خلاصه کتاب ” فریکونومیکس ” اثر ” اِستیوِن دی. لِویت و اِستِفان جِی. دابنِر ”
Freakonomics by Steven D. Levitt and Stephen J. Dubner
این کتاب درباره چیست؟
کتاب فریکونومیکس (یا اقتصاد ناهنجاریهای پنهان اجتماعی) (نوشتهشده در سال 2005) موقعیتهای روزمرهی زندگی از قرارهای آنلاین گرفته تا خرید خانه را با تحلیل اقتصادی و منطقی مورد بررسی قرار میدهد. این کتاب به ما نشان میدهد چرا اغلب تصمیمهای ما غیرمنطقی هستند؛ چرا اغلب باورهای عموم درست نیستند و چرا اکثر کارهایی که انجام میدهیم، به دلیل تشویق دیگران است.
چه کسانی باید این کتاب را بخوانند؟
- کسانی که علاقمند به تصمیمگیری انسانیاند.
- مدیرانی که به دنبال تأثیر مشوقها و تحلیل ریسک هستند.
- اقتصاددانانی که به دنبال رویکرد خلاقانهتری برای استفاده از ابزارهای اقتصاد هستند.
نویسنده این کتاب کیست؟
اِستیوِن لِویت در دانشگاه شیکاگو، اقتصاد تدریس میکند. رویکرد غیرمتعارف او در استفاده از ابزارهای اقتصاد برای آشکار کردن جنبههای پنهان تصمیمات روزمره، بحثهایی را در رسانهها و محافل دانشگاهی برانگیخته است.
اِستفِن جِی دابنِر نویسنده و سردبیر سابق مجلهی نیویورکتایمز است. او همچنین نویسندهی کتابهای ارواح آشفته، اعترافات یک قهرمان پرست و کتاب کودکان پسری با دو شکم است.
- محرکها به وضعیت مالی، غرور و وجدانتان آسیب میزنند
- محرکها و نتایج ناخواستهی آنها بر رفتار افراد
- هر محرک مختص به شرایط و محیطی خاص است
- سوءاستفادهی متخصصان از برتری خود نسبت به مردم عادی برای سود بیشتر
- متخصصان با استفاده از ترس و نگرانی مردم، سر آنها کلاه میگذارند
- اینترنت نقش بزرگی در کمک به افزایش اطلاعات عموم مردم داشته است
- ندادن اطلاعات کامل باعث بدبینی مشتریان میشود
- ارزیابیهای نادرست افراد دربارهی خطرات بزرگ و غیرقابل کنترل
- همزمان شدن دو پدیده، باعث تأثیر اولی بر دومی نیست
- اهمیت توجه به زوایای پنهان یک موضوع در نتیجهگیری
- پیام کلی کتاب
محرکها به وضعیت مالی، غرور و وجدانتان آسیب میزنند.
در همین لحظه، احتمالاً چندین نفر هستند که قصد دارند رفتار شما را تحت تأثیر خواستههای خودشان قرار دهند! برای مثال از سیاستمداران گرفته تا پزشک شخصیتان، همسرتان، رئیستان، دوستانتان و افراد دیگر. البته روش این افراد با یکدیگر تفاوت دارد؛ برخی سعی در تهدید شما دارند؛ برخی دیگر نیز سعی در دادن رشوه و تعدادی هم تلاش میکنند تا شما را فریب دهند. بااینحال، نکتهی مشترک تمامی آنها، متکی بودن به محرکها میباشد.
یک محرک میتواند در اصرار بر بیشتر انجام دادن کارهای درست یا کمتر انجام دادن کارهای غلط خلاصه شود. بهطورکلی محرکها به سه دسته تقسیم میشوند: محرکهای اقتصادی، محرکهای اجتماعی و محرکهای اخلاقی. موفقترین محرکها ترکیبی از هر سه نوع هستند که افراد را به تغییر رفتارهایشان تشویق میکنند.
یکی از زمینههایی که محرکها نقشی حیاتی در آن بازی میکنند، بخش جرم و جنایت است. افراد یک جامعه تقریباً هرروز فرصت قتل، خیانت و یا کلاهبرداری را پیدا میکنند اما باید دید چه محرکهایی آنها را از انجام این کارها بازمیدارند. این موضوع را از سمت هر سه محرک بررسی میکنیم:
خطر رفتن به زندان، از دست دادن خانه، شغل و آزادیتان محرکهای بسیار مهم اقتصادی محسوب میشوند که جلوی یک فرد را از انجام جرمهای گفتهشده میگیرند. از سمت محرکهای اخلاقی، افراد ذاتاً دوست ندارند کاری را انجام دهند که حس اشتباه یا غلط بودن به آنها میدهد و در آخر، با نگاه به محرکهای اجتماعی متوجه میشویم که افراد دوست ندارند در چشم مردم جامعه بهعنوان خاطی، گناهکار و مجرم شناخته شوند و همین موضوع، به طبع، محرک قویتری نسبت به مجازاتهای اقتصادی (زندان، از دست دادن خانه، شغل و آزادی) برای جلوگیری از انجام جرم و جنایت به شمار میرود. ترکیب این سه محرک، همان چیزی است که امنیت روانی جامعه را تأمین کرده و افراد را از کشیده شدن به سمت قتل، کلاهبرداری یا سرقت بازمیدارد.
محرکها و نتایج ناخواستهی آنها بر رفتار افراد
همگی ما از کودکی با محرکهایی که سعی در تغییر رفتار ما داشتند آشنا هستیم و این محرکها حتی در بزرگسالی نیز در زندگی ما وجود داشتهاند. در دوران مدرسه والدین ما بابت گرفتن نمرهای خوب یا انجام دادن تکالیفمان به ما جایزه میدادند و در دوران بزرگسالی یک شرکت برای کارکنانش بابت رسیدن به عدد خاصی در نمودار فروش سالیانه، پاداشهای مخصوصی ترتیب میدهد.
اما چیزی که باید بدانیم این است که تحت تأثیر قرار دادن رفتار فرد با استفاده از محرکها، ازآنچه که در ابتدا به نظر میرسد پیچیدهتر است. محرکها معمولاً در محیطهایی جواب میدهند که تغییرات کوچکاند ولی تأثیرات بزرگی به همراه خود دارند و در شرایطی که با استفاده از یک محرک به دنبال تغییرات آنی باشید، شاید به نتیجهی دلخواه نرسید.
تحقیقاتی در شهر “حیفا” واقع در اسرائیل توسط تیمی از اقتصاددانان انجامشده که در آن سعی کردند تعداد والدینی که در برداشتن فرزندانشان از مهدکودک تأخیر میکردند را کاهش دهند. راهحل اولیهی آنها برای انجام این کار، گذاشتن جریمههای سه دلاری بود. کمی که گذشت، تعداد والدینی که دیر به دنبال فرزندشان میآمدند، دو برابر شد! اما چطور ممکن است چنین تحقیقی نتیجهی عکس به همراه داشته باشد؟
نکتهی اول، پایین بودن مقدار جریمه بود؛ به والدین این باور داده شد که دیر کردنشان، آنچنان هم مشکل بزرگی نیست. اما نکتهی اصلی این بود که عذاب وجدان والدین هنگام تأخیر که یک مانع اخلاقی بود، بهراحتی به یک مانع اقتصادی تبدیل شد. والدین دیگر به سادگی عذاب وجدان خود را با پرداخت چند دلار ناچیز میخریدند و هیچ نگرانی بابت دیر کردن نداشتند.
تأثیرات منفی این تحقیقات بهقدری عمیق بود که حتی پس از برداشته شدن جریمهی سه دلاری هم تعداد والدین تأخیری کاهش نیافت و بهاندازهی سابق باقی ماند. به همین خاطر است که بالاتر گفتیم سعی در تغییر رفتار افراد با استفاده از یک محرک آنهم در حضور محرکهای دیگر، میتواند بسیار پیچیده باشد و محرک جدید هرچقدر هم که با نیت مثبتی ارائه شود، میتواند جایگزین و حذفکنندهی محرکهای مثبت و بنیادی سابق شود.
هر محرک مختص به شرایط و محیطی خاص است.
آیا تابهحال به بانک دستبرد زدهاید؟ ازآنجاییکه سه گروه محرک بازدارنده (مجازاتهای اقتصادی، اصول اخلاقی و جایگاه اجتماعی) همیشه در انجام جرم و … جلوی افراد را میگیرند، احتمالاً نه! پس چرا با وجود این سه گروه محرک بازدارنده، هنوز هم افرادی هستند که دست به سرقت از بانک میزنند؟
جواب این سؤال ساده است: افراد مختلف، واکنشهای مختلفی به این محرکها دارند. اگر یک محرک را مقابل سه فرد قرار دهیم، ممکن است سه واکنش و برداشت متفاوت از آن محرک یکسان در شرایط مختلف داشته باشیم.
در این بخش به بررسی اطلاعاتی میپردازیم که “پُل فِلدمِن”، مسئول تأمین پیراشکیهای اتاق غذاخوری ادارات، آن را جمعآوری کرده است. او جعبهی پیراشکیها را بدون نظارت در کنار جعبهی مخصوص پرداخت پول قرار داده تا هر فرد پس از برداشتن خوراکیای که میخواهد، هزینهی آن را بپردازد و پولش را داخل جعبه قرار دهد. تمام کارمندان، با محرک اخلاقی و نیت درستکار بودن، هرروز هزینهی پیراشکیها را داخل جعبه قرار میدادند اما نکتهی جالب این بود که در ادارات و شرایط مختلف، تعداد افراد درستکار متغیر بود.
عامل کلیدی در مقدار درستکاری افراد، در خلقوخوی آنان خلاصه میشد که همزمان از چند عامل دیگر تأثیر میگرفت:
آبوهوا: آبوهوا نقش مهمی در مقدار درستکاری افراد و پرداخت هزینهی پیراشکیها داشت. کارمندان بیشتری در فصول و هوای گرمتر، هزینهی پیراشکیها را پرداخت میکردند و هرچقدر که به فصلهای سرد نزدیکتر میشدیم، تعداد افرادی که بابت برداشتن پیراشکی، داخل جعبه پول میگذاشتند، کاهش پیدا میکرد. این موضوع راجع به مناسبتهای مختلف هم صدق میکرد. برای مثال تعداد پرداختی کارمندان در دوران پر استرس نزدیک به تعطیلات کریسمس کاهش میافت و از طرف دیگر، هرچقدر به زمانهای آرامتر و دیگر تعطیلات نزدیک میشدیم، این نرخ بالا میرفت.
روحیات اداره: ادارهای که بهطورمعمول کارمندانش روحیات شادتری نسبت به دیگر ادارات داشت، داری نرخ پرداخت بالاتری هم بود. از اهمیت روحیات اداره و کارمندان، میتوان به افزایش حقوق کارمندان توسط کارفرماها پس از حادثهی 11 سپتامبر اشاره کرد.
در این قسمت سعی کردیم به شما نشان دهیم محرکهایی که برای برخی افراد در یک سری شرایط کارسازند، ممکن است برای افراد دیگر در شرایط مختلف، جوابگو نباشند و مقدار تاثیرگذاری این محرکها به طیفی از تغییرات شخصی، جمعی و یا حتی جهانی بستگی دارد.
سوءاستفادهی متخصصان از برتری خود نسبت به مردم عادی برای سود بیشتر
ما هر چند وقت یکبار به کمک، نظرات و پیشنهادهای کارشناسان در زمینههای مختلف احتیاج پیدا میکنیم. این کمکها ممکن است در زمینهی تعمیر یک وسیله، فروش ملک و یا درگیری با مشکل قضایی باشد. در این سناریو، به اطلاعات یک فرد متخصص تکیه میکنید که شما را در راه ناآشنایی که در پیش دارید، همراهی میکند.
تفاوت فرد کارشناس با بقیهی افراد، اطلاعات انبوهی است که در زمینهای خاص دارد. در شرایطی که متخصصان بابت تخصص خود دستمزد دریافت میکنند، ممکن است از همان برتری اطلاعاتیشان برای گرفتن سود بیشتر استفاده کنند. برای مثال، تجارت املاک را در نظر بگیرید.
فروختن خانه برای بسیاری از افراد، بزرگترین معاملهی زندگیشان محسوب میشود که قطعاً دشواریهای خاص خودش را به همراه دارد. به همین خاطر است که شما به مشاور املاک خود که تمام اطلاعات لازم را میداند اعتماد میکنید. این مشاور املاک ارزش خانهها را میداند؛ به نرخ فعلی بازار آگاه است و سعی میکند برای بالا بردن کمیسیون دریافتی خود از شما، خانهتان را با بهترین و بالاترین قیمت ممکن به فروش برساند. شما با داشتن چنین متخصصی در کنار خود، قطعاً احساس آرامش خواهید کرد.
با وجود آرامش خاطر، داشتن چنین طرز فکری سادهانگارانه است. با نگاهی وسیعتر به محرکهای حاکم در شرایط موجود، متوجه میشویم که با وجود وابسته بودن کمیسیون مشاور املاک به قیمت نهایی ملک، تفاوت آن در انتهای معامله بسیار ناچیز است. پس هدف ابتدایی مشاور املاک، سریع فروختن ملک شماست؛ نه فروش ملک با قیمت موردنظرتان.
همین مشاوران املاک هنگام فروش ملک خود، مدت بسیار طولانیتری را برای دریافت پیشنهاد مورد نظرشان صبر میکنند؛ پس زمانیکه مشاور املاک اصرار بر فروش ملک شما با اولین پیشنهاد دریافتی را دارد، او منافع خود را به منافع شما ترجیح داده و به دنبال سود بیشتری است.
متخصصان با استفاده از ترس و نگرانی مردم، سر آنها کلاه میگذارند.
ناشناختهها اغلب ترسناکاند. نگرانی و مضطرب بودن در معاملاتی که شما در آن اطلاعات و تجربهی کمی دارید عادی است. افراد آگاه و متخصص، اغلب از همین ترس و نگرانی شما برای سود بیشتر خود استفاده میکنند. برای مثال فروشندهی اتومبیل برای گرفتن سود بیشتر، نظر شما را از خرید خودروی ارزانتر برگردانده و شما را به خرید نسخهی جدیدتر و گرانتر متقاعد میکند. مشاور املاکی که به شما میگوید این خانهی رؤیاهای تو است و اگر آن را از دست بدهی دیگر چنین خانهای پیدا نخواهی کرد. کارگزار بورسی که از ارزش سهامش میگوید و به شما این باور را میدهد که اگر این سهام را نخرید، سود بسیار بزرگی را از دست میدهید و تا آخر عمر با حسرت زندگی خواهید کرد.
ترس، قدرت تصمیمگیری منطقی ما را مختل میکند و باعث میشود تصمیمهایی بگیریم که در حالت عادی آنها را انتخاب نمیکردیم. افراد حرفهای و متخصص نیز از همین ترس برای سوءاستفاده از شما بهره میبرند. در موقعیتهای رودررو نیز ترسهای اجتماعی باعث تشدید این مشکل میشوند و یک فرد متخصص بهراحتی ترس، نگرانی و اضطراب را در چهرهی شما تشخیص میدهد.
تصور کنید یکی از عزیزانتان را از دست دادهاید و مشغول آمادهسازی مراسم خاکسپاری او هستید. دراینبین، نگران هستید که این مراسم به بهترین نحو ممکن انجام شود و همین اضطراب شما در بینقص بودن مراسم، به مسئول برگزاری مراسم تشییع این فرصت را میدهد که با ارائهی سرویسها و گزینههای گرانتر، پول بیشتری از شما بگیرد.
در شرایطی که یک فرد متخصص سعی دارد از دستپاچگی شما استفاده کند، هوشیار باشید؛ بهخصوص زمانهایی که از شما میخواهند فوراً تصمیم بگیرید. بهترین حرکت ممکن در اینگونه شرایط، پیاده کردن استراتژیهایی است که برای شما فرصت میخرند تا بتوانید در آرامش و با فکر، انتخابهایتان را انجام دهید. مشورت گرفتن از دوستان یا نزدیکانتان نیز میتواند راه خوبی برای کمک به شما در تصمیمگیری باشد. همچنین شما پیش از انجام هر نوع معاملهای میتوانید از قبل دربارهی آن تحقیق کنید.
اینترنت نقش بزرگی در کمک به افزایش اطلاعات عموم مردم داشته است.
در سال ۱۹۹۰، نرخ بیمهی عمر بهشدت کاهش یافت. این در حالی بود که نه مدلهای دیگری از بیمه وجود داشتند و نه تغییر بزرگی در شرکتهای بیمه به وجود آمده بود! پس دلیل این کاهش قیمت چه بود؟ جواب ساده است: توسعهی اینترنت.
افراد بسیاری به کمک اینترنت و با فشار دادن چند دکمه توانستند نرخ بیمهی عمر چندین شرکت را با یکدیگر مقایسه کنند و ارزانترین گزینه را انتخاب کنند اما در سالهای قبل از آن، انجام چنین کاری به صورت فیزیکی بسیار سخت و وقتگیر محسوب میشد. ازآنجاییکه سیاستها و شرایط اکثر شرکتهای بیمه از پایه یکسان بود، شرکتهایی که خدمات گرانتری ارائه میدادند مجبور شدند قیمتهای خود را کاهش دهند و همین باعث افت کلی نرخ بیمهی عمر شد.
مثال بالا اهمیت اینترنت در اطلاعرسانی و پخش اطلاعات میان مردم را نشان میدهد و امروزه اینترنت بهسرعت درحال توسعهی دادهها و پخش آنان میباشد. مصرفکنندگان و خریداران حالا بهراحتی و بسیار سریع میتوانند از قیمتهای محصولی که میخواهند خریداری کنند آگاه شوند و قبل از اینکه به سراغ فرد متخصص برای نهایی کردن معامله بروند، اطلاعات کافی را برای حفاظت از سرمایهی خود داشته باشند. همین موضوع به مقدار چشمگیری، برتری اطلاعاتی فرد متخصص نسبت به مصرفکننده را از بین برد و شرایط سوءاستفاده و سودگیری از مشتری را بهطور کل متحول کرد.
به همین خاطر است که به شما توصیه میکنیم مثلاً پیش از خرید خانه، در وبسایتهای مختلف ابتدا قیمت املاک را با یکدیگر مقایسه کنید؛ خانههای نزدیک به بودجهی خود را بررسی کنید و سپس اطلاعاتی که خودتان کسب کردهاید را با گفتههای مشاور املاکتان در یک ترازو قرار دهید تا صحت آن مشخص شود.
ندادن اطلاعات کامل باعث بدبینی مشتریان میشود.
هنگامیکه فروشندگان مقداری از اطلاعات را جا میگذارند و آن را نمیگویند، مشتریان اغلب بدترین حدس و گمان را پیدا میکنند. یکی از مشکلات فرهنگی این است که عدم تقارن اطلاعات (چه درست یا غلط) تأثیرات بسزایی در بحث معاملات دارد.
بهعنوانمثال، در آمریکا همه میدانند هنگامیکه ماشین جدیدی خریداری میشود، بلافاصله بهاندازهی یکچهارم ارزش خود را از دست میدهد. کسی که دیروز 20000 دلار برای آن ماشین پرداخت کرده بود امروز 15000 دلار بابت فروش آن دریافت میکند. دلیل اصلی این افت ناگهانی چیست؟
دلیل آن در عدم تقارن اطلاعاتی است. خریدار نمیداند دلیل اصلی فروشنده برای فروش ماشین خود چیست؛ بنابراین منطقاً فرض میکند که ماشینی که میخواهد بفروشد، حتماً مشکلی دارد. حتی اگر اینطور نباشد، خریدار فرض میکند که فروشنده اطلاعاتی دارد که فاش نمیکند و خود خریدار، این شکاف اطلاعاتی را با فرایض خود پر میکند و به همین دلیل، فروشنده به دلیل عدم تقارن اطلاعاتی ضرر میکند.
مطالعه بر روی سایتهای دوستیابی آنلاین نمونهی دیگری از این اثر را نشان میدهد. نتایج نشان میدهد حذف عکس خود، تمام علاقه و پیشنهادات احتمالی را از بین میبرد؛ چون وقتی دیگران میبینند که او این کار را انجام داده است، بدترین فکر را میکنند.
پس نکتهی اصلی این است که علاوه بر اطلاعات دریافتی در معاملات یا برخوردها، به اطلاعاتی که دیگران از شما انتظار دارند در اختیار آنها قرار دهید نیز توجه داشته باشید.
ارزیابیهای نادرست افراد دربارهی خطرات بزرگ و غیرقابل کنترل
ما هنگام ارزیابی خطرهای موجود در هر کار، غیرمنطقیتر از تصوراتمان هستیم. یکی از مواردی که باعث میشود ارزیابی نسبتاً نادرستی به خطرات موجود داشته باشیم، بدبینی نسبت به اتفاق افتادن حوادث ناگوار است که بسیار از آن میترسیم. درحالیکه احتمال اتفاق افتادن آنها بسیار پایین است؛ مانند تیراندازی، سقوط هواپیما و حملات تروریستی که هر سه پوشش رسانهای بسیار زیادی دارند.
برای مثال از خود بپرسید: در کدام شرایط خیالتان راحتتر است؟ ماندن کودکتان در خانهی دوستی که در خانهاش اسلحه دارد یا در خانهی دوستی که در حیاطش استخر دارد؟ تصور تیر خوردن کودک بسیار ترسناک و دلهرهآور است. درحالیکه استخر چنین حسی به ما نمیدهد اما احتمال غرق شدن یک کودک در استخر، بسیار بالاتر از تیر خوردن او میباشد.
مورد دیگری که در صحت ارزیابی ما از شرایط و خطرات، تأثیرگذار است، حس تحت کنترل داشتن اوضاع میباشد. پس میتوانید تصور کنید که چرا افراد هنگام سفر با هواپیما، ترس بیشتری نسبت به سفر با ماشین و هنگامیکه خودشان پشت فرمان باشند، دارند. درصورتیکه احتمال تصادف و حوادث منجر به مرگ در هر دو شرایط یکسان است.
پس، از تأثیرگذاری تعصبات فکری خود در اینگونه ارزیابیها جلوگیری کنید و همیشه به دنبال اطلاعات و حقایق دقیق برای داشتن یک ارزیابی درست و صحیح داشته باشید.
همزمان شدن دو پدیده، باعث تأثیر اولی بر دومی نیست.
ایالت “واشنگتن” با وجود داشتن جمعیتی مشابه به شهر “دِنوِر”، سه برابر، نیروی پلیس و هشت برابر، پروندهی قتل دارد. آیا فکر میکنید تعداد بیشتر نیروهای پلیس باعث افزایش تعداد قتلها شده است؟
اگر بخواهیم این موضوع را بهصورت سادهتری بیان کنیم، هنگام مشاهدهی افزایش همزمان متغیر الف و ب، تصور ما این است که افزایش متغیر الف باعث افزایش متغیر ب شده است. ما انسانها در چنین سناریوهایی، رابطهی همبستگی را به رابطهی علت و معلولی اشتباه میگیریم.
مثالی دیگر را میتوان در ارتباط پول و سیاست بیان کرد. اکثر افراد باور دارند پول عامل مهمی در نتیجهی انتخابات است. در واقع آمار و ارقام نشان میدهند کاندیداهایی که کمپینهای تبلیغاتی بزرگتری داشتهاند، پیروز انتخابات بودهاند. آیا واقعاً این موضوع درست است؟
حقیقت ماجرا این است: افرادی که در این دسته انتخابات شرکت میکنند، بسیار عملگرا هستند. آنها یا سعی میکنند پیروز انتخابات شوند و یا از کاندیدی که فکر میکنند مدعی اصلی پیروزی است، حمایت کنند. پس کاندیدی که تحت حمایت او نیست، ارزش اینهمه تلاش و هزینه را ندارد. به همین خاطر است که کاندیداهای موفقتر، کمپینهای تبلیغاتی و حامیان بزرگتری دارند.
بنا بر تحقیقات انجامشده بر روی کاندیداهای موفق با سابقهی پیروزی در انتخابات، مشخص شده که مقدار هزینه، مساوی با عملکرد بهتر در انتخابات نیست؛ در واقع اگر کاندید موفق حتی 50% از هزینههای خود را در کمپینهای تبلیغاتی کنار بگذارد، نهایتاً یک درصد رأی کمتری کسب کند و بالعکس؛ کاندید از پیش بازنده هر چقدر هم که دست به دامن هزینههای گزاف شود، بهترین عملکرد او نهایتاً با افزایش یک درصدی تعداد رأیهایش رو به رو خواهد شد و هنوز هم بازندهی انتخابات است.
اهمیت توجه به زوایای پنهان یک موضوع در نتیجهگیری
ما علاوه بر سریع نتیجه گرفتن در مورد علیت بین دو رویداد، تمایل داریم آن علیت را در ساده و در دسترسترین چیزها بیابیم و اغلب علل دورتر و غیرمستقیمتر را نادیده بگیریم.
در پایان سال 1989 در ایالاتمتحده، میزان جرم و جنایت سر به فلک میکشید. جرائم خشونتآمیز نسبت به 15 سال گذشته 80 درصد افزایش یافته بود و کارشناسان پیشبینی میکردند که وضعیت بدتر خواهد شد. بنابراین زمانی که آمار جرم و جنایت بهطور ناگهانی و چشمگیری در اوایل دههی 1990 کاهش یافت، همه غافلگیر شدند.
اکنون همان کارشناسان برای توضیح این علت عجله کردند. دلایل پیشنهادی شامل بهبود اقتصاد، کنترل شدیدتر اسلحه، افزایش تعداد پلیس و افزایش رسیدگی به زندانها بود. با وجود محتمل بودن دلایل گفتهشده، مشخص شد که همهی آنها بر روی هم تأثیر بسیار کوچکی در افت میزان جرم و جنایت داشتند و دلیل اصلی این آفت بزرگ چیزی بود که حتی میان دیگر احتمالات نیز بیان نشده بود: سقط جنین.
دو علتی که جوانان، تحت تأثیر آنها به سمت و سوی خلاف کشیده میشدند، اول بزرگ شدن تک والدی و دوم بزرگ شدن در فقر بود. پس زمانی که حکم تاریخی دیوان عالی فدرال ایالات متحده آمریکا یعنی “رو در مقابل وِید”، در سال 1973، سقط جنین را در سراسر ایالاتمتحده قانونی کرد، زنان امکان سقط جنین پیدا کردند و این امر تعداد مجرمان احتمالی را که در سال 1989 یا بعد از آن به سن 16 سالگی میرسیدند را کاهش داد و در پایین آوردن میزان جرم و جنایت کمک چشمگیری کرد.
درسی که در اینجا وجود دارد این است که باید مراقب علتهای بسیار آشکار و واضح باشید؛ چون میتوانند بسیار فریبنده باشند. هنگام بررسی علت پدیدهها، ما اغلب تنها به سراغ موارد واضح میرویم و به آنهایی که جنبهی نهان دارند بیتوجه هستیم.
پیام کلی کتاب اقتصاد، ناهنجاری های پنهان اجتماعی
زندگی ما مملو از تصمیمات و برخوردهای ساده است؛ از تربیت فرزندان گرفته تا فروش ملک. کتاب «اقتصاد، ناهنجاریهای پنهان اجتماعی» یا فریکونومیکس با به چالش کشیدن باورهای عمومی و آزمودن تأثیرات محرکهای موجود در جهان، به قلب این تصمیمات و برخوردها میرود و دست مجموعهای از عاملهای غیرمنطقی تأثیرگذار در زندگیهایمان را برملا میکند تا با فهم این جنبههای پنهان بتوانیم با آنها مقابله کنیم.
بسیار عالی و با محتوای رفرنس دانشگاهی و قابل تامل
بسیار خوب..