خلاصه کتاب طراحی برای دنیای واقعی

خلاصه کتاب طراحی برای دنیای واقعی اثر ویکتور پاپانک

زمان مطالعه: 21دقیقه
5
(2)

خلاصه کتاب ” طراحی برای دنیای واقعی ” اثر ” ویکتور پاپانِک ”
Design for the Real World by Victor Papanek

5 امتیاز از مجموع 1 نظری که ثبت شده

این کتاب درباره چیست؟

کتاب طراحی برای دنیای واقعی (نوشته‌شده در سال 1971)، نگاهی قاطعانه به پیامدهای اجتماعی و زیست‌محیطی طراحی صنعتی در آمریکا می‌اندازد. نویسنده‌ی کتاب، ویکتور پاپانِک برای مبارزه با این روند مخرب، بینش‌های اساسی خود درباره‌ی طراحی که از نظر اجتماعی، اخلاقی و زیست‌محیطی قابل‌قبول باشد را به همراه ایده‌هایی برای رسیدن به این اهداف ارائه می‌دهد.

چه کسانی باید این کتاب را بخوانند؟

  • علاقه‌مندان به دیدگاه‌های انتقادی درباره‌ی طراحی‌های دنیای مدرن
  • علاقه‌مندان به مسئولیت‌های اجتماعی و محیطی طراحان
  • طراحان، رهبران کسب‌وکار و هرکس که می‌خواهد با استفاده از طراحی، نیازهای جامعه را تأمین کند.

نویسنده این کتاب کیست؟

ویکتور پاپانِک، طراح و مربی آمریکایی-اتریشی بود که به‌شدت دیدگاه انتقادی نسبت به مسئولیت اجتماعی و محیطی طراحان داشت. او در دانشگاه‌های مختلفی در آمریکای شمالی تدریس کرد و کتاب‌هایی مانند چگونه چیزها کار نمی‌کنند، طراحی برای مقیاس انسانی و ضرورت سبز را نوشته است.

یاد بگیرید چگونه با تغییر هدف طراحی محصول، دنیا را تغییر دهید.

تابه‌حال شده که وسیله‌ای گران‌قیمت مانند لپ‌تاپ، دوربین عکاسی یا تلفن همراه بخرید که تنها پس از مدت کوتاهی از کار بیفتد و خراب شود؟ این موضوع شما را عصبانی نمی‌کند؟ یا این حس را به شما نمی‌دهد که این‌ها همه یک توطئه‌ی بزرگ است تا طراحی محصول به‌گونه‌ای باشد که بازنده‌هایی مثل شما هرسال مجبور باشند محصولات گران‌قیمت جدیدشان را بخرند؟

اگر جوابتان به سؤالات بالا مثبت است، کتاب طراحی برای دنیای واقعی دقیقاً همان چیزی است که نیاز دارید.

مطالب این کتاب علیرغم اینکه در سال 1971 نوشته‌شده‌اند، هنوز هم در دنیای امروزی کاربردی و کارآمدند. ویکتور پاپانک در این کتاب تصویری حقیقی و صادقانه از شیوه‌ی طراحی غیراصولی در ایالات‌متحده ارائه می‌دهد که باعث شده دائماً با محصولاتی بی‌کیفیت و یک‌بار مصرف در زندگی خود سروکار داشته باشیم.

اما در کنار نقدهای کوبنده، نویسنده سعی کرده است راه حل‌های عملی ارائه دهد تا طراحان با استفاده از آن‌ها بتوانند هدف طراحی محصولاتشان را به‌گونه‌ای تغییر دهند که به‌جای آسیب به محیط‌زیست، اثری مثبت داشته باشند.

در این خلاصه کتاب به موارد زیر نیز پرداخته می‌شود:

  • چرا گاهی اوقات طراحی یک رادیوی ساده، بهتر از یک رادیوی پیشرفته با آخرین امکانات است؟
  • چگونه می‌توان از زباله‌ها و ضایعات استفاده‌ی مثبت کرد؟
  • چرا تماشای کارتون‌های شنبه صبح، می‌تواند برای سلامت کودکان به‌طور جدی آسیب‌زا باشد؟
  • چرا افراد ثروتمند گاهی صندلی‌هایی به‌دردنخور و ناخوشایند می‌خرند؟

فراتر از زیبایی: طراحی، ابزار کاربردی برای انسان تولید می‌کند.

با شنیدن کلمه‌ی طراحی چه چیزی به ذهنتان می‌آید؟ صندلی‌های باکلاس و مجلل؟

امروزه، درک مفهوم طراحی بیشتر با شیوه‌ی طراحی محصولات ادغام‌شده است و به‌عنوان هنر زیباسازی اشیاء شناخته می‌شود. مثلاً، به قاب پر زرق‌وبرق آی‌پاد نگاه کنید.

درواقع، بسیاری از نمونه‌های طراحی محصول تنها برجذب حواس پنج‌گانه‌ی ما تمرکز داشته‌اند. برای مثال، دستگاه پخش سی‌دی وجود داشت که هنگام پخش، از خود رایحه‌ای معطر پخش می‌کرد و مصرف‌کنندگان می‌توانستند از بین رایحه‌های رمانتیک و معمولی یکی را انتخاب کنند.

اگرچه این ویژگی تنها برای زیبایی بوده و تأثیری بر افزایش کیفیت پخش سی‌دی ندارد، بسیاری آن را محصولی با طراحی خوب می‌دانستند. درحالی‌که یک طراحی خوب، تنها به زیبایی و ظاهر محصولات مربوط نمی‌شود و درباره‌ی خلق ابزار، محصول و سیستمی کارآمد است.

در کنار ویژگی‌هایی که تنها برای زیبایی محصول هستند، طراحی کاربردی را داریم که توسط طراح به‌کار گرفته می‌شود. هدف طراحی کاربردی برطرف کردن نیازهای مصرف‌کننده، ایجاد ارتباط با افراد و متصل شدن با طبیعت و جامعه است. برای اینکه یک طرح، کاملاً کاربردی حساب شود باید تمام عوامل گفته‌شده را دارا باشد.

تابلوی شام آخر لئوناردو داوینچی را در نظر بگیرید؛ تابلویی بسیار چشم‌نواز که کاربردش تنها زیبایی نیست. برای مثال، از این تابلو می‌توان برای پوشاندن دیواری زشت استفاده کرد و فکر کردن به تصویرش به خاطر ارتباطی که با انجیل دارد، ما را به تکامل معنوی نزدیک‌تر می‌کند.

طراح موفقی مانند داوینچی باید هنگام طراحی محصول خود، تعادلی میان ویژگی‌های مختلف آن ایجاد کند؛ زیرا یک طراحی همان‌طور که در قسمت بعد خواهیم دید، می‌تواند اثرات گسترده و غیرعمدی داشته باشد.

طراحان به خاطر تأثیراتی که طراحی‌شان بر جامعه دارد، مسئولیت سنگینی به دوش دارند.

به خاطر پیچیدگی روزافزون جامعه‌ی مدرن، چیزهای بیشتری نیاز به برنامه‌ریزی و طراحی پیدا می‌کنند.

درنتیجه، تأثیرات تصمیم‌های یک طراح، به فراتر از تنها یک یا گروهی از مشتریان مربوط می‌شود. درواقع، هر تصمیمی مربوط به طراحی، عواقب گسترده‌ای دارد که بر بخش‌های مختلف جامعه مانند اقتصاد، سیاست و فرهنگ تأثیر می‌گذارد.

مثالی متناسب با گفته‌ی بالا را می‌توان در فست فود یافت. بسیاری از همبرگرها در فویل‌های غیرقابل تجزیه بسته‌بندی می‌شوند و خودِ همبرگر نیز حاوی مقدار زیادی از نمک و شکر است. این نوع بسته‌بندی، دشمن محیط‌زیست محسوب می‌شود و از طرف دیگر، غذایی با این مقدار نمک و شکر باعث ایجاد بیماری‌هایی مانند چاقی و سوءتغذیه می‌شود.

پس، مشخص است که حتی ساده‌ترین تصمیم‌ها مانند نحوه‌ی بسته‌بندی محصول یا دستور پخت غذا، اثرات بزرگی در جهان دارد و این اثرات می‌توانند خوب و یا مخرب باشند. به همین خاطر، بار سنگینی ازلحاظ اجتماعی و محیطی بر دوش طراحان قرار دارد و تصمیمات آن‌ها، عواقبی فراتر از رضایت مشتری و واکنش بازار دارد.

مثلاً، تصور کنید یک طراح باید رادیویی طراحی کند که علاوه بر کاربردی بودن، فروش خوب و سودآوری داشته باشد.

پس، طراح علاوه بر کاربرد محصول، نکاتی مانند هزینه‌ی تولید، بسته‌بندی و قیمت را در نظر می‌گیرد و اگر بخواهد محصولش تأثیر مثبتی بر جامعه داشته باشد، عواملی مانند نیروی کار، شرایط کارخانه و تأثیرات مواد اولیه بر محیط را موردتوجه خود قرار می‌دهد.

اما اگر قرار بود یک رادیوی بی‌کیفیت طراحی کند چه؟ در این صورت، او می‌توانست از نیروی کار ارزان‌تر و مواد اولیه‌ی آسیب‌زا به محیط‌زیست استفاده کند. بااین‌حال، محصول ارزان‌قیمت او می‌توانست در فقیرترین مناطق دنیا استفاده شود و آورنده‌ی دانش و اطلاعات برای مردم فقیر باشد که تأثیر اجتماعی بسیار مثبتی به شمار می‌رود.

همان‌طور که در مثال بالا مشاهده کردیم، هر طراح باید تصمیمات دشواری بابت هر پروژه بگیرد که هرکدام تأثیرات و عواقب بزرگی برای جامعه به همراه دارند. پس هر تصمیم‌گیری، مسئولیت بزرگی برای طراح حساب می‌شود و در قسمت بعدی متوجه می‌شویم که چگونه بسیاری از طراحان در حفظ این مسئولیت شکست‌خورده‌اند.

متأسفانه، دیگر طراحی با نیازهای دنیای واقعی مطابقت ندارد.

در قسمت قبل، از مسئولیت اجتماعی سنگینی که طراحان بر عهده دارند گفتیم اما در دهه‌ی اخیر، آن‌ها به‌طور کامل از زیر بار این مسئولیت شانه خالی کرده‌اند و به‌جای برطرف کردن نیازهای جامعه، ترجیح می‌دهند بر علایق بخش کوچکی از جامعه تمرکز کنند.

در دهه‌های 1920 و 1930، طراحان از جنبش نقاشی «دِ استِیل» که شامل مربع، مستطیل و خطوط مستقیم بود الهام گرفتند و از آن در طراحی مبلمان استفاده کردند. صندلی‌هایی که آن‌ها طراحی کردند، اصلاً راحت نبودند و انگار تنها هدفشان نشان دادن نوع خاصی از هنر بود.

این صندلی‌ها علیرغم کارایی محدود، چون محصولی باکلاس و به‌روز حساب می‌شدند، قیمت بالایی داشتند و حتی تا امروز هم جزو آن دسته محصولاتی‌اند که اگر ثروتمند هستید، باید حداقل یکی از آن‌ها را در خانه‌ی خود داشته باشید. به‌واسطه‌ی طراحی برای اقلیت ثروتمند، طراحان تمامی نیازهای دیگر افراد جامعه را به‌طور کلی از یاد بردند.

تنها تعداد کمی از افراد توانایی خرید چنین اقلام تجملی که توسط طراحان برتر امروزی طراحی می‌شود را دارند و عواقب چنین چیزی گسترده‌تر از آن است که فکر می‌کنید. در چنین شرایطی، افراد نابینا، معلولان ذهنی و به‌طور کل افراد ناتوان در سراسر جهان که از طراحی خوب سود می‌بردند، آسیب می‌بینند.

درواقع، بسیاری از نیازهای افراد معلول برطرف نشده است. برای مثال، ازیک‌طرف افرادی که آرتروز دارند، نمی‌توانند جعبه‌های قرص را باز کنند و از طرف دیگر، سالیانه 500 کودک جان خود را به خاطر مصرف قرص از دست می‌دهند؛ چون به‌راحتی می‌توانند بسته‌بندی قرص‌ها را باز کنند.

و بااین‌حال، هیچ طراح یا شرکت معروفی به دنبال پیدا کردن راه‌حل برای این مشکل نرفته است. برای حل این مشکل، تیمی متعهد از دانشجویان مسئولیت‌پذیر که در زمینه‌ی طراحی اجتماعی و محیطی آموزش دیده بودند، دست‌به‌کار شدند و جعبه‌ی قرص آسان‌بازشو به همراه قفل کودک طراحی کردند.

پس واقعیت دارد که هر جا اراده باشد، راهی نیز وجود دارد و طراحان باید نسبت به نیازهای جامعه هوشیار باشند.

طراحان فعلی، محصولاتی ناکارآمد و پرزرق‌وبرق با عمر کم تولید می‌کنند.

آیا تا حالا به حال در طول خانه‌تکانی‌های بهاری به آت و آشغال‌هایی که در کابینت بدون استفاده خاک می‌خورند برخورد کرده‌اید؟ شاید از خود بپرسید اصلاً چرا این محصول را خریدم؟ خب، در این قسمت دلیل خوبی برای چنین خریدهایی می‌آوریم.

در حال حاضر، طراحان به‌جای اینکه انرژی خود را صرف طراحی محصولاتی کنند که نفعی برای جامعه داشته باشد، مشغول طراحی محصولاتی هستند که بی‌استفاده و مسخره هستند مانند گَجِت‌ها و اسباب‌بازی‌های مختلف. متأسفانه، نمونه‌های بی‌شماری برای این محصولات به‌دردنخور وجود دارد که قصد پایان یافتن نیز ندارند.

برای مثال، آیا می‌دانستید امروزه می‌توانید مجموعه‌ای از ربات‌ها را خریداری کنید که به‌جز زیبایی، هیچ خاصیت دیگری ندارند؟ بسیاری از این اسباب‌بازی‌ها هیچ کارایی به‌خصوصی ندارد. حتی بعضی ربات‌ها هستند که می‌توانند صحبت کنند اما به‌جز صحبت کردن، هیچ کار دیگری انجام نمی‌دهند.

اما پوچی چنین طرح‌هایی به همین‌جا ختم نمی‌شود. درب توالت فرنگی از جنس پوست راسو، پاشنه‌کش کفش که با بدلیجات تزئین شده یا حوله‌های برقی ظرف‌شویی، همه از نمونه طراحی‌هایی هستند که توسط عده‌ای خریداری می‌شوند و خیلی زود از یاد می‌روند.

چه چیزی بهتر از طراحی محصولی است که مردم خواهان خرید آن باشند و هرچند وقت یک‌بار مجبور باشند عوضش کنند؟ طراحان، مسئولیت طراحی محصولاتی را بر عهده می‌گیرند که عمر استفاده‌ی کوتاهی دارند و به‌واسطه‌ی آن، در چرخه‌ی اقتصادِ سودمحور قرار می‌گیرند.

برای بیان مثالی از گفته‌ی بالا، لازم نیست جای دوری برویم. به ماشین خود نگاه کنید؛ جدا از مسئله‌ی کارکرد، چند وقت طول کشید تا ماشینتان پس از مدتی قدیمی به نظر برسد؟ هرساله، تغییرات ظاهری و سَرسَری در خودروها اعمال می‌شود تا خودروسازان شما را ترغیب به خرید خودروی جدیدی کنند.

و هر سه سال یک‌بار، تغییرات بزرگی در سبک طراحی ماشین‌ها داده می‌شود تا مشتریان، ماشین قدیمی خود را که حالا دیگر از چشمشان افتاده رد کنند و ماشین جدیدی بخرند. اما آیا این تعویض مدامِ خودرو، امری ضروری است؟

طراحی غلط، پیامدهای منفی برای اجتماع و کره‌ی زمین به همراه دارد.

تا به اینجا درباره‌ی مسئولیت‌های اجتماعی و محیطی سنگینی که طراحان بر دوش دارند صحبت کردیم. اما اگر طراحان از تعهد به چنین مسئولیت‌هایی شانه خالی کنند چه؟

اول از همه، اینکه بسیاری از محصولات به‌گونه‌ای طراحی‌شده‌اند که پس از مدتی از کار بیفتند، بدان معناست که طراحی نسنجیده و نامعقولی دارند. این عدم دقت در فرایند طراحی محصول می‌تواند اثرات مخربی بر سلامت و ایمنی مصرف‌کنندگان داشته باشد.

مثلاً، حتی طراحی محصولات ساده‌ای مانند عینک‌های ایمنی اگر به‌درستی انجام نشده باشد، می‌تواند تهدید بزرگی برای جان و سلامت افراد محسوب شود. به طرز عجیبی، بسیاری از عینک‌های ایمنی اصلاً ایمن نیستند و با کوچک‌ترین فشار و ضربه نه‌تنها خورد می‌شوند؛ بلکه به بینی‌تان نیز آسیب می‌زنند.

شاید بگویید بسیاری از مردم عینک ایمنی ندارند. اما تلویزیون چطور؟ برخی از تلویزیون‌های رنگی قدیمی، اشعه‌های مضری از خود تولید می‌کردند که برای کودکانی که هنگام تماشای کارتون صبحگاهی نزدیک به تلویزیون می‌نشستند، آسیب‌زا بود.

بدتر از همه، این طراحی غلط که نشان از بی‌مسئولیتی طراح است، می‌تواند پیامدهای فاجعه‌باری در ابعاد بسیار بزرگ داشته باشد. خودتان در نظر بگیرید چقدر از محصولات امروزی یک‌بار مصرف هستند؟ چنین محصولاتی نه‌تنها به آلودگی کره‌ی زمین کمک می‌کنند، بلکه دائماً باید جایگزین شوند.

این محصولات یک‌بار مصرف، خودبه‌خود به وجود نمی‌آیند و اقتصادی که مبتنی بر تولید محصولات یک‌بار مصرف باشد، نیازمند مواد اولیه برای تولید محصولات جدید است که آسیب بزرگی به محیط‌زیست میزند. در همین حال، محصولات دور ریخته شده به محل‌های دفع زباله‌ای می‌روند که روزبه‌روز بزرگ‌تر می‌شود و مواد شیمیایی خطرناکش ممکن است به آب‌ها و زمین‌های اطراف نشت کند.

البته، فقط محصولات مصرفی نیستند که با طراحی غلط، پیامدهای آسیب‌زا به همراه دارند. پروژه‌های بزرگ‌تر مانند سدسازی اگر طراحی دقیق و درستی نداشته باشد، خسارت بزرگی به محیط‌زیست در مقیاس‌های باورنکردنی میزند. مثلاً، پروژه‌ی سدسازی فلوریدا را در نظر بگیرید که با طراحی ضعیف، قطع درختان و تغییر مسیر رودخانه، باعث نابودی دشت بزرگ اِوِرگِلیدز و بیابان‌زایی شد.

برخی عقاید غلط، مانع رسیدن به طرحی هدف‌دار می‌شوند.

برای جلوگیری از پیامدهای طراحی بد، باید به‌طور اساسی هدف طراحی را اصلاح کنیم و اول از همه، از برخی موانع عبور کنیم. برخی از طراحی‌های غلط، ریشه در جهل و اطلاعات نادرست دارند.

یک عقیده‌ی غلط برای مثال، این است که بخش فروش و تحقیقات مربوط به بازار، بر آنچه تولید می‌شود کنترل دارند؛ پس طراحان قدرتی از خود برای طراحی یک محصول مفید ندارند.

باوجود چنین تفکری، طراحانی را می‌بینیم که تلفن خانه با طرح گربه، رادیویی به شکل همبرگر و در کل چیزهای احمقانه‌ای طراحی می‌کنند. آیا آن‌ها نمی‌توانند این وقت و تلاش را برای طراحی محصولی بگذارند که نفعی برای مردم داشته باشد؟

همچنین آن‌ها اشتباهاً فکر می‌کنند که طراحی‌شان به تولید و استفاده‌ی انبوه می‌رسد. مثلاً، فرض کنید سالیانه 20 میلیون صندلی در ایالات‌متحده تولید می‌شود. حال، طراح یک صندلی شاید در بهترین حالت نیاز 500 نفر را برطرف کند؛ زیرا تعداد تولیدکنندگان در صنعت مبلمان بالا است و تنوع بسیاری بابت این محصول وجود دارد. پس یک طراح، برای 20 میلیون نفر صندلی طراحی نمی‌کند و شاید تنها 500 نفر از محصول او استفاده کنند.

البته اگر یک طراح، صندلی خاصی بسازد که به‌جای تجملی و گران‌قیمت بودن، ساده، ارزان و آرگونومیک باشد، ممکن است چند میلیارد نسخه از صندلی او برای موارد مصرفی در مدارس، بیمارستان‌ها و محله‌های فقیرنشین ساخته شود.

علاوه بر این عقاید غلط، مجموعه‌ای از موانع احساسی، فکری و فرهنگی وجود دارد که سد راه رسیدن به نوآوری می‌شود. درواقع، درصد زیادی از جامعه عمیقاً به این موانع باور دارند که باعث می‌شود یک طراح نتواند با خلاقیت خود مشکلات را حل کند.

برای مثال، ما می‌خواهیم سریعاً از شر زباله‌های خانه‌مان خلاص شویم اما اگر به دنبال راهی برای استفاده‌ی مثبت از آن بیفتیم چه؟ مثلاً، آیا می‌شود از فضله‌ی مرغ به‌عنوان سوخت استفاده کرد؟ یا اینکه کود می‌تواند برق خانه را تأمین کند؟

حال که تصور درستی از وضعیت فعلی جهان و پروسه‌ی طراحی محصولی مفید دارید، به سراغ قسمت بعدی می‌رویم که فرایند انجام شدن آن را توضیح می‌دهد.

نوبت به یک تجدیدنظر اساسی رسیده است: طراحان باید با نیازهای واقعی مردم شروع کنند.

اگر قرار باشد نیازهای واقعی مردم برطرف شود، طراحان باید به دنبال مسیرهای جدیدی برای غلبه بر موانع و اعتقادات اجتماعی غلطی که در سیستم مخرب جامعه وجود دارد، باشند. بهترین گزینه‌ای که طراحان در اختیار دارند از طریق طراحی یکپارچه یا جامع می‌باشد.

طراحی یکپارچه یا جامع، عوامل و دیدگاه‌های مختلف را بررسی کرده و آن‌ها را وارد بحث تصمیم‌گیری می‌کند. همچنین این طراحی رویکردی فعالانه نیز دارد؛ بدان معنا که دائماً به دنبال خلق نتایج مثبت در آینده است.

باوجوداینکه عناصر عملی بسیاری در خلق یک طراحی جامع دلالت دارند، یکی از مهم‌ترین بخش‌های آن داشتن تیم طراحی چند رشته‌ای است. تیم طراحی چند رشته‌ای، نماینده‌ی بخش‌های مختلف جامعه مانند فرهنگ، انسان‌شناسی، کسب‌وکار و… هستند و طراح ارشد این تیم، وظیفه دارد شکاف میان طرح‌های مختلف را به‌منظور یکپارچه‌سازی طراحی پر کند.

همچنین، استراتژی تولید یک طرح جامع، با قرارگیری در عمق اجتماع، نیازهای واقعی مردم را انعکاس می‌دهد؛ بدان معنا که مصرف‌کنندگان و طراحان باید عضو یک تیم باشند تا نتیجه‌ی موردنظر به‌دست آید.

مثال مناسبی برای این موضوع را می‌توان در طراحی محصولاتی که مربوط به کشورهای درحال‌توسعه است یافت. مثلاً، طراحان در حال کار بر روی دستگاه رادیویی کوچکی هستند که به‌واسطه‌ی شمع در داخل یک قوطی، برق تولید می‌کند. طرح این محصول بسیار ساده است و نیازهای مردم محلی را برطرف می‌کند. همچنین به‌جای شمع داخل قوطی می‌توان از سوزاندن چیزهایی مانند موم، چوب، کاغذ یا فضولات خشک‌شده‌ی گاو استفاده کرد.

در چنین پروژه‌هایی حتی افراد محلی هم می‌توانند مشارکت داشته باشند. برای مثال، مصرف‌کنندگان در اندونزی رادیویی که با قوطی حلبی ساخته‌شده بود را با چیزهایی مانند شیشه و صدف که در اطراف پیدا می‌شد تزیین کردند.

با ترکیب عناصر طراحی یکپارچه و استفاده از تجربه‌ی مصرف‌کننده در مرحله‌ی نهایی، طراحان می‌توانند دستگاه‌هایی منحصربه‌فرد و سودمند برای جامعه طراحی کنند.

محیط طبیعی می‌تواند الهام‌بخش طراحان باشد.

به نظرتان طراحان برای متحول کردن دنیای امروزی طراحی و پشت سر گذاشتن موانع از کجا الهام می‌گیرند؟ یکی از منابع خوب، طبیعت است که تجربه‌ی چند میلیارد سالی دارد.

درواقع، راه‌های بسیاری وجود دارد که طراحان می‌توانند از طبیعت و زیست‌شناسی با استفاده از مطالعه‌ی فرایندهای طبیعی و استفاده در طراحی‌هایشان، به خلق راه‌حل و محصولاتی جدید برسند. برای مثال، بررسی فرایند رشد طبیعی گیاهان، اسکلت حیوانات و ساختار بلورها می‌تواند الهام‌بخش ما در نوآوری باشد.

البته چنین رویکردی جدید نیست و انسان‌ها همواره چیزهای زیادی از طبیعت آموخته‌اند. مثلاً، چکش را در نظر بگیرید که نسخه‌ی قوی‌تر مشت انسان است یا چنگک که حکم چنگال‌های حیوانات را دارد.

همچنین می‌توانیم نگاهی به دریا داشته باشیم. گلسنگ که مخلوطی از جلبک و نوعی قارچ است و به خزه شباهت دارد، در صدها رنگ متفاوت از نارنجی روشن گرفته تا قرمز آتشین و خاکستری وجود دارد. حال چه استفاده‌ای می‌توانیم از آن داشته باشیم؟

از این گلسنگ‌ها می‌توان برای رنگ کردن دیوار استفاده کرد؛ زیرا بسیار کم هزینه و با دوام هستند. یا اینکه می‌توان آن‌ها را جایگزین چمن کناره‌ی آزادراه‌ها کرد که در این صورت هزینه‌ی چمن‌زنی برای شهرداری بسیار کاهش میابد.

هرچند، مشکلات جامعه‌ی مدرن به‌قدری پیچیده شده‌اند که یک طراح علاوه بر مطالعه‌ی سازمان‌های فردی باید درک کاملی از سیستم‌های طبیعی داشته باشد. برای مثال، وقتی دانشمندان به پرواز سنجاقک نگاه می‌کنند، تنها بال و بدن او را در نظر نمی‌گیرند؛ بلکه به مطالعه‌ی نحوه‌ی عملکرد تمام عناصر مختلف هنگام بلند شدن، پرواز کردن و فرود آمدن می‌پردازند.

طراحان برای مؤثر بودن، باید تحصیلات تجربی گذرانده باشند.

آیا به آرایشگری که کار خود را تنها در تئوری یاد گرفته و تابه‌حال با قیچی کار نکرده اعتماد می‌کنید؟ احتمالاً نه! چنین رویکردی باید در طراحی نیز در نظر گرفته شود.

امروزه، بسیاری از طراحان در حالی از دانشگاه فارغ‌التحصیل می‌شوند که هیچ تجربه‌ی عملی در حل مشکلات جامعه ندارند. دروس آن‌ها تنها جنبه‌های فنی طراحی مانند فرایند کار، ابزارها و روش‌ها را به آن‌ها آموخته و طراحان هیچ ایده‌ای درباره‌ی یادگیری از منابع مختلف و متنوع ندارند.

طراحان باید بینش خود را در محیط‌های چند رشته‌ای که با موضوعات دیگری مانند انسان‌شناسی، روانشناسی و علم رفتارشناسی آشنا می‌شوند، گسترش دهند. این رشته‌های مختلف به آن‌ها کمک می‌کند از چند دید مختلف به طراحی نگاه کنند و نکته‌های مهمی مانند نیاز مردم را بهتر درک کنند.

علاوه بر این، طراحان نیاز به تجربه‌ی عملی در طراحی دارند. در تحصیلات سنتی، طراحان جوان بخش بزرگی از یادگیری را در کلاس درس انجام می‌دهند؛ درحالی‌که بسیار اهمیت دارد آن‌ها در کنار مطالعات خود، بر روی مشکلات دنیای واقعی نیز کار کنند.

اگر آموزش طراحی خوب باشد، دانشجو تشویق می‌شود تا به فرهنگ‌ها و محیط‌های مختلف سفر کند و بر روی مشکلات عملی طراحی مانند ساختار ادارات، صنایع، کارخانه‌ها و مزرعه‌ها کار کند.

در چنین موقعیت‌هایی، طراحان می‌توانند از ابزار جدید، دستگاه‌ها و ساختارهای جدید با حضور مستقیم مصرف‌کنندگان استفاده کنند؛ معامله‌ای برد-برد که در آن طراح، تجربه کسب می‌کند و افراد از طراحی مشکل‌گشای او سود می‌برند.

تمرکز بر تحقیق، اصول اخلاقی و آموزش طراحی به ما کمک می‌کند مشارکت مثبتی در بحث طراحی داشته باشیم.

تا به اینجا، درباره‌ی موانع بزرگی که بر سر راه طراحان وجود دارد صحبت کردیم و حالا وقت این است که در قسمت آخر، به سراغ سه گام ساده برویم که به آن‌ها کمک می‌کند در مسیر درست قرار گیرند.

اول از همه، اکثر تلاش و وقتی‌که گذاشته می‌شود باید بر روی تحقیق و پژوهش باشد. اگر طراحان می‌خواهند تأثیر مثبتی بر دنیا بگذارند، باید دیدگاهی آگاهانه داشته باشند و طرز کار اساسی دنیایی که در آن زندگی می‌کنیم را درک کنند.

این تحقیق و پژوهش، شامل تیم‌های طراحی چند رشته‌ای است که درباره‌ی فرهنگ‌های مختلف، مؤسسات، روانشناسی و جامعه‌شناسی اطلاعات جمع می‌کنند تا به درک خوبی از محرک‌های جامعه‌ی مدرن امروزی برسند.

همچنین، آن‌ها باید اصلی‌ترین سؤال‌ها را از خود بپرسند: بهترین شیوه‌ی زندگی چیست؟ سازمان‌دهی جامعه چگونه انجام می‌شود؟ دین و اخلاق چه نقشی در جامعه‌ی ما دارند؟

در گام دوم، باید طراحی‌های غیرمسئولانه و غیراخلاقی که برای جامعه و محیط آسیب‌زا هستند را متوقف کنیم. البته که انجام چنین کاری آسان نیست و باید از گام‌های کوچک شروع کنیم. برای مثال، طراحان باید بیشتر از 10 درصد از زمان خود را به جمع‌آوری راه‌حل برای مشکلات اجتماعی و محیطی اختصاص دهند و به‌مرور این زمان را افزایش دهند.

در گام آخر، باید یک بازنگری اساسی در رابطه با آموزش طراحی صورت گیرد. بسیار مهم است که طراحان جوان بر روی مشکلات واقعی کار کنند؛ مشکلاتی که هم چند رشته‌ای‌اند و هم بر روی محیط و اجتماع تأثیرگذارند.

برای اجرای گام سوم و آخر، می‌توان محیطی ساخت که ترکیبی از آموزش و کار عملی با نهایتاً 30 طراح جوان باشد که هرکدام عضو شبکه‌ی بین‌المللی بزرگ‌تری هستند. کم‌جمعیت نگه‌داشتن کلاس‌ها باعث افزایش پیشرفت فردی و یادگیری عملی می‌شود که همزمان آن‌ها را برای حضور در عرصه‌های بین‌المللی آماده می‌کند.

راه‌های بسیار بیشتری وجود دارد که یک طراح به‌واسطه‌ی آن می‌تواند جهانی دل‌نشین برای مردم بسازد اما این سه گام، می‌تواند نقطه‌ی شروع آن‌ها در مسیر درست باشد.

پیام کلی کتاب طراحی برای دنیای واقعی

Design for the Real World by Victor Papanekطرحی که نیاز مردم را برطرف نکند و به محیط و اجتماع خود آسیب بزند، قابل‌قبول نیست. طراح باید از جنبه‌ی اجتماعی و اخلاقی مسئولیت‌پذیر باشد تا بتوانید تأثیری مثبت و نوآورانه بر جامعه بگذارد.

میانگین امتیاز 5 / 5. تعدا آرا 2

1 دیدگاه برای “خلاصه کتاب طراحی برای دنیای واقعی اثر ویکتور پاپانک

نظرتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *