همه چیز در مورد
بتمن
“وقتی یک پسربچه بود پدر مادرش جلوی چشمش با شلیک تفنگ کشته شدند؛ او به تنهای در عمارت بزرگ، با خاطراتی که پدر مادرش داشت، بزرگ شد. او خانوادهاش را دوست داشت و به خاطر این اتفاق ناگوار، او باید تبدیل به یک قاتل میشد. به خاطر خشمی که در وجودش به خاطر از دست دادن خانوادهاش ایجادشده بود، باید دنیا را نابود میکرد؛ هنوز هم این درد و سوگواری را با خود دارد. اما این درد و خشم را به امید تبدیل کرد.”
سوپرمن
دایرةالمعارف مصوّر و اورجینال DC
- کاری از انتشارات DK در انگلستان و شرکت DC در ایالات متّحدهی آمریکا
- با بیش از 1200 اَبَرقهرمان و اَبَرتبهکار دنیای DC
- دنیای DC در یک دایرةالمعارف بزرگ، قطور و سنگین!
- راهنمای تمام شخصیتهای دنیای DC، از بهترین و باهوشترین شخصیتها گرفته تا فاسدترین و بدنام ترین آنها
بَتمن (Batman) ابرقهرمان و محافظ شهر گاتهام، فردی عذاب کشیده، هولناک که با لباس خفاش (Bat) به مبارزه علیه خباثت میپردازد و عامل رعب وحشت در دل خلافکاران است. در زندگی عادی همه او را به نام بروس وِین (Bruce Wayne) ، فردی ثروتمند، صاحب شرکت بزرگ تجاری وین، مردی مرفه میشناسند. و همچنین هیچ قدرت خارقالعادهای ندارد. بتمن یکی از باهوشترین و قویترین مبارزان روی زمین است. آمادگی جسمانی، نبوغش در فناوری و فکر استراتژی او، باعث تبدیلشدنش به یک حریف بسیار خطرناک میشود. همچنین یکی از بنیانگذاران لیگ عدالت (Justice League) است.
مشخصات بتمن
اولین حضور | شماره 27 از جلد 1 Detective Comics در ماه مِی سال 1939 |
نام واقعی | بروس توماس وِین Bruce Wayne |
نام مستعار اصلی | بتمن Batman |
محل فعالیت | شهرگاتهام، غار بتمن، عمارت وین، تالار عدالت، ماهواره فضایی لیگ عدالت |
شخصیت | مثبت |
هویت | مخفی |
ملیت | آمریکا |
وضعیت تاهل | مجرد |
جنسیت | مرد |
اشتغال | سابقاً شورشی مبارز علیه جرم جنایت، تاجر |
قد | 1 متر و 87 سانتی متر |
وزن | 95 کیلوگرم |
رنگ چشم | آبی |
رنگ مو | سیاه |
دیگر نام های مستعار | جک شاو (Jack Shaw)، مچز مالونه، دکتر فِیت |
عضویت در | خانواده بتمن، محفل کارگاهان، عضو سابق اوتسایدِرز، سازمان بین المللی بتمن، لیگ عدالت، لیگ عدالت جهان بین الملل، لیگ عدالت آمریکا، شوالیههای گاتهام، لیگ عدالت: تیم بی نظمی، شرکت صنایع وین. |
سازندگان | بیلی فینگر، باب کِین |
خویشاوندان بتمن
تصویر | نام | نسبت |
---|---|---|
اَلن وین | جدِ بروس وین | |
کاترین وَن دِرم وین | همسر اَلن وین | |
پَتریک وین | پدربزرگ بروس وین | |
کُنستانس وین | همسر پَتریک وین | |
توماس وین | پدر بروس وین | |
مارتا وین(کِین) | مادر بروس وین | |
رودریک کِین | پدربزرگ مادری بروس وین | |
فیلیپ کِین | دایی بروس وین | |
جیکوب کِین | دایی بروس وین | |
گَبریل کِین | خاله بروس وین | |
هِلِن وین | عمه بروس وین | |
توماس وین جونیور | برادر احتمالی بروس وین | |
کِیت کین | دختر دایی بروس وین | |
الیزابت کین | دختر دایی بروس وین | |
بِت کین | دختر دایی بروس وین | |
دِیمیِن وین | فرزند بروس وین | |
آلفرد پِنی ورف | قَیم قانونی بروس وین | |
دیک گرِیسون | فرزند خوانده بروس وین | |
جیسون تاد | فرزند خوانده بروس وین | |
تیم درِیک | فرزند خوانده بروس وین | |
کَسِندرا کین | این فامیلی با k نوشته نمیشود و ربطی به خانواده مادری بروس وین ندارد، فرزند خوانده بروس وِین | |
آقا واکس | کلون ساخته شده از بروس وِین |
همکاری 2 غولِ عرصهی هنر؛ انتشارات DK در انگلستان و کُمپانی DC در آمریکا!
- ساخت کشور انگلستان؛ نه چین و نه هیچ کشور دیگری! موقع خرید کتاب از هر فروشگاهی، حتماً به پشتِ جلدِ کتاب، بالای شابک نگاه کنید؛ به هیچ عنوان نباید عبارت “Printed in China” نوشته شده باشد. این عبارت به این معنی است که کتاب در کشور چین تولید شده است؛ نه انگلیس!
- بسته بندی و ارسال رایگان در کمتر از ۴ روز
- دایرةالمعارف اورجینال DC یعنی نتیجهی تلاش نویسندگان، طرّاحان، نقّاشان و مورّخان شرکت بزرگ DC
تاریخچه بتمن
دوران کودکی
بروس در خانوادهای ثروتمند به دنیا آمد. پدر او، دکتر توماس وین و مادرش مارتا، که جزو خانوادههای مطرح وِین (Wayne) و کِین (Kane) در گاتهام بودند. وقتی بروس 3 سال داشت، مادرش منتظر به دنیا آمدن فرزند دومی بود که نام اورا توماس وین جونیر بزارد. اگرچه، به خاطر اینکه او قصد داشت مدرسهای برای کودکان بیسرپرست در گاتهام بسازد، موردتوجه محفل جغد (court of owls) قرار گرفت. آنها یک تصادفی را برنامهریزی کردند که در طی آن مارتا و بروس جان سالم به دربردند؛ اما مارتا به خاطر تصادف مجبور شد زایمان زودرس انجام دهد و طی این زایمان بچه مارتا جان سالم به درنبرد.
بعدازاین حادثه ناگوار، خانواده بروس به مسافرت رفتند تا التیامی برای این غم باشد، اما در حین مسافرت، جارویس پِنی وُرف (Jarvis Pennyworth)، خدمتکار قدیمی خانواده وین، توسط یکی از قاتلان محفل جغد به قتل رسید. نامهای برای آلفرد (Alfred Pennyworth) پسر جارویس نوشتهشده بود و در آن بهطوری جدی به او هشدار دادهشده که از خانواده تحت نظر وین فاصله بگیرد؛ اما این نامه هیچوقت بهدست آلفرد نرسید. در آن زمان آلفرد یک بازیگر ناتر و قبلاً از آنهم یک افسر پزشک بود، به گاتهام برگشت و جای پدر خود را در عمارت وین بهعنوان خدمتکار پر کرد.
مدتی بعد، شهرت خاندان وین باعث سرکش شدن بروس شد، و شروع به فرار مخفیانه از مدرسه کرد تا بتواند زمانی را برای دیدن شهر گاتهام، جایی که او را افراد کمی میشناختند، صرف کند. زمانی که او 10 سال داشت، دریکی فرارهایش و گردش در شهر گاتهام با افسر جیم گُردون (officer Jim Gordon) و دستیارش دَن کاریگِن (Dan Corrigan) برخورد کرد؛ آنها بروس را سوار کردند تا او را به ایستگاه پلیس ببرند. در مسیر، بروس شاهد دادن یک کتشلوار، بهعنوان رشوه توسط یک خیاط، به جیم گردون شد؛ هر چند خود گردون نمیدانست که این کتشلوار بهعنوان رشوه به او دادهشده است. بااینحال بروس آن را بهعنوان شاخصی از شخصیت جیم به خاطر میآورد.
بعدازاینکه پدر مادر بروس به ایستگاه پلیس آمدند و بروس را تحویل گرفتند، خانواده وین تصمیم گرفتن برای دیدن نمایش زورو (Zorro) به تاتر مونارک (Monarch Theater) بروند. بعد تمام شدن نمایش و درراه بازگشت به خانه، زورگیری به نام جو چیل (Joe Chill) با اسلحه، جلو راه آنها ایستاد و قصد داشت از مادر پدر بروس زورگیری کند، اما اضطراب باعث شد که او به والدین بروس شلیک کنند و هم مارتا و هم توماس وین درجا کشته شدند.
خانواده وین، اجداد بروس وین، به قرن ها قبل برمی گردد و بسیاری از اعضای آن در تاریخ ایالات متحده نقش داشته اند.
یکی از خانواده های قدیمی متعلق به شهر گاتهام.کین ها در شهرستان کین ثروت خود را در سرزمین هایی در شمال شهر گاتهام یافتند. در اواخر قرن، ثروت آنها بیشتر شد وقتی که سرزمین آنها توسط پل یادبود رابرت اچ کین به شهر متصل شد که توسط کامرون کین به افتخار پسرش ساخته شده بود.
محفل جفد، یک جامعه باستانی است که برای قرن ها گاتهام را تحت کنترل داشته است.
جارویس پنی ورث پدر آلفرد پنی ورث و خدمتکار قدیمی خانواده وین بود. جارویس یکی از معدود افرادی بود که می دانست مارتا وین فرزند دومش را باردار بوده است.
آلفرد پنی ورث پیشخدمت مودب، مهربان و وفادار خانواده وین بود. پس از مرگ غم انگیز توماس و مارتا وین، به دست یک دزد مسلح، آلفرد به تربیت بروس، جوانی که بعداً به بتمن تبدیل شد، ادامه داد. او به بروس در نقش بتمن در جنگ بنظر بی پایانش با جنایت کمک کرد و در چندین موقعیت به عنوان یک پدربرای او و باقی خانواده بتمن نقش ایقا کرد.
جیمز ورثینگتون “جیم” گوردون قبل از اینکه برای مدت کوتاهی توسط هاروی بولاک جایگزین شود، کمیسر اداره پلیس شهر گاتهام بود و متحد بتمن است. او پدر باربارا گوردون و جیمز گوردون جونیور و همسر سابق باربارا آیلین است..
دن کوریگان یک افسر فاسد در اداره پلیس شهر گاتهام بود.
دوران کودکی پس از مرگ والدین
پسازاین حادثه ناگوار، بروس با تیغ اقدام به خودکشی کرد؛ بااینحال درست قبل از اینکه تیغ را بکشد، متوجه شد این خواسته والدین او نیست؛ این لحظه سرنوشتساز باعث شد که بروس تصمیم بگیرد باقی عمر خود را به جنگ با جرم و جنایت بپردازد.
بروس به دنبال پیدا کردن دلیل و منطقی پشت مرگ والدین خود میگشت. او این احتمال را در نظر گرفت که شاید محفل جغد مسئولین مرگ خانواده او هستند. اما بااینحال مدرکی برای اثبات این فرضیه پیدا نکرد.
کمی پس از مرگ والدین بروس، او بهشدت به تفنگهای اسباببازی و تصور اینکه با این اسلحهها قاتل پدر مادرش را بکشد، پیدا کرد. به خاطر این اشتیاقی که درون بروس شکلگرفته بود، آلفرد بروس را به مرکز توانبخشی آرکهام فرستاد، جایی که دست سرنوشت باعث شد او با هاروی دِنت (Harvey Dent) آشنا شود. بین آنها دوستی عمیقی شکل گرفت اما آنها از هویت یکدیگر تا چند سال آینده اطلاعی نداشتند.
در دوران نوجوانی، به دانشگاه گاتهام رفت و آنجا با جولی مدیسون ملاقات کرد، چیزی نگذشت که رابطه آنها به خاطر مشکلات روحی که سرمنشأ آنها مرگ پدر مادر بروس بودند بهپایان رسید. یک روز، استادی از او خواست تا به مسئلهای که مربوط به شلیک گلوله به سمت هدف بود، پاسخ دهد. این باعث شد که بروس با سوزاندن پاسخ در حیاط جلوی استاد به این سؤال پاسخ دهد.
در 13 سالگی، بروس شروع به درگیر شدن با زورگویان کلاسش کرد. آلفرد کمکم از این رفتار بروس که راهحل مشکلات را فقط با جنگیدن و دعوا میدید، خسته شده بود؛ و به بروس پیشنهاد داد بهجای استفاده از زور و بازوی خود، باسیاست و استفاده از ذهنش مشکلات را حل کند. او با برداشت از این حرف، در شوفاژ خانه آنها را حبس و مسموم کرد. تا اینکه مجبور شدند آکادمی را ترک کنند.
بروس به خاطر غم و اندوهی که داشت، متوجه شد نمیتواند آنگونه که هست از توانایی خود استفاده کند و فردی بیخانمان را استخدام کرد که مانند آلفرد برای او باشد تا مدارکی را برای مجوز پاک کردن حافظه خود، بهوسیله شوک الکتریکی، را بهدست آورد. در آخر او از تصمیم خود منصرف شد و تصمیم گرفت از این غم و اندوه بهعنوان انگیزه استفاده کند. در سن 18 سالگی، از رابطه صمیمانهاش با آرین مَکیلین (Erin McKillen)، دختر یکی از روسای مافیای ایرلندی، استفاده کرد تا جو چیل را پیدا کند. و فهمید که جو چیل فقط هدفش گرفتن پول بوده و هیچ دلیل دیگری نداشته است. در سالهای آخر دوران تحصیلی خود، بروس در یک مسابقه زیرزمینی شرکت کرد و با دختری به نام دَنا ملاقات میکرد و بروس را متقاعد کرد که به نیروی پلیس ملحق نشود، چون این کار مناسب او نیست و مشوق بروس شد که در مورد این مسئله، بزرگتر فکر کند. بروس توسط دکتر هوگو اِسترینج (Doctor Hugo Strange) روانکاوی شد اما معلوم شد که هوگو یک شیاد است.
یک روانشانس شیاد که بعد ها به عنوان یکی از دشمنان اصلی بتمن فعالیت میکند و با استفاده از اجسادی که از مرگ بازگردانده، به نام مانستر من(monster men)، بتمن را به چالش میکشد.
سفر و آموزش
به خاطر غم از دست دادن خانوادهاش بروس تصمیم گرفته به یک تور جهانی برود. او ابتدا به پاریس رفت و آنجا به بهترین استاد شمشیرزنی دیدار کرد و زیر نظر او آموزش دید. بعد از دوهفته تمرین، میشد اینطور بیان کرد که به یک شمشیرزن تبدیل شد. کمی بعد، او با گِرِی شَدو (the Grey Shadow)، زنی سارق بالباس گربه که در فرانسه شهرت بسیاری داشت، برخورد کرد. بروس اجازه داد شدو وارد شود. پس از یک مکالمه و گفتوگو، بروس به نوچه او تبدیل شد. به خاطر پیشرفت حاصلشده از تمرینات خود، این دو توانستند از هوبرت گلونات (Hubert Glonet)، مدیرعامل شرکت نفتی سان رایز ایل (Sunrise Oil) دزدی کنند؛ آنها نمیدانست که هوبرت یک قاتل سریالی است که مردم پاریس او را به نام ” فَوندینگ (The Founding) میشناختند. علاقه بروس به شدو بیشتر شد و درنهایت با یک بوسه به اوج خود رسید؛ شدو نیز احساس مشترکی به بروس داشت، بااینحال به خاطر کم سن و سال بودن بروس، او را رد کرد. کمی بعد، آنها با تعقیبکنندهای به نام هِنری دوکارد (Henry Ducard) برخورد کردند که توسط آلفرد استخدامشده بود تا بروس را تعقیب کند.
این سه نفر برای کشتن فوندینگ باهم همکاری کردند و موفق شدند. اما درنتیجه این همکاری، هنری بستری شد؛ شدو همکاری خود را با بروس بهصورت مسالمتآمیز بهپایان رساند.
بروس بعدازاین قضیه، به سراغ هنری آمد تا از او هنر تعقیب و شکار تبهکاران را یاد بگیرد. هنری قبول کرد و بروس به دستیار او تبدیل شد. او همچنین حریف تمرینی پسر هنری، مُرگان (Morgan) شد. اما بروس بعدازاینکه فهمید هنری اغلب اهداف خود را میکشد، او را ترک کرد و این باعث شد تا هنری پسر خود را مأمور پیدا کردن او کند؛ اما بروس او را شکست داد و به دفتر هنری پرتاب کرد.
یکی از توقفهای بروس تبت بود که در آنجا از مبارزان شاعولین هنر رزمی و شمشیربازی را آموخت.
بروس در لاسوگاس تحت نظر جیو وانی زاتارا (Giovanni Zatara)، یادگیری قوانین اساسی جادو و شعبدهبازی درصحنه آغاز کرد. در این دوره بروس با دختر جیو وانی، زاتانا (Zatanna) بسیار رابطه نزدیکی ایجاد کرد. و این علاقه به بین آنها بیشتر شد. زاتانا برای جذب بروس، جادوی ارکین و واقعی را به بروس معرفی کرد. اگرچه، بعدازاین قضیه زاتانا نظرش در مورد این تصمیم تغییر کرد و تمام اطلاعات مربوط به جادوی ارکین را از خاطرات بروس پاک کرد.
پس از دو ماه جستوجو بروس سالن تمرین استاد کیریگی (Master Kirigi) را در بالا کوه پاکتو (Paektu) پیدا کرد. نگهبان با هول دادن بروس، اجازه ورود به او نمیداد بدون اینکه دلیل این کارش به زبان بیاورد. طی چند شب بعد، این روند با خشونت بیشتری تکرار شد تا اینکه درنهایت به او اجازه ورود داده شد. در حین آموزش زیر نظر کیریگی، او با یکی دیگر از شاگردان کیریگی آشنا شد، کسی که خود را آنتون (Anton) معرفی کرد. هردوی آنها علاقه مشترکی برای جنگیدن علیه تبهکاران داشتند اما با این تفاوت دلایل آنها برای انجام این کار متفاوت بود. آنتون بروس همراه با جک به مدت یک سال تحت نظر استاد کیریگی در کوه پاکتو آموزش دیدند.
مدت کوتاهی پس از ورود دانشآموزان تهاجمی که توسط یکی از حامیان کیریگی فرستادهشده بود، بروس آنجا را ترک کرد و درنتیجه امتناع وی از یادگیری تکنیک کشنده «نخل ارتعاشی»، آموزش خود را زیر نظر کیریگی ازنظر فنی ناقص گذاشت. در مسیر پایین کوه، بروس موردحمله این دانش آموزان جدید (قاتلان در حال آموزش) قرار گرفت. او بهتنهایی دلیرانه جنگید، اما چیزی به شکست او باقی نمانده بود؛ تا اینکه آنتون برای کمک به او آمد و باهم مهاجمین را شکست دادند و تصمیم گرفتن باهم تمرین کنند و در مسیر خود پیشرفت کنند.
در سن 19 سالگی، آنتون و بروس، از یک تبهکار برزیلی به نام دان میگِل (Don Miguel) یادگرفتن در شرایط بحرانی و سخت چگونه رانندگی کنند. در آن زمان، دان میگل متوجه شد سیم ترمز او بریدهشده است و او حدس میزد اینکاره همگروه خود باشد. بروس نقشهای را طراحی کرد که در حین آخرین درس خود دان میگل توسط پلیس دستگیر شود.
کمی بعدازآن، بروس و آنتون به خاطر جاسوسی از اداره امنیت ملی برای پیدا کردن اِیوِری اُوبلُنوسکی (Avery Oblonsky)، مأمور سابق سازمان اطلاعات شوری، دستگیر و زندانی شدند. در حین فرار از زندان، متوجه شدند نگهابنی که آنها را زندانی کرده بود همان اوبلنوسکی بوده و تمام این مدت تغییر قیافه داده بوده است. درنتیجه اوبلنوسکی موافقت کرد که به بروس و آنتون هنر تغییر قیافه را یاد دهد. در حین آموزش این هنر، هویت بروس وین برای آنتون آشکار شد.
پس از تعلیم زیر نظر اوبلونسکی، بروس و آنتون به شمال بریتیش کلمبیا (منطقهای واقع در کانادا) سفر کردند تا لوکا جانگو (Luka Jungo)، بهترین تیرانداز جهان که همچنین به نام ” تیرانداز سوئیسی” معروف بود، را پیدا کنند. در حین تمرین، لوکا آنها را مجبور کرد که قول بدهند هیچوقت از تفنگ علیه مردم استفاده نکنند. که با مخالفت آنتون، لوکا با آنتون درگیر شد و ادعا کرد که او یک قاتل است. درنتیجه این درگیری لوکا کشته شد؛ بروس و آنتون متوجه تفاوت عظیم بین انگیزهها خود آگاه شدند؛ آنتون باوجود داشتن فرصت برای کشتن بروس، از این کار امتناع کرد و درنتیجه تصمیم گرفتند راه خود را از هم جدا کنند.
بروس همچنین توسط یک استاد ناشناس در ژاپن به هنر مخفیکاری و استتار نیز تسلط پیدا کرد.
در سن 21 سالگی، بروس به کمک سرگئی الکاسندرو (Sergei Alexandrov)، مخترع معروف، در مورد زیر بم تکنولوژی مطالعه کرد.
در سن 22 سالگی به هیمالیا سفر کرد تا زیر نظر شیهان ماتسودا (Shihan Matsuda)، کسی که به او هنر شمشیرزنی با کاتانا رو یاد داده بود، تعلیم ببیند. بروس با میو (Mio)، دختر شمشیرساز، وارد رابطه عاشقانه شد. ماتسودا به او هشدار داد که از ایجاد رابطههای شخصی و قبول کردن وجه تاریک خود جلوگیری کند. اما همسر ماتسودا بروس به ادامه این رابطه تشویق کرد. به خاطر علاقه بروس به میا، او بهصورت ناخواسته باعث وارد شدن یک آدمکش به خانه ماتسودا شد. در ادامه این جریان، بروس متوجه شد که همسر ماتسودا میو را استخدام کرده بود تا او اغوا کند و ماتسودا را به قتل برساند. همسر ماتسودا و میو و خوده ماتسودا بهشدت مجروح شدند. ماتسودا قبل از لحظاتی قبل از مرگ، به بروس هشدار داد مرگ چیزی است که در به وجود آوردن یا تقویت رابطههای نزدیک شخصی انتظارش را میکشد.
در سن 24 سالگی، بروس در نروژ تعلیم دید؛ او به مدت 28 ساعت با حریف خود مبارزه کرد. و باگذشت هر ساعت از این تمرین با دیدن عزم بروس، ترسی به وجود مردان ملکه میانداخت. بروس مدتی را با مردم عشایری در صحرای نیجریه گذراند و تمرینات طاقتفرسایی را تحمل کرد. در این دوره بود که آلفرد قصد داشت با بروس ارتباط برقرار کند اما بروس به تلفن خود جواب نداد.
در طول سفر خود، بروس توسط دو استاد بزرگ هنرهای رزمی، چو چین لی (Chu Chin Li) و سونه تُمو (Tsunetomo)، در خاور دور تعلیم دید. همچنین یک بار به خاطر پرش آزاد از قله مرو پیک (Meru Peak) دستگیر شد. بروس توسط یکی از اعضای سابق جامعه عدالت آمریکا (Justice Society of America) ، تد گرنت (Ted Grant) آموزش دید.
در پایان سفرش، او دوباره برای یادگیری شعبده و جادو پیش زاتارا رفت. در حین یادگیری دوباره، زاتانا و بروس با شانتوز (Shantoz) برخورد کردند. در این برحه بود که راز جادو واقعی برای بروس آشکار شد اما این بار حافظه بروس را دستکاری نکردند؛ درنهایت بروس و زاتانا توانستند با استفاده از ضربه احساس و روحی بروس (از دست دادند والدینش) بهعنوان طعمه، شانتوز را شکست دهند. علیرغم این وسوسه، بروس تصمیم گرفت که جادوی واقعی را یاد نگیرد، زیرا مایل به پرداخت بهایی که برای روحش میشد، نداشت. در طول این مدت، بروس و زاتانا بهطور ناخواسته از طریق یک طلسم اشتباه به هم پیوند خوردند و چند دهه آینده را با جلسات منظم سپری کردند تا از هرجومرج مخفی ناشی از اشتباه خود جلوگیری کنند.
در طول آموزش بروس، او دائماً با مینه خُوآ خان (Minhkhoa Khan)، مردی که او آنتون را میشناخت، برخورد میکرد. بروس و آنتون، که خود را گُوست مِیکِر (Ghost-Maker)، رقیب یکدیگر شدند و در چند مورد به دلیل عقاید متفاوتشان در مورد کشتن جنایتکاران باهم جنگیدند. آنها درحالیکه به دنبال آموزش در دوبلین، متروپلیس، و مراکش بودند، در مسیر یکدیگر قرار گرفتند. در مراکش، خان مربی آنها اُواهبی (Ouahbi) را، ظاهراً برای دفاع از خود، مانند لوکا، کشت.
در ادامه سفر خود، به مکزیک رفت؛ در حین جنگیدن با چند جگوارز، مهاجمی با استفاده از سایکوبلین او را بیهوش کرد. در شانگهای، طناب او بهصورت مرموزانه ایی پاره شد ولی بروس به لطف اِسکای اِسپایدر (Skyspider)، یک کاوشگر خوش ذوق محلی که قبلاً راهنمای بروس بود، نجات پیدا کرد. بروس متوجه شد شخصی به نام مینه خوآ خان قبلاً زیر نظر اسکای اسپایدر تعلیمدیده است.
باوجوداین شواهد، خان مظنون اصلی اتفاقات اخیر به شمار میرفت. بااینحال، بروس به سفر خود ادامه داد و با دکتر دَنیل کاپچیو (Daniel Captio)، روانشناسی متخصص که توانایی تسلط کامل بر ذهن و بدنش را بهدست آورده بود، دیدار کرد. زمانی که بروس تحت نظر او بود، توانست کنترل بدن خود را یاد بگیرد؛ اما در کنترل احساسات خود عاجز بود. برای دکتر کاپچیو این مسئله جالب، و او با استفاده از چند عکس جعلی از مرگ افراد مهم در زندگی بروس، او را آزمایش کرد. در همین حین، مینه خوآ خان مجروح به عمارت کاپچیو آمد؛ بروس، خان را به حملاتی که در شانگهای و مکزیک به او شده بود متهم کرد. درحالیکه خان روحش از این اتفاقات خبر نداشت و از مرگ لوکا جانگو و استاد اوهوابی ابراز شرمندگی و ندامت کرد؛ خان ادعا کرد مانند به او چند بار حمله شده است و قصد داشته که به بروس در مورد این حملات هشدار دهد.
بروس روبه روی ورودی عمارت کاپچیو، هریس زوما را دید؛ قاتلی مشهور به نام مستعار استیل (The Still) که توسط رِی شال گول (Ra’s al Ghul) استخدامشده و فردی بود که بهصورت پیدرپی بروس و مینه خوآ را مورد هدف قرار داده بود. در کناره صخرهای، هنگامی هوا طوفانی شد، زوما و بروس باهم جنگیدند و در این موقعیت بود که بروس توانست توانایی کنترل احساسات خود را بهدست بیاورد و به همین خاطر توانست زوما را شکست دهد. زوما بیان کرد، دو نفر از افراد عزیزی که بروس عکس مرگشان را دیده بود هنوز زنده هستند و گفت رئیس او ری شال گول، آنها را به کریستال هیل در ابوظبی دعوت کرده است. سپس بروس با کاپچیو صحبت کرد و فهمید دیدن عکسها باعث به وجود آمدن خشم در او شده است. زمانی که مینه خوآ بهبود یافت. این دو باری دیگر همسفر شدند و جستوجو برای یافتن ری شال گول را شروع کردند. آنها درنهایت قلعه کریستالی ری شال گول را در قلب بیابان ربع الخالی پیدا کردند و پیشنهاد آموزش تحت نظر ری شال گول را پذیرفتند. در این دوره، او با دختر ری شال، تالیا گول، که در تمرین بروس و مینه خوآ به آنها کمک میکرد، آشنا شد. ری شال به این زوج گفت که قصد دارد جهان را با سرمنشأ”لازاروس“، که نام فرضی سازمانش نیز هست، تغییر دهد و قصد دارد “شهرهایی با چشمههای لازاروس” را با منشأ کاملاً پایدار بسازد.
در حین تمرین علیرغم مخالفت وین با قواعد سازمان لازاروس، گول اعتقاد داشت روزی بروس میتواند وارث حقیقی ایدئولوژی و سازمان او باشد.
در این مدت بین تالیا و بروس رابطه عاشقانه ایجاد، اما بیاعتمادی بروس به روش ها و اهداف پدر تالیا منجر به سرد شدن رابطه شد. در پایان آموزش، رَس حقیقت نیت خود را برای بروس و مینه خوآ فاش کرد و آنها را برای جانشینی هریس زوما بهعنوان نفر دوم، یعنی دست شیطان (the Demon’s Hand)، به دوئل واداشت. بروس مینه خوآ را شکست داد و رس هریس زوما، دست شیطان سابق، رحم کرد و زندگیش را بخشید و از او درخواست کرد که مینه خوا خان ناآگاه را از کریستال هیلز بگیرد. سپس از بروس خواست که مینه خوآ بیهوش را از کریستال هیل بیرون بی اندازد. او سپس بروس را بهعنوان قلب شیطان (Demon’s Heart) اعلام کرد، اگرچه بروس در سازمان برای مدت طولانی نماند. وقتی او متوجه شد که نقشههای رس شامل کشتار دستهجمعی است، مواد منفجره را در سرتاسر عمارت کریستال هیلز کار گذاشته و باعث فروریختن سازه شده است. دراین جریان، بروس با رس جنگید و درنبرد مغلوب شد. اما خوشبختانه، مینه خوآ به یاری اش آمد و بروس مجروح شده را از عمارت در حال فروپاشی خارج کرد. باوجوداین، راهشان از همدیگر جدا و سوگند یاد کردند که مینه خوآ هیچوقت وارد شهر گاتهام نشود و همینطور بروس وارد هیچ شهری که محل فعالیت مینه خوآ است، نشود. قبل از بازگشت به گاتهام، بروس آخرین توقف را در آرژانتین انجام داد. در حین حرکت برای سوارشدن به هواپیمای خود به گاتهام، خوآ آخرین تلاش خود را انجام داد تا بروس را متقاعد کند که از گاتهام دست بکشد و به او بپیوندد تا جنایت را در سراسر جهان متوقف کند. بروس نپذیرفت و آن دو موافقت کردند که به توافق قبلی خود ادامه دهند.
پس از هفت سال غیبت طولانی، بروس سرانجام در سن 25 سالگی به گاتهام بازگشت. برای پایان رسمی تمرینات، بروس به بالای برج وین صعود کرد و یک پرش آزاد از بالای آن انجام داد که منجر به ضربهمغزی، خراشیدگی پوست (به خاطر کشیده شدن رو زمین) و همچنین دررفتگی شانه و آرنج شد.
هنری دوکارد یک قاتل ماهر که در بسیاری از کشورها تحت تعقیب بود.
جیووانی “جان” زاتارا یک جادوگر و ابرقهرمان قدرتمند در اواسط تا اواخر قرن بیستم بود.
کیریگی استاد بسیاری از رزمیکاران معروف از جمله بتمن، بُرُنز تایگر و کیودای کِن است.
کوهی واقع در شمال کشور کره شمالی
سرگئی الکساندروف مخترع مشهور جهانی است که در رشته خود یک نابغه محسوب می شود.
انجمن عدالت آمریکا گروهی از ابرقهرمانان بودند که در ابتدا در طول جنگ جهانی دوم فعالیت داشتند تا زمانی که از جدول زمانی حذف شدند، اما بعداً به خط زمانی مناسب خود بازگردانده شدند. که اعضای اولیه شامل قهرمانانی مانند: سَندمَن (sandman)، اسپِکتِر (the specter)، فلَش (جیسون گریک یا همان فلش اول flash I)، هاوکمن (hawkman)، داکتر فیت (doctor fate)، عور من (hourman) و گرین لَنترن (Green lantern)
تدگرند شورشی مبارزی که یکی اعضای سابق جامعه عدالت امریکا بود و به نام وایلد کَت (Wildcat)شناخته میشد.
موجودی که هر 20 سال یک باراز جهنم فرار میکند تا از روح افرادی که ضربه احساسی داشتهاند تغذیه کند
داروی روانگردان که باعث توهم و بیهوشی میشود
ری شال گول بنیانگذار لیگ قاتلان است، سازمانی متشکل از جنگجویان مرگبار که او برای رسیدن به هدف خود یعنی خلاص کردن جهان از شر استفاده می کند. روش های خشونت آمیز لیگ او را به دشمن قسم خورده بتمن تبدیل کرده است. از طریق استفاده مداوم از چشمه لازاروس، ری شال توانسته است هزاران سال زندگی کند.
منظور از آن دو عزیز، پدر و مادر بروس بودند.
چشمهای که او چند هزار سال پیش در حین حفاری پیدا کرد و قدرتهای ماورایی مانند جوان کردن و حتی در برخی موارد زنده کردن مردگان را داشت. منشأ لازاروس به داستان زنده کردن مردهای توسط حضرت مسیح برمیگردد.
اصطلاحهایی مانند قلب شیطان، دست شیطان، سر شیطان، جایگاههای مختلفی است که ری شال برای افرادی که در لیگ قاتلان هستند تعریف کرده است. بنابراین لقبها، سر شیطان به خودِ ری شال اشاره دارد که معنی اسم خودش نیز همین است، دست شیطان اشاره به نفر اول و دست راست ری شال در لیگ قاتلان اشاره دارد و قلب شیطان مفهوم معاون ری شال را میرساند.
کتابی که انتشارات DK در کشور انگلستان با همکاری شرکت بزرگ DC در آمریکا چاپ کند، نمیتواند بیکیفیت باشد!
- شرکت انتشاراتی DK؛ بالاترین سطح تکنولوژی در طراحی و چاپ کتاب
- شرکت آمریکایی DC؛ اَبَرقهرمان دنیای کُمیک و کتابهای مصوّر
- این دایرةالمعارف با همکاری بیش از ۱۰۶۰ نفر از نویسندگان، طرّاحان، نقّاشان، تصویرگران، تاریخدانان و ناشران به چاپ رسیده است
سال های اولیه فعالیت به عنوان شوالیه تاریکی
قبل از بازسازی نیو 52 (New 52)، رویداد سال صفر (zero year)، بسیار طولانی بود؛ در نتیجه تغییرات در جدول زمانی شخصیت های دی سی، درگیری بتمن با ریدلر، و باند نقاب سرخ، به چند هفته کاهش یافت. تا رویداد هایی مانند بتمنی که میخندد و سال اول (year one)، در این دوره زمانی جا بیوفتد.
در سال 2013، دی سی کامیک تصمیم گرفت برخی از وقایع آثار و قهرمانان خود را بهنوعی تغییر دهد. پسازآن بهنوعی آثار قبل نیو 52 منسوخ حساب میشوند.
در دنیای دی سی، سالی که بروس وین تصمیم گرفت فعالیت خود را به عنوان یک قهرمان شورشی آغاز کند را سال صفر می نامند که کامیکی به همین نام نیز برای بتمن وجود دارد.
سال دوم فعالیت بتمن، در اصل شروع حقیقی فعالیت بروس بهعنوان بتمن را سال اول میگویند.
آغاز فعالیت بتمن
بروس بعد سفر خود و بازگشت به گاتهام، فقط هدف و مأموریت خود را در سر داشت و توجهی به میراث خاندان وین نداشت؛ درنتیجه او عمارت خانواده وین را رها کرد و به هتل براونستون (brownstone)، خیابان پارک رو (Park Row)، نقلمکان کرد؛ جایی که او فعالیت خودش را با تلاش برای نفوذ به باند نقاب سرخ (Red Hood Gang) بعد از 6 هفته را آغاز کرد. علیرغم تلاش بروس برای دور بودن از اجتماع و ارتباط با دیگران، دایی او، فیلیپ کِین (Red Hood Gang)، بروس را تحت نظر داشت و در غیاب او، کنترل شرکت و صنایع وین را بهدست آورده بود. فیلیپ فردی به نام ادوارد نیگما (Edward Nygma)، که در استراتژی استعداد منحصربهفردی داشت، را استخدام کرده بود و او توصیه کرد اگر بروس با اهداف و تمایلات آنها مخالف باشد، او را به قتل برساند.
فیلیپ از بازگشت بروس به رسانهها جلوگیری کرد. هنگامیکه بروس از بازگشت به شرکت، درحالیکه فیلیپ سلاح میفروخت، امتناع کرد، نیگما به فیلیپ توصیه کرد که بروس را بکشد. کمی بعد، باند نقاب سرخ با منفجر کردن هتل براونستون، بروس را بهشدت مجروح کردند؛ بروس تا عمارت وین خود را کشاند و آلفرد آنجا بود تا به کمک بروس بشتابد و زخمهای او را التیام بخشد.
درنتیجه این اتفاق بروس تصمیم میگیرد که ظاهری شبیه به خفاش را برای انجام فعالیتهای قهرمانانه خود بگیرد. در تغییرات نیو 52، این تصمیم و رویداد باکمی تغییرات باقی ماند.
دریکی از پرسه زنیهای شبانه، بروس خود را به شکل کهنه سربازی درآورده بود؛ در آن شب، بروس با سِلینا کایل (Selina Kyle) آشنا شد. در آن زمان، سلینا کایل بهعنوان یک روسپی فعالیت میکرد؛ بروس و سلینا باهم درگیر شدند و سلینا این درگیری را بهعنوان اولین دیدار خود با بروس وین تلقی میکند. اما به دلایل منطقی، بروس این ادعای سلینا را تکذیب میکند. در جریان این درگیری، بروس بهشدت زخمی میشود و دوباره آلفرد زخمهای او را میبندد و از او مراقبت میکند؛ بعدازاین شب، بروس تصمیم میگیرد فعالیت خود بالباسی شبیه به خفاش انجام دهد و این طرح را با آلفرد در میان میگذارد. آلفرد با این مسئله مخالف بود. اما با اصرار مکررانِ بروس، آنها درنهایت لباس را بعد از چند روز ساختند و در روز شنبه همان هفته بروس فعالیت خود را بانام بتمن آغاز و توجه بسیاری از خبرنگاران را به خود جلب کرد. روز بعد خبرنگاران در صفحه اول روزنامه آرکهام پوست (the Arkham Post)، هر اطلاعاتی در خصوص این شورشی مبارز را شرح دادند.
کمی بعد، دیوید لَمبرت، سرمایهداری که در صنعت فعالیت اقتصادی داشت، به قتل رسید و بروس به تحقیق در مورد قتل او پرداخت. این اولین فعالیت واقعی او در نقش بتمن خواهد بود؛ بروس بعدها از این پرونده بانام اتحاد شیمایی یاد میکند.
بروس باخبر بازگشت خود بهصورت علنی بهعنوان یک مزیت استفاده کرد. او کنفرانسی را خارج از شرکت فراوردههای شیمیایی ایس (Ace Chemical Processing Plant)، ترتیب داد و نقشه باند نقاب سرخ را در معرض عموم بیان کرد. باند نقاب سرخ قصد داشت که این کنفرانس را متوقف کند و بروس از تاریکی فضای برای استفاده از لباس بتمن استفاده کرد. در جریان اخاذی کردن فیلیپ کین، دایی بروس، او بهاجبار به عضویت باند نقاب سرخ درآمد و به خاطر شکستش در کشتن بتمن، به قتل رسید. بروس در حین مبارزهاش با نقاب سرخ او را بهصورت اتفاقی، با ضربهای به داخل خمرهی مواد شیمایی پرتاب کرد و اینطور به نظرمی آمد میآمد که درنتیجه این اتفاق، مرده باشد.
باندی که بخاطر نقاب سرخ شان در حین انجام جرم جنایت معروف بودند و توسط فردی به همین نام (نقاب سرخ) رهبری میشدند.
دایی بروس وین که در غیاب بروس شرکت وین را اداره میکرد.
فردی که کمی بعد یکی از بزرگترین دشمنان بتمن تبدیل میشود.
سلینا کایل زن گربهای است، دزدی خبره در شهر گاتهام که بارها با بتمن برخورد کرده است. او که تا حد زیادی روش های شرورانه خود را پشت سر گذاشته است، اکنون به عضوی از خانواده بتمن فعالیت می کند.
سال صفر
بعدازآن، نیگما بازگشت و با استفاده از یک بمب ای ام پی (EMP)، شهر را در تاریکی فروبرد. کمیسر لوب (Commissioner Loeb) اعلام کرد که بتمن یک مجرم شورشی است. در این حین، بروس تحقیقات خود را خصوص سری قتلهای زنجیرهای که به نظر میرسید کار یکی از کارمندان ناراضی وِین تِک (wayne tech) باشد، آغاز کرده و مشغول ساخت اختلالگر برای جلوگیری از دیگر حملات الکترومغناطیسی بود. ماجرای دکتر کارل هِلفِرن (Karl Helfern) آنقدر چالشبرانگیز بود که بتمن را وادار به همکاری با جیم گوردون کرد. درنتیجه همکاری، این دو، فهمیدند هلفرن زیردست ریدلِر (Riddler) است و نقشه بتمن و جیم گوردن برای متوقف کردن آنها شکست خورد. اختلالگر بهگونهای از بین رفت که وقتی برق دوباره برقرار شد، ریدلر کنترل کامل شبکه برق را به سرقت برد و آن را خاموش کرد.
در ماههای بعد، شهر به ویرانهای تبدیل شد و ریدلر شبانه شهروندان را با معمایی به چالش میکشید و آنها باید بهترین تصمیم را انجام میداند تا بتوانند دوباره به تمدن و شهر بازگردند. بتمن، جیم گوردون و لوسیُس فاکس (Lucius Fox)، باهم متحدشدن تا با ردیابی سیگنالهای ریدلر در حین چالشهای شبانه، مکان دقیق او را پیدا کنند. این نقشه شکست خورد، اما بتمن موفق شد ریدلر را در مکانی که برای اولین بار همدیگر را ملاقات کرده بودند، پیدا کند، و او را درنبرد عقلانی به بهترین نحو، در بازیابی قدرت و نجات شهر از یک حمله هوایی اجتنابناپذیر شکست داد. پسازآن، بروس و لوسیوس شروع به بازسازی وین اینترپرایز کردند.
در خط زمانی نیو 52، جیم گوردون بلافاصله به سمت کمیسر ارتقا یافت. بااینحال، پس از تغییراتی، جیم گوردون تا اواخر اولین فعالیت جوکر کاپیتان باقی میماند.
موقعی که شهر، پس از حمله ریدلر، در حال بازسازی بود، بتمن با دشمنی جدید به نام دِریل گوتیرز ( Daryl Gutierrez)، مستر بُلوم اول (Mister Bloom)، مواجه شد و کمی بعد مورد هدف خانواده مافیایی فالکن (the Falcone Crime Family) قرار گرفت.
نوعی بمب الکترومغناطیسی که باعث ازکارافتادن وسایل برقی و قطع شدن جریان برق میشود.
گیلین بی لوب، کمیسر فاسدی که برای نقاب سیاه (یکی از افراد کلهگنده در قاچاق اسلحه و مواد مخدر در گتهام) کار میکند.
کارل هلفرن که بانام داکتر دِف ((doctor deathنیز شناخته میشود، ازجمله اولین دشمنان بتمن در آغاز فعالیت وی بود. او با استفاده از ترکیبی برای رشد استخوان، خود را به یک موجود قدرتمند تبدیل کرده بود؛ او قصد داشت با همکاری با ریدلر از مردم به کمک استخوانهایشان محافظت و گاتهام تصاحب کند.
همان ادوارد نیگما، استراژیستی که در انجام جرم جنایت، معما های خود را گنجاند و دشمن محاقظ شهر گاتهام ینی بتمن است.
لوسیوس فاکس، مدیر عامل شرکت صنایع وین و دوست و متحد قابل اعتماد بروس وین است.
فردی که قابلیت زنده ماند پس از جراحات سنگین مثل شلیک به سر را دارد.
خانواده جنایتکار فالکون که به نام امپراتوری روم نیز بخاطر رهبر سابق آنها ،کارمین فالکون “رومی”، شناخته می شود، یکی خانواده اصلی مافیا در شهر گاتهام بودند و بتمن در اوایل فعالیت خود با آنها مبارزه میکرد. این خانواده پس از درگیری بین سوفیا فالکن ( با نام مستعار holiday) و آلبرتو فالکن ( با نام مستعار hangman)، دو نفر از افراد بلند پایه این خانواده، از قدرت و تعدادشان در شهر کاسته شد.
کورمک داج
کمی بعد، بتمن با فردی به نام کُورمَک داج (Cormac Dodge)، شروری که بانام اسکِیپ آرتیست (The Escape Artist) معروف است، درگیر شد. کورمک نابغه فنآوری بود و توانست سیستمهای اولیه غار بتمن را هک کن و در مورد روشهای تحقیقاتی بتمن اطلاعات بسیار زیادی بهدست بیاورد. کورمک با استفاده از این اطلاعات، بتمن را در سناریوهای ساختگی شیطانی قرارداد.
کورمک آنیتا جین (Anita Jean) جوان و بیخانمان را بهعنوان کارآموز خود به خدمت گرفت اما او را از داشتن دوستان یا حیوانات خانگی منع کرد. با دیدن تنهایی آنیتا، بروس پیشنهادی به او داد و قبول کرد بهعنوان عضو نفوذی در عملیات دستگیری کورمک نقش داشته باشد؛ درنهایت آنیتا و بتمن، کورمک را در بالای کارخانه زبالهسوزی گاتهام محاصره کردند. کورمک تهدید کرد که در صورت دستگیری، هویت بتمن را برای جهان فاش خواهد کرد و مدعی شد که بروس و آنیتا در صورت دستگیری او، همهچیز را از دست خواهند داد. آنیتا وحشتزده به کورمک شلیک کرد. بروس بهشدت او را سرزنش کرد، بدون اینکه متوجه وضعیت شکنندهاش شود، و آنیتا متعاقباً به نظر میرسید که دست به خودکشی زده است، اگرچه بروس سالها بعد متوجه شد که زنده مانده است.
کریپتون سیاره ای بود که به دور ستاره سرخ رائو، خانه کریپتون ها می چرخید.
کریپتون سیاره ای بود که به دور ستاره سرخ رائو، خانه کریپتون ها می چرخید.
سال دوم و جنگ جوک ها و معما ها
چیزی از دوران سال صفر بتمن نگذشته بود که بتمن با شخصی که قبلاً بانام نقاب سرخ میشناخت، دوباره روبرو شد. اما اینبار بانام جوکر (The Joker). او سعی کرد مخزنهای آب شهر گاتهام را با سم آلود کند که خوشبختانه بتمن مانع آن شد.
در جریانات سال صفر، جیک گوردن موقعیت شغلی خود را به خطر انداخت و نمونه اولیه ایی از پروژکتور نوری علامت بتمن را بر پشتبام اداره پلیس شهر گاتهام (GCPD) قرارداد. در جریانات مبارزه با جرائم سازمانیافته، بتمن جیم و هاروی دنت باهم همکاری نزدیکی داشتند؛ تا اینکه یکی از اعضای خانواده مکلین، اِرین مکلین (Erin McKillen)، هاروی را با اسید مجروح کرد.
تقریباً بعد از یک سال، ریدلر از زندان فرار کرد و جنگی را با جوکر، که در این دوران توانایی خندیدنش را ازدستداده بود، آغاز کرد. که این جنگ به نام “جنگ معماها و جوکها” معروف است.
درنتیجه این جنگ، هر دو جبهه جنگ تمام خلافکاران و شروران شهر را به استخدام خود دراوردند و برای هفتهها، گاتهام تبدیل به یک منطقه جنگی شده بود؛ بتمن که در میان این دو طرف قرارگرفته بود، مجبور به همکاری با یکی از طرفین شد تا این جنگ را پایان دهد. بتمن برخلاف میل خود، با ریدلر همدست شد و تمام اعضای گروه جوکر را دستگیر تا اینکه فقط خودِ جوکر باقی ماند. بتمن همانطور که پیشبینی میشد به ریدلر خیانت کرد و نیگما (ریدلر) خود را تسلیم و فاش کرد که تمام این جنگ برای حل مشکل جوکر، برنامهریزیشده بوده است. اینکه تنها دلیل ریدلر برای آغاز کردن جنگ این بوده است، بتمن را بسیار خشمگین کرد و کنترلش را از دست داد و میخواست با فروکردن چاقو در صورت ریدلر، او را به قتل برساند؛ و در این لحظه، جوکر مانع این کار شد و بتمن این جنگ را بهعنوان یکی از بزرگترین شکستهای خود تلقی میکند.
کمی پسازاین جنگ، ریدلر، زن گربه ای (Catwoman)، کیلر کراک (Killer Croc)، پنگوئن (the Penguin)، کینگ کِلاک (the Clock King) و شخصی مرموز به نام هِلپ (The Help)، برای دزدیدن شیء ای که ری شال گول در آخرین روزهای تمرین بروس به او داد بود، باهم درگیر شدند.
جوکر یک دیوانه قاتل و دشمن اصلی بتمن است. اگرچه گذشته دقیق او حتی برای خودش ناشناخته است، اما میدانند که او مجبور شده است در خمرهای از مواد شیمیایی شنا کند که پوستش را سفید، موهایش را سبز و صورتش را برای همیشه در یک پوزخند قفل کرده است. جوکر همان نقاب سرخ است که در جریان تعقیب و گریز بین او و بتمن به داخل یک خمره در شرکت فناوریهای شیمیایی ایس میافتد و همه گمان میکنند که مرده است.
ارین مک کیلن رئیس خانواده جنایتکار مک کیلن که نماینده اوباش ایرلندی در شهر گاتهام است.
سلینا کایل
با نام ویلون جونز (Waylon Jones)نیز شناخته میشود و جنایت کاری سطح بالا و یکی از چالش برانگیز ترین دشمنان بتمن است. کراک را بیشتر بخاطر ظاهر تمساح گونه که بخاطر نوعی داروی خاص به این شکل درآمده است، می شناسند. در اوایل او از ویژگی های خزندگان فقط پوست سخت مانند تمساح را داشت. اما با گذشت زمان، به آرامی تو به یک نیمه انسان نیمه تمساح تبدیل شد.
اُسوالد کابلپات ((Oswald Cobblepot، یکی از رؤسای بزرگ جنایتکاران شهر گاتهام، و اغلب به خاطر اینکه به دنبال بهدست آورد قدرت برای کنترل گاتهام است، دشمنی ابدی با بتمن دارد.
ابر شروری که شیفته زمان است و از ابزارهای مربوط به ساعت برای ارتکاب جنایت استفاده می کند.
نسخه شیطانی و تاریک دستیار بتمن یعنی آلفرد پنیوورف
ادامه فعالیت به عنوان بتمن
در همین زمان، بروس ریچارد دیک گرِیسون ( Richar Dick Grayson)، آکروبات باز جوان سیرک که تونی زوکو (Tony Zucco) والدینش را کشته بود، به سرپرستی گرفت. دیک بدون آنکه راز بروس را بداند، شبانه از عمارت وین خارج میشد تا تونی زوکو را پیدا کند و هر بار به دردسر میافتاد ولی بروس همیشه آنجا بود تا او را نجات دهد. درنهایت بروس هویت خود را برای فرزندخواندهاش فاش کرد. اما دیک مدتها بود از این قضیه باخبر بود؛ هدف مشترک آنها، یعنی برپایی عدالت، باعث شد بهعنوان بتمن و رابین (Robin) در کنار هم با جرم و جنایت مبارزه کنند.
بلافاصله بتمن و رابین، زن گربهای را، که بالباس مبدل خود را به شکل یک پیرزن درآورده بود، در حین دزدی از یک قایق در بندر گاتهام دستگیر کردند. بتمن این رویداد را اولین دیدار خود با زن گربهای تلقی میکند؛ زیرا این بار این اولین بار با خود حقیقی خود باهم ملاقات کردند.(در بخشهای قبل گفته شد که بروس زن گربهای را بانام سلینا کایل، روسپی، قبلاً ملاقات کرده ولی این اولین باری بود که این دو بهعنوان بتمن و زن گربهای باهم ملاقات میکردند.)
در این دوره زمانی، مترسک (the Scarecrow)، فعالیت مجرمانه خود را آغاز کرد و با گاز سم ترس ( fear toxin)، گروه داینامیک (Dynamic Duo) را مسموم کرد.
در یک مأموریت خاص، بتمن و رابین مترسک را تا پراگ، شهری بزرگ در جمهوری چک، مقرر عملیات بینالمللی او تعقیب کردند. بتمن متوجه شد که مترسک با یک قاچاقچی کودک به نام مادر (The Mother) همکاری میکند، که قصد داشت از سم تروما (trauma toxin) آزمایشی خود برای ایجاد کودکان آسیبدیده بیشتر برای ربودن استفاده کند. بروس این اطلاعات را از دیک مخفی نگه داشت و او را متقاعد کرد که مأموریت صرفاً دستگیری مترسک است. بروس با مادر تماس گرفت و وانمود کرد که علاقهمند به خرید جایگزین رابین است، اما این نقشه شکست خورد و مادر فرار کرد و برای مدت طولانی مخفی ماند.
در دوران فعالیت دیک بهعنوان رابین، بسیاری از ماجراجویهای بتمن تغییر پیدا کرد؛ بسیاری از دشمنان قدیمی او دلرحم شده بودند. جیم گوردون این پدیده را بهعنوان نگرش رابین که “آنها را تحت تأثیر قرار میدهد ” توصیف کرد.
در اوایل دوران فعالیت او، زمانی که بتمن هنوز به سوپرمن (Superman) اعتماد کامل نداشت، این سه نفر باهم متحدشدن تا پنگوئن را که توانسته بود ارتش هزارنفره کوارد (Thunderers of Qward) به خدمت بگیرد را متوقف کنند. پنگوئن به پیشنهاد لکس لوتور ( Lex Luthor) این اقدام را انجام داد.
ریچارد دیک گریسون که فرزند خوانده بروس وین حساب می شود. او توسط خوده شوالیه تعلیم دیده و سپس بدیل به اولین دستیار بتمن ینی رابین اول تبدیل می شود. او با پیشه گرفتن در مهارت خود، از زیر سایه بتمن کنار می رود و با نام نایت وینگ (Night Wing) به صورت مستقل شروع به فعالیت میکند.
جوناتان کرین (Jonathan Crane)ملقب به مترسک که بخاطر گسترش رعب و وحشت با استفاده از گاز سم ترس به خود افنخار میکند و جزو دشمنان بتمن است.
جاناتان کرین از طریق تحقیقات بسیار زیاد خود در علم ترس، یک داروی توهم زا قوی ساخت که او آن را «سم ترس» نامید.
اسمی غیر رسمی برای تیم بتمن و رابین اول.
مادر یک قاچاقچی انسان بود که جوانان را به تصویر ایده آلی که خود میخواست تبدیل میکرد او با کمک یتیم (The Orphan)دست راست خود، تراژدی هایی را در زندگی قربانیانش ترتیب داد تا به آنها آسیب وارد کند، بنابراین می توانست آنها را زیر بال خود بگیرد و آنها را به عنوان سربازان خود آموزش دهد.
سوپِرمَن (اسم واقعی او کِلارک کِنت، یا اسم اصلی او، کال آل) بهعنوان آخرین بچه متولدشده در کریپیتون(سیاره ای بود که به دور ستاره سرخ رائو، خانه کریپتون ها می چرخید.)، به زمین فرستاده شد تا آخرین امید سیاره در حال مرگ خود باشد و در زمین رشد کرد و تبدیل به محافظ سیاره شد. او با استفاده از تواناییهای خود مانند: پرواز، قدرت فرا بشری، لیزر چشمی و دیگر قدرتهای شگفتانگیز خود از زمین و جهان در برابر تهدیدات بزرگ محافظ میکند. او همچنین یکی از مؤسسان لیگ عدالت و پدر سوپرمن دوم، جانکنت است.
ارتشی هزار نفره از سیاره کوارد که در جهان آنتی متر (Anti-matter universe) قرار دارد. آنتی متر جهانی است که در آنجا خیر و نیکی، شر تلقی می شود و شر و بدی، نیک تلقی می شود.
لکس لوتور تاجر متروپلیسی نابغه و خود محور است که شرکت لکس کورپ (LexCorp )را مدیریت میکند و با لباس های پیشرفته جنگی، هم به عنوان دشمن و هم متحد سوپرمن و لیگ عدالت عمل کرده است.
زور ان آر (Zur-En-Arrh)
در جریان مبارزه با پروفسور میلو (Professor Milo)، بتمن با یک فرد عجیب که خود را بتمن سیاره زوران آر (the Batman of Zur-En-Arrh) برخورد کرد. این تجربه او را به وحشت انداخت و باور داشت به خاطر حملات روانی نیاز به کنترل و رواندرمانی دارد؛ در این دوران او شخصیتی فرضی به نام بتمن سیاره زوران آر را ساخت. در همین حین، جوکر خشنتر و بدتر از قبل بازگشت و تعدادی از محافظان امنیتی شرکت وِلتامیکس فارماکیوتیکال (Weltamix Pharmaceuticals) را قبل از گروگان گرفتن شیمیدانهای شرکت به قتل رساند.
جوکر که نشان تجاری خود یعنی لبخند معروف خود را ازدستداده بود، سعی داشت شیمیدانان شرکت را مجبور کند معجونی بسازند که او را خوشحال کند. متأسفانه، همه داروهای ضدافسردگی آنها هفتهها طول میکشد تا اثر کنند، چیزی که به نظر او رضایتبخش نبود. بتمن، شخصیت ناتمام و پشتیبان خود، بتمن زوران آر، در خیال خود مقابل جوکر قرارداد. در طول مبارزه، شخصیت جایگزین برای مدت کوتاهی کنترل را در دست گرفت و سعی کرد بهسادگی جوکر را بکشد. اگرچه او کنترل را دوباره بهدست گرفت و از کشتن جوکر خودداری کرد، با این باور که هنوز امیدی برای تغییر دادن جوکر وجود دارد. اما مشخص بود شخصیت پشتیبان او با آرمانهای اخلاقی خودش مغایرت دارد. وقتی ساخت زور-ان-آر را تمام کرد، اطمینان حاصل کرد که تمام اصول اخلاقی خودش را رعایت کند.
مدتی بعد، خاطرات بهجامانده از بتمن زوران آر به او الهام بخشید تا یک دایره زرد در وسط لباس خود و به دور علامت خفاش قرار دهد.
پروفسور میلو، شخصی که با استفاده از دانش شیمی و محلولهای خود سربازهای جنرال ایمورتوس ( کسی که هزاران سال زندگی کرده و هنر جنگ را مطالعه میکرده است و یکی از دشمنان اصلی دووم پَترل (Doom patrol) است) را تقویت میکرد و اعصاب احساس درد آنها را دستکاری میکرد.
یک قهرمان فضایی با الهام از بروس وین به نام تِلانو ((Tlano بود. او بتمن زمین را به سرزمین مادری خود، سیاره ایکس، تله پورت کرد. تا به او در جنگ با ربات های محاجم کمک کند.
این شخصیت را بروس در ذهن خود شکل داد و او وظیفه کنترل بخشی از ناخودآگاه را داشت به بتمن کمک میکرد تا خطراتش را پاک کند یا به نوعی یک دیواره محافظتی برای او دربرابر افسردگی یا شرور شدن است.
تا قبل از اتفاقات سیاره ایکس و درنتیجه خلق کردن شخصیت ذهنی او، نماد بتمن فقط یک خفاش بود که در وسط لباس او قرار داشت؛اما بخاطر اینکه لِگو بتمن سیاره زوران آر، یک دایره زرد رنگ داشت، او به آرم لباس خود یک دایره زرد رنگ نیز اضافه کرد که به نوعی نشان دهنده همان حضور شخصیت ذهنی بتمن زوران آر در ذهن او باشد.
تأسیس لیگ عدالت
بروس یکی از بنیانگذاران لیگ عدالت (the Justice League) است. درحالیکه اولین دیدار واقعی تیم موردبحث قرار میگیرد، در میان بازههای زمانی، برتری با بازه زمانی است که قهرمانان برای مقابله با حمله آپالاکسی های بیگانه (the alien Appellaxians) باهم متحد شدند، که منجر به تبدیلشدن آنها به یک گروه واحد قبل از ظهور پیروز شد. قهرمانان، با الهام از پیروزی خود، تیمی را تشکیل دادند که بیشباهت به انجمن تاریخی عدالت آمریکا یا جانشین کمتر شناختهشده آن، جاستیس اکسپِریِنس (Justice Experience) نبود و نام آن را لیگ عدالت گذاشتند. یکی از اولین دشمنان آنها استارو فاتح (Starro the Conquerer) بود.
در نسخه اصلی قبل از تغییرات نیو 52، لیگ عدالت در پی حمله دارکسِید (Darkseid) به زمین شکل گرفت. بااینحال، پس از تغییرات بعدی در جدول زمانی، این با یک ماجراجویی شبیه به منشاء زمین 1 (Earth-1) و زمین نو (New Earth) جایگزین شد. این درحالی است که حمله دارکسید همچنان در این بازه زمانی رخ میدهد اما نه به شکلی که قبل از نیو 52 رخداده است.
لیگ عدالت سازمانی متشکل از بزرگترین ابرقهرمانان جهان است. آنها با هم به عنوان یک تیم اختصاص داده شده به مبارزه با جنایت و بی عدالتی عمل می کنند و به عنوان اولین خط دفاعی زمین در برابر تهدیدات زمینی، فرازمینی و بین بعدی عمل می کنند. از بنیان گذاران این سازمان میتوان به آکوا من (Aquaman)، بتمن (Batman)، سایبورگ (Cyborg)، فِلَش (Flash)، گرین لَنترن (Green lantern)، سوپرمن (Superman) و واندر وُمَن (WonderWoman)اشاره کرد.
آپالکسی ها یک نژاد بیگانه بودند که چند تن از جنگجویان خود را به زمین فرستاد تا ببینند چه کسی می تواند اول سیاره را فتح کند، به عنوان وسیله ای برای تعیین اینکه چه کسی حاکم جدید سیاره خود می شود. تهاجم آنها منجر به ایجاد لیگ عدالت شد.
یک گروه ابرقهرمانی بود که در اواخر دهه 1960 و اوایل دهه 1970 درست زمانی که انجمن عدالت آمریکا به بازنشسته شدند، شروع به کار کرد.
موجودی بیگانه و قدرتمند که با استفاده از پخش کردن هاگ مردم را تحت کنترل خود درمیاورد.
دارکسید فرمانروای ظالم سیاره آپوکولیپس است، یک ظالم سادیست، مهاجم و بی رحم که جهان های بی شماری را در سراسر جهان تصرف کرده است. دارکسید به عنوان خدای ظلم، با استفاده از فرمول آنتی لایف (فرمولی ریاضی که گفته می شود کسی که درمورد آن بداند، میتواند بر اراده نژاد های هوشمند کنترل داشته باشد)به دنبال این است که همه چیز را در اختیار اراده خود قرار دهد.
یکی از دنیا های موازی که در آن قهرمانان تازه فعالیت خود را آغاز کردند.
زمین نو، جریان اصلی دنیای چندگانه DC بین سالهای 1986 تا 2011 بود که در طول بحران در زمینهای بینهایت شروع شد و با فلش پوینت پایان یافت.
ادامه ماجراجویی
در مقطعی بتمن با ری شال گول درگیر شد و قبل از آن در دورانی که تحت نظر او آموزش میدید، با دخترش تالیا رابطه عاطفی داشت و بدون اینکه خودِ بتمن بداند صاحب فرزندی شده بود.
گروهی ازجمله کارتِر هال (Carter Hall) خاطرات بروس از یک رویداد مهم را پاک کردند. این برای او سالها ناشناخته باقی میماند
بروس و دیک درحالیکه دنبال یک جنایتکار به سنگاپور میرفتند، با رقیب سابق بروس، یعنی گوستمیکر، روبرو شدند. طبق توافق قبلی خود، بتمن و رابین با اکراه سنگاپور را ترک کردند، زیرا میدانستند که گوستمیکر جنایتکار را دستگیر میکند و او را برای اجرای عدالت به شهر گاتهام بازمیگرداند
بتمن یک بار دیک را به مأموریتی با لیگ عدالت برد تا او بتواند ارزش خود را بهعنوان بخشی از یک تیم ابرقهرمانی درک کند. باوجوداینکه دیک در بیشتر مأموریتها نشان داد که توانایی او بسیار بالاتر از سطح بقیه اعضای تیم است، بتمن تأکید که در آینده، او فقط عضو لیگ نخواهد بود بلکه او رهبر آن لیگ خواهد شد.
کارتر هال یک باستان شناس است که هزاران بار تناسخ یافته است. او به عنوان قهرمان هاوکمن، یک محافظ بالدار با زرهی از جنس فلز نهم (یکی از ده فلز که در جنگ خدایان استفاده شده و در کل 10 فلز وجود دارد)عمل می کند. فلز نهم، فلزی خاص با اثرات ضد گرانشی است.
بتگرل
مدتی بعد، باربارا گوردون (Barbara Gordon) توجه بتمن را به خود جلب کرد و بهعنوان بَت گرل (Batgirl) در مبارزه علیه جرم جنایت به او پیوست. در برخی موارد، این زوج در بالای ساختمان شرکت آبنبات ال پایاسو (the El Payaso Candy) با زن گربهای روبرو میشوند.
باربارا گوردون شورشی مبارز گاتهام با که با نام بت گرل فعالیت میکند و هکری زبردست که با نام اوراکل فعالیت میکند. او دختر کمیسر جیمز گوردون و باربارا آیلین گوردون و خواهر بزرگتر جیمز گوردون جونیور است.
بهترین های جهان
سوپرمن و بتمن در طول دوران حرفهای خود، علیرغم برخی بیاعتمادی اولیه و تفاوت فاحش بین روشها و شخصیتهایشان، به متحدان نزدیکی تبدیل شدند. آنها اغلب بهعنوان شریک عمل میکنند، جفتی که برخی از آنها بهعنوان “بهترینهای جهان” یاد میکنند. در نقطهای، آنها باهم با مانگل ام دی سی سی ایکس سی ( Mongul MDCCXC) ظالم جنگیدند.
مانگل از نژاد وارزوونز ( نژادی بومی از سیاره وارورلد) است و حاکم سیاره چند جهانی وارورلد ( وارورلد (Warworld) یک سیارهنما متحرک است که معمولاً توسط ستمگر بیگانه مانگل کنترل میشود که ماهیت آن بسته به جهان به طور قابل توجهی متفاوت است.). همچنین او یکی از اعضای سابق ارتش سینسترو نیز بوده است.
شیطان نژا
یکی از این همکاریها، وقتی صورت گرفت که تیمی بهصورت غیره منتظره متشکل شده از شروران شهر گاتهام ، پویزن آیوی (Poison Ivy) و ربات مِتالو ( the cyborg Metallo) تحت رهبری شیطان نِژا (the Devil Nezha) به وجود آمد. در طول این برخورد، متالو به سوپرمن نمونه ای از کریپتونیت قرمز ( Red Kryptonite) تزریق کرد که باعث شد سوپرمن دستخوش یک سری دگرگونی های سریع و وحشتناک شود. بتمن با دووم پَترول (The Doom Patrol) تماس گرفت که بهسرعت به صحنه رسیدند. خوشبختانه، نِگِتیو من (Negative Man) توانست سوپرمن را ناتوان کند. گروه دووم پترول توانست کریپتونیت قرمز را از سوپرمن پاک کند. سپس نایلز کولدر ( Niles Caulder) از نشان روی آمپول را که برای تزریق کریپتونیت قرمز به سوپرمن از آن استفادهشده بود، را شناخت و فهمید این ماده متعلق به شیطان نژا است (که اخیراً شمشیر نژا را از ژنرال زاحل دریافت کرده بود و افسانه خلقت نژا را بازگو کرد).
بهطور همزمان، شروران زیادی به دیگر ابرقهرمانان مانند فِلَش (The Flash)، واندر وُمَن (Wonder Woman)، گرین لَنتِرن ( Green Lantern) و قهرمان جدید به نام شَزَم (Shazam) حمله کردند. قهرمانان از هم جدا شدند؛ سوپرگرل (Supergirl) و رابین باهم در زمان بهمنظور ارتباط با خانه جی، که قبلا شیطان نژا را در دوره باستان شکسته داده و زندانی کرده بودند، سفر کردند. سوپرمن و بتمن به فیلادلفیا سفر کردند تا بیلی باتسون(همان شزم)را از دست فلیکس فاست (Felix Faust) جات دهند؛ علیرغم تلاشهای زیادی، آنها توانستند فاوست را شکست دهند و بیلی را قبل از اینکه نیاز به کمک گرفتن از دیگر قهرمانان باشد، نجات دهند.
سپس این سوپرمن و بتمن برای نجات واندومن و فلش که به ترتیب توسط دکتر آلچمی (Doctor Alchemy) و میرور مَستر (Mirror Master) مورد حمله قرار گرفتند، رفتند. آنها با فریب دکتر آلچمی برای حمله به آینه میرور مستر، هر دو شرور را شکست دادند، اما توسط گرین لنتر، که نژا ذهن اورا تحت کنترل گرفته بود، دستگیر شدند. بااینحال، سوپرمن و بتمن توانستند با غلبه بر اراده به خطر افتاده هال جٌردَن (گرین لنترن) فرار کنند. حلقه گرین لنترن توسط جادوی شیطان نژا تقویت شد و بهوسیله آن نژا توانست سوپرمن و بتمن باهم ترکیب کند. بااینحال، نژا تسلیم نشد و قهرمانانی مثل بِلَک کَنِری (Black Canary)، فایراستورم (Firestorm)، مارشِن مَن هانتِر (Martian Manhunter)، کید فِلَش (Kid Flash)، واندر گِرل ( Wonder Girl) و رد تورنِیدو (Red Tornado) را دنبال آنها فرستاد. تیم دو نفر هماهنگ بتمن و سوپرمن، توانستند به کمک واندرومن، نژا را وادار کنند به سمت مقبره دورافتاده خود بازگردد و متوجه شدند نژا نسبت به فناوریهای مدرن نقطهضعف دارد و با همین نکته کلیدی در خصوص نژا او را بهوسیله پروژکتور منطقه شبح (Phantom Zone Projector) زندانی کردند .
پسازآن، سوپرمن و بتمن به سال 1892 سفر کردند تا رابین را که در طول سفر خود برای یادگیری از خانه جی بهطور ناخواسته در جریان زمان گم شده بود، نجات دهند. در آنجا، آنها بهصورت مخفیانه در یک نمایش سیرک شرکت کردند و به رابین کمک کردند تا قبل از اینکه سه نفر به زمان حال برگردند، معمای یک قتل را حل کند.
پویزن آیوی، اسم واقعی او دکتر پالما ایسلی، اکو تروریسی (کسی که برای محافظت از طبیعت دست به آدم کشی و ترور میزند) است که میتواند گیاهان زنده را کنترل کند. او درنتیجه یک آزمایش اشتباه تبدیل به موجود نیمه انسان نیمه گیاه تبدیل شد. او همیشه میان خصلت انسانی خود و جنون خود برای محافظت از گیاهان درگیر است و همین موضوع اغلب باعث شده که او بهعنوان دشمن بتمن در گاتهام فعالیت کند.
جان کوربن،سربازی که تبدیل به ابرشرور شده است ، یک سایبورگ با قدرت کریپتونیت که دشمن سوپرمن است.
شیطان نژا یک جنگ سالار چینی در قرن شانزدهم قبل از میلاد بود که کشته شد و بعداً از طریق یک اکسیر زنده شد که او را جاودانه کرد. او تا قرن بیست و یکم زنده ماند و با بتمن و سوپرمن برخورد کرد.
کریپتونیت قرمز گونه ای از کریپتونیت است که به طور موقت کریپتونی ها را به روش های عجیب و غیرقابل پیش بینی تحت تاثیر قرار می دهد.
تیمی از قهرمانان هستند که افراد عجیب و غریب و نامناسب به حساب می آیند. رئیس (نایلز کولدر) سه رانده شده فوق العاده قدرتمند را دور هم جمع کرد: رُباتمن(Robotman)، اِلاستی گِرل (Elasti-Girl)و نِگِتیو مَن (Negative Man) تا از قدرت خود برای منافع بشر دوستانه استفاده کنند.
Positive man ( نام واقعی لَری ترینور) یک ابرقهرمان تراشهدار و دوستانه و عضو Doom Patrol است که میتواند انرژی مثبت را به جهان پرتاب کند و واقعیت را با آن تغییر دهد. او میزبان سابق روح منفی Keeg Bovo است که او را از بدن خود آزاد می کند و به عنوان negative man هدایت می کند.
نایلز کولدر، که به عنوان رئیس(chief) نیز شناخته می شود، قبل از اخراج از تیم، یکی از اعضای رَویجِر (Ravagers)(در اصل برندگان نبرد کولینگ (Culling) بودند و برای عضویت در ارتش شخصی هاروِست (Harvest)استخدام شدند. با این حال، در نهایت، گروهی از بازماندگان جوان کولینگ، تیمی را تشکیل دادند که هیچ وفاداری به هاروست نداشتند.) و رهبر گروه دووم پترل بود.
بری آلن سریعترین مرد زنده و دومین نفری است که فلش نامیده میشود. او با استفاده از قدرتهای فوق سرعت خود، به نیرو سرعت (نیروی سرعت یک میدان انرژی کیهانی و نیروی مبتنی بر سرعت و حرکت است و یکی از هفت نیروی کیهان است. این بازنمایی واقعیت درحرکت است، همان نیروی کیهانی است که فضا و زمان را به جلو میراند.) دست میابد و تبدیل به یک مبارز عالیه جرم جنایت میشود. او یکی از بنیانگذاران لیگ عدالت است.
پرنسس دایانا زن شگفت انگیز، دختر هیپولیتا، ملکه آمازون ها، و زئوس، قدرتمندترین خدایان المپوس است. دایانا داوطلب شد تا خانهاش تِمیسیرا (Themyscira)را ترک کند و از پیام صلح آمازونها حمایت کند، برای عدالت و برابری در دنیای انسانها بجنگد و یکی از اعضای مؤسس لیگ عدالت شود.
هَل جُردَن یکی از گرین لنتر های زمین است. او که یک خلبان آزمایشی نظامی سابق بود، اکنون محافظ بخش 2814 است. او همچنین یکی از اعضای موسس لیگ عدالت است.
بیلی باتسون ، قهرمان جوانی است که با هدایای خدایان باستانی و شخصیت های اساطیری توسط جادوگر تبدیل به یک ابرقهرمان جادویی شده است.
کارا زور اِل (Kara-Zor-El)قهرمان معروف به سوپرکرل (Supergirl) است. کارا که در کریپتون از عمو و خاله سوپرمن به دنیا آمد، برای نجات جانش توسط پدرش به زمین پرتاب شد. او توسط خانواده دانوِرز پذیرفته شد و محافظ نشنال سیتی (شهری واقع در ایالت کالیفرنیا) شد. در هویت مخفی خود، او کارا دانورز، یک دانش آموز دبیرستانی است. سوپرگرل با داشتن قدرت های گسترده ای که توسط فیزیولوژی کریپتونی او داده شده است، یکی از قدرتمندترین قهرمانان جهان است و یکی از اعضای لیگ عدالت و سپاه رد لنترن (red lantern) بوده است.
فلیکس فاوست یک جادوگر شیطانی، پدر سباستین و فاونا فاوست و دشمن لیگ عدالت تاریک و A.R.G.U.S. است.
آلبرت دزموند دکتر آلچمی، شیمیدان نابغه ای است که از سنگ فیلسوف برای ارتکاب جنایات و مبارزه با فلش استفاده می کند.
میرور مستر یکی از اعضای اصلی گروه روگز (Rogues)بود.
حلقه ای که منشاء قدرت هل جردن است.
دینا دریک لنس بلک کنری است، یک قهرمان شورشی با ابرقدرت فریاد صوتی متمایز معروف به کنری کرای، که از آن برای مبارزه با جنایت با گروه بیردز آف پری (bird of prey)و گرین ارو (Green Arrow)استفاده می کند.
رونی ریموند نیمی از قهرمان فایر استورم بود که با جیسون راش یکی شد. پس از اینکه جیسون ارتباط خود را با ماتریسک فایراستورم(Firestorm Matrix)قطع کرد، پروفسور مارتین اشتین نیمه دیگر فایرستورم شد.( فایراستورم قهرمانی است که در اثر یک آزمایش هسته ایی به وجود آمده و قابلیت تبدیل به عنصر آتش را دارد. این قهرمان با بهم وصل شدن دو انسان متفاوت در ماتریکس فایراستورم شکل میگیرد. رونی ریمون کنترل بدن فایراستورم را در اختیار دارد. مارتین اشتین کنترل ذهن و هوشیاری فایر استورم را کنترل میکند.)
جونز جونز (J’onn J’onzz)، مرد مریخی، یک افسر مجری قانون از مریخ است که پس از حبس شدن در زمین به یک کارآگاه پلیس و ابرقهرمان تبدیل شد. او یکی از اعضای موسس لیگ عدالت آمریکا است.
والاس رودولف “والی” وست (Wallace Rudolph “Wally” West)سریعترین مرد زنده و سومین فرد ملقب به فلش است.
دونا تروی یک آمازونیایی است که در ابتدا توسط جادوگر شیطان صفت درینو برای نابودی واندرومن ساخته شد. او یکی از بنیانگذاران تایتان ها و اولین واندرگرل است.
رد تورنیدو (red Tornado)یک ابرقهرمان انسان نمای رباتی با قدرت کنترل باد است.
پروژکتور منطفه شبح یک دستگاه کریپتونی است که توسط جور ال (Jor-El)، پدر سوپرمن، ساخته شده است. می توان از آن برای انتقال زندانیان و اشیاء به منطقه شبح استفاده کرد
تاندر بوی
مدتی بعد، شکافی در آسمان گشوده شد و از طریق آن، دیوید سیکلا (David Sikela)، آخرین بازمانده از یک زمین ناشناخته در جای دیگری در دنیای آنها وارد شد. آنها بهسرعت متوجه شدند که خواص منحصربهفرد زیستشناسی دیوید به او در زیر خورشید زمین-0 (زمین پرایم) قدرت میدهد. آنها بهسرعت متوجه شدند که ویژگیهای منحصربهفرد زیستشناسی دیوید به او در زیر خورشید زمین-0 قدرت میدهد و او را به کندور آوردند تا توسط دانشمند کاندوری کیم-دا بررسی شود. کیم دا (Kim-Da) لباسی را با الهام از هل آز (Hel-oz)، قهرمان کریپتونی باستانی برای دیوید ساخت. رابین پس از یک گشتوگذار طاقتفرسا، دوید را به تین تایتان ( Teen Titans) برد و در آنجا دیوید را به دوستان و همکاران خود معرفی کرد.
مدتی، تاندر بوی بهعنوان دستیار سوپرمن کار میکرد. بااینحال، درنهایت دوام نخواهد آورد. پس از چندین ماجراجویی که در آن به مهار زلزله، نبرد با دکتر فسفر (Doctor Phosphorus)، مبارزه با سینسترو ( Sinestro) و نجات شهر از جمجمه اتمی (Atomic Skull) کمک کرد، همهچیز بهسرعت از بین رفت زیرا دیوید مستقیماً هدف قرار گرفت.
کلید (Key) به گاتهام حمله کرد و با استفاده از یک ترکیب روانگردان تمام ساکنانش را درجایی که در زمان شروع حمله بودند، ازجمله رابین و بتمن که در غار بتمن گیرکرده بودند، قفل کرد. علیرغم حمله اضطراب، دیوید توانست کمک کند و معدنچیان گرفتارشده را نجات دهد. خوشبختانه، بر اساس یادداشتهای بتمن، بلو بیتلز ( Blue Beetle) توانست پادزهر این ماده شیمیایی را پراکنده کند. بدون اطلاع آنها، کی با جوکر کار میکرد که برنامههای بزرگتری داشت.
دیوید به همکاری با سوپرمن و بتمن ادامه داد و با مسائل خشم و آسیب از دست دادن والدین و دنیای خود دستوپنجه نرم کرد و بعداً به سوپرمن اعتراف کرد که خود را مسئول مرگ والدینش میدانست. مکالمه آنها توسط مرحله بعدی نقشه جوکر و کلید قطع شد،با استفاده از مثلث اَنگل من(angel man) دری را از بستر رودخانه گاتهام به سمت شهر باز کردند. به طرز ناراحت کننده ای، دو شرور از این حواسپرتی بهعنوان فرصتی برای ربودن دیوید استفاده کردند. آنها دیوید را در حالی شکنجه کردند که سوپرمن و متحدانش ناامیدانه به دنبال دوست گمشده خود بودند. درنهایت، آنها او را پیدا کردند و درروند آزادی او، دیوید نزدیک بود جوکر را بکشد. پسازآن، سوپرمن بهطور خلاصه به استفاده از فناوری کریپتونی طراحیشده توسط کیم دا برای خلع قدرت دیوید فکر کرد، اما از این تصمیم صرفنظر کرد.
بااینحال، کلید هنوز کارش با دیوید تمام نشده بود. او گروهی متشکل از شروران را به قلعه تنهایی ( the Fortress of Solitude) احضار کرد، ازجمله بَگ او بونز (Bag O’ Bones)، اسید مَستر (Acid Master)، دکتر فونیکس (Doctor Phoenix)، اسنو من نفرت انگیز (the Abominable Snowman)، فِرلین نیگزلی (Ferlin Nxly) و زِبرا مَن (Zebra Man). در هرجومرج، او سفینه بلید شیپ (Bleedship) را فعال کرد که دیوید را به زمین-0 آورد و آن را بهعنوان کلیدی برای چندجهانی دید. درنتیجه، دیوید از زمین صفر بیرون کشیده شد و به دنیایی ناشناخته در جهان های موازی فرستاده شد؛اما نه قبل از خداحافظی اشکآلود با سوپرمن، بتمن و رابین.
ماگوگ (نام واقعی دیوید سیکلا) در میان نسل جدید و خشن ابرقهرمانان در نیمه دوم قرن بیستم در زمین 22 بود.
درمیان 52 زمین جهان های موازی، زمین صفر یا همان زمین پرایم، زمین اصلی است و قهرمانان و شروران این دنیا شخصیت های و وقایع اصلی حساب می شوند.
شهر بطری کندور یک شهر کریپتونی مرکزی بود که توسط برینیاک ( (Brainiac) فردی شرور که به سیاره های مختلف حمله میکند و یک شهر از سیاره را به عنوان غنیمت کوچک و درون یک بطری نگهداری میکند.)کوچک و جمعآوری شد و توسط سوپرمن به قلعه تنهایی برده شد تا زمانی که راهی برای بزرگتر کردن امن آن پیدا شد.
کیمدا دانشمندی بود که در پایتخت شهر کندور در سیاره کریپتون زندگی می کرد.
یک تیم از قهرمانان جوان است که در ابتدا توسط رابین اول (ریچارد دیک گری سون) رهبری می شد. این تیم برای مدتی از حافظه جمعی جهان پاک شد تا از ظهور مستر توئیستر(مستر تویستر یک شیطان ماوراء طبیعی بود که خارج از فضا و زمان وجود داشت.) اهریمنی جلوگیری کند.
دکتر فسفر یک شرور رادیواکتیوی است که با بتمن مبارزه می کند. پس از قرار گرفتن در معرض هسته راکتور در حادثه ای که توسط روپرت تورن(یکی از رؤسای مافیا در گاتهام) ایجاد شد، خاصیت شیمایی بدن او اساساً به فسفر تغییر یافت تا پوست او برای همیشه در شعله ای ابدی بسوزد.
فردی که ارشد گرین لنترن بود و اما هدف او همیشه پیدا کردن حلقه یلو لنترن بود تا بتواند به جاه طلبی های خود بپردازد.
اولین جمجمه اتمی آلبرت مایکلز، دانشمند و جنایتکاری بود که اشتیاق او برای جاودانه شدن منجر به توسعه انفجارهای انرژی رادیواکتیو شد و تبدیل شدن به دشمن سوپرمن.
Key یک فوق شرور و دشمن لیگ عدالت است. او همچنین یکی از اعضای انجمن مخفی ابر شروران(Secret Society of Super-Villains) بود.
یک ابرقهرمان فرعی در گاتهام که توانایی تولید پادزهر را دارد.
قلعه تنهایی یک پایگاه خانگی برای سوپرمن و درنتیجه دیگر قهرمانان خانواده سوپرمن است. معمولاً دریکی از قطبها قرار دارد و بهعنوان مکانی برای ذخیره سلاح و ماشینآلات کریپتون استفاده میشود.
ند کریگان یک جنایتکار حرفه ای بود که پس از قرار گرفتن تصادفی در معرض مواد رادیواکتیو قدرت به دست آورد.
دکتر فونیکس شکل انسانی ابو مینال اسنو من بود، موجودی شبه عرفانی با منشأ ناشناخته که حالت طبیعی آن خواب و رویاهای همیشگی بود.
Zebra-Man یکی از دو جنایتکار راهراه سیاهوسفید است که از این نام برای همراهی با ظاهر خود استفاده کردهاند، زبرا من دیگر نیز به نام Vortex شناخته میشود
یک کشتی که قادر به حرکت از طریق bleed (فضای قرمزی که جهانهای متناوب را در چندجهانی Wildstorm/DC از هم جدا میکند) است.
جیسون تاد و تیم دریک
بروس متقاعد شده بود که دیک با دستیار بودن، در حال هدر دادن پتانسیل واقعی قابلیتها تواناییها او است. به همین منظور، در روز تولد دیک بروس برای او قوانین سختگیرانه تری را اعمال کرد و دائما از او انتقاد میکرد و در کل سعی کرد باعث دیک از او فاصله بگیرد و به شخصیتی مستقل تبدیل شود. درنتیجه، دیک گریسون نقش خود را بهعنوان رابین، دستیار بتمن، را کنار گذاشت و با لقب نایت وینگ فعالیت مستقل بهعنوان یک قهرمان شورشی آغاز کرد.
کمی بعد، بتمن جِیسون تاد (Jason todd)، یتیمی که در حال دزدی دارو از دکتر لِزلی تامپکین (Leslie Thompkins) بود را دید. بروس اعتقاد داشت که جیسون استعداد بسیار زیادی دارد و میتواند فرد مناسبی برای پر کردن نقش رابین باشد. بروس به او پیشنهاد همکاری داد و زمانی که او پذیرفت، را برای ماهها آموزش داد. بااینحال، اندکی پسازاینکه جیسون بهعنوان یک قهرمان شروع به فعالیت کرد، او شروع به تعقیب زنی در خاورمیانه کرد که گمان داشت مادرش باشد. درحالیکه همه این ماجرا نقشه برنامهریزیشده جوکر بود و درنتیجه این نقشه جوکر جیسون را به قتل رساند و بتمن نتوانست بهموقع او را نجات دهد.
پس از مرگ جیسون تاد، بتمن بسیار خشن و بیپروا شد که پسری به نام تیم دریک (Tim Drake) را نگران کرد. تیم، که دیک گریسون را، با توجه به شواهد، بهعنوان نایت وینگ شناسایی کرد، سعی داشت دیک را متقاعد کند که یک بار دیگر بهعنوان رابین بازگردد تا خشم بتمن را مهار کند. وقتی دیک نپذیرفت، تیم لباس رابین را پوشید تا به بتمن و نایت وینگ در مبارزه با دو چهره (Two-Face)کمک کند. تیم کمک حیاتی در آن مبارزه بود، و بتمن موافقت کرد که تیم را بهعنوان سومین رابین آموزش دهد. تیم بعداً هویت خود را بهعنوان رابین ترک کرد و به رد رابین (تیم دریک) تبدیل شد و تین تایتان را رهبری کرد.
در تلاش برای بهدست گرفتن کنترل شهر گاتهام، بِین (Bane) به بتمن حمله کرد و سپس کمر او را شکست. مدتی بعد، ری شال گول تلاش کرد تا با استفاده از ویروس اِبولا گولف نوع آ (Ebola Gulf-A) جمعیت شهر گاتهام را از بین ببرد که توسط بتمن این نقشه شکست خورد.
در طور سالها، بتمن اطلاعاتی را در مورد یاران در خود در لیگ عدالت، محض احتیاط، جمعآوری کرده بود، او این کار برای در نظر گرفتن صدمات احتمالی که ممکن است آنها به سیاره بزنند انجام داد بود؛ این پروندهها درنهایت توسط ری شال گول دزدیده شد، که از آنها برای هدف قرار دادن لیگ به نتایج فاجعهبار استفاده کرد. اگرچه لیگ توانست ری شال را شکست دهد، اما این تجربه آنها را نگران کرد و پسازآن، به دلیل خیانت او، بتمن از لیگ حذف شد.
اگرچه او به سوپرمن گفت که احتمال اینکه او به فردی شرور تبدیل شود، وجود دارد، اما اینیک فریب بود. در حقیقت، بتمن با ایجاد شخصیتی در ذهن خود که بهنوعی ضد بتمن حساب میشود از خطرات و حملات روانی جلوگیری میکند. پس از ایجاد شرایط لازم، بتمن زور-آن آر حافظه شخصیت اصلی را در مورد چگونگی شکست دادن اعضای لیگ عدالت پاک میکند.
جیسون تاد که با نام رد هود (Red Hood) نیز شناخته میشود یک ضدقهرمان شورشی که عضوی از خانواده بتمن است. پس از اینکه دیک گریسون به عنوان نایت وینگ فعالیت خود مستقل خود را شروع کرد، بروس به یک دستیار نیاز داشت و جیسون را برای رابین شدن انتخاب کرد. جیسون توسط بروس آموزش دیده بود و تا زمان مرگش در دست جوکر دستیار او بود. او توسط تالیا گول با استفاده از چشمه لازاروس زنده شد و سپس توسط لیگ قاتلان و آل کست (All- cast) آموزش دید. او در نهایت با نام مستعار جدید Red Hood به شهر گاتهام بازگشت و از روشهای مرگبارتری برای مبارزه با جرم و جنایت استفاده کرد.
دکتر لزلی تامپکینز پزشکی مختصص در شهر گاتهام که به عنوان متحد نزدیک بتمن و خانواده اش عمل کرده است.
این نقشه در اصل توسط ری شال گول برنامه ریزی شده بود و جوکر نقش یک حواس پرتی را داشت ولی ری شال قصد کشتن جیسون تاد نبود.
تیم دریک یک نوجوان شورشی مبارز است که مدتی بعد از مرگ جیسون تاد نقش سومین رابین را بازی کرد. وقتی او به جوانی بالغ تبدیل شد. فعالیت خود را مستقل و با نام رد رابین (Red Robin)آغاز کرد.
هاروی دنت دادستان ناحیه گاتهام و متحد نزدیک و شخصی بتمن بود. متأسفانه، گانگستر بدنام، سالوادور سال مارونی ، اسید به صورت دنت پرتاب کرد و باعث شد ناحیه سمت چپ صورتش آسیب ببیند و سمت راست صورت سالم ماند. دنت به دلیل ظاهر جدیدش دچار یک فروپاشی روانی شد و تبدیل به جنایتکاری دیوانه با نام دو چهره (Two-Face)شد.
بین، ابرجنایتکار بینالمللی که به کمک داروی تقویت کننده ونوم ( نوعی داروی استروئیدی بسیار قوی و اعتیاد آورد)، هوش و قدرت بدنی بالایی دارد و با خشونت بسیار به دنبال قدرت است. او نظرش به گاتهام برای تصحاب کردن آن جلب شده و همین باعث می شود که دشمن سر سخت بتمن باشد.
این بیمارتی توسط محفل سنت دوما ((Order of St. Dumas) زیرمجموعه شوالیههای معبد، ارتشی بر محور مذهب کاتولیک که به دلیل شرکت در جنگهای صلیبی برای سرزمین مقدس مشهور بود.) برای پاکسازی گناه از سیاره ایجاد شد. در طول رویدادهای Contagion، شهر گاتهام را درنوردید و تعداد زیادی از مردم را کشت. بتمن و متحدانش در نهایت توانستند راهی برای درمان پیدا کنند.
بلک ادم و خندق
بِلَک اَدم (Black Adam) و گروهی از قهرمانان ازجمله اَتم اسمَشِر (Atom Smasher) وارد کشور خَندَق شدند و علیرغم تلاشهای جامعه عدالت ، دیکتاتور اسیم موهاناد را خلع کردند.
همه مردم کشور خندق راضی نبودند که از حکومت تازه تأسیس شده به لک آدم پیروی کنند. قبایل بخش شمالی گروه مقاومتی را تشکیل دادن و یک تصفیهخانه جدید واقع در صحرای آخ تان را مورد هدف قراردادند. او اتم اسمشر را فرستاد تا این شورش را باهدف نمایش قدرت سرکوب کند اما به او دستور داد که به شورشیان آسیب نرساند. بعداً در همان روز، او با بتمن مواجه شد که بهقصد عزل مقام او به کاخ نفوذ کرده بود. ادام از احترام، به شکل انسانی خود بازگشت و میخواست در زمینی برابر با بتمن مبارزه کند. بتمن آدام را دستکم گرفت، کسی که با استفاده از تکنیکهای هنرهای رزمی که برای ماهر شدن تنها در یکی از آنها نیازمند عمر طولانی بود؛اما با او مبارزه کرد.آدام با یک مکث اجباری، به بتمن پیشنهاد داد که بخشی از قدرت خود را به او بدهد تا بتواند قرنها مراقب گاتهام باشد، مانند کاری که او با خندق انجام داد.
بتمن نپذیرفت و کمی بعد با شورش معترضین، در مبارزه آنها وقفه افتاد. بلک ادم به خاطر استفاده از مبارزه برای پرت کردن حواس او بسیار خشمگین شده بود، دوباره به او حمله کرد، اما متوجه شد که به کمک بتمن نیاز دارد. درحالیکه بتمن به کارکنان کاخ و مجروحان داخل کمک میکرد تا آنها را بهجای امنی برساند، ادم باخشم فراوان به شورشیان حمله کرد.
بلک آدام یک برده مصری باستان بود که قدرت جادوگر Shazam را دریافت کرد. با این حال، او برای هزاران سال توسط جادوگر پس از سوء استفاده از قدرت خود زندانی شد. او سرانجام در دوران مدرن آزاد شد، جایی که بارها به مبارزه با قهرمان جدید جادوگر بیلی باتسون )شزم) رفت.
آل روتشتاین، که با نام اتم اسمشر نیز شناخته میشود، یکی از اعضای انجمن عدالت آمریکا است.
کهندق کشوری است در خاورمیانه بین مصر و فلسطین در قسمت شمالی شبه جزیره سینا. این سرزمین وطن ضد قهرمان بلک آدام است.
بتمن و دیمین
تالیا گول، معشوقه دیرینه بروس، به گاتهام بازگشت و شوالیه تاریکی را به پسرش، دِیمیِن (Damian)، که او را در آزمایشگاه بزرگ کرده و برای رهبری لیگ قاتلان (the League of Assassins) از بدو تولد آموزش داده بود، معرفی کرد. او قصد داشت که بروس پسرشان را به شیوههایی که خودش نمیتوانست تربیت کند، به این امید که خشونت و تمایلات غیرانسانیاش از وجود او پاک شود. بروس دیمین را بهعنوان رابین پذیرفت تا از نزدیک او را زیر نظر داشته باشد.
بااینحال، کمی بعد از آشنایی با دیمین، بروس ظاهراً توسط دارکسید کشته شد، که درواقع در زمان بهعقب فرستادهشده بود. درحالیکه نایت وینگ درنهایت نقش بتمن را بهجای او بر عهده گرفت و به دیمین در نقش رابین آموزش داد، بروس در سفرش به گذشته، راه بازگشت به زمان حال را پیدا کرد و پس از بازگشت، اعلام کرد که حامی خصوصی بتمن بوده است و سازمان مشارکت بین المللی بتمن ( Batman Incorporated) به لطف کمکهای مالی او به وجود آمده است.
دیمین وین پسر بتمن و تالیا گول است. این باعث میشود که او وارث بزرگترین جنگجوی علیه جرم و جنایت جهان و بزرگترین دشمن او پدر بزرگش یعنی ری شال گول باشد دامیان پنجمین رابین است و در کنار پدرش، بروس وین (بتمن) کار میکند.
سازمانی متشکل از جنگجویان مرگبار که با هدف خلاص کردن جهان از شر فعالیت میکنند.
سازمانی است که در آن افراد از کشورها و فرهنگ های مختلف دور هم جمع شدند و با ایدولوژی بتمن درمورد مبارزه با جرم جنایت در کشور های مختلف فعالیت میکنند. بَتمَن چین، بَتمَن ژاپن، کلوٌن هانتِر، اِل گاچو (بتمن آرژانتین)، گِری ولف (فعالیت در روسیه)، شوالیه بِرلین هانچینتون (فعالیت در انگلیس)، مَن اف بَت((man of bats) سرخ پوستی که در ایالت داکوتای جنوبی فعالیت میکند.)، نایت رانر (فعالیت در پاریس)، ریون رِد ( پسر من اف بت، فعالیت در داکوتای جنوبی)، اعضای فعلی این سازمان هستند.
همه قهرمانان معروف را میشناسند. سوپِرمَن، زنِشگفتانگیز، بَتمن، جوکِر و …
اما…
همه قهرمانان معروف را میشناسند. اما کمتر کسی را می توانید پیدا کنید که به کل دنیای دی سی و شخصیت های آن مسلط باشد.
در واقع DC به دنیایی وسیع تبدیل شده از هزاران شخصیت مختلف که هر کدام داستانی برای گفتن دارند.
نسخهی جدید دایرةالمعارف کمیک دیسی، نقشهی راهی است به این دنیای وسیع.
نیو 52
محفل جغد ها
زمانی که بروس وین برنامههای خود را برای متحول کردن شهر گاتهام فاش کرد، اداره پلیس شهر گاتهام جسدی را کشف کرد که با افسانه محفل جغدها (the Court of Owls) ارتباط داشت و درواقع هشداری برای بروس بود. بتمن تا آن زمان فکر میکرد محفل جغدها افسانهای بیش نیست، تا اینکه با فردی علاقهمند به مشارکت تجاری، لینکُلن مارچ (Lincoln March)، دیدار کرد و در برج وین موردحمله یک قاتل با لباس جغد قرار گرفت و تا پای مرگ رفت. در حین تحقیق در مورد سوءقصد، بتمن در هزارتوی زیرزمینی گرفتار شد، جایی که محفل جغد او را به مدت هشت روز گیر انداخت و قصد دیوانه کردنش را داشتند. باوجوداین، بروس موفق شد راه خود را به بخش زیرزمینی رودخانه گاتهام باز کند و توسط هارپِر را (Harper Row) از ایست قلبی نجات پیدا کرد.
محفل جغد به خاطر تلاشهای زیاد بتمن برای دخالت در کار آنها، تصمیم گرفتند تمام تالون هایی را که بیش از یک قرن قاتل آنها بودند را دوباره احیا کنند و افراد مهم شهر گاتهام را مورد هدف قرار دهند تا دوباره کنترل کامل شهر گاتهام را بهدست بیاورند. گروهی از تالون ها به عمارت وین حمله کردند؛ اما بتمن موفق شد با استفاده از لباس رباتی اضطراریاش آنها را شکست دهد.
پس از ردیابی مخفیگاه محفل جغد، همه اعضا را کشتهشده با سم درون غذایشان پیدا کرد. با ردیابی سرنخها به خرابههای بیمارستانی روانی گاتهام رسید و آنجا فهمید لینکلن مارچ، شریک تجاری سابقش، کسی است که به محفل خیانت کرده. مارچ معتقد بود برادر کوچکتر بروس، توماس وین جونیور است؛ و زمانی که پسربچه بود توسط جغد دزدیده و بزرگ شد با این باور که مارتا وین مادر او است. مارچ از بروس نفرت داشت و بهعنوان رهبر محفل جغد خود را معرفی کرد تا هم کنترل گاتهام را بهدست بیاورد و هم بروس را بکشد. در مبارزه، مارچ عقبنشینی کرد و بروس متوجه شد دیر یا زود دوباره محفل جغد بازخواهد گشت.
در همین زمان بود که فردی بالباس مبدل به نام نوبادی (NoBody)سعی بر این داشت که دیمین وفاداری خود را به بروس کنار بگذارد و از قانون نکشتن مجرمین که بتمن به آن پایبند بود، تبعیت نکند. او کمی بعد فهمید نوبادی مورگان دوکارد، کسی که سالها پیش با او درزمینه شکار انسانها تمرین کرده بود، است. وقتی دیمین از ملحق شدن به او سر باز زد، دوکارد به او حمله کرد و بتمن مجبور شد که دیمین را نجات دهد. درنتیجه مبارزه، این دیمین بود که آخرین حمله را انجام داد و دوکارد را کشت؛ این امر باعث نگرانی پدرش شد که آیا هرگز بتواند تمایلات خشونتآمیز دیمین را از بین ببرد.
محفل جغد ها جامعه باستانی است که برای قرن ها شهر گاتهام را تحت کنترل داشته است.
“لینکلن مارچ” نام مستعار یکی از نامزد ها انتخابات شهرداری در گاتهام که معتقد بود برادر کوچکتر بروس وین، توماس وین جونیور است.
محفل مرموز جغد، دارای ارتشی از قاتلان مرده بسیار آموزش دیده به نام تالون برای کنترل منافع خود هستند که برجسته ترین و تکرارشونده ترین عضو آنها ویلیام کاب، پدربزرگ دیک گریسون است. یکی دیگر از برجسته ترین تالون ها، کالوین رز، فراری از دادگاه است که از مانتو برای ضربه زدن به آنها استفاده می کند..
هارپر رو که با نام بلوبرد نیز شناخته می شود، یکی از متحدان بتمن است. او در رشته مهندسی برق استعداد دارد.
نوبادی پسر هنری دوکار و دشمن رابین بود.
مرگ خانواده
پس از مدت تقریباً یک سال مخفی شدن، جوکر به اداره پلیس شهر گاتهام رفت و با کشتن چند مأمور میخواست بازگشتش را به بتمن اعلام کند. سپس صورت خودش را که قبل از ناپدید شدن کنده بود و در قسمت اتاق مدارک بود را برداشت. سپس جوکر تهدید به مناسبت بازگشت خود، شهردار را به قتل میرساند. اما بهجای این کار نگهبانان دفتر شهردار را کشت و بجای لبخند، که نماد تجاری جوکر است، رو صورت آنان اخم گذاشت. بتمن با دیدن بازآفرینی گمراهکننده جنایات قبلی جوکر، به کارخانه فرآوری شیمیایی اِیس رفت؛ ولی این تنها یک حواسپرتی بود که توسط هارلی کویین (Harley Quinn) طراحیشده بود تا برای جوکر فرصتی را فراهم سازد که بتواند وارد عمارت وین شده و آلفرد را به قتل برساند.
وقتی بتمن از کارخانه آس خارج شد، به عمارت وین رفت و کاست فیلمی را یافت که نشان میاد آلفرد دزدیده و شکنجهشده است. با اعتماد به نایت وینگ، بتمن از او خواست که ربودن آلفرد را مخفی نگه دارد و اصرار داشت که هویت او بهعنوان بتمن هنوز مخفی مانده است. در دیدار بعدیشان در آبگاه شهر گاتهام، جوکر ادعا کرد که هویت همه را میداند و قول داده بود که هر یک از متحدانی که بتمن را ضعیف کردهاند، ظرف 72 ساعت بکشد.
خانواده بتمن او را وادار به اعتراف در مورد پیدا کردن کارت جوکر بعد دومین ملاقات او در کارخانه آس کردند؛ اما او نمیتوانست باور کند که هویت مخفی وی لو رفته. او اصرار داشت که خانوادهاش در غار بماند؛ درحالیکه خودش سرنخی را پیدا کرد که او را به تیمارستان آرکهام رساند و متوجه شد بدون اینکه کسی اطلاع پیدا کند، جوکر کنترل تیمارستان را بهدست گرفته. جوکر تیمارستان را به شکل قصری بازسازی کرده بود که در آن بتمن نقش پادشاه و جوکر ، دلقک مخصوص او را بازی میکند. بتمن مجبور شد برای پیدا کردن خانوادهاش روبدِ شدهاش، با نمایشی که مرد دیوانه طراحی کرده بود همراه شود و در طی این نمایش او بر روی یک تخت سلطنتی نشست که به جریان برق وصل شده بود و او را بیهوش کرد.
بتمن سر میز شام که دور آن را خانواده بتمن احاطه کرده بودند بیدار شد و بر صورت همه آنها بانداژ بود. جوکر با برداشتن در هر بشقاب هویت واقعی آنها را آشکار میکرد. بتمن متوجه شد که صورتهای داخل بشقاب قلابی هستند. او جوکر را تعقیب کرد و جوکر ترجیح داد گیر بیفتد تا اینکه چهرهی هر یک خانواده بتمن را یکجا فاش کند و هیجان آشکار کردن هر یک از آنها را از دست ندهد. بتمن تصمیم گرفتم علیرغم سالم بودن خانواده، برای محافظت از آنها فاصله بگیرد.
در جریانی جوکر برای جعل کردن مرگ خود، به کمک دال میکر، صورت خود را کند و صحنهای را ترتیب داد که بنظر می رسید او مرده است.
کارخانه فرآوری شیمیایی ایس در گاتهام که محل تولد جوکر.این همان کارخانه ای است که بر حسب اتفاق، بتمن کسی که آن موقع با نام نقاب سرخ دزدی میکرد را به داخل خمره پرتاب کرد. نقاب سرخ در آن خمره مٌرد و جوکر متولد شد.
هارلی کویین دوست دختر سابق و دستیار جوکر است. روانشناس جنایی ک به یک تهدید جنایی پر زرق و برق تبدیل شد. در حالی که نیت او معمولاً خوب است، روش های او اغلب به جنون او خیانت می کند، کویین هم به عنوان متحد و هم دشمن بتمن عمل کرده است.
اسمی غیر رسمی برای گروه متحدان بتمن . به غیر از بتمن که رهبر این گروه است، کَسِندرا کین (بتگرل)، کِلِر کلاوِر (گاتهام گرل)، باربارا گوردن (اوراکل)، سلینا کایل (زن گربه ای)، جولیا پنی ورف (دختر آلفرد)، دوک توماس (سیگنال)، دیمین وین (رابین)، تیم دریک (رد رابین)، دیک گریسون (نایت وینگ)، لوکاس فاکس ( بتوینگ)، کاترین کِین ( بتومن)، باسیل کارلو (کلی فیس)، هارپر را (بلو برد)، جیسون تاد (رد هود)، حین پاعول وَلِی (عِزریِل)، دیوید زاویمبِه ( بت وینگ)، مینه خوآ خان (گوست میکر)، هارلی کوینزل (هارلی کویین)
در این نقشه دیوانه وار جوکر، بتمن انتظار داشت، با توجه به شرایط، جوکر صورت آنهارا مانند روشی که خودش دو سال ناپدید شده بود، کنده باشد.
دیمِن استار ( The Demon star) و گاتهام موست وانتد (Gotham’s Most Wanted)
لویافان (Leviathan) با همدستی لیگ قاتلین شروع تصرف شهر گاتهام کردند. بتمن برای بهدست آوردن اطلاعات بیشتر، مَچز مالونه (Matches Malone) را استخدام کرد تا در باندهای خلاف نفوذ کند. هرچند او به خاطر خیانت به لویافان به مرگ محکوم شد و دیمین از دستور پدرش سرپیچی کرد و برای نجات مچز، غار بتمن را ترک کرد. در همین حین، بتمن توسط کماندوهایی به شکل خفاش اسیر شد و تالیا گول، کسی که کنترل برج وین را بهدست آورده بود، او را در تله مرگی قرارداد. آلفرد، برخلاف خواسته بروس، به دیمین اجازه داد برای نجات پدرش اقدام کند. وقتی بتمن از تله مرگ رهایی یافت، دیمین با شروری به نام هِرِتیک (Heretic) مواجه شد؛ آن دو باهم مبارزه کردند اما هرتیک دست بالا را در مبارزه داشت و درنتیجه این مبارزه هرتیک با فروکردن شمشیر خود به زندگی دیمین پایان داد.
بروس که در انتقام پسرش ناکام ماند، از برج پرت شد و بعداً یک تشییعجنازه خصوصی کوچک برای دامیان برگزار کرد، حتی درحالیکه شهرش به تصرف لویافان درآمد و شهردار او را تهدیدی اعلام کرد و شرکت وین را مجبور کرد بودجه بتمن را کاهش دهد.
بتمن با قرض گرفتن لباس مخصوصی به نام لباس سوگواری، خود را به موجودی ماننده خفاش تبدیل کرد و به مبارزه با تالیا و هرتیک شتافت؛ درنتیجه مبارزهاش، متوجه شد که هرتیک یک کلون ساختگی از دیمین است و هرتیک موفق شد از دست بتمن فرار کند اما تالیا او را به خاطر سرپیچی از دستورات اعدام کرد.
در آخرین رویارویی این دو، تالیا به بتمن دو انتخاب داد: 1- تالیا را به قتل برساند 2- زندگی خودش را بهپایان برساند و شهر گاتهام را بهدست تالیا بسپارد؛ هرچند از همان اول این رویاروی مشکل داشت. زیرا بتمن از ابتدا تحت تأثیر نوعی سم قرارگرفته بود. در تلاش برای نجات جان بروس، رد هود حلقه اٌوروبٌرو (the Oroboro)را برای حواسپرتی به تالیا پیشنهاد کرد و در همین حین رئیس گروه اَسپیرال ( Spyral) به سر او شلیک و گاتهام از چنگال گروه لویفین آزاد کرد.
بعدازاین قضیه، اتهاماتی به بروس وارد و درنتیجه بیگناه شناخته شد. بروس و آلفرد وقتی به عمارت بازگشتند، متوجه شدند اجساد تالیا و دیمین توسط ری شال گول دزدیده شدهاند.
لویافان سازمانی است که توسط تالیا گول با ادغام لیگ قاتلان ریشال گول در آن تأسیس شد.مراسم عقاید لویافان به شدت ضد سرمایه داری است و به دنبال فروپاشی جامعه و تحمیل خود به عنوان رهبران راهی جدید است. این سازمان به عنوان تهدیدی برای سازمان مشارکت بین المللی بتمن عمل کرده است.
یک گانگستر و آتش افروز نیوجرسی بود که پس از مرگ، بتمن از هویت او استفاده کرد. بتمن از اعتبار خیابانی او برای به دست آوردن اطلاعات در مورد سازمان های جنایی استفاده می کند که در غیر این صورت قادر به نفوذ به آنها نبود. این همچنین به عنوان راهی برای رستگاری برای مردی عمل می کند که بتمن معتقد است آنقدرها هم بد نبود. نام مستعار “کبریت” از عادت او به نگه داشتن مداوم کبریت در دندان هایش می آید. در تداوم زمین پرایم، بتمن با استفاده از هویت مچز مالونه دیده شده است، اما مشخص نیست که آیا مالون واقعی وجود داشته است یا خیر.
گروهی از لیگ قاتلان که با تزریق ماده ای به نام سرم خفاش تبدیل به موجوداتی نیمه خفاش و نیمه انسان شده بودند.
که به نام های فادرلس (Fatherless) و دیگری (The other) نیز شناخته می شود، شبیه سازی شده از دامیان وین بود که توسط مادرش تالیا گول ساخته شد.
لباس سوگواری یک زره جادویی است که توسط مأموران محفل سنت دوماس، به ویژه Azrael، پوشیده میشود.
اوروبورو گنجی بود که اتو نتز و تالیا گول به دنبال آن بودند. اوروبور که از فراماده پیشرفته تشکیل شده است، میتواند جایگزین نفت و انرژی هستهای شود و جهان را تغییر دهد. کشورهای بریتانیا و آرژانتین هر دو ادعا کردند که اوروبور متعلق به آنهاست و دلیل آن ارتباط آنها با نتز است. اوروبور آرژانتین، انگلیس، استرالیا، هنگ کنگ و فرانسه را به یک حلقه در سراسر جهان متصل کرد. فراماده اوروبور یک ابرساختار حلقهای بود که میتوانست روی مولکولها تاثیر بگذارد تا از آنها مواد عجیب و غریب مانند جامد، مایع، گاز، پلاسما یا حتی چیز جدیدی بسازد. ساختار حلقه همچنین آن را به عنوان یک منبع انرژی دائما تجدید پذیر پیشنهاد میکند.
کَتی وِب کِین (Kathy Webb-Kane) فردی سرشناس بود که لباس بت ومن را به تن کرد تا از بتمن تقلید کند. او پس از جعل مرگ خود، مدیر اسپیرال شد.
اسپیرال یک آژانس عملیات مخفی سازمان ملل است که در طول جنگ سرد تأسیس شد.
سوگواری مرگ دیمین
بتمن به خاطر از دست دادن پسرش و معشوق اش ناتالیا تروسِیوچ (Natalya Trusevich){که توسط مجرمی به نام مِد هتر (Mad Hatter) به قتل رسیده بود.}وارد مرحله دیگری از افسردگی شده بود؛ بهطور اینکه مرگ آنها را انکار میکرد. بروس شروع به دوری از خانواده خود کرد، اما پس از گذراندن وقت با هر یک از آنها، بروس پذیرفت که پسرش را ازدستداده و بهتنهایی مقصر مرگ او نیست؛ بلکه متوجه شد که آلفرد هم خود را به خاطر مرگ دیمین سرزنش میکند.
درحالیکه بتمن سعی داشت از سوگواری و افسردگی خود خلاص شود، رَف (The Wrath)، یک قاچاقچی اسلحه که پلیسها را بهعنوان انتقام از اداره پلیس شهر گاتهام به قتل میرساند، روبهرو شد اما خوشبختانه بهراحتی او را شکست داد.
دوست دختر بروس که اصالتا اوکراینی بود و نوازنده پیانو.
جرویس تچ، مد هتر، جنایتکار شهر گاتهام است که از فناوری کنترل ذهن (معمولاً به شکل کلاه) برای کنترل قربانیان خود استفاده میکند.
شرارت ابدی
به امید نابودی همیشگی شر از دنیا، پِندورا ( Pandora) تلاش کرد تا با اعضای لیگ عدالت جعبه پندورا را باز کنند؛ او اعتقاد اشت پاک بودن روح آنها مانع از فاجعهای که، درگذشته وقتی خودش جعبه را بازکرده بود میشود. بدون اینکه خودش بداند، او پیادهنظامی بود که طبق نقشهی سازمانی مخفی، به نام جامعه مخفی شروران (Secret Society of Super-Villains) عمل میکرد که هدف نهایی آنها ایجاد درگیری بین سه عضو اصلی لیگ عدالت (سوپرمن، بتمن، واندرومن) بود. هر یک از این سه نفر بهمنظور پیدا کردن راهحلی برای باز کردن جعبه پندورا تقسیم شدند. بتمن معتقد بود توضیح علمی برای شکل جعبه پندورا و تأثیرات آن روی سوپرمن وجود دارد. پس از به اشتراک گذاشتن تحقیقات خود، لیگ عدالت متوجه شدند جعبه پندورا دری بهسوی جهان دیگر است. در همین حین لیگ موردحملهی کرایم سیندیکِیت (Crime Syndicate) قرار گرفتند و اکثر اعضای لیگ عدالت را در فایر استورم ماتریکس (the Firestorm Matrix) محبوس کردند.
فقط بتمن و زن گربهای توانستند از دست کرایم سینیدکیت فرار کنند. بعدازاینکه آنها یک سایبورگ بهشدت مجروح شده را برای تعمیر به ازمایشگاه استار ( S.T.A.R. Labs) آوردند، متوجه شدند که کرایم سنیدیکیت از هویت مخفی نایت وینگ اطلاع دارند. بتمن و زن گربهای برای پیدا کردن نایتوینگ جستجو کردند و او را نجات دادند. درحالیکه این دو، دریکی از انبارهای شرکت وین به دنبال منابع اطلاعاتی بودند، با لکس لوتور و یارانش روبهرو شدند که خواستار همکاری و مقابله با کرایم سیندیکیت بودند. تنها مشکل آنها این بود که بتمن چطور میتواند در این جنگ بزرگ زنده بماند؛ این مسئله به با آمدن پاوِر رینگ(Power Ring) نگران کنندهتر شد. بتمن یکی از حلقههای سپاه سینسترو (Sinestro Corps Ring) را بهدست آورد. اما بعد از تمام شدن درگیری آن را نابود کرد. خوشبختانه سینسترو هم مجذوب حلقه قدرت شده بود و به همین دلیل حلقه قدرت را از بین برد. او به بتمن پیشنهاد داد اگر روزی دوباره فرصت داشتن حلقه زرد را پیدا کرد، به سپاه او ملحق شود.
پسازاینکه برخلاف میل باطنی مجبور شدند از لکس لوتور پیروی کنند، این زوج نایت وینگ را در یک دستگاه آپوکولیپتی (Apokoliptian) به نام ماشین قتل، در اعماق خرابههای ماهواره لیگ عدالت پیدا کردند. بااینحال، دیک هشدار داد که دستگاهی که به آن بستهشده بود با ضربان قلب او همگام شده است، بهطوری که آنها یا با دستگاه منفجر میشوند یا باید او را بکشند. باوجود التماس دیک، بروس از نجات دادن او دست نکشید. لکس تصمیم گرفت تا دیک را خفه کند تا قلبش متوقف شود، و برای آنها وقت بخرد تا او را از دستگاه خارج کنند و سپس او را احیا کنند. او درواقع به دیک قرصی داده بود که قلبش را موقتاً متوقف میکرد و قبل از مرگ مغزی نیاز به تزریق آدرنالین داشت. هنگامیکه دیک احیا شد، او، بتمن و زن گربهای فرار کردند تا به دنبال باقیمانده لیگ عدالت باشند. آنها نقشهای را طراحی کردند تا با استفاده از کمند حقیقت واندرومن، لیگ عدالت را از فایراستورم بیرون بیاورند. مارشن من هانتر به خاطر اینکه استیو ترِوِر (Steve Trevor) در دسترس نبود، به بتمن پیشنهاد داد که خودش از کمند حقیقت استفاده کند. او با استفاده از کمند اعضای لیگ عدالت را نجات و در همین حین لکس لوتور به همراه یارانش کرایم سیندیکیت را شکست دادند.
پسازآن، بتمن، باوجود صمیمیتی که با زن گربهای داشت، اصرار داشت که نمیتوانند باهم رابطه عاشقانه ای را شروع کنند و با دیک به خانه بازگشتند. بعد از ماجرای کرایم سیندیکیت همه فکر میکردند دیک مرده است؛ بتمن به او فرصتی داد تا با پیوستن به اسپیرال از هویت به خطر افتاده خود استفاده کند. در این میان، گاتهام به یک منطقه جنگی بین زندانیان تیمارستان آرکهام و زندانیان ندامتگاه بلکگیت تبدیلشده بود و جبهه بلک گیت توسط بین رهبری میشد. بهعنوان پیروز نبرد، بین ردای خفاش را برای خود گرفت و از بتمن خواست که آن را از او پس بگیرد. زمانی که بین بهسلامت در آرکهام زندانی شد، بروس وین قول داد برای بالا بردن امنیت تیمارستان و بازسازی شهر بودجهای را در نظر بگیرد.
پاندورا یک شخصیت مرموز از دوران باستان است. او مسئول باز کردن جعبه پاندورا است و در نتیجه تا ابد نفرین شد.
جعبه پاندورا شیء از دوران باستان بود که میتوانست برای نگهداری موجودات با قدرت زیاد، داشتن موجودات و باز کردن دروازههایی به دنیاهای دیگر استفاده شود.
تیمی از همتایان شرور لیگ عدالت هستند که در زمین 3 وجود دارد. اعضای اصلی آنها شامل اتومیکا (Atomica)، دِف استورم (Deathstorm)، گرید (Grid)، جانی کوییک (Johnny Quick)، مارشِن (The Martian)، اوت سایدِر (The Outsider)، اُل مَن (Owlman)، شاه قدرت (Power Ring)، شاه دریا (Sea King)، سوپرومن (Superwoman) و اولترا من (Ultraman)بود.
محلی که رونی ریموند و مارتین اشتین به هم ملحق و باعث به وجود آمدن فایر استورم میشوند.
آزمایشگاه های تحقیقاتی پیشرفته علم و فناوری که معمولاً به S.T.A.R خلاصه میشود. آزمایشگاهها، یک سازمان تحقیقاتی با آزمایشگاههایی در سراسر ایالات متحده است.
هارولد جردن (پاور رینگ)، صاحب حلقه قدرتمند ولتوم(Volthoom یک حلقه شیطانی است که قدرت خود را از صاحبش می گیرد و آنها را از درون به بیرون می کشد.) بود. حلقه ولتوم از ترس و وحشت هال تغذیه میکرد، زیرا او ترسوترین مرد در جهان مادری خود زمین 3 بود. او عضوی از Crime Syndicate، نسخه شیطانی لیگ عدالت، و همتای شیطانی گرین لنترن بود.
آپوکولیپتها یا آپوکولیپتانها ساکنان سیاره آپوکولیپس هستند. برخی از آنها موجودات بسیار قدرتمندی مانند خدایان جدید (New gods) هستند، اگرچه موجودات ضعیف تری مانند لو لایز (Lowlies)نیز وجود دارند.درحالیکه در ظاهر عمدتاً انسان نما هستند، برخی از اهالی آپوکولیپس به طور ژنتیکی با ویژگیهای خاصی مانند دیپ سیکس (Deep six) پرورش یافتهاند.
ماهواره لیگ عدالت پایگاه اصلی لیگ عدالت آمریکا بود. مدتی پس از فاش شدن محل پناهگاه مخفی ) پناهگاه مخفی نامی بود که به غاری بزرگ در اعماق یک پایه کوه در هپی هاربر، رود آیلند داده شد. در طول سالها از آن به عنوان پایگاه عملیات توسط چندین تیم ابرقهرمانی، به ویژه لیگ عدالت آمریکا استفاده میشد.( آنها، لیگ عدالت یک مقر ماهوارهای به عنوان ایستگاه فضایی ژئوسنکرون (22300 مایل بالاتر از خط استوا) ساخت.
استیو ترور مامور A.R.G.U.S ، عضو سابق تیم 7 و نیروی دریایی ایالات متحده. واندر من به او علاقه عاطفی نیز دارد.
بیگ برن (Big Burn)
درست بعد از بهدست آوردن کنترل دوباره شهر، بتمن با بازگشت اِرین مَک کِلین ( Erin McKillen) برای ملاقات با دیگر خانوادههای مافیایی، فاجعه دیگری را تجربه کرد. دلیل این جلسه بهدست آورد کنترل شهر از دست افراد روانپریش بود. با بازگشت آرین، جنگی تمامعیار بین او و دو چهره به وجود آمد زیرا او باعث بانی زخمهای معروف دو چهره بود است. بتمن درنتیجه تلاشهای بسیار موفق شد آنها را از کشتن یکدیگر منصرف کند؛ پسازآن، آرین مک کلین توسط پلیس دستگیر شد و دو چهره که زندگی خود را تهی از امید دید، با شلیک گلوله به سرزندگی خود را پایان داد.
در این دوره زمانی بود که بتمن و یارانش توسط مترسک و گروهی از دشمنانش که درزمینه حملات روانی تبحر داشتند، کنترل ذهنی میشدند و باعث شده بود بتمن و یارانش باور کنند که در شهری به نام گوفتوپیا (Gothtopia) هستند. هرچند طولی نکشید که بتمن زودتر بقیه یارانش از کنترل ذهنی مترسک خارج شود و متوجه نشد دنیایی که در آن زندگی میکردند واقعی نبوده است؛ مترسک و گروه بتمن را که به نظر میرسید دیوانه شده را موردقراردادند. درنهایت، بتمن موفق شد مترسک را شکست دهد و دوستانش را از توهم خارج کند.
ارین مک کیلن رئیس خانواده جنایتکار مک کیلن است که نماینده اوباش ایرلندی در شهر گاتهام است.
شهر گاتهام به طور معجزه آسایی به یک شهر فاضله روشن و شاد تبدیل میشود که اکثر اعضای خانواده بتمن هویت جدیدی دارند. این تغییرات تنها یک توهم است که توسط نوع جدیدی از سم ترس مترسک ایجاد شده است.
بتمن جاویدان
جنایتکاری مرموز (لینکلن مارچ) به گاتهام آمد تا با یک نقشه یک ساله زندگی بتمن را نابود کند. فاز اول نقشهی این جنایتکار متفکر، پاپوش ساختن برای کمیسر گوردن بود که او را قاتل گروهی از مردم در واگن یک قطار نشان دهد؛ بتمن سوگند خورد که او را از این اتهام تبرئه کند. همزمان، مغز متفکر، رئیس سابق اوباش گاتهام، کارمین فالکون (Carmine Falcone) را، که در هنگکنگ مخفی شده بود، دعوت کرد تا جنگ را با پنگوئن آغاز کند، تا دوباره دردسری دیگر برای بتمن به وجود بیاورد. بااینحال، علیرغم دخالت کمیسر فاسد جایگزین فوربِس (Commissioner Forbes)و بتمن، با کمک اداره پلیس شهر گاتهام، دو رهبر باند را دستگیر کرد و ظاهراً به جنگ آنها پایان داد.
در حین تعقیب مجرمی به نام هاش (Hush) که توسط مغز متفکر استخدامشده بود، او اولین برخورد غیرمستقیمش را با اسپویلر (The Spoiler) داشت که از بتمن برای حفظ جان خودش در مقابل آدمکشی به نام ادواردو فلامینگو (Eduardo Flamingo) استفاده کرد. فلامینگو به یک دلیل به دنبال کشتن او بود؛ زیرا اسپویلر چیزی را در مورد راز حمله به گاتهام را میدانست.
یکی دیگر از بخشهای نقشه برای از بین بردن بتمن، احیای رهبر فرقه شیطانی دیکن بِلَک فایر (Deacon Blackfire) در آسایشگاه آرکهام بود، اما این نقشه (بیشتر) توسط بَتوینگ (Batwing) و جیم کوریجن (Jim Corrigan) خنثی شد. بااینحال، ساختمان تیماستان آرکهام در این روند ویران شد و زندانیان آنجا در شهر گاتهام رها شدند. وقتی بتمن بالاخره موفق شد هاش را بگیرد، دیگر خیلی دیر شده بود؛ بتمن آنقدر حواسش پرت شده بود که رهبر واقعی تمام حافظههای پنهان ابزار مخفی بتمن را کاملاً پاککرده و به دشمنانش فروخته بود. درحالیکه هنوز در جستجوی اینکه چه کسی پشت این توطئه پیچیده بود، بتمن نظرش به ری شال گول جلب شد و این هم یک حقه دیگر از طرف مغز متفکر بود.
وقتی بروس متوجه شد که درحالیکه حواسش به تعقیب سرنخها پرت شده بود، شهر آتشگرفته و زیرساختهای آن علیه شهروندان تبدیلشده بود. او سرانجام دعوتی به برج بیکن دریافت کرد تا پایان هر چیزی را که برایش مهم بود تماشا کند. هنگامیکه او رسید، کسی که او را در آنجا ملاقات کرد، کلومَستر (The Cluemaster) بود. بااینحال، علیرغم تمام طعنهها و توضیحات کلومستر در مورد اینکه چگونه نقشهاش را عملی کرده، او بهطور غیرمنتظرهای توسط کسی که واقعاً پشت همه اینها بود، لینکلن مارس به قتل رسید، مردی که خود را برادر کوچکتر بروس میداند. درنبرد آنها، بروس خود را برای جنگیدن بسیار ضعیف دید، اما زمانی که جیم گوردون از کل شهر خواست تا نقش بتمن را بر عهده بگیرند و به قهرمان شهر خود تبدیل شوند، روحیه بتمن را تقویت کرد. بهزودی، متحدان بتمن دور او جمع شدند و این اسپویلر بود که مارس را شکست داد، اگرچه او به فاضلاب فرار کرد، اما توسط محفل جغدها دستگیر شد.
پس از نابودی آرکام، بتمن اجازه داد زندانیان بهطور موقت در عمارت وین باشند و حتی بهطور مخفیانه با اسم تقلبی جک شاو وارد جمع زندانیان آرکهام شد تا در مورد مجموعهای از قتلها تحقیق کند. علیرغم حل معما، و داشتن فرصتی برای بازپسگیری خانهاش، بروس به شهر اجازه داد تا عمارت را تا زمانی که بتوانند جایگزینی دائمی در پی حمله اخیر به گاتهام ایجاد کنند، نگهدارند.
کارمین فالکون یک رئیس قدرتمند اوباش شهر گاتهام، رئیس خانواده جنایتکار فالکون است.
هاش بهترین دوست دوران کودکی بروس وین است که به یکی از بزرگترین دشمنان بتمن تبدیل شده است. او در هویت غیرنظامی خود یک جراح مغز و اعصاب باهوش و ثروتمند به نام توماس الیوت است. تاکتیک های فریبنده و گمراه کننده او، او را به یک حریف فوق العاده قدرتمند تبدیل می کند. الیوت در سنین جوانی اقدام به قتل والدین خود کرد و توماس وین را سرزنش می کند که با نجات مادرش زندگی او را خراب کرده است. او به دنبال انتقام گرفتن از طریق خراب کردن زندگی بروس در هر سطحی است و به هیچ شرور دیگری اجازه نمی دهد دشمن او را بکشد، اگرچه او اغلب از اعضای دیگر گالری سرکشان بتمن (گروهی متشکل از تمام دشمنان اصلی بتمن) در طرح های پیچیده خود استفاده میکند.
اِستفانی براون یکی از دو بتگرل که شریک کسندرا کین در نقش بتگرل است . او که دختر شرور کلومستر بود، در نقش اسپویلر با جنایتکارانی مانند پدرش جنگید، قبل از اینکه مدت کوتاهی در نقش رابین شریک مبارزه با جنایات بتمن باشد. او یکی از اعضای خانواده بتمن و عدالت جوان (Young Justice) است.
فلامینگو قاتلی که در شهر گاتهام فعالیت می کند و دشمن دیک گریسون است.
دیکون جوزف بلک فایر مبشر فقرای شهر گاتهام بود که آنها را در قالب یک فرقه در تلاش برای تصرف شهر سه سال قبل از تخریب پناهگاه آرکام جمع کرد.
لوکاس “لوک” فاکس دومین بتوینگ.
جیم کوریگان یک کارآگاه پلیس شهر گاتهام است که به روح الهی انتقام یعنی اسپکتر (Spectre) تبدیل شد.
آرتور براون، که با نام کلومستر نیز شناخته میشود، یک مجری سابق نمایش بازی است که تبدیل به یک جنایتکار شهر گاتهام شد که نقشههایش حول محور گذاشتن سرنخهایی بود که به خودش منتهی میشد.
بازگشت رابین
سرانجام بتمن تصمیم گرفت که جستوجو را برای پیدا کردن ری شال گول و اجساد دزدیدهشده دیمین و تالیا را آغاز کند. زمانی که بتمن سرانجام ری شال را پیدا کرد و با موفقیت او را شکست داد، تابوت دامیان توسط گلوریوس گادفری (Glorious Godfrey) دزدیده شد و به آپوکولیپس (Apokolips) بازگردانده شد. او با نادیده گرفتن مخالفت لیگ، به ماهواره لیگ رفت تا لباس مخصوصی را که به او برای زنده ماندن در برابر خطرات اپوکولیپس کمک میکرد، بدزدد.
درحالیکه بتمن در آپوکولیپس با گلوریوز گادفری میجنگید، خانوادهاش تصمیم گرفتند که به او اجازه ندهند بهتنهایی در این نبرد بجنگد و سایبورگ را ربودند و او را مجبور کردند که یک بوم توب (Boom Tube) باز کند که آنها را به آپوکولیپس نیز برساند. قبل از رفتن، آلفرد به هر یک از آنها لباس جدیدی شبیه لباس رابین داد تا به آنها یادآوری کند که برای چه کسی میجنگیدند. پس از بازجویی از گادفری، بتمن با یارانش متحد و متوجه شد که پسر دارکسید، کالیباک (Kalibak)، از سنگ قدرتمندی به نام کریستال آشوب (the Chaos Crystal) و تابوت دیمین برای نیرو دادن به سلاحی به نام کی آس کنن (Chaos Cannon) استفاده میکند که میتواند یک ماه کامل را نابود کند.
ورود بتمن به آپوکولیپس حتی خود دارکسید را برانگیخت و او را به مبارزه طلبید. بتمن که توانست خود را به بدن دیمین برساند، کریستال آشوب را در سینه دیمین فروکرد و باعث شد دیمین به زندگی بازگردد. بعد فرار از دنیای دارکسید از طریق بوم توب، در آن زمان بود که آنها متوجه شدند که بازگشت دوباره دیمین به زندگی توسط کریستال آشوب باعث بهرهمندی او از قدرتهای فرا بشری شده است. البته این قدرتها موقتی بود.
گلوریس گادفری یکی از خدایان شرور جدید آپوکولیپس و خدمتکار دارکسید است. قدرت ویژه او به او اجازه میدهد تا از طریق لفاظی گفتاری بر ذهنها تأثیر بگذارد و آنها را کنترل کند
یک اکومنوپلیس( به سیارهای گفته می شود که فقط یک شهر دارد و این شهر کل سیاره را در بر میگیرد.) سوزان است که توسط مستبد دارکسید اداره میشود.
A Boom Tube یک عبارت عامیانه برای یک پورتال سفر نقطه به نقطه فوقبعدی است که توسط مادر باکس (Mother Box ها رایانه های حساس و مستقلی هستند که معمولاً در نیو جنسیس (New Genesis یکی از دو سیاره ی اصلی خدایان جدید است که توسط پدر دانا (رئیس گروه خدایان جدید خیر خواه است) اداره می شود.) یافت میشوند. اصطلاح “رایانه زنده” می توان یک مفهوم تقریبی برای آنها درک شود. به نظر می رسد که آنها بخشی از موجودات زنده هستند، )که عمدتاً توسط خدایان جدید نیو جنسیس (New Gods of New Genesis) و آپوکولیپس ها استفاده میشود، باز میشود.
کالیبک پسر حیوان صفتِ داکسید است.
کریستال آشوب یک شیء باستانی مقدس که از کٌره خدایان (Sphere of the Gods یک واقعیت متافیزیکی است که خانه همه خدایان دنیای DC است و منبع همه جادوها در دنیاهای موازی است.) آمده است، با توانایی آن در افزایش و تشدید مقادیر اندک انرژی، و تبدیل آنها به انفجارهای فوق العاده بزرگی از پویایی خام قدرت می گیرد. انرژی که میتواند حتی مردگان را از مرگ بازگرداند.
سلاحی که قابلیت تخریب سیارهای را با یک شلیک دارد.
بازی پایانی
هنگامیکه بتمن در پروسه بهبودی از حمله مترسک بود، بتمن توسط لیگ عدالتی که با سم جوکر دیوانه شده بودند، موردحمله قرار گرفت و این نشاندهنده بازگشت جوکر بود. پس از غلبه بر لیگ عدالت، بتمن متوجه شد، تمام این مدت جوکر بهعنوان پزشکی با اسم اریک بوردر در تیمارستان گاتهام فعالیت داشته. مرد دیوانه هنگامیکه لباس مبدل خود را در مقابل بتمن از چهره خود برمیدارد، سم جوکر در شهر پخش کرد.
بتمن در جستجوی درمانی برای سویه جدید سم، به دنبال فردی به نام بیمار شماره صفر که به نظر میرسید پادتن این سم را دارد میگشت. درنهایت متوجه شد بیمار شماره صفر همان جو چیل، قاتل والدین او است. پس از شنیدن شایعاتی از دوستان و دشمنان خود، بتمن کمکم به این باور رسید که جوکر به لطف عنصر دیونزیوم، که یکی از عناصر سازنده چشمه لازاروس است، جاودانه شده است.
زمانی که بتمن حوضچه افسانهای دیونزیوم را که در سیستم جوکر بود را کشف کرد، جوکر در تونل به او حمله کرد. آنها به طرز وحشیانهای تا پای مرگ باهم جنگیدند، و هنگامیکه غار در اطراف آنها فروریخت، بروس جوکر را گرفت تا نتواند خودش را در حوضچه التیام دهد و مطمئن شود برای قرنها قرار نیست شخصی به نام جوکر برای گاتهام خطری ایجاد کند. در آخر جفت آنها در غار مردند
Joker Venom یک ترکیب شیمیایی است که معمولاً توسط جوکر استفاده می شود و بدن انسان را مجبور به لبخند زدن و/یا خندیدن غیرقابل کنترل می کند. در رایج ترین شکل خود، در عرض چند ثانیه پس از قرار گرفتن در معرض آن، میکشد و ماهیچه های فک قربانی را به صورت پوزخندی عجیب و غریب می چسباند.
مخفی گاه جوکر که در زیر شهر گاتهام قرار داشت.
بازگشت از مرگ و فراموشی خاطرات
وقتی جسد بتمن در زیر آوارههای غار پیدا شد، ناگهان بهوش آمد. اینطور به نظر میرسید که دیونزیوم او را از مرگ نجات داده؛ اما آلفرد متوجه شد که این اتفاق اثرات خاصی بر مغز بروس داشته؛ او حافظهاش را بهطور ازدستداده بود. آلفرد هر چیز مهمی که لازم بود بروس بداند را به او گفت. ولی از گفتن این حقیقت که او بتمن است خودداری کرد. بروس داشت زندگی جدیدی را شروع میکرد و لزومی نداشت که دراینباره چیزی بداند. او بعداً با جولی مدیسون، دوستدختر سابقش، ارتباط برقرار و در تلاش برای خدمت به گاتهام، در مرکز لوسیوس فاکس برای جوانان گاتهام با او همکاری کرد.
بسیاری از یاران بتمن، ازجمله اعضای لیگ عدالت تلاش کردند با ارتباط برقرار کنند. اما بازهم آلفرد اصرار داشت که گذشته بروس بهعنوان بتمن مخفی بماند. هر دعوتنامه که برای فعالیت بهعنوان بتمن ارسال میشد، توسط آلفرد از بین میرفت.
پس از مشاهده مستقیم تأثیرات وحشتناک حملات شرور جدید، مستر بلوم، احساسات بروس در مورد این موضوع برطرف شد و او تصمیم گرفت که دوباره بتمن بودن را بپذیرد. و دستگاهی را کشف کرد که خود سابقش ساخته بود تا کلونهایی بسازد که تمام مهارتها و خاطرات بتمن را داشته باشند. بروس از دستگاه برای بازگرداندن خاطراتش استفاده کرد و سرانجام به نقشی که قبلاً او را کشته بود بازگشت. قهرمان تازه بازگشته با مستر بلوم روبرو شد و آن را شکست داد و عنوان بتمن را از صاحب فعلی آن، جیم گوردون، پس گرفت.
جنگ دارکسید
بروس دقیقاً بهموقع به بتمن بودن بازگشت. زیرا جنگی میان آنتی مانیتور (the Anti-Monitor) و دارکسید در حال آغاز شدن بود و آنها زمین را بهعنوان میدان جنگ خود انتخاب کرده بودند.
خدای جدیدی به نام مِترون (Metron)، با داشتن صندلی مخصوص خود، دانشی پایان در مورد جهانهای موازی داشت. او به سراغ لیگ عدالت آمد و به آنها هشدار داد که جنگ میام دارکسید و آنتی مانیتور چه صدمات قریبالوقوع را با خود به همراه دارد. بتمن در اقدامی فداکارانه مترون را از صندلی بلند کرد و خودش بر آن نشست تا اطلاعات کاملتری را در مورد جنگ پیش رو بهدست بیاورد. درنتیجه، او به تمام پاسخها و دانش بیپایان کهکشان دستیافت و تبدیل به خدای دانش شد. بتمن برای آزمایش صندلی از او سؤالاتی پرسید؛ برای مثال چه کسی والدینش را کشته و صندلی جواب درستی داد. در ادامه، او برای آزمایش از صندلی هویت واقعی جوکر را پرسید و او جواب شوکه کنندهای را داد و گفت سه جوکر وجود دارد.
بتمن باقدرت جدید خود بر روی صندلی موبیوس به گشت زنی در گاتهام پرداخت. اگرچه جیم گوردون سیگنال خفاش را برای او روشن کرد، بتمن به جیم اطلاع داد که غیرضروری است، زیرا اکنون او میدانست که هر جنایتی که در گاتهام اتفاق میافتد و چه جنایتی ممکن است اتفاق بیوفتد. جیم با چنین قدرتی اخلاق بتمن را زیر سؤال برد، اما خدای جدید او را نادیده گرفت و جنایتکاران احتمالی را قبل از انجام جنایات خود بهسختی مجازات کرد.
بتمن متوجه شد نمیتواند جنایاتی که درگذشته انجامشده است را تغییر دهد؛ زمانی به این حقیقت رسید که سعی کرد از مرگ خانوادهاش با سفر به گذشته جلوگیری کند. در عوض به زمان حال بازگشت و به سلول جو چیل، قاتل والدینش رفت و با عصبانیت با او دعوا کرد و در تلاش برای شکنجه، قبل از اینکه ازآنجا تل پورت کند، فاش کرد که او، بروس وین، بتمن است؛ چیل از این حادثه آسیب بسیار زیادی دید و چیزی که فهمیده بود را بازگو نکرد.
قدرت صندلی بها دیگری هم داشت؛ بتمن نمیتوانست از صندلی جدا شود. با اوجگیری نبرد آنتی مانیتور و دارکسید، هل جوردن، گرین لنترن، سرسختانه تلاش کرد بتمن را به کمک اعطا کردن حلقه خود، او را از صندلی جدا کند. خوشبختانه حلقه قدرت به او اراده کافی را داد
موبیوس موجودی قدرتمند و باستانی بود که به عنوان آنتی مانیتور شناخته میشد.
مترون بزرگترین ذهن و بیشترین دانش را میان خدایان جدید دارد؛ یک خدای جدید که با کمک وسیله نقلیه جهانی، صندلی موبیوس(صندلی موبیوس یک وسیله نقلیه زمان-فضا/بعدی است که توسط مترون استفاده میشود.) به او امکان سفر و مشاهده جهان را میدهد.، به دنبال دانش علمی در زوایای هستی است.
در برههای از زمان، جوکر تصمیم گرفت که با استفاده از ماده شیمیایی که خودش به داخل آن افتاد، دو فرد دیگر را مانند خود تبدیل جوکر کند؛سپس حافظه خود و دو جوکر دیگر را پاک کرد تا بازی خود را جذاب تر کند. هر کدام از جوکرها اسمی متفاوت دارند؛ جنایتکار (The Criminal)، دلقک (The Clown) و کمدین (Comidian) اسمای این سه جوکر است که فقط خودشان به این اسم همدیگر را صدا میزنند. در آخرین فعالیت های جوکر، آشکار میشود که کمدین جوکر اصلی بوده است.
حلقهای که سپاه گرین لنترن از جمله هل جردن دست خود میکنند و منشاء قدرت آنها است.
سرانجام دایرةالمعارف اورجینال و جدید DC با بیش از 1200 اَبَرقهرمان و اَبَرتبهکار دنیای DC
این کتاب نه تنها به کسانی که تا به حال با کتابهای مصوّر و کُمیک سر و کار نداشتهاند، منظرهای غنی و پرجزئیات از دنیای دی سی و شخصیتهای آن را نمایش میدهد؛ بلکه به طرفداران قدیمی، داستانها و لحظات مورد علاقه شان را یادآوری میکند.
همچنین برای کسانی که خود را در این زمینه حرفهای میدانند و معتقدند تمام شخصیتها را بهطور کامل میشناسند هم حرفی برای گفتن دارد!
دی سی تولد دوباره
من گاتهام هستم، خودکشی هستم، من بین هستم
زمانی که بتمن در حال تثبیت دوباره جایگاه خود بهعنوان قهرمان و محافظ شهر بود، با ابرقهرمان جدید به نامهای گاتهام ( Gotham) و گاتهام گرل (Gotham Girl) آشنا شد و پس از مدتی به آنها اعتماد کرد. اگرچه، فهمیدند تمام این مدت قربانیان کنترل ذهنی سایکو پایرت (Psycho-Pirate) بودند و خود سایکو پایرت زیر نظر هوگو استرینج خدمت میکرد. پس از مدتی، بتمن فهمید سایو و هوگو توسط اماندا والر (Amanda Waller) به خدمت گرفتهشدهاند تا سطح جنایات را در گاتهام متوقف کنند. اما هوگو استرینج به اماندا والر خیانت کرده بود. سایکو پایرت باعث خشمگین شدن گاتهام شد. کاری کرد که او هر جنایتکاری را بکشت تا از وقوع جنایت جلوگیری کند؛ در همین حین، به اعصاب و روان گاتهام گرل نیز حمله کرد. با کمک لیگ عدالت، بتمن توانست گاتهام را مهار کند، اما استفاده زیاد از قدرتش باعث مرگ او شد.
بتمن برای درست کردن حالت روانی گاتهام گرل، به دنبال سایکو پایرت بود و متوجه شد، او در جزیره ای در دل دریای کارائیب به نام سانتا ریسکا (Santa Prisca) پنهانشده و تحت حمایت بین است. بهمنظور بازگرداندن سایکو پایرت، اماندا والر بتمن را تشویق کرده گروهی را تحت عنوان جوخه انتحاری (Suicide Squad) جمعآوری کند. این گروه متشکل از زندانیان تیمارستان آکهام بود که برخی از اعضای عبارت اند از: ونتریلوکیست (Ventriloquist)، برونز تایگر (Bronze Tiger)، پانچ (Punch)، جولی (Jewlee) و در آخر زن گربهای که به خاطر 237 مورد قتل در آرکهام به سر میبرد. مأموریت بازگرداندن سایکو پایرت با موفقیت انجام شد و بین در مبارزه با جوخه انتهاری و بتمن شکست خورد. بروس بعداً متوجه شد که زن گربهای باهدف نجات دادن دوستش، هولی رابینسون (Holly Robinson) که قاتل اصلی بود، قتلها را گردن گرفته و میدانست اگر اعدام محکوم شود بتمن او را نجات خواهد داد و همینطور هالی هم در امن خواهد ماند.
بین به گاتهام بازگشت تا از بتمن به دلیل تحقیر کردن او انتقام بگیرد. او برای رسیدن به این هدف با دهها نفر از دشمنان بتمن در تیمارستان آرکهام را شکست داد و در آخر در جنگ تنبهتن، بتمن بهسختی توانستد بین را شکست دهد.
پسازاینکه لیگ عدالت مجبور شد با جوخه انتحار متحد شود تا از توطئه شرورانه مکسول لرد برای نابودی صلح جلوگیری کند، بتمن مجموعهای از قهرمانان و شروران را به خدمت گرفت که او فکر میکرد میتواند برای تشکیل لیگ عدالت جدید آمریکا مفید باشد.
گاتهام یک مبارز علیه جرموجنایت فراانسان بود که در شهر گاتهام فعالیت میکرد و همکار گاتهام گرل بود.
گاتهام گرل، با نام واقعی کلر کلاور، یک مبارز علیه جرموجنایت فراانسانی است که در شهر گاتهام فعالیت میکند و همکار سابق گاتهام است.
راجر هیدن ، یک شرور خطرناک که می تواند احساسات را با ماسک مدوسا (ماسک مدوسا می تواند احساسات دیگران را دستکاری کند و با ظاهری که ماسک می گیرد (چهره غمگین، چهره شاد و غیره) مطابقت داشته باشد.) کنترل کند. او تمام نسخه های قبلی واقعیت را به یاد دارد.
آماندا والر یک مامور دولت ایالات متحده است که به دلیل روش های وحشیانه و رویکرد بی رحمانه اش مشهور است. او مدیر آژانس دولتی A.R.G.U.S بود. اما همچنان رهبری خود را بر گروه Task Force X، به عنوان جوخه انتحار نیز شناخته می شود، حفظ می کند.
جوخه انتحار، که رسما با نام Task Force X شناخته میشود، یک تیم شبهنظامی مخفی متشکل از افراد فوق شرور زندانی است که توسط آماندا والر از زندان Belle Reve آزاد شده و به خدمت گرفته شدهاند.
آرنولد وسکر، معروف به ونتریلوکیست، اولین جنایتکار در گاتهام بود که در کنار عروسک خود، Scarface (به نظر میرسد که این یک عروسک چوبی بیجان است، اما شروران آرنولد وسکر و پیتون رایلی یکی از شخصیتهای چندگانهشان را روی این آدمک نشان میدهند.)، از این نام استفاده کرد.
بنجامین ترنر هوشیار معروف به برونز تایگر . ترنر تا حد زیادی بر روی توقف کارفرمایان جنایتکار و اربابان مواد مخدر در شهر گاتهام تمرکز دارد. او گهگاه در کنار بتمن کار کرده است.
پانچ یک جنایتکار و یک زندانی در تیمارستان آرکهام است. او همچنین عاشق و شریک جولی است. او یک بار زیر نظر Bane کار کرده اما از آن زمان به او خیانت کرده بود.
جولی یک جنایتکار، قاتل و یک زندانی در تیمارستان آرکهام است. او همچنین شریک جنایت و معشوقه پانچ است.
هالی رابینسون دوست نزدیک سلینا کایل، زن گربه ای است
ماکسول لرد یک جاسوس و رهبر سابق چکمیت ) Chekmate یک سازمان بینالمللی است که در کنار سایر دولتهای جهان با حفظ استقلال، با نیازهای آنها همکاری میکند.( است. او با قدرت تله پاتیک متوسط و حیله گری شدید خود، به عنوان یک دشمن علیه لیگ عدالت و واندرومن عمل کرده است.
شوالیه های گاتهام
بتمن متوجه شد توسط وسایل جاسوسی تحت نظر است؛ پس از تحقیق، فهمید بقیه قهرمانان شهر گاتهام نیز تحت نظر هستند. بتمن با دخترخالهاش، کیت کین (Kate Kane)که بهعنوان بتومن هم شناخته میشود، متحد شد تا گروهی را گردآوری کنند و با این تهدید بجنگند. این دو، اردوگاهی آموزشی را برای قهرمانان جوان، بهعنوان شوالیههای گاتهام نیز شناخته میشوند، تأسیس کردند.شوالیه های گاتهام شامل افرادی چون رد رابین، اورفن (Orphan)، اسپویلر و کلی فیس (Clayface) هستند. اگرچه بعدها افرادی چون ازریل (Azrael) و بتوینگ نیز به این گروه ملحق میشوند. این گروه با تهدیدات زیادی ازجمله کلونی (Colony)، یک آژانس دولتی ایالاتمتحده که به ایجاد ارتشی از سربازان با الگوبرداری از بتمن به ریاست دایی بروس (پدر کیت)، سرهنگ جیکوب کین، اختصاص دارد. ویکتیم سیندیکیت (Victim Syndicate)، تیمی که به دنبال انتقام از بتمن در مبارزه او علیه جنایت بودند؛ لیگ سایهها که گروهی فرعی از لیگ قاتلین، تحت رهبریت لیدی شیوا (Lady Shiva) و مجمع سینت دوما نیز به دنبال مبارزه با بتمن بودند.
تیم شوالیهها گاتهام با کشته شدن کلی فیس توسط بتومن، به خاطر اینکه خیانت کرده بود و قصد نابودی شهر را داشت، از هم پاشید. بتمن به استفاده او از قدرتهای کشنده اعتراض کرد، تیم را از هم جدا کرد و درنهایت منجر به فروپاشی آن شد.
کیت کین ، یکی از چندین افرادی است که به عنوان یک شورشی مبارز،با استفاده از تصاویر خفاش ،از شهر گاتهام محافظت می کند. او هم یهودی و هم یک لزبین است، در طول روز یک فرد سرشناس و شب ها به عنوان یک مبارزه شورشی کار می کند.
کاساندرا “کاس” کین بت گرل است که با استفانی براون نیمی از بت گرل ها را تشکیل می دهد. او که قبلا با اسم اورفن (The Orphan)شناخته می شد، به عنوان عضوی از خانواده بتمن با جنایت مبارزه می کند. او دخترِ قاتلان دیوید کین و لیدی شیوا، او قبل از مبارز شورشی شدن و پیوستن به خانواده بتمن، به عنوان یک قاتل تمام عیار بزرگ شد.
باسیل کارلو، یک جنایتکار سابق در شهر گاتهام با قدرت تغییر بدن سفالی خود به هر کسی یا هر چیزی. او قبلاً به عنوان دشمن بتمن عمل می کرد اما اکنون در کنار او به عنوان یکی از متحدانش کار می کند.
دره ژان پاعول خشم مقدس محفل سنت دوما است که به عنوان محافظ و جنگجوی شخصی آنها با نام فرشته مرگ عزرائیل کار می کند. در نهایت، ژان پل به بتمن و متحدانش در مبارزه با شر در شهر گاتهام پیوست.
سازمانی متشکل از پنج نفر که از طرق مختلف در نبردهای بین بتمن و دشمنانش صدمه دیدهاند.به جای سرزنش شرورانی که چهره آنها را بد کرده اند، ویکتم سیندیکیت معتقد است که بتمن عامل مشکلات آنهاست. اندکی پس از حمله مردان هیولا (مردان هیولا نژادی از ابر انسانی بودند که توسط هوگو استرنج با سرم رشد مهندسی شده بودند.) به شهر گاتهام، گروه ویکتم سیندیکیت با بتمن، بت وومن و تیم کارآموزاشان مبارزه کرد.
ساندرا وو سان که بیشتر به عنوان استاد آدمکشی، لیدی شیوا، شناخته می شود، قبل از بزرگسالی یکی از خطرناک ترین قاتل های جهان بود.
دکمه
پس از کشف دکمهای بر دیوارههای غار بتمن، او تلاش کرد در مورد این دکمه اطلاعاتی بهدست بیاورد که این جستجوی بیثمر بود؛ تا اینکه یک بار دکمه در کنار ماسک سایکو پایرت قرار گرفت و واکنشی نشان داد. ظاهراً این اتفاق ربطی به ریوِرس فِلَش (Reverse-Flash) داشت. ریورس فلش وارد غار بتمن شد و به دور بتمن بهمنظور حمله به او چرخید؛ اما درنهایت توسط فردی که ادعا میکرد خداست، متوقف شد.
بهمنظور شناختن کسی که ریورس فلش را کشت و خطهای زمانی را دستکاری کرده بود، فلش و بتمن با استفاده از تردمیل کیهانی (Cosmic Treadmill) اشعههایی که از دکمه در خطهای زمانی مختلف بود را دنبال کردند و بهجایی از بین خطهای زمانی رسیدند که فلش برای نجات دادن مادرش ساخته بود. در آنجا، بروس به نسخهای از واقعیت دیدار کرد که در آن پدرش بعد از دست دادن فرزند خود، بتمن شده است. توماس وین سعی کرد بروس را راضی کند از بتمن بودن دست بکشد؛ در عوض، به دنبال شادی در زندگی خود باشد. فلش و بتمن به کمک جِی گریک (Jay Garrick) که در نیروی سرعت گیر افتاده بود، توانستند از خط زمانی در حال فروپاشی فرار کنند.
پروفسور ایوبارد زوم توان (Eobard “Zoom” Thawne)، که با نام دیگر Reverse-Flash شناخته می شود، متصدی موزه فلش از قرن 25 بود که به شیفته بری الن، فلش، بود. توان که خود را به فلش تبدیل کرده بود، میخواست راه قهرمانی خود را دنبال کند تا اینکه متوجه شد سرنوشت او برعکس است. توان با تسلیم شدن به سرنوشت، هدف زندگی خود را به نابودی بری تبدیل کرد تا اینکه یاد بگیرد از توان قدردانی کند. تنفر توان که در چرخهای بیپایان مرگ و تولد دوباره به دام افتاده بود، رو به افزایش بود، جدول زمانی شخصی او برای همیشه با مردی که هم دشمن و هم الگو او بود در هم تنیده شد.
دکتر منهتن doctor Manhattan )نام واقعی جاناتان “جان” اوسترمن) یک فیزیکدان هسته ای بود که با آزمایش ذرات رادیواکتیو به موجودی خداگونه تبدیل شد.او در جلوگیری از جنگ هستهای توسط اوزیماندیاس (آدریان وید اوزیماندیاس، باهوش ترین مرد زنده و مبارز سابق علیه جنایت است. پس از غیرقانونی شدن فعالیت شورشیان مبارز، ویدت از قهرمانی بازنشسته شد و تاجر شد، اما جاه طلبی های او همیشه بیشتر بود. او با کشتار میلیونها نفر و ادعای حمله بیگانهها، جهان را از آپوکالیپس هستهای نجات داد، اما وقتی آشکار شد که این یک فریب است و جنگ آغاز شد، وید به زمین پرایم سفر کرد تا دکتر منهتن را پیدا کند، تنها کسی که میتوانست دنیای آنها را نجات دهد. .) نقش اساسی داشت و به عنوان بخشی از آزمایشهای خود، جدول زمانی زمین پرایم را تغییر داد.
بری آلن تردمیل کیهانی را ساخت تا بتواند با استفاده از سرعت فوق العاده در زمان سفر کند.
Flashpoint یک جدول زمانی جایگزین است که توسط بری آلن زمانی که به گذشته سفر کرد و مادرش نورا آلن را از Reverse-Flash نجات داد، ایجاد کرد. وقتی بری از خواب بیدار شد، متوجه شد که همه چیز در مورد زندگی او متفاوت است.
نیروی سرعت یک میدان انرژی کیهانی و نیروی مبتنی بر سرعت و حرکت است و یکی از هفت نیروی کیهان است. این بازنمایی واقعیت درحرکت است، همان نیروی کیهانی است که فضا و زمان را به جلو میراند.
هجوم جهان تاریک
مدتی بروس در حال بررسی قدرت اسرارآمیز فلزاتی بود که او اعتقاد داشت از زمان ظهور بشریت برجهان تأثیر گذار بودند. اما کار از کار گذشته بود، بروس متوجه شد او توسط شیطانی به نام بارباتوس (Barbatos) انتخابشده تا نقش یک دروازه ورودی برای تهاجم به دنیاهای موازی را بازی کند. در طی این سالها، محفل جغد که بارباتوس را میپرستیدند، بروس را در معرض 4 تا از 5 فلز سنگین اسرارآمیز قراردادند تا بتوانند دروازهی جهان تاریک را باز کنند. در آخر، بروس را در معرض فلز بَتمَنیوم (Batmanium) قراردادند که باعث شد بروس تبدیل به یک دروازه برای ورود بارباتوس و شوالیهها تاریکش شود.
زمانی که لیگ عدالت در حال مبارزه با شوالیهها تاریک بودند، بروس در دنیای ترسناک جهان تاریک اسیرشده بود. از زمانی که بروس و همرزمانش به دوره ظهور بشریت فرستادهشده بودند، بارباتوتس نظارهگر بروس بود و زندگیاش را طوری برنامهریزی کرد که او را به این نقطه برساند.
سوپرمن تلاش کرد تا بروس را نجات دهد؛ اما او هم در جهان تاریک اسیر شد. اما در پایان به کمک لیدی بِلَک هاوک (Lady Blackhawk) و واندرومن، بروس و سوپرمن نجات یافتند. بتمن به کمک فردی که هیچوقت تصور نمیکرد باهاش همکاری کند یعنی جوکر، توانست رهبر شوالیههای تاریک، بتمنی که میخندد (Batman Who Laughs) را شکست دهد. اُور مانیتور (Over-Monitor) به لیگ عدالت درمورد فلز دهم، عنصر ایکس ( Element X)، قویترین فلز موجود در جهان، اطلاعاتی داد. با استفاده از مقدار ناچیزی از عنصر ایکس که در همه انسانها وجود دارد، قهرمانان توانستند جهان را به حالت عادی برگردانند. اما سرانجام، این کار باعث شد دیوارهای منشأ (the Source Wall) نابود شود. قهرمانان خود را برای هرگونه تهدید احتمالی به خاطر دیوارهای منشأ آماده کرده بودند؛ در همین حین، بتمن نقشه خود را برای ساختن یک تالار عدالت جدید (Hall of Justice) ارائه داد.
در دنیای دی سی، ده فلز اسرار آمیز وجود دارد که 5 تا از آنها شامل بَتمَنیوم (Batmanium)، دیونزیوم (Dionesium)، الکتروم (Electrum)، فلز نهم، پرومِفیوم (Promethium) است. اگر این 5 فلز در کنار هم قرار گیرند، دروازهای بین زمین پرایم و دنیای تاریک باز میشود.
بارباتوس که به عنوان خدای خفاش نیز شناخته میشود، موجودی بود که توسط خالق جهان (World forger که با نام آلفیوس نیز شناخته می شود، اولین پسر پرپتوآ و برادر مانیتور و آنتی مانیتور است. هر سه آنها توسط مادرشان از Overvoid ساخته شده اند.( خلق شد تا جهانهایی را که در حال فروپاشی هستند، مصرف کند. او ادعا می کند که همان خفاشی است که بروس وین شبی که بتمن شد از پنجره دید.
کندرا ساندرز ابرقهرمان بالدار Hawkgirl، عضو لیگ عدالت است. او قبلاً رهبر بلک هاوکس، یک تیم ضد آخرالزمانی بود.
بتمن که می خندد، بروس وین از زمین -22 از Dark Multiverse بود. او دست راست بارباتوس و رهبر شوالیه های تاریکی در طول اولین تهاجم جهان تاریک و بعداً قهرمانان آلوده راز ششم (Secret six گروهی از قهرمانان که توسط بتمنی که میخندد به سم او آلوده شدند)است. او پرپتوآ، خالق جهان چندگانه را متقاعد کرد که او را به عنوان دست راست خود به جای لکس لوتور انتخاب کند، زیرا نفس او دیدش را محدود می کرد. بتمن که می خندد به برنامه های خود ادامه داد و در نهایت قدرت کیهانی را به دست آورد و به تهدیدی بزرگتر از Perpetua تبدیل شد.
مار نوا (Mar Novu) که با نام Over-Monitor یا به سادگی مانیتور نیز شناخته میشود. او در کنار دو برادرش آلفیوس و موبیوس خلق شد. اول جهان ها را ایجاد کرد و بعد از قرار گرفتن دنیاهای موازی در معرض جهان بزرگتر جلوگیری کرد.
عنصر X که به عنوان دهمین فلز نیز شناخته می شود، خود خالص ترین شکل خلقت است که می تواند بر هر چیزی از دنیای تاریک غلبه کند. آخرین فلز از ده فلز اسرار آمیز
دیوار منبع سد محکمی است که جهان چندگانه را احاطه کرده است.
تالار عدالت ساختمانی نمادین است که به عنوان مقر لیگ عدالت عمل می کند.
درخواست نامزدی
با توجه به نصیحت پدرش و مشورت کردن با گاتهام گرل، بروس تصمیم گرفت به دنبال شادی در زندگیاش بگردد و به زن گربهای پیشنهاد ازدواج داد؛ او برای پیشنهاد از حلقه ای استفاده کرد که زن گربه در دیدار اولشان دزدیده بود. سلینا پیشنهاد بروس را قبول کرد.
وقتی بتمن و زن گربهای برای یافتن هولی رابینسون، بهصورت موقت، گاتهام را ترک کرده و به کشور خَدیم (Khadym) رفته بودند، آلفرد به دیک، دیمین، جیسون و دوک (Duke) خبر نامزدی را داد.
واندرومن به گاتهام آمد و به بتمن اطلاع داد که جِنتِل مَن (The Gentle Man) پیشنهاد آنها را قبول کرده است. سالها پیش، بتمن و واندرومن با فردی را به نام جنتل من، کسی که بیپایان از زمین در برابر تهاجم موجودات دیگر حفظ میکند، آشنا شدند. آنها به او پیشنهاد دادند که به مدت یک روز جایشان را عوض کنند و جنتل من این پیشنهاد را قبول کرد؛ اما فرصت نکرد که به قهرمانان در مورد تفاوت گذر زمان در این قلمرو و زمین به چه صورت است؛ در این دنیا یک سال جنگیدن معادل است با تقریباً یک ساعت در زمین. در پی سالها نبرد در آن قلمرو، بین آنها احساسی عاشقانه به وجود آمد. اما به خاطر تعهد به افرادی که عاشقشان بودند، احساس خود را سرکوب کردند. زن گربهای جنتل من را وادار کرد که یک بار دیگر جایش را با واندرومن و بتمن عوض کند.
در تلاش برای ایجاد صلح در سراسر سیاره و محافظت از زمین از نابودی بهدست انسانها، پویزن ایوی از فرمان خود بر مواد گیاهی استفاده کرد تا کنترل ذهن کل جمعیت سیاره را در دست بگیرد و آنها را مجبور به زندگی در شرایط هماهنگ کند. بتمن موفق شد پادزهر را به خود و زن گربهای تزریق کند و تنها افرادی که تحت تأثیر سم پویزن آیوی نیستند، باشند بتمن و زن گربهای نقشهای را اجرا کردند که هارلی کویین نقش مهمی را در آن بازی میکرد؛ چون به نظر میرسید تنها کسی است که میتواند کنترل پویزن ایوی را مختل کند. این طرح موفقیتآمیز بود و پس از اتحاد مجدد دو زن، آیوی کنترل خود را بر انسانیت کنار گذاشت.
ابرقهرمان سفر در زمان بوستر گلُد (Booster Gold)، با الهام از ماجراجویی سوپرمن به یک واقعیت جایگزین که در آن سیاره کریپتون (Krypton) نابود نمی شود، تصمیم گرفت، به عنوان هدیه عروسی به بتمن، یک واقعیت جایگزین بسازد که در آن والدین بروس زنده بمانند. بااینحال، پس از تغییر جدول زمانی، بوستر به مدت دو سال در این واقعیت جدید و تاریکتر گرفتار شد تا اینکه توانست دوباره آن را برطرف کند. بوستر در مورد تلاش خود برای هدیه به بروس گفت اما برای همیشه از این حادثه زخمی شد.
خادم کشور کوچکی در خاورمیانه است که محل استقرار تروریست های بین المللی ریشال گول و تالیا گول و سازمان های مربوط به آنها لیگ قاتلان و لویافان بوده است.
دوک توماس The Signal، نوجوان شورشی فراانسان و محافظ روزهای گاتهام است. پس از از دست دادن عقل والدینش به دست جوکر، دوک به جنبش We Are Robin، صدها نوجوان غیرنظامی که لباس رابین را پوشیدند و در غیاب بتمن برای شهرشان جنگیدند، پیوست و رهبری کرد. قبل از اینکه به او پیشنهاد شود زیر نظر بتمن تمرین کند و رسماً به خانوادهاش بپیوندد، دوک جنبش را ترک کرد تا راه خودش را به صورت مستقل ادامه دهد. دوک اکنون عضوی از تیم تازه تاسیس Outsiders به رهبری بلک لایتنینگ است.
جنتل من جنگجویی است که به طور خستگی ناپذیر با موجودات وحشی از قلمرو دیگری به نام ارتش جهنم مبارزه می کند تا از ورود آنها به زمین جلوگیری کند.
بوستر گلد، با نام واقعی مایکل جان کارتر، یک ابرقهرمان تجاری پیشرو و برجسته، با قابلیت سفر در زمان، در قرن 25 است.
سیارهای که زادگاه سوپرمن است و طی حادثهای از بین میرود.در این واقعیت موازی( جایگزین) کریپتون نابود نشده است.
جشن عروسی بتمن و زن گربه ای
وقتی جوکر متوجه شد که بتمن و زن گربهای در حال ازدواج هستند، حملهای را ترتیب داد که احساس میکرد عروسی آنها را خراب میکند. او با گروگانگیری در یک کلیسای جامع، بتمن را مجبور کرد تا در مراسم ساختگی خود بازی کند. زن گربهای علیرغم درخواست بتمن مبنی بر ماندن در خانه، وارد این نمایش مضحک جوکر شد و درحالیکه بتمن ناتوان بود با جوکر مبارزه کرد. بهعنوان بخشی از نقشه خود، جوکر به زن گربهای این فرصت را داد تا اجازه دهد بتمن خونریزی کند و بمیرد، اما او نپذیرفت و جان او را نجات داد. اگرچه دلقک شکست خورد و عروسی از هم نپاشید، اما در طول دعوا، جوکر در حین جنگ، به ذهن زن گربهای نفوذ کرده و این تردید را ایجاد میکرد که شاید اگر بتمن با خوشحالی در یک زندگی عاشقانه مشترک باشد، او دیگر بتمن نخواهد بود.
پسازآن، درحالیکه با کایت مَن (Kite-Man) مبارزه میکرد، بتمن به زن گربهای پیشنهاد کرد که عروسی آنها در همان سحر در بالای ساختمان فینگر، که در حال حاضر در آن بودند، برگزار شود. این زوج قاضی مستی را برای اجرا مراسم پیدا کردند؛ آنقدر مست که به نظر نمیرسید فردایش چیزی از این مراسم و هویت این دو فرد یادش بیاید. بروس از آلفرد خواست تا ساقدوش و شاهد او باشد، درحالیکه زن گربهای هالی رابینسون را از زندان آزاد کرد تا بهعنوان ساقدوش و شاهد او عمل کند.
اگرچه همهچیز طبق برنامه پیش میرفت، بروس برای مدت کوتاهی در مورد عروسی تجدیدنظر کرد، اما پس از کمی کندوکاو در وجود خود، با اطمینان به آلفرد گفت که آماده است.
سلینا به خودش شک داشت، چون ساقدوشش، هالی، همچنان به ترس سلینا مبنی بر اینکه ازدواج بتمن را نابود میکند، دامن میزد.
آن سپیدهدم، پسازاینکه همهچیز سر جای خود قرار گرفت، زن گربهای هرگز از راه نرسید و بروس را در محراب تنها گذاشت. او به ترس خود تسلیم شد و معتقد بود که ازدواج نکردن به صلاح بروس و خودش است.
هنگامیکه هولی رابینسون به آسایشگاه آرکهام بازگردانده شد، به بین گزارش داد که با موفقیت عروسی را متوقف کرده است. همه وقایع چند ماه گذشته توسط بین برای شکستن ذهنی و احساسی بتمن برنامهریزیشده بود
چارلز براون یک جنایتکار است که به دلیل گلایدر بزرگی که در جنایات خود استفاده می کند، به عنوان کایت من نیز شناخته می شود.
اثرات جدایی
بتمن، پسازاینکه زن گربهای ترکش کرد، حتی بیشتر از حد معمول افسرده شد. در این حالت افسرده، او با خشمی بیسابقه به دنبال مِستر فریز (Mister Freeze) که به قتل سه زن متهم شده بود رفت. بتمن او را بیرحمانه کتک زد تا اینکه به جرمش اعتراف کرد.
زمانی که پرونده فریز به محاکمه رفت، تصادفاً به بروس وین دستور داده شد که بهعنوان یکی از اعضای هیئتمنصفه حاضر شود. در طول این پرونده، بروس متوجه شد که اشتباه کرده و مستر فریز متهم حقیقی این جنایات نیست و باید بقیه هیئتمنصفه را متقاعد میکرد که مدارک بتمن معتبر نیستند. بروس که به طرز کاریزماتیکی علیه خودش بحث میکرد، با موفقیت هیئتمنصفه را متقاعد کرد که مستر فریز را تبرئه کنند.
پسازآن، بتمن که به شروعی تازه نیاز داشت، تصمیم گرفت لباسی را که معمولاً میپوشید، تغییر دهد و یکی از مدلهای قدیمی خود را استفاده کند. او اعتراف کرد که دیگر نمیخواهد لباسی که روز ازدواج پوشیده است را استفاده کند.
وقتی جوکر متوجه شد بتمنی که میخندد درنتیجه فعال شدن ماده شیمایی در اثر شکسته شدن گردن جوکر دنیای خود به وجود آمده است، وارد غار بتمن شد و درست جلوی بتمن به قلب خودش شلیک کرد تا همان ماده شیمایی را فعال کند. اگرچه آلفرد پسازاین اتفاق موفق شد جوکر را احیا کند، اما درواقع این نقشه او عملی شد و بتمن بهطور موقت آلوده و درست مانند بتمنی که میخند تبدیل به شخصیتی شیطانی شد. بااینحال، با استفاده از کمک بروس وین های دنیاها موازی، موفق شد بر سم غلبه کند و حتی بتمن اصلی که میخندد را شکست دهد.
ویکتور فرایز، که با نام مستر فریز نیز شناخته می شود، یک جنایتکار در شهر گاتهام است که وسواس زیادی به احیای همسر یخ زده اش نورا دارد. او با استفاده از فریز اشعه برای ارتکاب جنایات و پیشبرد اهداف خود، به عنوان یکی از اعضای برجسته گالری سرکشان (گروهی از دشمنان اصلی بتمن) بتمن عمل کرد.
توطئه بین
در طول جلسه هیئتمنصفه ای که برای بروس ترتیب دادهشده بود، دیک گریسون در نقش بتمن در دادگاه حاضر شد. پس از محاکمه، استاد و شاگرد با یکدیگر تماس گرفتند و دیک بیان کرد که میخواهد برای همیشه به گاتهام بازگردد. بااینحال، بهعنوان بخشی از نقشه نهایی بین، او کِی جِی بیست (the KGBeast) برای شلیک کردن به سر جیسون استخدام کرد و باعث آسیب مغزی او و درنتیجه حافظهاش را از دست داد. بتمن خشمگینتر از همیشه، کی جی بیست را تا منطقهای دورافتاده واقع در شمال کشور تعقیب کرد؛ او را بیرحمانه کتک زد، و او را رها کرد تا خودش در کوهستانهای سرد و یخبندان شمالی زنده بماند.
بتمن به گاتهام بازگشت و پنگوئن با او تماس گرفت و به بتمن اطلاع داد که بین تمام این مدت پشت ماجراهایی دردناک بتمن مانند: عروسی، جدایی و تیراندازی نایت وینگ بوده است. بین پنگوئن محبوب اوسوالد را کشته بود و به همین خاطر تصمیم گرفت که از نقشه بین پیروی نکند.
بروس، با اعتماد به اطلاعات، بدون اجازه رسی از اداره پلیس شهر گاتهام، به دنبال بین در تیمارستان آرکهام رفت و باوجوداینکه او ادعا میکرد که او هیچ دخالتی نداشته است، در حبس، بین را مورد ضرب و شتم قرارداد. جیم گوردون سعی کرد مداخله کند، اما بتمن باخشم او به او مشت زد. گوردون، با قطع کامل روابط با خفاش، سیگنال خفاش را با چوب بیسبال نابود کرد.
در تعقیب پاسخها، بتمن توسط بین دستگیر شد و او را به دستگاهی متصل کرد که توسط دکتر کرین (همان مترسک) طراحیشده بود تا کابوسهای واقعی بیوقفه ایجاد کند. پس از بسیاری از سناریوهای احساسی و هولناک، بروس از دستگاه رها شد و برای خارج شدن از تیمارستان آرکهام مبارزه کرد؛ همچنین او تقریباً همه افرادی که از تیمارستان آرکهام فرار کرده بودند را شکست داد و به تیمارستان برگرداند. بااینحال، پسازاین اتفاق، هم یاران بتمن به کمی بعد به تیمارستان برگشتند و هیچ مدرکی دال بر فرار از تیمارستان را پیدا نکردند؛ این مسئله باعث شد که بهسلامت روانی بروس شک کنند.
یک مامور شوروی است که توسط The Hammer آموزش دیده است. یکی از سلول های KGB، و به چندین شکل از هنرهای رزمی تسلط دارد. علاوه بر این، او توانایی های رباتیک را به دست آورد که قدرت او را افزایش داد. او در حال حاضر یکی از اعضای جوخه انتحار است.
ساعت دومز دی
درحالیکه بتمن با توطئه فزاینده علیه خود مقابله کرد، تقریباً یک سال پس از ادغام سوپرمن به یک موجود منحصربهفرد، تنشهای سیاسی در ایالاتمتحده به دلیل “تئوری سوپرمن” افزایش یافت؛ این ایده که دولت ایالاتمتحده بهطور فعال در حال پرورش ابرقدرتها میان افراد جامعه خود است و این کار را به خاطر افزایش فزاینده ابرقهرمانان در غرب انجام میدهد. همزمان، فعالیتهای بتمن در معرض اعتراضات گستردهای در گاتهام توسط فعالانی قرار گرفت که احساس میکردند قدرتها او موردبررسی قرار نگرفته شده است. با تشدید بیشتر تنش، شرکت صنایع وین ازنظر مالی با مشکل مواجه بود و در معرض خطر تصرف توسط لِکس کورپ (LexCorp) قرار داشت.
در این زمان، مسافرانی از بُعد دیگری به گاتهام رسیدند و به دنبال همتای خود دکتر منهتن بودند که بتواند بحران سیاسی آنها را در زمینشان حل کند. رورشاخ دوم (Rorschach II) مأمور شد تا با بتمن برای کمک در مأموریت خود تماس بگیرد و پس از یافتن غار بتمن، دفتر خاطرات خود را با بروس به اشتراک گذاشت تا وضعیتی را که در آن قرار داشتند توضیح دهد. بتمن تمام روز خاطرات را خواند و فهمید همه این اتفاقات و داستانهایی که در دفتر نوشتهشده است توهم و خیالی است؛ بتمن رورشاخ را فریب داد و او را دریکی از سلولهای آسایشگاه گاتهام حبس کرد.
با این حال، بتمن یاد گرفت که به داستان اعتماد کند و پس از یافتن و رویارویی با رهبر رورشاخ، اوزیماندیاس، وید بتمن را برای اهداف آنها مفید دانست و او را به گروهی از تظاهرکنندگان ضد بتمن لگد زد. معترضان بتمن را به جوکر آوردند تا کشته شود، اما او توسط ساتورن گرل (Saturn Girl) و رورشاخ نجات یافت که توسط اولی از آرکهام آزاد شد.(این پاراگراف به بعد ترنسلیت گوگل است تا گوست استوریز)
همانطور که تنش های سیاسی همچنان بالا می رفت و اکنون دولت های زمین را در مقابل یکدیگر قرار می داد، بتمن به مسافران کمک کرد به این امید که دکتر منهتن بتواند جهان خود را نیز نجات دهد. بتمن به طور خاص اپراتورهای هسته ای ایالات متحده را از واکنش بیش از حد و پرتاب سلاح های خود علیه روسیه باز داشت.
پس از احضار او، منهتن به نقش خود در تغییر جدول زمانی این جهان اعتراف کرد و با الهام از خوبیهای تزلزلناپذیر سوپرمن، یک بار دیگر خط زمانی را تنظیم مجدد کرد تا آسیبهایی را که او ایجاد کرده بود، جبران کند.
که با نامهای LuthorCorp و L-Corp نیز شناخته میشود، (از لحاظ قانونی با نام Lexcorp Incorporated شناخته میشود) یک مجموعهای است که تحت مالکیت و اداره لکس لوتور است که مقر آن در نیو تروی، متروپلیس است.
رورشاخ (نام اصلی رجینالد «رجی» لانگ) یک انتقامجو و مبارز با توهمات توطئه است که پس از مرگ والتر کواچ، لباس ابرقهرمانی خود را به تن میکند. او در سال 1985 در اثر حمله ماهی مرکب(ویدت که معروف به ماهی مرکب ، یک هیولای روانی غولپیکر، از نظر ژنتیکی تقویتشده و شبیه یک ماهی مرکب جهشیافته بود. این موجود توسط اوزیماندیاس ایجاد شد، که آن را از راه دور به شهر نیویورک منتقل کرد، سه میلیون نفر را کشت، و سیاره آسیب دیده را در برابر یک تهدید بیگانه کاذب متحد کرد و جنگ هسته ای را حتی قبل از شروع آن پایان داد. بعداً مشخص شد که این یک حقه برای جهان است.) آسیب دید و هفت سال بعد با اوزیماندیاس کار کرد تا دکتر منهتن را پیدا کند، تنها کسی که می تواند جهان آنها را از نابودی هسته ای نجات دهد.
ایمرا آردین با نام مستعار Saturn Girl یکی از با استعدادترین تله پات ها در میان نژادی از ذهن گرایان قدرتمند و عضو بنیانگذار لژیون سوپر قهرمانان است.
شهر بِین
بروس که از نظر جسمی و روحی از تمام چالشهایی که از سر گذرانده بود خسته شده بود، به عمارت وین بازگشت و دید بِین سرانجام نقشه پایانی خود را با آلفرد به عنوان زندانی خود آغاز میکند. در کنار بین همدست او، نسخهای از توماس وین از جهانی دیگر، ایستاده بود. بتمن که برای مبارزه دیگری آماده نبود، در حالی که آلفرد برای رحمت درخواست می کرد، توسط بین بدنش خورد شد.
وقتی بروس از بیهوشی بیدار شد، متوجه شد که توسط پدر واقعیت جایگزینش به صحرا آورده شده است. توماس فاش کرد که آنها در راه بودند تا جسد مادر بروس را زنده کنند. اگرچه دو وین در طول راه با هم دعوا کردند و با هم مشاجره کردند، زمانی که به گودال لازاروس رسیدند، بروس فاش کرد که جسد مارتا را مخفیانه در بیابان دفن کرده است بدون اینکه توماس بداند. هر دو خشمگین، دو مرد با هم دعوا کردند و وقتی صبح رسید، تنها یک بتمن از گودال فرار کرد و به گاتهام بازگشت و آن هم توماس بود.
در بازگشت به گاتهام، بین کنترل شهر را به دست گرفته بود و همه شرورها را رها کرده بود و آنها را به عنوان “نیروی پلیس شهرویران شده” جدید خود منصوب میکرد. متحدان بتمن برای جلوگیری از آشوب ناتوان بودند، زیرا بین یک گروگان داشت: آلفرد، که او را تهدید کرد که در صورت ورود هر یک از اعضای خانواده بتمن به گاتهام، او را خواهد کشت.
در همین حال، بروس در بیابان گیر کرده بود، معلوم نبود چه مدتی در سفر است و در آستانه مرگ بود. او تنها به این دلیل زنده ماند که توسط زن گربهای او را پیدا کرد و به آپارتمانی در پاریس آورد و به بهبودی او کمک کرد.
در بازگشت به گاتهام، دیمین، پسر بروس، هشدار بین را نادیده گرفت و به تنهایی وارد گاتهام شد تا خود بین را شکست دهد. با این حال، دیمین دستگیر شد و بین طبق تهدیدی که قبلا کرده بود، آلفرد را جلوی چشمان پسرک کشت و از رابین به عنوان گروگان جدید خود استفاده کرد.
هنگامی که بروس به اندازه کافی در کنار زن گربه ای بهبود یافت، او را متقاعد کرد که باید به گاتهام برگردد و شهر را از آشوب بین نجات دهد. با اینکه سلینا مردد بود، موافقت کرد و با او رفت. زمانی که آنها در پاریس گذراندند به احیای مجدد رابطه آنها کمک کرد.
پس از بازگشت به گاتهام، بتمن با کلی فیس متحد شد تا همه شرورانی را که بین آزاد کرده بود، نابود کند. همزمان، متحدان بتمن تلاش کردند تا دیمین را از چنگال بین نجات دهند، اما علیرغم تمام تلاششان، همه آنها توسط توماس وین شکست خوردند.
بتمن در نهایت به سمت مکان بین رفت و با او روبرو شد، تک به تک، بدون تجهیزات یا کمک. بتمن با تقلب توانست بین را شکست دهد، اما قبل از اینکه بروس فرصت شکست فیزیکی حریف خود را پیدا کند، توماس وین به هر دوی آنها خیانت کرد و آنها را بیهوش کرد.
وقتی بروس به هوش آمد، برای اولین بار توسط پدرش جسد شکسته آلفرد را به او نشان داد. از نظر توماس، نقشه او کامل بود – او از نظر عاطفی پسرش را شکسته بود تا بتمن بودن را رها کند. با این حال، مرگ آلفرد به بروس قدرت داد تا علیه پدر دنیای موازی خود حمله کند. پس از یک مبارزه سخت، بروس بر توماس پیروز شد و سوگند یاد کرد که دیگر او را به عنوان پدرش نمیشناسد.
جنگ عدالت/ رستاخیز
بتمن در اولین مبارزه برای توتالیتی ( Totality) شرکت کرد، جایی که او خود را در بدن سوپرمن کوچک کرد تا از او در برابر قدرت توتالیتی محافظت کند. شوالیه تاریکی مجبور شد با لکس لوتور بجنگد که او نیز خود را کوچک کرد و به درون بدن کلارک نفوذ کرده بود. بروس در این مبارزه به شدت مجروح شد، زیرا لکس با تکهای از توتالیتی که قبلاً در اختیار داشت، نیرو میگرفت: هم پاها و هم دستهای شوالیه تاریکی شکسته بودند. در جریانات زمین غرق شده، بروس تنها مدافع تالار عدالت بود و توانست به تنهایی با ارتش رستاخیز (Legion of Doom) مبارزه کند، اما در نهایت شکست خورد و لوتر توانست توتالیتی را از لیگ عدالت بدزدد.
در پی اعزام لیگ به بٌعد ششم، بروس خالق جهان را فریب داد تا باور کند شوالیه تاریکی متحد اوست، در حالی که به سوپرمن فرصت داد تا خود را آزاد کند و با اقدامات آلفیوس مقابله کند. سپس بتمن، خالق جهان را متقاعد کرد تا به عضوی فعال از لیگ عدالت تبدیل شود. در بازگشت به زمین، بروس به همراه واندرومن و سوپرمن به آینده سفر کرده تا آخرین تلاش هایشان برای متوقف کردن لکس لوتور که به یک غارتگر ایپسک تبدیل شده بود، انجام دهند. اما در نهایت خود را مقابل برینیاک دیدند و به کمک چندین نفر از لیگ عدالت در زمان آینده، توانستند او را شکست دهند و قطعهای از توتالیتی که در زمان گم شده بود را برگردانند.
در درگیری نهایی بین لیگ عدالت و ارتش دوومز دی، بتمن در داخل تالار عدالتی که تغییر شکل یافته بود با لوتر مبارزه کرد، اما به لطف هوشیاری پِرپِتوا (Perpetua)، عدالت شکست خورد. بتمن که توسط کویینستنس (Quintessence) دور شد، بخشی از آخرین ماموریت لیگ بود که منجر به شکست پرپتوا شد، اما آنها یک بار دیگر شکست خوردند. پس از بازگشت به زمین، آنها دریافتند، بتمنی که میخندد خانهشان را تبدیل به یک دنیای تاریک کرده است.
توتالیتی قدیمی ترین منبع انرژی موجود و هسته قدرتی است که دنیاهای موازی از آن ایجاد شده است.
گروهی از شرورهای فوق العاده هستند که با هم متحد می شوند تا با دشمنان خود در لیگ عدالت مبارزه کنند. لکس لوتور افراد این گروه را گرد هم آورد و این گروه شامل شرورانی مانند: جوکر، سینسترو، بلک مانتا (Black Manta)، چیتا (Cheetah)، گوریلا گراد (Gorilla Grodd) میشود.
بعد ششم به عنوان “اتاق کنترل دنیاهای موازی” عمل می کند که در درجهای بالاتر از دنیاهای موازی قرار دارد.
یکی از اعضای دِ هندز (The Hands موجودات کیهانی هستند که توسط منشاء برای پر کردن جهان بزرگ با دنیاهای موازی بینهایت ایجاد شده اند.)در جهان بزرگ(Omniverse که به آن جهان بزرگتر نیز گفته می شود، تجسم خود هستی است و مجموعه ای از هر دنیای موازی، جهان و بٌعد است که تا کنون وجود داشته است، در واقع وجود دارد و در آینده نیز وجود خواهد داشت.) بود . او اولین خالق دنیاهای موازی و مادر مانیتور، آنتی مانیتور و خالق جهان بود. همچنین ترسناک ترین موجود در جهان بزرگ در نظر گرفته می شد، از بین همه برادران و خواهرانش که از دنیاهای موازی بی نهایت مراقبت می کردند. تأثیر او بر موبیوس منجر به بحران در زمین های بی نهایت و همچنین تمام بحران های دیگر در تاریخ شد.
Quintessence گروهی از بالاترین مرتبه موجودات در جهان چندگانه هستند که بر همه رویدادهایی که اتفاق افتاده، رخ می دهند و خواهند افتاد شهادت می دهند.
جنگ جوکر
بتمن در حالی که هنوز پس از از دست دادن مربی و شخصیت پدرش در حال نقاهت بود، به توطئه ای جنایتکارانه کشیده شد که سال ها در مورد یک ابرشرور مخفی به نام طراح (The Designer) ادامه داشت و در همان زمان مجبور شد با پنج قاتل که به دنبال او بودند و این بخشی نقشه بزرگ طراح بود، مبارزه کند. ریدلر همچنین حمله ای را به گاتهام ترتیب داد، در حالی که او از نظر جسمی و روحی به دلیل عدم رفتار مناسب با خود و تلاش بیش از حد برای پیدا کردن معمای نهایی برای فریب دادن بتمن آسیب دیده بود. با این حال، بتمن به سرعت اکثر قاتلان را شکست داد و با دِف تورک (Deathstroke)، زن گربهای، هارلی کویین متحد شد تا ریدلر را شکست دهد. با تمام این اتفاقات، جوکر در حال برنامهریزی غافلگیری نهایی خود برای شوالیه تاریکی (همان بتمن) و خانواده بتمن، با آگاهی شگفتانگیز از هویت مخفی آنها، بود
پس از اینکه بتمن طراح را ردیابی کرد، مشخص شد که جوکر همه را بازی داده است در تمام این مدت او بوده که همه این اتفاقات را کنترل میکرده است. او توطئه خود را با دستیار جدیدش پانچ لاین (Punchline) آغاز کرد و امواجی از آشوبگران خود را به بیرون فرستاد که فوراً شهر را تصرف کردند. او همچنین سمی را به بتمن تزریق کرد که باعث شد آلفرد و والدینش را به گردن شکسته ببیند.با استفاده از نقشه اصلی طراح برای زن گربهای، جوکر حتی با موفقیت ثروت وین را ربود و خود را ثروتمند کرد. با استفاده از اطلاعات دیگرِ طراح، از جمله فرمولی برای زنده کردن اجساد، جوکر مردم را به عنوان زامبی از مرگ بازگرداند تا به بتمن و هارلی حمله کنند.
در همین حال، جوکر پول بروس را در همه جا هدر می داد، برای چیزهایی مانند لیموزین هایی با طرح جوکر و گردنبندهای زنجیر طلا. بتمن و هارلی با باقی اعضای خانواده بتمن ارتباط برقرار کردند، تا جایی با هم ملاقات و نقشهای را طراحی کنند. بروس همچنین لباس نایت وینگ را به دیک گریسون که بخش بزرگی از خاطراتش را از زمان فعالیتش بازگردانده بود، پس داد.
سرانجام، بتمن برای یک بار برای همیشه در مقر او،شرکت صنایع شیمایی ایس، به مقابله با جوکر رفت. پس از ورود، بروس متوجه شد که جوکر تا حدودی جسد آلفرد را به عنوان یک زامبی زنده کرده است. اگرچه بتمن از نظر عاطفی تحت تأثیر این منظره قرار گرفت، او مجبور شد با جوکر که لباس های خود بتمن را پوشیده بود مبارزه کند. با استفاده از ابزارهای بتمن علیه او، جوکر در نهایت بر بتمن برتری یافت و در حالی که او می خواست کار او را تمام کند، با گلوله ای در ناحیه چشم توسط هارلی کویین آسیب دید. سپس هارلی بمبها را هم به خود و هم به جوکر بست و بتمن را مجبور کرد که تصمیم بگیرد کدام یک از این دو را به موقع خنثی کند. در کمال تعجب جوکر، خفاش هارلی را انتخاب کرد و ظاهراً جوکر را رها کرد تا بمیرد.
پس از پایان رسمی جنگ جوکر، بروس متوجه شد که بمب جوکر خنثی شده است و این نظریه را مطرح کرد که جوکر از تجهیزات خود بتمن برای رهایی خود استفاده کرده است. بروس جسد آلفرد را با با همراهی متحدانش دوباره دفن کرد.
طراح یک مغز متفکر جنایتکار نقابدار اسرارآمیز در قرن بیستم بود که به دلیل نقشه های ریز فکر شده خود به یک افسانه در دنیای اموات جنایتکاران تبدیل شد. بدنامی او را به شهر گاتهام کشاند و به شکلی پیچیده، دشمن بتمن شد.
اسلید ویلسون، که با نام رمز خود، Deathstroke شناخته می شود، یک مزدور نخبه بود که معمولاً به عنوان بزرگترین و مرگبارترین قاتل جهان شناخته می شود.
پانچ لاین زن دست راست جوکر بود و اکنون رهبر گروه فلاش رویال (گروهی تبهکار که با اسامی کارتهای پاسور اسم گذاری شدهاند) گاتهام است.
گوست استوریز (Ghost stories)
کمی بعد از جریان جنگ جوکر، فردی شرور به نام گوست میکر به گاتهام آمد. اولین حضور او در نواحی جنوبی شهر گاتهام و دلیل حضور خود را اینطور بیان کرد که از گاتهام متنفرست؛ زیرا او به پیشرفت گاتهام توسط بتمن نا امید بود. او باور داشت که جرم جنایت گاتهام تمام شدنی نیست و باید گاتهام با خاک یکسان تا دوباره بر پایه و اصول درست ساخته شود. او در جواب به سوال پلیسی ” هدف تو از این خشونت چیست؟”، پاسخ داد من شبح سیستم های ارتباطی گاتهام هستم و همه اطلاعات را در دست دارم و میخواهم با استفاده از آن مشکل این شهر را ریشه کن کنم. او در آغاز فعالیت خود، علاقه بسیار خاصی به کلون هانتر (Clownhunter) داشت. کلون هانتر فردی بود که اعتقاد داشت اگر بتمن نمیتواند مجرمان رو بکشد، وظیفه اوست که این کار را برای منفعت خوده شهر گاتها انجام دهد. برای اینکه این مسئله را برای بتمن روشن کند، به یکی از پناهگاه های نوچه های جوکر حمله کرد. در همین لحظه بتمن، به کمک باربارا گوردن، قصد داشت قبل از اقدام کلون هانتر به پناهگاه برسد. اما بسیار دیر شده بود تمام افراد جوکر قتل عام شده بودند.
اولین دیدار بتمن با گوست میکر به زمانی برمیگردد که او به دنبال کسب مهارت های مختلف دور دنیا سفر میکرد. او فردی به نام تامی توانی را در یک بار دید که مهارتش در کار به سلاح سرد مثال زدنی بود و بتمن برای یادگیری او را به مبارزه طلبید. در حین مبارزه، او متوجه شد فردی در سایه ها درحال تماشای اوست و او فردی نبود جز گوست میکر. گوست میکر بروس را بر سر تعلیم دیدن زیر نظر تامی توانی به مبارزه طلبید؛ زیرا او به مدت 3 ماه درحال تعلیم دیدن بود. در آن زمان بروس از گوست میکر شکست خورد.
در این دوره ایی که گوست میکر به گاتهام بازگشت، درحال تعقیب کلون هانت بود، او را موقعی پیدا کرد که کلون هانتر قصد داشت با یک راکت دست ساز خانه هارلی کویین را همراه با خودش نابود کند. درست قبل از شلیک راکت، گوست میکر دخالت کرد و قصد داشت کلون هانتر را بکشد. بتمن کلون هانتر را نجات داد. این دو با هم بر سر تصاحب گاتهام مبارزه کردند و برنده اجازه داشت گاتهام را به روش خود اداره کند. زمانی که آن دو در حال مبارزه بودند، کلون هانتر به هارلی کویین حمله کرد و در نهایت شکست خورد. ناگهان بروس از پنجره به داخل خانه پرتاب شد و اینطور بنظر می رسید که بروس شکست خورده است.
گوست میکر، هارلی کویین، کلون هانتر و بتمن را به تیمارستان آرکهام برد؛ بروس زودتر تر از بقیه بهوش آمد و دید که دست و پایش بسته است. در همین حین گوست میکر به او گفت ” بخشی از شکست تو در مبارزه به جرم جنایت، وجود فردی مانند کلون هانتر است”.
در نبود بتمن، دیک گریسون و باربارا گوردن در حال جستوجو برای یافتن بتمن بودند. اما در آخر بتگرل سرنخی را پیدا کرد؛ آن هم گیاهانی بود که روی دیوار به طوری قرار گرفته بودند که کلمه آرکهام را بیان میکرد.
در آرکهام، هارلی و کلون هانتر بیدار شدند؛ بتمن به آنها گفت این یک آزمایش است که گوست میکر میخواهد عقیده خودش را با آن اثبات کند. کلون هانتر، برعکس هارلی کویین و بتمن، دست و پایش بسته نبود. گوست میکر برای او شمشیری را به جا گذاشته بود تا درصورتی که قصد مجازات هارلی را داشته باشد، از آن استفاده کند.این همان آزمایش گوست میکرد بود که میخواست ثابت کند که او ذاتا یک قاتل است و مردم اگر در شرایطی باشند که درصورت کار خوب انجام دادن پاداشی نگیرند و در صورت انجام کار بد هم مجازات نمیشوند، آنها کار نادرست را انجام میدهند؛ زیرا این راه آسان تر است. مانند شرایطی که کلون هانتر در این لحظه داشت؛ میتوانست به راحتی تمام خشم کینه به جا مانده از قتل خانواده اش توسط جوکر را بر سر هارلی کویین که همکار نزدیک او بود خالی کند.
بتمن توانست با پرتاب کردن چاقوی مخصوص خود به سمت هارلی او را نجات دهد و بعد از آن ضربه ای به صورت کلون هانتر زد. هارلی درمورد گذشته اش ابراز ندامت پشیمانی کرد. او گفت میخواهد به فردی بهتر تبدیل شود ولی این مسئله را هم درک میکند که عواقب کار هایی که در گذشته انجام داده اجتناب ناپذیر است و از کلون هانتر اگر نقشی در مرگ خانواده اش داشته عذر خواهی کرد. کلون هانتر ظاهرا به همین احساس ندامت هارلی قانع شد و از کشتنش صرف نظر کرد.
بتمن و گوست میکر باری دیگر باهم درگیر شدند. این درگیری تا موقعی ادامه یافت که بتمن بیان کرد از این جنگ و جدل بچگانه خسته شده و بهتر است به عهد گذشته پایبند باشیم. گوست میکر قبول کرد؛ ولی بتمن به او گفت لازم نیست که از گاتهام برود و به او پیشنهاد داد بماند و به او در مبارزه با جرم و جنایت کمک کند؛ زیرا، به گفته خوده بتمن، او پیر شده و توانایی سابق را ندارد و گوست میکر از نظر توانایی در سطح دیگه ای نسبت به خانواده بتمن است. گوست پیشنهاد را قبول کرد و عضو خانواده بتمن شد تا دوشا دوش هم با جرم جنایت در گاتهام مبارزه کنند.
گوست میکر توانسته بود به تمام سیستم ها و منابع اینترنتی شهر گاتهام دسترسی پیدا کند.
شورشی ضدقهرمان که در شهر گاتهام است و بر کشتن جوکر و حامیانش متمرکز شده است.
پس از مرگ پویزن ایوی، گیاهان اون همچنان در گاتهام فعالیتی داشتند و به نوعی آن بخش نیمه گیاهی او زنده مانده بود.
مرزهای بیانتها
ابیس
پس از آنکه برج آرکهام ساخته شد؛ مردم جشنی را به مناسبت تموم شدن جرم جنایت، مشغول شادی و پای کوبی بودند. در همین حین بود که به بتمن خبر رسید که اعضای سازمان بتمن، فردی شرور به نام ابیس (Abyss) را در بادنیسیا به قتل رساندند. بروس که بعد جریانات گذشته، بسیاری از ثروت خود از دست داده بود، تصمیم گرفت خودش به بنگلادش برود تا قضیه برایش روشن تر شود.زیرا میدانست آنها طبق قوانین و اصول بتمن، کسی را به قتل نمی رسانند.او در بنگلادش با کارگاه کایا آشنا شد که مسئول پرونده بود. او به عنوان بتمن با کایا ارتباط برقرار کرد و صحنه جرم را با استفاده از حالت خاصی دتکتیو مود (Detective mode) آنجا را بررسی کرد. کایا معتقد بود که این یک نوع پاپوش باشد ولی بتمن به او گفت با توجه به شواهد، این اتفاق کاملا به دست آنها رخ داده است. نکته بسیار جالب این است که کایا میدانست اعضای سازمان بتمن توسط فردی حمایت مالی و حقوقی میشدند. اما آن شخص بروس نبود.بروس برای مدتها بود که نمیتوانست بخاطر از دست دادن ثروتش از آنها حمایت کند. ناگهان از میان سایه صدای مردی به گوش رسید و او حامی اصلی سازمان بتمن بود و او کسی نیست جز لکس لوتور. پلیس ها به داخل صحنه جرم آمدند و به بتمن شلیک کردند. زیرا به آنها دستور داده شد بود، هرشخصی را با لباس بتمن دیدند دستگیر یا به او شلیک کنند. بتمن از آنجا فرار کرد.
روز بعد لکس لوتور بروس را به شام دعوت کرد. لکس لوتور مدتها بود که میدانست بروس وین همان بتمن است. سر میز او به بروس پیشنهادی داد. او بیان کرد که حاضر است تمام هزینه های مربوط به فعالیت های اورا پرداخت کند و در گاتهام فعالیت داشته باشد؛ اما برای او یک ماموریت دارد. بررسی پرونده قتل ابیس. بروس عصبانی شد و به او حمله کرد زیرا او هیچوقت به لکس اعتماد نداشت و همیشه میدانست که او نقشه ای را درسر میپروراند. اما لکس گفت جسد ابیس را در اختیار دارد و میتواند آن را بررسی کند.
همان شب بتمن به محلی که لکس گفته بود، رفت و جسد را بررسی کرد. جسد بسیار فاسد شده بود و بنظر نمیرسید که تازه باشد. همین مسئله این پرونده را پیچیده تر کرد. ناگهان اتاق بسیار تاریک شد؛ هیچکدام از تجهیزات بتمن کار نمیکرد، حتی دوربین دید در شب او. در همین لحظه است که ابیس به او حمله کرد. او زنده بود. ابیس یک دشمن عادی نبود. او از تاریکی استفاده نمیکرد، بلکه خود تاریکی بود. در حین مبارزه از او پرسید که چرا از سازمان بتمن برای جعل مرگ خود استفاده کرده و آیا برای لکس لوتور کار میکند. به او پاسخی نداد و ابیس از چنگال بتمن به راحتی خلاص شد و با داس مخصوص خود به او ضربه ای وارد کرد. به نوعی داس ابیس به تاریکی اغشته بود و درنتیجه باعث کور شدن بتمن شد.
کایا به بتمن کمک کرد و اورا به خانهی خود برد.در همین حین لکس لوتور لباسی را طراحی کرده بود که گمان میداشت، میتواند از آن به عنوان برگ برندهای علیه ابیس استفاده کند. پس از درگیری متوجه شد که قابلیتهای ابیس در سطح دیگری است و خیلی سریع تر از بتمن از ابیس شکست خورد و فرار کرد. در خانه کایا، بتمن گفت که باید با اعضای سازمان بین المللی بتمن دیدن کند. کایا بیان کرد که آنها در یک زندان فوق امنیتی نگهداری شدهاند که حتی خود او هم نمیتواند اجازه ورود به این زندان را درخواست کنند؛ تنها فرصتی که میشد با آنها دیدار کرد، زمانی بود که آنها میخواهند به زندانی دیگر منتقل شوند. بتمن این فرصت را غنیمت شمرد. در حین انتقالی آنها وارد شد و آنها از دست سرباز های زندان رها کرد. اما اعضای سازمان به اون حمله کردند زیرا دیگر به نظر میرسید ارزشی برای او قاعل نیستند. پس از یک درگیری سخت و باخبر شدن نگهبانان، بتمن و اعضای سازمان به پشت بوم فرار کردند.
در پشت بام، لکس لوتور سرکلهاش پیدا شد. برعکس بتمن در نبرد با ابیس و اثابت ضربات، او کور نشده بود. لکس لوتور به او گفت که باید برای او کار کند زیرا او تمام تجهیزاتی که میشود با استفاده از آن ابیس را شکست داد را دارد. در همین حین، اعضای سازمان رو به بتمن کردند و بیان کردند برای لکس لوتور کار نمیکنند؛ بلکه رهبر آنها ابیس است و به او پیشنهاد دادند که به ابیس بپیوندد.و به آنها کمک کنند تا لکس لوتور را بکشند. بتمن پیشنهاد آنها را رد کرد و بتمن و لکس لوتور به عنوان تیم جنگ علیه سازمان و ابیس را آغاز کردند. اما درست در وسط این مبارزه، همچیز تغییر کرد. اعضای سازمان از جنگیدن با بتمن دست برداشتند و در کنار او ایستادند و بیان کردند این نمایش همش یک حقه بوده است.تمام این مدت بتمن و اعضای سازمان باهم همکاری میکردند و اینها همه جزوی از نقشه بود تا ابیس را غافلگیر کنند. ابیس گفت که تمام طول عمرش قربانی جرم و جنایت بوده است تا اینکه لکس لوتور با پیشنهادی به سراغ او آمد؛ به او پیشنهاد داد که او را نسلی جدید از بتمن تبدیل میکند. آزمایشات متعددی روی او انجام شده بود که منجر شد ابیس بتواند با تاریکی یکی شود ولی لکس لوتور او را رها کرد و مقصر تمام اتفاقات اخیر لکس لوتور بوده است. ابیس فرار کرد. بتمن به زور لباس لکس لوتور را کند و تکنولوژی که او برای مقابله تاریکی ابیس بود را استفاده کرد و منجر به بازگشت دوباره بینایی او شد. بتمن طی نقشهای، ابیس را به یک اتاقی کشاند که در آنجا همچی سفید و روشن بود و ابیس نمیتوانست درآنجا مخفی بشود. بتمن او را شکست داد؛ بتمن به او گفت ” من تو رو نساختم و همچنان میتونم کمکت کنم” و در جواب ابیس گفت ” من همیشه میخواستم مثله تو باشم و الان هستم فقط با این تفاوت که من در تاریکی مطلق قرار دارم، برا همیشه” و سپس ناپدید شد.
برج آرکام یک تأسیسات مدرن است که برای جایگزینی تیمارستان آرکهام ساخته شده است.
ابیس یک مرد بادنیسی(بادنیسیا یک کشور جزیرهای ناشناخته در دریای جنوبی چین و در مجاورت اندونزی است. مساحت این سرزمین به اندازهای بزرگ است که نواحی مختلف از نظر ویژگی های جغرافیایی را در بر گیرد، با مایلها تپههای غلتشی و زمینهای کشاورزی، جنگلهای مهآلود، یک منطقه کوهستانی و مقدار زیادی زمینهای مسطح خشک. پایتخت و شهرهای کوچکتر دارای معماری بسیار متاثر از معماری عربی هستند.) بود که به طور مرتب توسط جنایتکاران قربانی می شد و به همین دلیل عمیقاً بتمن را تحسین می کرد و آرزو داشت شبیه او شود.
حالتی از نقاب بتمن که توانایی تشخیص و پیدا کردن کوچیکترین سرنخهای جنایی را دارد.
توانایی ایجاد و دستکاری تاریکی یا سایه هایی که نور و گاهی اوقات انرژی های دیگر نمی توانند به آنها نفوذ کند.
افسانههای شهری (Urban Legends)
در این دوره، ماده مخدر جدیدی در گاتهام پخش شده بود که به آن چیردراپ (cheerdrop) میگفتند. جیسون تاد و بتمن در این دوره به دنبال چیزی مشترک بودند؛ آن هم سازنده این ماده مخدر بود.بتمن فردی را دید که میخواهد خودش را از بالای ساختمانی بزرگ پرتاب کند. بتمن او را نجات داد و موفق شد مقداری از این ماده مخدر را برای آزمایش به دست بیاورد. چیزی که بسیار برای بتمن جالب بود تشابه ساختار شیمیایی این ماده مخدر با سم ترس مسترک بود. اما مشکل اصلی دقیقا همین تشابه ساختاری بود؛ زیرا مترسک بنظر میرسید که مرده است و این ماده مخدر ممکن است مدرکی دال بر زنده بود او باشد.در همین حین، رد هود نیز به دنبال سرنخی درمورد این ماده مخدر بود؛ او به محل سکونت یکی از مواد فروشان این ماده مخدر رفت؛ اما بجای او، زنی را دید که بر اثر مصرف چیردراپ اور دوز کرده ا و کودکی را دید که درحال گریه و زاری است. رد هود برای کمک به زن نگون بخت از اوراکل خواست به آمبولانس زنگ بزند و سعی میکرد پسر بچه را آرام کند.اسم این پسر تایلر بود؛ رد هود به شدت حال تایلر را درک میکرد؛زیرا خودش چنین چیزی را تجربه کرده است. او با پیدا کردن یک شماره و به کمک اوراکل، توانست با مواد فروشی که به مادرتایلر مواد داده بود را پیدا کند (پدر خود تایلر). رد هود تایلر را با خود برد و اورا در پشت بام گذاشت و ماسک خود را به او داد تا شاید کمی او را آرام کند و خود به سراغ مواد فروشان رفت. رد هود سعی کرد با او بیشتر ارتباط برقرار کند و از او پس از دادن ماسکش گفت: ” اسم من رد هوده، اسم ابر قهرمانانه تو چیه؟” و او پاسخ داد” اگر تو رد هود (رد(red):قرمز) هستی، من هم بلو هود (بلو (Blue): آبی) هستم ” و اینطور به نظر میرسید که پسربچه بسیار از رد هود خوشش آمده و احساس امنیت میکند.
رد هود به مقر مواد فروشان چیردراپ حمله کرد و به دنبال پدر تایلر، اندی، بود. وقتی اورا پیدا کرد، به او خبر داد که همسرت اور دوز کرده و تایلر به شدت ناراحت است.پاسخی که اندی به او داد باعث خشمگین شد رد هود شد؛ او پاسخ داد” من هیچ اهمیتی به اون بچه یا مادرش نمیدم و مرگ و زندگی اونا پشیزی برام ارزش نداره” این جواب باعث شد رد هود قول خود را به بتمن بشکند. اندی را کشت. تایلر را به خانه خود برد.
در همین حین، بتمن در حال تعقیب افرادی بود که بنظر میرسید برای مترسک کار میکنند. هر سه آنها را لتو پار کرد. و از آخرین نفر سوالاتی پرسید که آیا برای مترسک کار میکنند؟. اما همانطور که انتظار میرفت، خیر آنها برای مستر فریزر کار میکردند.
ردهود که تایلر را با خود به خانه برده بود. در حال غرق شدن در افکار و خاطرات خود بود.ناگهان تایلر درمورد پدر مادر خود از ردهود پرسید و رد پاسخ داد” پدر مادرت مریض شدند تا وقتی که حالشون خوب بشه من مراقب تو هستم” تایلر از رد هود درخواست کرد که ماسکش را به او بدهد و ردهود با کمال رضایت ماسکش را به او داد. ناگهان تایلر گفت ” ماسکت داره با من حرف میزنه و میگه بتمن میخواد باهات صحبت کنه و دنبالته”. رد هود شوکه شد و همان موقع بود که حضور بتمن را احساس کرد. با هم گفت و گو کردند و درنهایت بخاطر تفاوت بین عقیده آنها درمورد تنبیه جنایتکاران باهم دعوا کردند. رد هود به زمین افتاد و ناگهان تایلر وسط دعوا پرید و جلوی بتمن ایستاد و گفت” اون رد هوده، اجازه نمیدم بهش آسیب بزنی” و رد هود تایلر را در آغوش گرفت و گفت ” همچی مرتبه نگران نباش”.
بتمن به تایلر یک آبنبات داد تا بتواند به تنهایی، بدون آنکه تایلر چیزی بفهمد، با رد هود صحبت کند.بتمن از او سوالاتی پرسید و رد هود با حالتی خشمگینانه از خود دفاع کرد. در نهایت به این نتیجه رسیدند که تایلر را باید به یک آدم مطمئن بسپارند و سپس به دنبال سرنخی درمورد چیردراپ بروند. شخص مطمئن کسی نبود جز دکتر لزلی تامپکینز.
بعد از سپردن تایلر به دکتر تامپکینز، رد هود و بتمن به گاراژ بتمن رفتند و بروس تمام اطلاعاتی از جمله شباهت این ماده مخدر به سیم ترس را در اختیار رد هود قرار داد. ردهود اظهار کرد جاناتان کرین یک روانشناس بود و برای ساختن نمونه اولیه سم ترس، نیاز به یک شیمیدان دارد و با این حساب احتمال دارد فردی که این ماده مخدر را درست کرده یا خود شیمیدان کرین است یا فردی است که از ساختار شیمیایی سم ترس اطلاعات داشته. یکی از کسانی که به دکتر کرین بسیار نزدیک بوده دکتر اولیویا رومرو (Olivia romero) بوده است. بتمن و رد هود به سراغ او رفتند تا از او سوالاتی درمورد کرین و سم ترس بپرسند. او اعتراف کرد فردی که سم ترس را برای کرین طراحی کرده خودش است. اما این کار از قصد انجام نداده؛ در واقع او میخواسته است دارویی برای غلبه به ترس پیدا کند و کرین از تحقیقات او سو استفاده کرده است. حتی بیان کرد وقتی نیت کرین را فهمیده بود، فرمول سم ترس را نابود کرده است ولی آن موقع بسیار دیر شده بود. اولیویا فقط یک قربانی بود. رد هود به شدت عصبانی شد و اورا تهدید کرد. اما بتمن به او گفت که بهش اعتماد دارد و فقط به این دلیل اینجا هستند که اطلاعاتی درمورد ماده مخدر جدید، چیردراپ، به دست بیاورند و اگر چیزی پیدا کرد که ممکن است مفید باشد، به بتمن با استفاده یک گوشی مخصوص خبر دهد. در واقع بروس به او اعتمادی نداشت و ردیابی را در گوشی اولیویا کار گذاشته بود. بتمن مطمن بود که اولیویا چیردرپ را درست نکرده است ولی هرکسی که چیردراپ را درست کرده باید به نحوی به فایل های قدیمی اولیویا دسترسی داشته باشد.بتمن و رد هود از هم جدا شدند. بتمن به غار رفت تا اطلاعات را کنار هم بگذارد و رد هود در خیابان به دنبال اطلاعات بود.
او مواد فروش چیردراپ را به چنگ آورد و از او بازجویی کرد و تنها چیزی که او گفت ادرس یک ساختمان بود. وارد ساختمان شد. هیچیزی آنجا نبود و متوجه شد دما این ساختمان به سرعت در حال کاهش است؛ این تله مستر فریزر بود تا بتمن را گیر بیاندازد. اما به گفته خودش، شانس با او یار بود و چیز بهتری گیرش آمد.رد هود سعی کرد تا فرار کند اما هیچ راه فرار نبود؛ همچی یخ زده بود؛ حتی نمیتوانستد با اسلحه هایش شلیک کند و به دام مستر فریزر افتاد. در هنگامی که جیسون در حال یخ زدن بود فقط به اوراکل یک جمله گفت: ” من به کمک بتمن نیاز دارم”. بتمن به شدت نگران شد و تا میتوانست با نهایت سرعت به دنبال جیسون رفت. بتمن نمیخواست مانند آخرین باری که جیسون نیاز به کمک داشت به موقع به یاری او نرسد. میدانست جیسون هیچگاه در خواست کمک از او نمیکند و این یعنی اتفاق بسیار جدی رخ داده است. بتمن کامیونی را تعقیب کرد که میدانست جیسون در آن قرار دارد و همچنین میدانست این یک تله است. به سمت کامیون پرید در پشتی آنرا منفجر کرد و جیسون که یخ زده بود از کامیون به بیرون پرتاب شد. بتمن گمان میکرد که دیگر جای جیسون امن است و میتواند تمرکزش را روی مستر فریز بگذارد؛ ولی وقتی برگشت دید که سه تا از زیردستان مستر فریز بالا بدن یخ زده جیسون ایستادهاند و میخواهند جیسون را به قتل برسانند. بتمن از تعقیب فریزر منصرف شد و به یاری جیسون شتافت. اما این تله دیگر بود. مستر فریز بتمن را هم منجمد کرد و بالاخره فردی که سازنده چیردارپ است خودش را نشان داد. او کسی نبود جز به نام چیر (cheer) که با مستر فریزر همکاری میکرد.
جیسون موفق شد از حالت منجمد خارج شود و سعی کرد بتمن را نجات دهد؛ اما مستر فریز دیوار یخی بین آنها و جیسون ساخت و جیسون در نجات بتمن ناموفق بود.
جیسون با لباس عادی و به عنوان یک فرد معمولی به خانه اولیویا رمرو رفت و سعی کرد تا سرنخی به دست بیاورد. او متوجه شد که شوهر او شیمیدان است و در شب اخر هفته هنوز به خانه باز گشته است.در همین حین، بتن در مخفیگاه مستر فریز و چیر زندانی بود. دلیل نگه داشتن بتمن به عنوان یک اسیر، کشتن او نبود. چیر میخواست ترکیب جدید خود را بر رو اراده پولادین بتمن امتحان کند.
رد هود به سراغ رئیس شرکتی رفت که سیلوانیو رمرو (همان چیر) در آنجا کار میکرد. او معتقد بود چیر در یکی از انبار های شرکت مخفی شده است و آدرسی را از رئیس شرکت دریافت کرد.
جیسون به گاراژ بتمن رفت و آنجا تنها یک پادزهر اولیه از چیردراپ را پیدا کرد؛ آن را برداشت و یکی از لباس های بتمن را پوشید. در همین زمان، بتمن در حال مقاومت در برابر گاز چیردراپ بود. نفسش را حبس کرده بود. چیر وقتی فهمید به یکی از افرادش دستور داد تا به شکم بتمن ضربه بزنند تا مجبور شود نفس بکشد. ناگهان، رد هود که لباس بتمن را پوشیده بود وارد شد. ب لطف سیستم حرارتی این لباس بتمن،مستر فریز را شکست داد. اما چیر، اتاق را با گاز چیردراپ اشباح کرده بود. جیسون توهمی را دید که برای او معنی واقعی شادی بود. او رویایی را دید که تمام خانواده بتمن کنار هم به عنوان انسان های عادی زندگی میکنند و فقط بخاطر اینکه بروس درنهایت جوکر را کشته بود. جیسون موفق شد از تاثیرات چیردراپ خلاص شود و قصد داشت که به چیر حمله کند؛ ولی آنها هشدار دادند، فردی در کنار تخت مادر تایلر ایستاده که اگر جیسون حمله کند، او را میکشند. ناگهان باقی اعضای خانواده جیسون، خانواده بتمن، به داخل اتاق هجوم اوردند و در نهایت چیر شکست خورد. جیسون به بتمن پادزهر را تزریق کرد و اثر بخش بود. بتمن با خشمی کور کورانه به دنبال چیر میگشت و آن را در پشت بام گیر انداخت. و در لبه پرتگاه ساختمان قرار داد. بروس کاملا از نظر روحی روانی شکسته شده بود. بتمن همان چیزی را دید که رد هود در توهمات خود دید و این باعث ناراحتی بیاندازه بتمن شده بود.اما رد هود او را آرام و بتمن چیر را رها کرد.
سه هفته بعد، جیسون به تایلر و مادرش سر زد تا از اوضای آنها با خبر شود. جیسون به تایلر لباسی آبی هدیه کرد به نشان اینکه تایلر خود را بلو هود معرفی میکرد. در بیرون خانه، جیسون و بروس باهم ملاقات کردند و صحبتی داشتند و در نتیجه جیسون گفت ” دیگه نمیخوام از اسلحه استفاده کنم” و سپس به خانه رفت و دید که بروس برای او یک هدیه به جا گذاشته؛ لباسی جدید.
ماده مخدری که به شدت اعتیادآور بود و باعث میشد فرد آرزو و رویاهایش را به صورت توهم ببیند. در اکثر موارد منجر به خودکشی یا اور دوز میشد.
جیسون به یاد بچگی خودش میافتاد که مادرش معتاد بود و او همیشه میدید که مادرش مواد مصرف میکند. یک بار، جیسون تاقط نیاود و پس از خارج شدن کسی که ماده مخدر به مادرش میداد در لبه پله او را هول داد و به قتل رساند.
پس از جریانات بازگشت جیسون، به عنوان رد هود، به گاتهام، او افراد زیادی را کشت ولی بتمن از فعالیت او جلوگیری کرد و در نبردی که در آخر بتمن پیروز آن بود شکست خورد. بتمن از او قول گرفت که دیگر کسی را فقط بخاطر اینکه جنایتکار است نکشد. از آن دوران به بعد، جیسون از گلوله های مشقی در درگیریها استفاده مینمود.
قدرت ها و توانایی ها
توانایی ها
آکروباتیک | - |
تیراندازی با کمان | - |
دو و میدانی | - |
هوانوردی | - |
مدیریت کسب و کار | - |
شیمی | - |
هک کامپیوتر | بروس توانست فرکانس موبایل بمب های مغزی اعضای جوخه انتحار را هک و ضبط کرده و آنها را غیرفعال کند. او حتی می تواند حلقه گرین لنترن و کامپیوتر آپوکولیپت را هک کند. |
تغییر چهره | بروس به لطف آموزشهای آلفرد، استاد تغییر چهره است. |
رانندگی | بروس توسط جنایتکار برزیلی، دان میگل، در رانندگی تاکتیکی آموزش دیده بود. |
حافظه تصویری | بروس "تکنیک قصر حافظه" را میداند، یک استراتژی برای تقویت حافظه که به او اجازه می دهد تا با خاطرات مانند یک موزه رفتار کند و ذخیره کند. او این فن را توسط ریشال گول آموخت. |
فرار شناسی | - |
سوارکاری | - |
آسیب شناسی | بروس یک دانشمند متخصص پزشکی قانونی است. |
جرم شناسی | - |
مهندسی مکانیک | - |
متخصص در کار با ابزار | - |
هوش سطح نابغه | بتمن در کنار لکس لوتر، یکی از باهوش ترین موجودات روی کره زمین محسوب می شود. او مجموعهای از کتابها را در اختیار دارد و ادعا میشود که همه کتابهای جهان را خوانده است. |
هیپنوتیزم | - |
اراده رام نشدنی | اگرچه او هیچ قدرت مافوق بشری ندارد، عزم و اراده غیرقابل توقف بتمن او را به یک حریف فوق العاده قدرتمند تبدیل می کند. این باعث می شود که او بتواند در حالی که مقادیر زیادی درد فیزیکی را تحمل می کند، در حال فکر و راه پیدا کردن باشد. |
هنر بازجویی | - |
ایجاد رعب و وحشت | بتمن می تواند ترس زیادی را به دیگران القا کند. توانایی او در انجام این کار بسیار زیاد بود، او قادر به استفاده از یک حلقه یلو لنترنت بود. سینسترو حتی اظهار داشت که بتمن را عضوی شایسته از سپاه سینسترو می داند. |
تحقیق | بتمن که به عنوان بزرگترین کارآگاه جهان مورد ستایش قرار می گیرد، وقتی صحبت از تحقیقات پزشکی قانونی و حل معماهای جنایی به میان می آید، هیچکس به پای بتمن نمیرسد. او قادر است حتی از کوچکترین سرنخ ها و کوچکترین جزئیات برای حل پرونده های بسیار دشوار و استنباط دقیق هویت مغز متفکران جنایتکار ناشناس استفاده کند. او قادر به مشاهده، تحقیقات پزشکی قانونی، و استدلال استقرایی و قیاسی با بالاترین درجه است. شهود انسان یک ویژگی غیر قابل یادگیری و یکی از مؤثرترین ابزارهای بتمن است. با توجه به هر رمز و رازی، او می تواند با کسری از داده ها به نتایج صحیح برسد. |
مهارت بازکردن قفل بدون استفاده از کلید | بروس در دوران دبیرستان یاد گرفت که چگونه قفل ها را بدون کلید باز کند.او میتواند در چند ثانیه قفلهای دستبند را باز کند، و حتی با دهان میتواند از پس هر قفلی بر بیاید. |
هنرهای رزمی | بتمن یکی از بهترین رزمی کاران روی کره زمین است که توسط بهترین مبارزان در سراسر جهان آموزش دیده است. به نوبه خود، او همچنین توانسته است آموخته های خود را به بسیاری از افراد تحت حمایت خود منتقل کند. بتومن توانست حداقل چهارده سبک مختلف از هنرهای رزمی را از تماشای فیلم مبارزه بتمن شناسایی کند. بروس حتی تکنیکی به نام "زبان مبارزه" را یاد گرفت، که در آن او میتواند در حین مبارزه بدون صحبت با دیگران ارتباط برقرار کند. به لطف سالها آموزش هنرهای رزمی، بروس می تواند هنر رزمی را که حریفش علیه او استفاده می کند شناسایی کند و تقریباً با هر حریفی مقابله کند.او همچنین قادر به استنباط زمانی است که حریفان از مبارزه خودداری می کنند. |
بوکس | بروس در دوران تحصیل در آکادمی فیلدینگ راکسبری، بوکس را یاد گرفت. او همچنین در این سبک مبارزه توسط وایلد کت آموزش دید. |
بم پاو (Bam Pow) | بروس همچنین در یک سبک مبارزه منحصر به فرد که او برای مبارزه با بتمنی که می خندد اختراع کرد و آلفرد آن را "Bam Pow" می نامد، آموزش دیده است. |
دیم مک | بتمن در هنرهای رزمی باستانی مهارت دارد که در آن به نقاط حیاتی بدن حریف ضربه می زند و باعث فلج شدن، درد شدید و طولانی مدت یا مرگ می شود. او تکنیک ضربه عصب دو انگشتی را می داند که اگر به طور کامل و با مقدار کنترل شده فشار اجرا نشود، می تواند به راحتی یک نفر را بکشد. |
نینجیتسو | - |
کاراته | - |
کراو ماگا | - |
موی تای | - |
تکواندو | - |
کشتی | بروس در حالی که خسته و از دست دادند خون بود، توانست با یک خرس کشتی بگیرد. |
مبارزه با چوب | بتمن در چندین هنر رزمی مبتنی بر چوب مهارت دارد و رابین ها را برای استفاده از چوب بو آموزش داده است. |
علوم پزشکی | - |
مدیتیشن | - |
چندزبانگی | بتمن به زبان های پرتغالی، دهاری، لاتین، ماندارین، ترکی، اندونزیایی، یونانی، ایسلندی، فرانسوی، کره ای، مسلط است. شانگهای، اسپانیایی، گالیک، لهستانی، و کریپتونی او همچنین می تواند زبان اشاره آمریکایی، کد مورس، و Argot of the Ancient Sea People را درک کند. |
سحر و جادو | بتمن از سحر و جادو متنفر است، اما به خود اجازه داده است که حداقل چند طلسم را یاد بگیرد، به عنوان یک احتمال برای سوپرمن. او به اندازه کافی در مورد سحر و جادو آگاه است که بتواند فوراً جادو یا سحری که استفاده شده است را شناسایی کند و می تواند آن را احساس کند. او طلسمی می داند که می تواند شیاطین را بیرون کند. او حتی یک طلسم را می شناسد که به او این قابلیت را میدهد تا یک زره جادویی را احضار کند برای افرادی مانند کریپتون های چالش برانگیز باشد و آنها را شکست دهد. |
اوج وضعیت انسانی | بتمن از طریق تمرینات شدید، رژیم غذایی تخصصی و درمانهای بیوفیدبک(بیوفیدبک یا بایوفیدبک یا بازخورد زیستی شیوهای تکمیلکننده و جایگزین برای دارو درمانی است که در آن بیمار میآموزد که چگونه عملکردهای بدن از جمله ضربان قلب را با کمک ذهن، کنترل کند. در بیوفیدبک بیمار به حسگرهای الکتریکی وصل میشود که به او کمک میکند اطلاعاتی دربارهٔ بدن خود را دریافت و اندازهگیری نماید،)، اوج طبیعی توانایی فیزیکی انسان را نشان میدهد. ویژگی های بدنی او تقریباً از یک ورزشکار در سطح المپیک فراتر رفت. قدرت، سرعت، استقامت، چابکی، رفلکس و هماهنگی او در اوج کمال انسانی است. او تمام عمر خود را در جستجوی کمال جسمانی گذرانده است و با تمرین و اراده مداوم به آن دست یافته است. او می تواند نفس خود را به مدت هجده دقیقه زیر آب نگه دارد. بتمن به دلیل تماس با دیونزیوم، از تمام آسیبها و زخمهایی که در طول سالهای مبارزه با جرم و جنایت وارد شده بود، شفا یافت. اوج قدرت بدنی خود را به سطحی جدیدتر افزایش داد |
اوج قدرت انسانی | قدرت بتمن در اوج پتانسیل انسانی است، بسیار فراتر از یک انسان معمولی. |
اوج چابکی انسان | - |
اوج دوام انسانی | - |
اوج استقامت انسانی | بروس به سختی میخوابد و میتواند به طور منظم با حداقل دو ساعت استراحت کار کند تا به عنوان بتمن در شب فعالیت داشته باشد. |
اوج رفلکس های انسانی | - |
اوج سرعت انسان | سرعت بتمن در اوج توانایی های انسانی است، بسیار فراتر از یک انسان معمولی. بتمن آنقدر سریع است که ضربات مشت و لگد او در نبرد دیده نمیشود. |
اوج حواس انسانی | در طول سالهای مبارزه با جنایت و آموزش شدید بتمن، حواس او به حدی افزایش یافت که میتواند جادو را با احساس آن شناسایی کند، اشیاء نامرئی را تشخیص دهد و حتی میتواند ارواح مانند مرد مٌرده(ددمن (نام واقعی بوستون برند) یک ابرقهرمان بندباز است که با تیم فراطبیعی Justice League Dark مرتبط است.) را ببیند. افرادی که توسط افراد عادی دیده نمی شوند. بتمن بهترین حواس را در کل خانواده بتمن دارد، زیرا او تنها کسی بود که میتوانست حضور نایتوینگ را در زمانی که بتگرل، رد هود، رد رابین و آلفرد پنیورف نمیتوانستند، حس کند. حتی اورفن نیز قادر بیصدا به بتمن نزدیک شود. بروس حتی موفق شد امثال فلش را حس کند و با سرعت فوق العاده به پشت سر او نزدیک شد. بروس نشان داده است که قادر است قدرت گائل تنکلاو را با وجود فاصله بین خودشان، حتی در حالت یخ زده، حس کند. |
اوج استقامت انسانی | به لطف آموزش و تجربه بروس، استقامتش به او اجازه داده است تا زمانی که برای اولین بار شروع به فعالیت کرد، 28 ساعت متوالی مبارزه کند. او تحت مراسم توگال قرار گرفت و از آن جان سالم به در برد، جایی که او 7 هفته را در غار گذراند در حالی که تحت نوعی مراقبه خطرناک قرار گرفت تا تجربه مرگ و تولد دوباره را شبیه سازی کند. |
ایمنی سمی | بروس خود را دربرابر بیشتر سموم ایمن کرده است. |
پیش آگاهی | : بروس پس از دریافت آموزش از یک دامپرور مغولی، یاد گرفت که چگونه محیط را بخواند، تغییرات ظریف زمین، دما و تغییر باد را احساس کند. او حتی یک رویا پیشگویانه از آینده داشته است که اگر دیمین روزی بتمن شود چه اتفاقاتی میافتد. |
رهبری | بروس رهبری لیگ عدالت، Outsiders و خانواده بتمن را تجربه کرده است. |
آموزش | بروس اعضای متعدد خانواده بتمن را در موضوعات مختلف، از جمله هنرهای رزمی و تحقیق آموزش داده است. |
شعبدهبازی | بروس توسط جیووانی زاتارا آموزش داده شد. |
مهندسی رباتیک | بتمن فِیل سِیف(یک ربات که توسط بتمن زور آن ار ذهنی او طراحی شده تا درصورت شرور شدن بتمن فعال شود و با او مقابله کند.) را ساخته است |
دریانوردی | - |
مخفی کاری | - |
شنا | - |
تحلیل تاکتیکی | - |
ردیابی | - |
موسیقی | بروس در گیتار مهارت دارد. |
بطن گویی | نوعی تولید صدا و ایجاد ارتباط بدون اینکه از دهان صدایی بیآید. |
سلاح | - |
تخریب | - |
سلاح گرم | بروس با وجود مخالفت با استفاده از سلاح گرم، یکی از ده تیرانداز برتر جهان است. |
شمشیربازی | بروس در دوران تحصیل در آکادمی فیلدینگ راکسبری، شمشیربازی را آموخت. |
شمشیرزنی | - |
پرتاب | بتمن یک تیرانداز چیره دست است که می تواند بترنگ(نوعی بوم رنگ که به شکل خفاش است و بتمن به عنوان سلاح از آن استفاده میکند.) خود را با دقت بسیار زیاد پرتاب کند. |
سایر خصوصیات
نقص عضو | نبرد او با گوست میکر، منجر به از دست دادن تاسف بار دست راست بروس شد. |
لوازم جانبی
تجهیزات
لباس بتمن | لباسی که بتمن می پوشد از کولار و درصد کمی از تیتانیوم تشکیل شده است. ضد گلوله است و در برابر انواع مختلف حملات (انفجار، ضربه، سقوط و غیره) مقاوم است. بروس بعداً لباس را ارتقا داد تا از پلیمر مصنوعی ناشناخته ای قوی تر از کولاری که طراحی کرده بود ساخته شود. همچنین ضد شعله و عایق است. دستکش ها و چکمه ها برای بازگرداندن ضربه مشت و لگد تقویت شده اند. دستکش ها دارای چند تیغه فلزی در کناره های خود هستند. شنل فوق العاده سبک است و می توان از آن برای سر خوردن استفاده کرد. این ماسک دارای درصد کمی سرب است که از صورت بتمن در برابر قدرت های اشعه ایکس یا فناوری اشعه ایکس محافظت می کند و دارای یک دوربین مادون قرمز و دید در شب، حسگرهای شنوایی و یک سونار است. این ماسک با برخی از سیستم های امنیتی (گاز تشدید کننده، انفجار برق و غیره) مانند تسمه برق و همچنین یک دستگاه گیرنده فرستنده صدا و تصویر یکپارچه شده است. لباس بتمن می تواند در برابر دمای ورود مجدد جوی (1477 درجه سانتیگراد / 2691 درجه فارنهایت) مقاومت کند و می تواند انرژی را جذب کرده و آن را به سمت مخالفان خود هدایت کند. |
کمربند مخصوص | بتمن بیشتر تجهیزات میدان شخصی خود را در یک لباس مشخص، یک کمربند زرد رنگ، نگه می دارد. کمربند ابزار دارای یک دکمه برای فراخوانی بتموبیل و یک فرمان برای انتقال از راه دور است. در طول سالها، اقلامی مانند مواد منفجره پلاستیکی، سموم عصبی، بترنگها، بمبهای دودزا، کیت اثر انگشت، ابزار برش، تفنگ قلابگیر، مشعلها و دستگاه تنفسی را در خود جای داده است. سوپرمن حلقه ای از کریپتونیت را به بتمن سپرد تا در صورت نیاز به مهار مرد فولادی (تا اگر به هر نحوی تحت کنترل ذهنی توسط شروران یا غیره درآمد) از آن استفاده شود. حلقه کریپتونیت در یک جیب سربی قرار دارد تا از بتمن در برابر تشعشعات آن محافظت کند. همراه با یک بمب EMP قابل حمل، کمربند همچنین دارای سیستم های امنیتی خودکار خاص خود است که از دسترسی کاربران خارجی به آن جلوگیری می کند. این کمربند حتی یک دستگاه کروی قابل حمل را در خود جای داده است که می تواند فناوری را اسکن کند، معلق کند و جادو را شناسایی کند. شمارش شده است که 42 مجموعه از اقلام، حداقل 30 درصد از مقداری که کمربند مخصوص می تواند حمل کند را پوشش می دهد. به این معنی که کمربند متوسط می تواند حداقل 140 مجموعه آیتم را حمل کند. |
بتمن جهنمی (Hellbat) | این لباس برای اولین بار در کامیک بتمن و رابین جلد 2 شماره 33 ظاهر شد، این لباس یکی از سه لباس قدرتمندی است که بتمن تا به حال استفاده کرده است. ساخته شده برای نبرد، برای شدیدترین موقعیت ها، به دلیل نداشتن قدرت بتمن. اگرچه او بدون اجازه بقیه اعضای لیگ عدالت، نمیتوانست به این لباس دسترسی داشته باشد،.بتمن اکنون به کت و شلوار دسترسی کامل دارد و می تواند هر زمان که بخواهد آن را به او احضار کند. به اندازه کافی قدرتمند بود که با شیطانی که قادر به مهار اتریگان بود، مبارزه کرد، کالیبک را شکست داد و حتی دارکسید را به بن بست رساند. |
کامپیوتر بتمن | تمرکز اصلی تمام فناوری مبتنی بر رایانه بتمن است که تقریباً به تمام تجهیزات بتمن متصل شده است. توسط بتمن، آلفرد پنی ورف و لوسیوس فاکس ساخته و تولید شده است. حتی دارای پروتکل های امنیتی است به طوری که فقط بتمن و اعضای خانواده بتمن اجازه استفاده از آن را دارند. این کامپیوتر میتواند دستوراتی را آغاز کند که شامل هک، اسکن، حل مسئله، ذخیره و پردازش هر گونه اطلاعاتی است که بتمن یا خانواده بتمن میخواهد. نگهداری انبوهی از دادهها و اطلاعات مرموز، که حتی شخصی مانند آماندا والر آن را ارزشمند میدانست. اتصال ارتباطی و فرکانسهای انتقالی میتواند تا 3137 میلیون سال نوری طول بکشد. بروس حتی قدرت پردازش و سایر قابلیتهای خود را با تطبیق یک هوش مصنوعی معروف به Genie A.I گسترش داده است. داخل آن، از جمله مادرباکس وجود دارد. حتی می تواند نیروهای ماوراء طبیعی مانند انرژی جادویی را تشخیص دهد. |
Genie A.I | - |
ماسک EMP | بتمن دارای فناوری EMP است که می تواند به عنوان مبدل هولوگرافیک برای تغییر شکل چهره خود حتی به کل بدنش استفاده کند. |
تقویت سایبرنتیک | به لطف تلاش های بروس وین از زمین-31، بروس اکنون دارای یک دست فلزی بیونیک است که کنترل عملکردی کاملی بر آن دارد. |
دستکش جادویی | به بتمن یک جفت دستکش جادویی توسط جان کنستانتین هدیه داده شد که به او اجازه میدهد تا مانند جنتلمن گوست با موجودات غیرجسمی، تن به تن مبارزه کند. کنستانتین در یک بازی ورق با دیو دستکش ها را برد و آنها را به بتمن داد زیرا “از جنگیدن با دستانش خوشش نمی آید”. |
حلقه بلک لنترن (قبلا) | - |
کلاه داکتر فیت (قبلا) | - |
شعبده بازي | - |
انفجار الدریچ | - |
پرواز | - |
تله پورت | - |
صندلی موبیوس (قبلا) | - |
حمل و نقل
قایق خفاشی | - |
موتور بتمن | - |
بت موبیل | - |
بت هواپیما | - |
هلیکوپتر بتمن | - |
سلاح ها
بترنگ | مجموعه اصلی سلاح های او. برخی از این تیغههای خفاششکل دارای بار الکتریکی یا صوتی هستند، در حالی که برخی دیگر انفجاری هستند. او حتی بترانگهایی را حمل میکند که از فلز نهم ساخته شدهاند که میتوانند حضور موجودات شبحآلود، موجودات جادویی را مختل کنند و حتی افسونها را بشکنند. |
شاید با این کتاب نتوانیم به قهرمانان دنیای DC تبدیل شویم؛ ولی همهی ما میتوانیم قهرمان دنیای خودمان باشیم.
قهرمان کسی است که اقدامات و شجاعتش به ما انگیزه میدهد.
انگیزه برای رسیدن به رؤیاهایمان.
رؤیاهایی که به ما میگویند چه کسی آرزو داریم باشیم.
اکنون بیش از هر زمان دیگری، جهان ما به قهرمان نیاز دارد.
قهرمانان به ما امید میدهند و ما را بالا میبرند.
امیدواریم با این کتاب، قهرمان خود را پیدا کنید و با او به دنیایش سفر کنید.
او شخصاً با شما صحبت میکند و انگیزهی شما برای کمک به ایجاد دنیایی بهتر خواهد بود.
زیرا این دنیا هیچوقت به اندازهی مورد نیازش قهرمان نداشته!
عالی بود