابوت‌های ساخته شده از زینک قرار گرفته و در قبرهای عمیق و پوشانده شده با صفحات سرامیکی قرار داده شدند. 3 ماه پس از وقوع حادثه، 28 نفر به این شیوه دفن شده بودند.

مرحله‌ی آخر، ساخت یک تابوت بتنی عظیم‌الجثه به جِرم 400,000 تن دور تا دور رآکتور واحد 4 بود. اما پیش از آنکه ساخت این تابوت آغاز شود، 80,000 کارگر دیواری به ضخامت 6 متر دور تا دور تأسیسات واحد 4 ساختند تا حداقل، حفاظتی برای کارگران مشغول ساخت تابوت ایجاد شود. درنهایت با مجموع 200,000 نفر مشغول به کار روی این پروژه، کار در اواخر نوامبر به پایان رسید. آن‌ها در آلوده‌ترین نقطه از آلوده‌ترین منطقه‌ی کره‌ی زمین کار کردند.

هزینه‌های اجتماعی و زیست‌محیطی چرنوبیل چشمگیر بودند.

درک کامل عواقب بزرگ چرنوبیل دشوار است، اما دو دسته‌بندی کلی می‌تواند به ما در فهم آن کمک کنند: عواقب محیط‌زیستی و عواقب انسانی.

در بحث تلفات، آمار رسمی پذیرفته شده در روسیه هنوز آمار اعلام شده‌ی 31 کشته توسط مقامات شوروی است. اما این عدد تنها تعداد کسانی که در اثر انفجار یا ARS در چند ماه پس از حادثه کشته شدند را به حساب می‌آورد و مورد قبول بسیاری نیست. بعضی از محققین معتقدند که 50 نفر در اثر ARS کشته شدند و بسیاری دیگر ممکن است در آینده در اثر آن جان خود را از دست بدهند.

همچنین، این آمار تعداد افرادی که دچار سرطان ناشی از تشعشعات رادیواکتیو چرنوبیل شده یا خواهند شد را به حساب نمی‌آورد. به گفته‌ی ویچِسلاو گریشین عضو اتحادیه‌ی چرنوبیل، که یک گروه حمایت از حقوق پاکسازان چرنوبیل است، حدود 60,000 نفر از تصفیه‌کنندگان کشته شده و حدود 165,000 نفر دچار معلولیت دائمی شده‌اند. برخی تخمین‌ها نسبت به آمار تلفات در بلندمدت به 93،000 کشته نیز می‌رسند.

در 5 سال پس از حادثه‌ی چرنوبیل، نرخ سرطان کودکان در اوکراین 90 درصد افزایش یافت. همچنین در سال 2005، بیش از 19,000 خانواده‌ی اوکراینی به خاطر خسارات ناشی از این فاجعه از دولت غرامت دریافت کردند.

این حادثه منجر به زندانی شدن 6 مدیر نیروگاه و مقامات ایمنی از جمله مدیر نیروگاه: ویکتور بریوخانُوف، مهندس ارشد: نیکولای فُومین و معاون مهندسی: آناتولی دیاتلوف شد.

خودکشی مشاور ارشد علمی کمیسیون والِری لِگاسوف، لکه‌ی سیاه دیگری بود که این حادثه به جا گذاشت.

لِگاسوف به خاطر ذکر کردن جزئیاتی درباره‌ی طراحی رآکتور RBMK در گزارشش به سازمان بین‌المللی انرژی اتمی در ویَن، خشم مقامات شوروی را برانگیخت. اگرچه او از محور اصلی سخنان حزب پیروی کرده و کارکنان نیروگاه را مقصر حادثه عنوان کرد؛ افشای نکات محرمانه‌ی طراحی هسته‌ای شوروی غیرقابل پذیرش بود. علی‌رغم خدماتش در چرنوبیل به او مدال افتخار شوروی داده نشد و در سال 1987، همکارانش ارتقاء درجه‌ی وی به مدیر آکادمی علوم اتحاد جماهیر شوروی را رد کردند. 2 سال پس از حادثه‌ی چرنوبیل، لِگاسوف خود را حلق‌آویز کرد.

و البته پیامدهای چرنوبیل، زیست‌محیطی نیز بودند. در مجموع، انفجارها تشعشعاتی معادل 500 برابر بمب اتمی انداخته شده در هیروشیما را وارد اتمسفر و بیش از 100,000 کیلومتر مربع از اروپای شرقی را آلوده کردند.

درون این منطقه‌ی آلوده، منطقه‌ی اوکراینی نارودیچی قرار داشت. در سال 1988 فیلم‌ساز اوکراینی یوری شِرباک، مستندی درباره‌ی یک مزرعه در نارودیچی ساخت. در این مستند نشان داده شد که یک سال پس از حادثه، بیش از 63 حیوان، ناقص‌الخلقه به دنیا آمده بودند.

اما آثار چرنوبیل تنها اجتماعی و محیط زیستی نبودند؛ بلکه این حادثه، عواقب سیاسی نیز به همراه داشت.

فاجعه‌ی چرنوبیل، به سقوط سیستم شوروی کمک کرد.

به خاطر ابعاد بزرگ فاجعه‌ی انسانی و زیست‌محیطی چرنوبیل، تمرکز محض بر این جنبه‌ها آسان است. اما نباید جنبه‌ی سیاسی این فاجعه را نادیده گرفت. این فاجعه، نقشی کلیدی در بزرگترین فروپاشی سیاسی قرن بیستم ایفا کرد. چرنوبیل، فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال 1991 را سرعت بخشید.

تا جایی که میخائیل گورباچُف، آخرین رهبر شوروی، پس از کناره گیری‌اش، در کتاب خود وقوع چرنوبیل را علت واقعی فروپاشی شوروی دانست. چرنوبیل، اعتماد عمومی شکننده‌ به دولت شوروی را کاملاً از بین برد. این مسئله به‌خصوص برای جمهوری‌های شوروی اوکراین، بِلاروس و لیتوانی صدق می‌کرد.

با استفاده از فضای بازتر سیاسی و کاهش قوانین سانسور توسط گورباچُف در سال 1986، نویسندگان و کنشگران، عملکرد دولت در مواجهه با فاجعه‌ی چرنوبیل را مورد انتقاد قرار داده و عواقب آن را به اطلاع عموم رساندند. خبرنگارانی همچون آلا یاروشینسکایا، به حومه‌ی اوکراین سفر کردند و درباره‌ی خطرات و آلودگی‌ها گزارش تهیه کردند. این خبرنگار متوجه شد که در منطقه‌ی نارودیچی، بیش از 80 درصد کودکان غدد تیروئیدی متورم داشتند که نشانه‌ی بارزی از قرار گرفتن در معرض تشعشعات رادیواکتیو است. گزارشگران دیگری مدعی شدند که دولت درباره‌ی میزان آلودگی دروغ گفته تا جلوی ساخت نیروگاه‌های هسته‌ای جدید گرفته نشود.

با اوج‌گیری انتقادات از دولت و وضعیت رو به زوال اقتصادی، گورباچف تلاش کرد تا با ایجاد یک انتخابات نیمه آزاد در سال 1988، مقداری از پشتیبانی مردم به حکومت را بازگرداند. اما این کار هم با بیشتر شدن شکاف و اختلافات، نتیجه‌ی عکس داد.

مردم اوکراین و بلاروسِ ناراضی از معضلات سلامت و زیست محیطی به بار آمده، از سال 1989 علناً شروع به تظاهرات علیه مقامات کمونیستی کردند. در 30 سپتامبر همان سال، یک گروه 30,000 نفره در مینسک تجمع کردند تا به سخنان جبهه‌ی مردمی بلاروس، گروه هوادار محیط زیست گوش دهند.

در سال 1990، انتخابات نمایندگان کنگره‌ی خلق شوروی برگزار شد. در بسیاری از جمهوری‌های شوروی، مردم نمایندگانی را انتخاب کردند که خود را طرفدار استقلال ملی و جدایی از اتحاد جماهیر معرفی کردند. در ماه مارس، لیتوانی استقلال خود را اعلام کرده و گورباچف محاصره‌ی اقتصادی علیه این کشور را اجرا کرد. همه چیز در حال خارج شدن از کنترل بود.

در آگوست سال 1991، نمایندگان دموکرات درون پارلمان اوکراین، از اتحاد جماهیر شوروی اعلام استقلال کردند؛ البته مشروط به برگزاری همه‌پرسی. سیاستمداری که این اعلامیه‌ی استقلال را خواند، ولودیمیر یاوِرِسکی، رئیس کمیسیون تحقیق بر پیامدهای چرنوبیل بود. همه‌پرسی استقلال که در 11 دسامبر سال 1991 برگزار شد، نتیجه‌ی قاطعِ «بله» به همراه داشت. 9 روز بعد، اتحاد جماهیر شوروی فروپاشید.

شوروی ممکن است که در سال 1991 به زباله‌دان تاریخ پیوسته باشد، اما آثار فاجعه‌ی رخ‌داده در چرنوبیل تا نسل‌ها بعد احساس خواهند شد.

پیام کلی کتاب چرنوبیل

Chernobyl by Serhii Plokhyشکی نیست که چرنوبیل یکی از بزرگ‌ترین فجایع رخ‌داده در تاریخ بشر است و ابعاد این فاجعه با نگاه به علت‌هایش بزرگ و بیشتر می‌شوند. بی‌کفایتی، اشتباهات طراحی مهلک و متاسفانه واکنش ضعیف نسبت به این فاجعه، همگی نابخشودنی بوده و درد و رنجی را ایجاد کردند که تا به امروز پابرجاست. اگرچه آثار آنی این فاجعه در محل، کنترل شدند، اما زندگی خانواده‌های قربانیان و همچنین کسانی که تحت تأثیر درجات بالای تشعشعات رادیواکتیو عمرشان کوتاه شده، هرگز مانند قبل نخواهد شد و البته بزرگ‌ترین قربانی چرنوبیل، خود اتحاد جماهیر شوروی بود؛ حکومتی که سقوطش تمام دنیا را به لرزه در آورد.

3 دیدگاه برای “خلاصه کتاب چرنوبیل اثر سرهی پلوخی

  1. ضیا گفته:

    نویسنده این کتاب، استاد اوکراینی در هاروارد، تاریخچه بسیار مفصلی از فاجعه در چرنوبیل اوکراین می نویسد. این امر تحت نظارت گورباچف رخ داد و مطمئناً اعلام استقلال اوکراین را تسریع کرد.

نظرتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *