خلاصه کتاب 7 عادت مردمان موثر

خلاصه کتاب 7 عادت مردمان موثر اثر استفان آر. کاوی

زمان مطالعه: 21دقیقه
5
(4)

خلاصه کتاب ” 7 عادت مردمان موثر ” اثر ” اِستِفان آر. کاوی ”
The 7 Habits of Highly Effective People by Stephen R. Covey

5 امتیاز از مجموع 1 نظری که ثبت شده

این کتاب درباره چیست؟

کتاب 7 عادت مردمان موثر (نوشته‌شده در سال 1989) یکی از شناخته‌شده‌ترین کتاب‌های کل ادوار در زمینه‌ی خودیاری است. این کتاب که راهنمایی‌های بزرگ و بسیاری را شامل می‌شود، به‌صورت عملی به شما می‌آموزد چگونه در زندگی شخصی و کاری خود موفق باشید.

چه کسانی باید این کتاب را بخوانند؟

  • متخصصانی که می‌خواهند به نهایت توان خود دست یابند.
  • افرادی که به دنبال ساخت روابط عمیق‌اند.
  • هر کس که علاقه‌مند به موضوع خودیاری است.

نویسنده این کتاب کیست؟

اِستِفان کاوی، تاجر آمریکایی، سخنران و نویسنده‌ای است که سابقه‌ی نوشتن آثار پرفروشی مانند رهبر درون من و هفت عادت مردمان مؤثّر را در کارنامه‌ی خود دارد. این دو کتاب به‌تنهایی بیش از بیست میلیون نسخه فروخته‌اند. او در سال 1996، در لیست 25 آمریکایی تأثیرگذار مجله‌ی تایم قرار گرفت.

نگاهی به نمونه‌های خود یاری:

محل کار خوب، خانواده‌ای دوست‌داشتنی و داشتن حس رضایت و موفقیت، ازجمله اهدافی‌اند که همواره در زندگی به دنبال آن هستیم. البته که گاهی اوقات حس می‌کنیم این اهداف، به دور از دسترس ما قرار دارند و به دنبال راهی می‌گردیم که به پتانسیل نهان خود دست‌یابیم.

خوشبختانه، راهی برای رسیدن به این پتانسیل نهان وجود دارد. راهی که با استفاده از آن می‌توانید از خود و زندگی‌تان نهایت استفاده را ببرید. در این خلاصه کتاب، می‌خواهیم ایده‌های یکی از بهترین آثار سبک خودیاری را بررسی کنیم.

این کتاب که «هفت عادت مردمان مؤثّر» نام دارد، برای سال‌ها در لیست پرفروش‌ترین ها قرار داشته است و به‌زودی با خواندن مطالبش، دلیلش را می‌فهمیم. این خلاصه کتاب، به شما نصایحی سودمند و دستورالعمل‌های کاربردی را می‌آموزد که با استفاده از آن‌ها می‌توانید افسار زندگی خود را به دست گیرید و سبک زندگی را بسازید که به موفقیت و دستاوردهای مختلف منتهی می‌شود.

کسب موفقیت نیازمند پرورش عادات در کنار اصول درست است.

فرض کنید برای اولین بار از کشوری دیدن می‌کنید. خیابان‌ها برایتان ناآشنایند، علائم را متوجه نمی‌شوید و حس می‌کنید راه را گم‌کرده‌اید. برای پیدا کردن مسیر درست و رسیدن به مقصد، چه‌کاری انجام می‌دهید؟

اگر از غریبه‌ای در خیابان کمک بخواهید، شما را با جملاتی مانند: «این خیابان را به سمت راست برو.» یا «با اتوبوس در فلان ایستگاه پیاده شو.» راهنمایی می‌کند. البته که این راهنمایی‌ها در کوتاه‌مدت سودمند هستند اما درنهایت شما دوباره مسیرتان را گم می‌کنید. راهکار بهتری برای رسیدن به مقصد، تهیه نقشه است. نه؟ نقشه با تصویر دقیقی که از دنیای اطرافتان به شما می‌دهد، این امکان را فراهم می‌کند که خود مسیرتان را پیدا کنید.

پیدا کردن مسیر زندگی نیز موضوعی مشابه همان است. هرچقدر هم که قدم‌های کوچک سودمند باشند، بهتر است که اصول درستی را در زندگی با استفاده از عادت‌هایمان پیش بگیریم.

وقتی نویسنده کتاب، استفان کاوی با بررسی نصایح دویست سال قبل از خود، الگوی خاصی مشاهده کرد. او فهمید که بیشترین نصایح درزمینه خودیاری، متشکل از دو الگویند: اولین الگو، اصول اخلاقی شخصیتی (Personality Ethic) است. این الگو، مدعی بود که کسب موفقیت، از یادگیری یک سری از ترفندها و تکنیک‌ها به‌دست می‌آید. برای مثال، اگر به شیوه‌ای خاص صحبت کنید و وظایفتان را انجام دهید، حتماً موفق می‌شوید. این الگو هرچند جذاب است، اما تنها باعث ایجاد تغییرات سطحی می‌شود که تفاوتی اساسی ایجاد نمی‌کنند.

دومین الگو، اصول اخلاقی منشی(Character Ethic) بود. این الگو، مدعی است راه‌های رسیدن به موفقیت، قوانینی ثابت دارند و وابسته به شرایط خاص نیستند. چنین الگوهایی، حقایق عمیق و تغییرناپذیر درباره جهان هستند که اگر بتوانیم شخصیت خود را در راستای آنها تنظیم کنیم، می‌توانیم به دستاوردها و موفقیت‌های ماندگار و ابدی برسیم.

حال این الگو در عمل چگونه است؟ خب، فرض کنیم شما خواهان زندگی زناشوی موفقی هستید. اصول اخلاقی شخصیتی (Personality Ethic) به شما می‌گویند نحوه‌ی رفتار و گفتار خاصی را برگزینید یا مقصد متفاوتی برای مسافرتتان انتخاب کنید. در تضاد با اصول اخلاقی شخصیتی، اصول اخلاقی منشی(Character Ethic) قرار دارند که شما را به پیشرفت فردی تشویق می‌کنند. آنها به شما می‌گویند اگر می‌خواهید زندگی متأهلی موفقی داشته باشید، باید شخصیت خود را بر اساس ویژگی‌هایی مانند اعتماد، همدلی و انصاف تربیت کنید.

البته که انجام چنین کاری در گفتار بسیار ساده‌تر از عمل است. اگر بخواهید شخصیت درونی‌تان را با استفاده از اصولی درست پرورش دهید، باید نگرش خود نسبت به جهان اطرافتان را تغییر دهید. به‌طور خلاصه، ایجاد تغییر بر پایه‌ی اصول اخلاقی منشی(Character Ethic)، نیازمند پرورش عادات خوب و درست است. در ادامه، شما را با این عادات آشنا می‌کنیم.

1- پاسخ کنشگرایانه به اتفاقات اطراف داشته باشید.

سؤالی که قرار است از شما بپرسم، سال‌هاست ذهن دانشمندان، فیلسوفان و مردم عادی را آزار داده است. چه چیزی شما را ساخته است؟

برخی میگویند همه‌چیز به ژنتیک، تکامل انسان و DNA ربط دارد. برخی دیگر نیز به والدینمان اشاره می‌کنند؛ کسانی که ما را بزرگ و تربیت‌کرده‌اند که مهم‌ترین موضوع است. افرادی هم هستند که محیط زندگی و جامعه را تأثیرگذارترین عامل در نوع پرورش شخصیت ما می‌دانند.

حقیقت این است که هیچ‌کدام از باورهای بالا به‌اندازه کافی درست نیستند؛ همه آنها از قطعیتی صحبت می‌کنند که وابسته به عوامل بیرونی است. افراد موفق نگرش متفاوتی دراین‌باره دارند و دنیا را به گونه دیگری می‌بینند. آنها آگاه‌اند که قادر به کنترل همه‌چیز نیستند و در عوض، می‌توانند کنترل زندگی خود را در دست گیرند. در این بخش، به اولین عادت می‌رسیم.

یکی از حیاتی‌ترین تفاوت‌های بشر با مابقی حیوانات، داشتن قوه خودآگاهی است. حیوانات به‌طور کلی بر پایه یک سری از قواعد و الگوهای از پیش تعیین‌شده عمل و زندگی می‌کنند؛ درحالی‌که انسان‌ها قابلیت تفکر و انتخاب شیوه واکنش به اتفاقات اطرافشان را دارند.

وقتی شما به‌صورت کنشگرایانه عمل کنید، می‌توانید نحوه پاسخ به دنیای اطرافتان را تعیین و مسیر سرنوشتتان را انتخاب کنید. برای مثال، می‌توانید اجازه دهید بارش ناگهانی باران برنامه‌های پیک‌نیکتان را خراب کند یا برعکس، به جنبه‌های مثبت آن نگاه کنید. شما می‌توانید انرژی خود را بر روی خوش گذراندن با دوستان، علیرغم بارش باران متمرکز کنید.

چنین رویکردی حتی در بدترین شرایط نیز کارساز است. برای مثال، روان‌پزشک معروف، ویکتور فرانکل را در نظر بگیرید. او جنگ جهانی دوم را در اسارت اردوگاه‌های کاراجباری به سر می‌برد و درحالی‌که شکنجه گران، او را مورد آزار و درد جسمی قرار داده به وند، او متوجه شد که هنوز هم کنترل واکنش و پاسخ‌هایش را در اختیار دارد. بجای غرق شدن در ناامیدی، او تک‌تک روزهای را به این امید پشت سر می‌گذشت که بتواند در آینده‌ای بهتر، به دانش‌آموزانش نحوه زنده ماندن در این شرایط را آموزش دهد. این پاسخ کنشگرایانه او به شرایط فعلی‌اش، به او کمک کرد از آن شرایط جان سالم به در ببرد.

با تلاش و تمرین، شما نیز می‌توانید نوع واکنش و پاسخ خود به هر سختی در زندگی را تعیین کنید. هنگامی‌که در زندگی یا محل کار به مانعی برخورد می‌کنید، کمی وقت بگذارید و به واکنشتان به شرایط پیش‌آمده، فکر کنید. بجای نشان دادن واکنش‌های غریزی به آن مشکل، یک قدم به‌عقب بردارید، مشکل را ریشه‌یابی کنید و انرژی‌تان را بر روی حل آن متمرکز کنید.

2 – هر کار را با تلاش برای گرفتن نتیجه دلخواه و مطلوبتان شروع کنید.

بیایید با تمرین ذهنی کمی غیرمعمول شروع کنیم. تصور کنید در حال حاضر سه سال به آینده رفته‌اید و متأسفانه در این زمان از دنیا رفته‌اید. تمام خانواده، دوستان و همکارانتان در مراسم عزاداری شما حاضرشده‌اند و هر نفر به‌نوبت، چندجمله‌ای درباره شما می‌گوید. دوست دارید آنها چه چیزهایی درباره شما بگویند؟

البته که فکر کردن به این موضوع کمی دور از انتظار و دشوار است. اینجاست که تمامی چیزهای بی‌اهمیت کنار می‌روند و تنها اولویت‌ها باقی می‌مانند. اینجاست که شما به روابط، دستاوردها و میراثی که از خود به‌جای گذاشته‌اید فکر می‌کنید.

این تمرین ذهنی به ما نشان داد هدف نهایی هر فرد، سازمان دادن زندگی‌اش است. به همین خاطر است که افراد موفق همه‌چیز را در نظر می‌گیرند و در این مقطع، به عادت دومشان می‌رسند: هر کار را با تلاش برای گرفتن نتیجه دلخواه شروع کنید.

شاید برایتان جالب باشد که بدانید شما در زندگی هر کار را چه بزرگ و چه کوچک، دو بار انجام می‌دهید. اول از همه، برنامه‌ای که برای انجام دادن آن در ذهن دارید را مرور می‌کنید، جزئیات را در نظر می‌گیرید و سپس آن کار را انجام می‌دهید. این فرایند را می‌توان به نقشه‌کشی ساختمان نیز تشبیه کرد.

به‌هرحال، در نظر گرفتن آینده بسیار اهمیت دارد و به شما کمک می‌کند مسیرتان را در زمان حال پیدا کنید. به ساخت کلبه رؤیایی تان فکر کنید. قبل از اینکه هر کار فیزیکی انجام دهید، ابتدا نقشه‌کشی ساختن آن کلبه را انجام دهید. نداشتن تصویری واضح از چیزی که در حال ساخت آن هستید منجر به ایجاد شرایطی آشوبناک و نابسامان می‌شود که در آن مرتکب اشتباهات هزینه‌بر می‌شوید، مصالح هدر می‌دهید و از نتیجه راضی نخواهید بود.

پیاده کردن این اصل در پروژه‌های کوتاه‌مدت بسیار آسان است. برای مثال، هوشمندانه است که برنامه هفتگی‌تان را از قبل آماده کرده و اهدافتان را مشخص کنید. البته که مزایای این عادت، در بلندمدت خود را نشان می‌دهند. شما می‌توانید پس از تحقیق و تفکر عمیق درباره اهدافتان در زندگی، آن‌ها را بر روی کاغذی بنویسید و از این کاغذ، به‌عنوان سندی استفاده کنید که میزان پیشرفت شما را در طول زمان اندازه‌گیری می‌کند و شما را در مسیر درست نگه می‌دارد.

3 – اولویت بندی کنید.

ساعت نه صبح است و در دفتر کارتان قرار دارید. تلفن در حال زنگ خوردن است، پرینتر گیرکرده و باید گزارش پروژه را بنویسد. در همین حال، رئیستان نیز پشت در است و می‌خواهد با شما صحبت کنید. اول از همه به سراغ کدام می‌روید؟

دانستن اهداف در زندگی، چیزی از دشواری برداشتن گام‌های درست در راستای رسیدن به آن اهداف کم نمی‌کند. برای اینکه بدانید برای رسیدن به این اهداف در چه مسیری گام بردارید، به سراغ هدف سوم می‌رویم: اولویت‌بندی کنید؛ یا به‌عبارت‌دیگر، ترتیب انجام کارهایتان را با توجه به اهمیت و ضرورتشان تنظیم کنید.

حال چگونه می‌شود این کار را انجام داد؟ شیوه‌های مختلفی برای مدیریت زمان وجود دارد؛ برخی تهیه فهرست را ترجیح می‌دهند و برخی از قبل برنامه‌ریزی می‌کنند اما راز اصلی مدیریت زمان و انجام کارها، اولویت‌بندی بر اساس اهمیت و ضرورت است و این کار را می‌توان با استفاده از ماتریس مدیریت زمان انجام داد.

ماتریس مدیریت زمان شبکه‌ای است که در آن تمام‌کارهایتان را بر اساس دو بعد ضرورت و اهمیت فهرست می‌کنید. برای ساختن این ماتریس، یک قلم و کاغذ بردارید و با خط‌کشی، کاغذتان را به چهار قسمت مساوی تقسیم کنید؛ دو بخش در بالای برگه و دو بخش در قسمت پایین. قسمت بالا سمت راست برگه را بخش اول می‌نامیم و در آن، کارهایی را یادداشت می‌کنیم که ضروری و مهم هستند. مانند مشکلات ناگهانی که نادیده گرفتن آنها ممکن نیست. قسمت بالا، سمت چپ را بخش دوم می‌نامیم و در آن، کارهایی را یادداشت می‌کنیم که مهم اما غیرضروری‌اند. مانند بهبود بخشیدن روابط با مشتریان خود. حال، قسمت پایین سمت راست برگه را بخش سوم می‌نامیم؛ جایی که در آن کارهای ضروری اما کم اهمیت‌تر را یادداشت می‌کنیم. مانند جواب دادن تلفن و درنهایت، قسمت پایین سمت چپ برگه را همان‌طور که انتظار می‌رود، بخش چهارم می‌نامیم و کارهایی بی‌اهمیت و غیرضروری را در آن قرار می‌دهیم. مانند کارت بازی کردن.

پس‌ازاینکه تمام وظایفتان را در این چهار بخش قرار دارید، متوجه می‌شوید که متمرکز کردن تلاش و انرژی‌تان بر روی کارها آسان‌تر شده است. اگرچه وظایف داخل بخش اول مهم هستند، این وظایف بخش دوم هستند که نیازمند توجهی خاص‌اند. این وظایف ازآنجایی‌که فشار زیادی بر روی انجامشان وجود ندارد، اغلب نادیده گرفته می‌شوند و بااین‌حال، بسیار مهم و نتیجه‌بخش هستند. اگر زمان‌بندی انجام وظایفتان در بخش دوم درست باشد، متوجه می‌شوید که وظایف بخش اول بسیارکم و کوتاه خواهند بود.

البته که انجام این کارها به‌تنهایی ممکن نیست. برخی اوقات اولویت‌بندی کارها به این معناست که وظیفه انجام آنها را به فرد دیگری واگذار کنید. فقط در نظر داشته باشید که در انجام این کار، برای دیگران تعیین تکلیف نکنید و در عوض، از آنها نتیجه بخواهید. در بحث کارآمد بودن، نتیجه مهم‌ترین چیز است.

4 – همیشه به دنبال سناریوهای برد-برد باشید.

تصور کنید در فینال مسابقات فوتبال قرار دارید. در این مرحله، تنها یک برنده و یک بازنده وجود دارد. یک تیم جام قهرمانی را به خانه می‌برد و تیم دیگر، هرچقدر هم که خوب بازی کرده باشد، دست‌خالی برمی‌گردد. خوشبختانه، تمامی مقاطع زندگی به این شکل نیستند و با تفکر درست، می‌توان از اکثر آنها فارغ از نتیجه، سود برد. به همین خاطر است که افراد موفق، به عادت چهارم رسیده‌اند: اطمینان حاصل کنید که همه بازخورد مثبت داشته باشند.

ما در طول زندگی روابط خود را بر اساس الگوهای به‌خصوصی که نحوه تعاملمان با دیگران را شکل می‌دهند، می‌سازیم. برای بسیاری از مردم، این الگو، یک الگوی برد-باخت است. بدان معنا که هر برخورد با دیگر افراد را در زمینه‌های شخصی، کاری، تجاری، رقابت و … با ترازوی برنده یا بازنده بودن، می‌سنجند.

باوجوداینکه این الگو ممکن از در برخی موضوعات مفید باشد، در دیگر موضوعات مشکل‌ساز است. این الگو همه‌چیز را به رقابتی تبدیل می‌کند که همکاران یا دوستان احتمالی را تبدیل به دشمن می‌کند. همین موضوع، بی‌اعتمادی و عدم صداقت را به همراه دارد که درنهایت باعث باخت هر دو طرف می‌شود. یک تیم فروش را تصور کنید که تنها بهترین فروشنده آن پاداش می‌گیرد. چنین شرایطی یک سناریو برد-باخت را برای تیم ساخته است که در آن هر فرد فقط به سود خودش فکر می‌کند و حتی ممکن است بخواهد کار هم تیمی‌اش را برای پیشرفت خود خراب کند. نتیجه چه می‌شود؟ فروش کلی کمتر.

در تضاد با الگوی برد-باخت، الگوی برد-برد وجود دارد. این الگو، همکاری را جایگزین رقابت می‌کند؛ جایی که میزان فروش نهایی، به همه اعضای تیم سود می‌رساند و هر کس به هدف خود می‌رسد. در چنین سناریویی، برد یک فروشنده، به معنی برد همکارش نیز می‌باشد و هرچقدر که یک فروشنده فروش بیشتری داشته باشد، نه تنها خود، بلکه دیگر اعضای تیم نیز پاداش بیشتری می‌گیرند.

حال چگونه اطمینان حاصل کنیم که همیشه در شرایط برد-برد قرار داریم؟ ذهنیتی دست‌ودل بازانِ داشته باشید؛ جایی که در آن موفقیت، شادی، پاداش و سود چیزهای کمیابی نیستند و در عوض، برای همه به‌وفور وجود دارند. اگر همیشه فکر کنید نعمت‌های بیشتری برای دست یافتن وجود دارد، به‌جای اینکه خودخواهانه به دنبال آن بروید، از همکاری با دیگران استفاده می‌کنید تا به آن برسید.

در ذهنیت برد-برد، موفقیت تنها زمانی کسب می‌شود که همه به‌عنوان یک تیم کار کنند.

5 – با درک دیگران، روابط عمیق بسازید.

جملات را از دور نمی‌توانید بخوانید و همواره همه‌چیز را تار می‌بینید. وقت آن است که به چشم‌پزشک و سپس به عینک‌ساز مراجعه کنید تا با امتحان کردن لنزهای مختلف، میزان ضعیفی چشمتان سنجیده شود و عینکی متناسب با نیازهایتان برای شما ساخته شود.

حال اگر چشم‌پزشک، به‌جای اینکه لنزهای مختلف را بر روی چشمان شما امتحان کند، عینک خودش را به شما می‌داد چه اتفاقی می‌افتاد؟ او مدعی است این عینک‌ها مناسب او هستند و برای شما هم باید همین باشد اما شما همچنان تار می‌بینید و به سراغ چشم‌پزشک دیگری می‌روید.

چنین مشکلی شاید بی‌معنی به نظر رسد اما در بحث روابط، بسیاری از افراد مانند همان چشم‌پزشک عمل می‌کنند. افراد گاهاً بدون درک کامل مشکل، راه‌حل‌هایی ارائه می‌دهند که مشخصاً کارساز نیست. افراد موفق روش متفاوتی دارند. عادت پنجم: قبل از صحبت کردن، با دقت گوش دهید.

ارتباط قوی، قلب هر رابطه پرمعنی است. متأسفانه اغلب افراد تنها به دنبال درک شدن هستند تا درک کردن. هرچند، این تنها نیمی از مشکل است. برای پرورش عمیق روابط شخصی، باید بتوانید دیگر افراد را بفهمید و درک کنید و برای این کار، باید شنونده خوبی باشید.

البته که شنیدن، چیزی بیش از صرفاً گوش دادن است. در این شرایط، شما باید احساسات و افکار فرد دیگر را عمیقاً درک کنید. بهترین راه برای انجام این کار، تمرین گوش دادن همدلانه است. این شکل از گوش دادن نیاز دارد که شما هم ازنظر فکری و هم ازنظر احساسی با چارچوب شخصیتی آن فرد هماهنگ شوید.

یک راه برای انجام گوش دادن همدلانه، جلوگیری از ارائه راه‌حل و مشاوره تا قبل از درک کامل مشکل آن فرد می‌باشد. پس به‌جای اینکه فوراً سعی کنید به مشکلات او با بیان داستانی شخصی از زندگی خودتان پاسخ دهید، سعی کنید حس فعلی طرف مقابلتان را شناسایی کنید و با گفتن جملاتی مثل «این موضوع بسیار دردناک به نظر می‌رسد.» یا «حس می‌کنم این مشکل بسیار مهم است.» به احساسات او بازتاب نشان دهید.

بااین‌حال، گفته‌های بالا صرفاً ترفندی برای انجام گوش دادن همدلانه نیستند. شما برای انجام این کار، خودتان نیز باید واقعاً مشتاق شنیدن حرف‌های آن شخص باشید که نیازمند زمان و تلاش است. هنگامی‌که افراد متوجه شوند شما صمیمانه به حرف‌هایشان گوش می‌دهید، آن را ارزشمند می‌دانند و به شما احترام و همدلی متقابل نشان می‌دهند. چنین چیزی، روابط شما را به‌مرور عمیق‌تر، رضایت‌بخش تر و معنادارتر می‌کند.

6 – دیگران را به تبادل ایده هایشان تشویق کنید.

بیاید در جنگلی سرسبز قدم بزنیم. این جنگل، مملو از زیبایی و زندگی است. چه چیزی آن را به این میزان خاص می‌کند؟ پرنده‌هایی که بر شاخه‌ها نشسته‌اند؟ یا تابش نور آفتاب از لابه‌لای برگ‌ها؟ زیبایی این جنگل، فقط محدود به موردهای گفته‌شده نیست. البته که همه آنها به یکدیگر متصل هستند اما این شبکه پیچیده از تعاملات زندگی است که به اکوسیستم‌های مختلف اجازه رشد و پیشرفت می‌دهد.

در طبیعت و روابط انسان، کل همیشه بزرگ‌تر از اجزایش است. این پدیده، همکاری نام دارد و افراد موفق از آن برای رسیدن به پتانسیل نهایی و عادت ششم خود استفاده می‌کنند: تشویق به همکاری برای تبادل ایده.

همکاری، نیرویی خلاق است که افراد را وادار به اتحاد  می‌کند. هر فرد نسبت به دیگری متفاوت است و نقاط ضعف و قوت خاص خودش را دارد. هنگام همکاری با یکدیگر، افراد می‌توانند از نقاط قوت یکدیگر استفاده کنند و نقاط ضعفشان را کنار بزنند که درنهایت باعث ایجاد یک واحد بهتر می‌شود.

کلاس درسی را در نظر بگیرید که در آن دانش آموزان آزادانه به تبادل ایده با یکدیگر می‌پردازند. در این کلاس، برخی از دانش آموزان سؤال های مفید می‌پرسند و برخی دیگر جواب‌های مفید می‌دهند. حتی آنها که در این سؤال و جواب شرکت نکردند، از اطلاعات بیان‌شده استفاده می‌کنند و این‌گونه می‌شود که همه بیشتر یاد می‌گیرند.

یک راه برای تشویق به افزایش همکاری با یکدیگر، ساخت محیطی است که همه در آن احساس امنیت و احترام می‌کنند. برای ساخت چنین محیطی، افراد باید ذهنیت برد-برد و گوش دادن همدلانه داشته باشند. وقتی چنین عادت‌هایی در عمل مورداستفاده قرار گیرند، متوجه می‌شوید که افراد تمایل بیشتری به بیان کردن ایده‌هایشان خواهند داشت.

برای اینکه بدانید همکاری در تبادل ایده تا چه میزان کارآمد است، دیوید لیلینتال را در نظر بگیرید. او که کمیسیون انرژی اتمی ایالات‌متحده پس از جنگ جهانی دوم را اداره می‌کرد، گروهی از افراد بسیار توانمند و متفکر را گرد هم آورد که اغلب نظراتشان در تضاد با یکدیگر بود. لیلینتال برای حل این مشکل، جلسات هفتگی را ترتیب داد تا هر فرد بتواند نظرات، ترس‌ها، باورها و چشم‌اندازهایش را آزادانه بیان کند. این جلسات باعث شد تا آن افراد توانمند بتوانند یکدیگر را درک کنند و به هم اعتماد کنند. درنهایت، کمیسیون دیوید لیلینتال، فرهنگی بسیار خلاقانه و سازنده بنا کرد.

7 – برای خود وقت بگذارید.

فرض کنید چوب‌بری هستید که هرروز برای قطع درختان به جنگل می‌رود. همیشه قطع اولین درخت‌ها آسان است و با چند ضربه، سقوط می‌کنند. اما هر چه که زمان می‌گذرد، متوجه می‌شوید ضربات بیشتری باید به درخت وارد کنید تا بتوانید قطعشان کنید و پس از چند روز، می‌بینید که قطع کردن یک درخت ممکن است نیمی از روز طول بکشد.

منشأ مشکل چیست؟ یک اشتباه ساده! شما آن‌قدری درگیر کار بودید که یادتان رفت از ابزارتان نگهداری کنید. تبر مورد اعتمادتان که زمانی تیز و برنده بود، حالا کند و بی‌استفاده شده است. این مثال نشان می‌دهد حتی سخت‌کوش‌ترین کارکنان نیز اگر استراحت نکنند، درنهایت فرسوده و خسته می‌شوند. پس حتماً اطمینان حاصل کنید زمان‌هایی را برای مراقبت از خودتان ترتیب دهید.

همان‌طور که در تلاش برای دستیابی به جاه‌طلبی‌هایتان هستید، به‌راحتی ممکن است آن‌قدر غرق کار شوید که سلامت ذهنی و جسمی خود را فراموش کنید. بدون داشتن ذهن و بدن آماده، اثر این عادات کم‌کم از بین می‌رود. پس بسیار مهم است که زمانی را به تجدیدقوای ذهنی و جسمی خود اختصاص دهید.

در ابتدا به‌سلامت جسمی می‌پردازیم؛ بخشی که در ورزش، تغذیه سالم و خواب کافی خلاصه می‌شود. با رعایت این سه مورد در زندگی، توانایی این را خواهید داشت که در طولانی‌مدت همواره کارکنید و خالی از انرژی نشوید.

قسمت دوم، سلامت ذهنی، به معنای در ارتباط بودن با خود و دنیای زیبای اطرافتان است. هرروز دقایقی را به دعا کردن و مراقبه ذهنی بپردازید. این‌گونه، ذهن شما آمادگی مقابله با مشکلات را به‌دست می‌آورد.

سلامتی روحی، سومین مورد است. همانند جسم، ذهن نیز نیاز به مراقبه و تمرین دارد. با یادگیری چیزهای جدید همیشه ذهن خود را آماده و سلامت نگهدارید. کتاب خواندن و یادگیری یک زبان خارجی از بهترین فعالیت‌ها برای چابک نگه‌داشتن ذهن به شمار می‌روند.

چهارمین و آخرین مورد را می‌توان سلامتی اجتماعی دانست. شاید فکر کنید برای کارآمد بودن و رسیدن به اهدافتان، باید با همه قطع ارتباط کنید، با کسی صحبت نکنید و دوستانتان را کنار بگذارید. این تفکر کاملاً اشتباه است. شما باید خود را با روابط شخصی و کاری سالم احاطه کنید، به عزیزانتان سر بزنید، با همکاران گپ بزنید و با فرزندتان وقت بگذرانید.

اگر این چهار اصل سلامتی را در زندگی رعایت کنید، متوجه می‌شوید که یک فرد موفق بودن چگونه است.

پیام کلی کتاب هفت عادت مردمان مؤثّر

The 7 Habits of Highly Effective People by Stephen R. Coveyبهتر ساختن خود به معنای حفظ کردن تعدادی از ترفندها و میانبرها که تنها در شرایطی خاص به‌کار می‌آیند، نیست. معنادارترین راه برای پیشرفت در زندگی و تبدیل‌شدن به فردی موفق، این است که عادت‌هایی بر اساس اصول درست پرورش دهید و همیشه روبه‌جلو حرکت کنید.

بسیار مهم است که دستاوردهای خود را بشناسید و برای ادامه‌دار کردن آنها، تلاش کنید. فهرستی از ویژگی‌هایی که می‌خواهید روی آنها کارکنید، تهیه کنید و عملکرد خود را هفته‌به‌هفته ارزیابی کنید. دیدن موفقیت شما به حفظ روحیه‌تان کمک می‌کند و به شما انگیزه می‌دهد تا ادامه دهید.

میانگین امتیاز 5 / 5. تعدا آرا 4

12 دیدگاه برای “خلاصه کتاب 7 عادت مردمان موثر اثر استفان آر. کاوی

  1. لیلا گفته:

    عالی بود ولی یسری چیزاش واقعا توی کتابای دیگه هم خونده بودم !بخوام مثال بزنم : ماجرای دکتر فرانکل توی اردوگاه نازیها از کتاب انسان در جستوجوی معنا ( که توی این کتاب هم آورده شده بود)

  2. راضیه گلستانی گفته:

    عالی بووود ممنون لازمه همه مردم اینو بخونن نوع نگاهمون ب جامعه و همه چی عوض میشه و دنیای بهتریمیسغزیم مخصوصا تو ایران که همه فقط رویکرد برد باخت دارن

  3. محمدعلی قشنگ پور گفته:

    عادتهای مهم و پایه ای را مطرح می کند و بنظرم باید برای کابردی کردن موضوعات کتاب چندین بار مطالعه و بدقت عملی تمرین شود تا نتیجه مطلوب حاصل شود .

  4. امیرحسین صمدیان گفته:

    برای اینکه بتونید اثربخش و مفید زندگی کنید باید زاویه و با عینک واقع گرایانه به جهان نگاه کنید. باید سعی کنید دنیا را همان طور که هست و در منظقی ترین حالت ممکن ببینید. این به شما کمک میکند تا با درک بهتر از تمام وقایع اطرافتان، مشکلات را به خوبی شناسایی کنید و بهترین اقدام را در راستای بهبود آن صورت دهید.

  5. محسن زمانی گفته:

    بسیار عالی و پر نکته تشکر از زحمات عزیزان مجموعه کباب و کتاب

نظرتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *