خلاصه کتاب « با هم بهتر | Better Together » اثر « لیدیا دوبینز و تام وَندِر آرک | Lydia Dobyns and Tom Vander Ark »
استفاده از شبکهی مدارس برای یادگیریِ شخصی سازی شده و هوشمند
این کتاب درباره چیست؟
کتاب با هم بهتر (نوشتهشده در سال 2018) نشان میدهد چگونه شبکه های مدارس، در حال تغییر سیستم آموزشی/تجربی دانشآموزان برای آمادهسازی آنها برای دانشگاه و کار هستند. این کتاب توضیح میدهد چگونه شبکهها، روشی جدید برای یادگیری ارائه میدهند؛ زمینهی پیشرفت را فراهم میکنند و با شخصی سازی آموزش، به هر دانشآموز کمک میکنند به بالاترین پتانسیل خود برسد.
چه کسانی باید این کتاب را بخوانند؟
- آموزگاران مدارس مُدرن با شیوهی غیر سنتی
- مدیران مدارسی که خواهان پیشرفت دانشآموزان خود هستند.
- مدیرانی که به دنبالِ ایجاد نوآوری در یادگیری هستند.
نویسنده این کتاب کیست؟
لیدیا دوبینز رئیس شرکت New Tech Network است که در طراحی محیط آموزشی نوآورانه و مؤثر برای مدارس سراسر آمریکا فعالیت میکند. او یکی از پایهگذاران آموزش مدرن با اضافه کردن تکنولوژی به محیط مدارس است. تام وَندِر آرک نیز رئیس شرکت Getting Smart است. این شرکت به مدارس در مورد چگونگی و ایجاد اهداف آموزشی مشاوره میدهد.
ایجاد تجربیات کاربردی و مؤثر که دانشآموزان را برای زندگی بعد از مدرسه آماده میکند.
معلمها تحت فشار بسیاری از جهت آمادهسازی دانشآموزان برای امتحانات و آزمونها قرار دارند. برای اینکه هر دانشآموز نمرهی قبولی را کسب کند، معلمها مجبور میشوند تمام مهارتهای یادگیری مانند مشارکت، تمایز و خصوصیات فردی که هر دانشآموز را به شهروندی موفق تبدیل میکند، فدا کنند.
در اصل، خود معلمان نیز میدانند چنین سیستم آموزشی هیچ سودی برای دانشآموز ندارد. آنها مضطربند؛ دانشآموزانشان مشارکتی در درس ندارند؛ مدیرانشان نگران نرخ پایین قبولی مدرسه هستند و همه حس میکنند بر روی تردمیلی میدوند که هیچ گاه به جلو نمیروند.
راهی برای نجات از این وضعیت وجود دارد؛ راهی که هر مدرسه را به محیطی پرانرژی برای یادگیری تبدیل میکند و کارکنان آن حامی دانشآموزان هستند و نیازهای آنها را برطرف میکنند. راهی که در آن کودکان حس میکنند مالکیت قوه یادگیری خود را در اختیار دارند.
خب، این راهحلِ دگرگون ساز چیست؟ شبکههای یادگیری! این شبکهها در تعداد بالا و متنوعاند و جواب نیازهای مختلف دانشآموزان را میدهند. فقط باید انتخاب کنید کدام شبکه مناسب شماست.
در این خلاصه کتاب به موارد زیر نیز پرداخته میشود:
- راز غیرمنتظرهی یادگیری آنلاین موفقیتآمیز
- چرا نباید یادگیری محدود به کلاسِ درس باشد؟
- چگونه بخشندگی، شما را به معلم بهتری تبدیل میکند؟
- ارتباط آموزگاران با یکدیگر از طریق شبکه مدارس، به نفع دانش آموزان است
- یادگیری آنلاین با وجود پتانسیل بالا، روش مناسبی برای آموزش دانش آموزان مدرسه نیست
- مشارکت دانش آموزان، در یادگیری شخصی سازی شده و موضوع محور، افزایش مییابد
- پرورش نسل بعد، نیازمند تمرکز یادگیری بر روی کسب تجربه است؛ نه نمره
- وصل کردن آموزش به دنیای واقعی، راهی قدرتمند برای تشویق دانش آموزان به مشارکت است
- تجربه یادگیری دانشآموز وقتی بهبود مییابد که معلم، مسئولیتپذیر باشد
- داشتن نگرش و هدفی واضح، به شما در انتخاب شبکه مناسب کمک میکند
- تغییر تجربه یادگیری کودک، نیازمند تغییر فرهنگ مدارس است
- پیام کلی کتاب
ارتباط آموزگاران با یکدیگر از طریق شبکهی مدارس، به نفعِ دانشآموزان است.
فرض کنید معلمی هستید که در حال تقلا برای بالا بردن مشارکت دانشآموزان است. برای شما، برقراری تعادل میان علاقهمندسازی دانشآموزان به درس و آمادهسازی آنها برای امتحان دشوار است و از آنجایی که تمام افراد در مدرسه فقط بر نمره تمرکز کردهاند، هیچ فرصتی برای پیدا کردن راه حل وجود ندارد. ای کاش اجتماعی وجود داشت که از شما حمایت میکرد.
شبکهی مدارس یکی از باارزشترین منابعی است که آموزگاران در اختیار دارند. این شبکهها، به معلمان و اعضای مدرسه اجازهی دسترسی به روشهای آموزشی جدید، کتابخانهها، فرصتهای پیشرفت و ابزارهای یادگیری تکنولوژیکی میدهند. معلمها با استفاده از این شبکهها، تجربیات آموزشی خود را با دیگر معلمها به اشتراک میگذارند و با همنوعان خود در مدارس دیگر ارتباط برقرار میکنند.
بیش از 7000 مدرسهی غیردولتی در آمریکا وجود دارد که یک سوم از آنها از شبکهی مدارسِ New Tech Network، Big Picture Learning و National Academy Foundation استفاده میکنند. طبق تحقیقات دانشگاه اِستَنفُورد، مدارسی که از این شبکهها استفاده میکنند عملکردی بسیار بهتری نسبت به دیگر مدارس دارند. حال دلیل چیست؟
اول از همه، شبکهها متکی به یک رهبر نیستند و ثبات دائمی دارند و هر شبکه، نگرش خاص خودش را نسبت به آموزش دارد. در این شرایط، حتی با وجود تغییر کارکنان و مدیران یک مدرسه، ثباتی برقرار است که هم کارکنان و هم دانشآموزان از آن سود میبرند. اختلال کمتر، به معنای آزادی عمل و تمرکز بیشتر معلمان بر شیوههای یادگیری است.
در گام بعد، متوجه میشویم که شبکههای مدارس مانند مرکزی برای تبادل ایده میمانند؛ در این مرکز، معلمانی که با چالشهای مشابه روبهرو هستند، از تجربهی دیگر معلمان استفاده میکنند که پیشرفت مداوم به همراه دارد. اگر یک معلم ابزارهای مورد استفاده در کلاس خود را بهبود بخشد، میتواند آن را با دیگر معلمان در کتابخانهی شبکه به اشتراک بگذارد که باعث پیشرفت همه میشود.
معلمی، یک حرفهی سخت و اغلب خستهکننده است که میتوان آن را با اجتماعی از دیگر معلمان که یکدیگر را حمایت میکنند و به هم انرژی میدهند، قابل تحمل کرد. فرض کنید اجتماع معلمها از تعدادی اندک به صد یا هزاران نفر افزایش مییافت! در چنین شرایطی حتی انقلاب در زمینهی تحصیل نیز ممکن میشود.
یادگیری آنلاین با وجود پتانسیل بالا، روش مناسبی برای آموزشِ دانشآموزانِ مدرسه نیست.
شبکههای اجتماعی و هزاران سؤال و مسئلهای که با خود به همراه دارند را در نظر بگیرید: آیا این فرد را میشناسم؟ آیا میتوانم عضو این گروه شوم؟ آیا شلوارهای این پِیج با لباسی که هفتهی پیش خریدم سِت میشود؟
بسیاری از تجارب ما در فضای مجازی به لطف الگوریتمهایی که رفتار ما را دنبال میکنند، شخصی سازی شدهاند. حال تصور کنید اگر آموزش و تحصیل به چنین میزانی شخصی سازی شده بود، چقدر موثرتر بود! الگوریتمها قابلیت شناسایی نیازهای دانشآموزان و چیدن برنامهی تحصیلی مناسب برای آنها را دارند. چنین رخدادی حتی در بخش خرید آنلاین و غیرحضوری نیز اتفاق افتاده است؛ پس چرا نباید از آن در مدارس بهره ببریم؟
خب، باید بگوییم که تجارت و تحصیل تفاوت بزرگی با یکدیگر دارند. معلمان و دانشآموزان حتی در صورت مؤثر نبودن مدرسه نیز در آن حضور مییابند؛ چه کلاس درسشان پیشرفته باشد و از تکنولوژی روز دنیا استفاده کند و چه هیچ امکانات خاصی نداشته باشد. این بدان معناست که انگیزهی زیادی برای توسعه دهندگان فناوری وجود ندارد تا به آنها کمک کنند. از طرف دیگر، تجارت بسیار هیجانانگیز است و نیازمند تکنولوژیهای مختلف برای بازاریابی، شناخت بازار هدف، پیشرفت و حرکت رو به جلو است. شاید به همین خاطر است که تکنولوژیهای استفاده شده در مدارس چند سال عقبتر از شبکههای اجتماعیاند.
چالشی دیگر در بحث یادگیری آنلاین، پیرویِ آن از یک دیدگاه آموزشی سنتی است که مهارت را جلوتر از رشد قرار میدهد. چنین شرایطی برای دانشآموزانی مانند “خوزِه” دردسرساز میشود. خوزه پس از این که نتوانست زورگوییهای همکلاسیانش در دبیرستان را تحمل کند، به مدرسهی آنلاین رو آورد. در مدرسهی آنلاین، او در درسهایی مانند ادبیات و ریاضی دو یا سه سال عقب بود. خوزه از دورههای ریاضی خود چون با سرعت دلخواهش پیش میرفتند بسیار راضی بود اما با این حال، با فرا رسیدن فصل بهار هنوز هم یک سال در فارغ التحصیلی عقب بود. ارتباط مدرسهی آنلاین برای جلو انداختن او در مبحث ریاضی، آنقدر هم قوی و خوب نبود.
داستان خوزه، یک پیام مهم دربر دارد: همه چیز وقتی در قالب یک اجتماع جلو رود، مؤثر واقع میشود. رابطهی میان آموزگار و دانشآموز بسیار حیاتی است؛ زیرا این آموزگار است که دانشآموز را به درس خواندن و یاد گرفتن تشویق میکند. به همین خاطر است که آموزش آنلاین، نیازمند حمایت بسیار بیشتری نسبت به کلاس درس است.
البته، برنامههای آموزشی آنلاین وقتی با آموزش حضوری ترکیب شوند، بسیار قویتر ظاهر میشوند. در این حالت، معلمان پیشرفت دانشآموزان را زیر نظر گرفته و آنها را تشویق میکنند. اینگونه دانشآموز نیز بدون نیاز به امتحان و آزمون پیشرفت میکند؛ زیرا این بسترهای آموزشی در هر درس دادهها را جمع آوری میکنند و در اختیار معلم قرار میدهند.
با این وجود پلتفرمهای یادگیری برای توسعه و پیادهسازی پرهزینه هستند. اینجاست که شبکهها کمک میکنند. یکی دیگر از دلایل قانع کننده برای پیوستن به شبکههای مدارس این است که برخی از آنها پلتفرمهایی را به اعضای خود ارائه میدهند.
مشارکت دانشآموزان، در یادگیری شخصیسازیشده و موضوعمحور، افزایش مییابد.
در سال 2012، مدرسهی ابتدایی “کاترین اِسمیت” در سَن خوزهی ایالت کلیفرنیا عملکرد بسیار ضعیفی داشت؛ تمامی تمرکز معلمان این مدرسه بر روی قبولی در امتحانات بود و به همین خاطر، دانشآموزان علاقهای به یادگیری نداشتند که درنتیجه، باعث پایین آمدن عملکرد کلی مدرسه میشد. در کمتر از یک دهه بعد، دانشآموزان مدرسهی ابتدایی کاترین اسمیت در سن خوزه شکوفا شدند و به افرادی متمرکز و مشتاق به یادگیری تبدیل شدند. دلیل این دگرگونی بزرگ چه بود؟
وقتی “آرون بِرِنگارد” به عنوان مدیر جدید کاترین اسمیت انتخاب شد، میدانست که روشهای یادگیری و آموزش این مدرسه باید تخریب و از نو ساخته شوند. او با دیدار از یکی از مدارس مجموعهی New Tech Network یا NTN متقاعد شد کاترین اسمیت نیز باید به این مجموعه بپیوندد.
مدارس عضو NTN همگی از شیوهی آموزشی شخصیسازیشده و موضوعمحور پیروی میکردند. در چنین شیوهای، پیشرفت فردی هر دانشآموز به عنوان پایهی برنامهریزیهای تحصیلی او قرار داده میشود که یعنی یک دانشآموز در طول ساعاتی که در مدرسه میگذراند، فعالیتهای مختلفی انجام میدهد که به صورت اختصاصی برای او طراحی شده است.
امور موضوعمحور نیز به تقویت مهارتهای احساسی دانشآموز مانند ارتباط، همکاری، همدلی و همچنین مهارتهایی مانند مدیریت پروژه و سخنرانی کمک میکنند. این سبک علاوه بر این که مشارکت بیشتری میطلبد، دانشآموزان را برای حضور در محل کار که نیازمند مهارتهای گفته شده است، آماده میکند.
نکتهی دیگری که NTN را از دیگر مجموعهها متمایز میکند، نحوهی ارزشیابیاش است. دانشآموزان به جای تمرکز بر روی نمرات آزمون، تفکر انتقادی و داشتن ذهنیتی قابل پیشرفت را روبروی خود قرار میدهند و بر روی اراده، ثبات و مسئولیتپذیری خود در یادگیری کار میکنند. چنین مجموعهای، پروسهی یادگیری را ارزشمند میداند؛ نه نمرات آزمون.
تغییر سبک از مدرسهی سنتی به مدارسی مانند مجموعهی NTN، تغییر بزرگی حساب میشود که نیازمند آن است که معلمان شیوهی تدریس و مدیریت کلاس خود را به کلی تغییر دهند. به همین خاطر است که شبکهی مدارس بسیار ارزشمندند؛ آنها هر سبک و ابزاری که مناسب مدارس مختلف است را وارد سیستم خود میکنند. چنین سیستمی از آنجا که میتواند در دیگر مدارس نیز به کار گرفته شود، بسیار قابل اعتماد و مؤثر است. در مجموعهی NTN، نود و دو درصد از دانشآموزان فارغ التحصیل میشوند و 70 درصد آنها به دانشگاه میروند. تعجبی ندارد با چنین ارقام بالایی، آرون برنگارد مجموعهی NTN را مناسب مدرسهی خود میدانست.
پرورش نسل بعد، نیازمند تمرکز یادگیری بر روی کسب تجربه است؛ نه نمره.
“جَرِد”، عملکرد خوبی در دبیرستان سنتی خود نداشت و تصمیم گرفت به مدرسهی نامتعارفی به نام One Stone منتقل شود. با شیوهی غیر سنتی این مدرسه و اجرا سازی تفکر طراحانه برای حل مسائل دنیای واقعی، او از عملکردی ضعیف، به دانشآموزی درخشان تبدیل شد که قدرت یادگیری بالایی داشت.
این تفکر طراحانه چیست و چرا ابزاری قوی برای یادگیری محسوب میشود؟
تفکر طراحانه ابزاری است که همه میتوانند از آن برای حل مشکلات تازه استفاده کنند. این ابزار که برای اولین بار در دانشگاه استنفورد استفاده شد و به شهرت رسید، افراد را به داشتن ذهنیتی انعطافپذیر تشویق میکند؛ دقیقاً چیزی که برای رهبران ضروری است. تفکر طراحانه، ابتدا با بررسی مشکل از نگاه مخاطب آغاز میکند و سپس تحقیقات خود را برای ساخت راه حلهای احتمالی شروع میکند. این ابزار، هر راه حل را پیش از ارائه، آزموده و میزان کارایی آن را میسنجد.
پس از بکارگیری این ابزار در مدارس استنفورد، “تِرِزا” و “جوئِل پاپِن”، موسسان مدرسهی One Stone تصمیم به استفاده از آن در مدرسهی خود گرفتند. با چنین ابزاری، دانشآموزان مدرسه One Stone دیگر ترسی از افتادن در امتحانات نداشتند و در عوض آزادانه به دنبال علایق خود میرفتند. درواقع این ابزار به ما میگوید برای پیدا کردن راه حل درست، ممکن است مجبور باشید 50 راه حل احتمالی را امتحان کنید.
جرد عاشق این رویکرد مدرسه بود. اگر او در پروژهای جواب نمیگرفت، نمرهی پایینی دریافت نمیکرد و به این معنی بود که او باید به دنبال راه دیگری برای انجام آن باشد. جرد در مدرسه One Stone موفق شد برنامهنویسی کامپیوتر را به چند زبان دنبال کند و شبکهی کامپیوتری خود را راهاندازی کند. حال جرد با اراده و نگرش کارآفرینانهی خود، آمادهی حضور در شرکتهای بزرگ است.
آموزگاران نیز میتوانند از تفکر طراحانه سود ببرند؛ آنها با استفاده از تفکر طراحانه، گفتههای دانشآموزان را عمیقاً مورد بررسی قرار میدهند تا بتوانند مسائل را از دیدگاه آنها ببینند. همکاری در این راه باعث ایجاد یک محیط آموزشی پر جنب و جوش میشود که در آن دانشآموزان و معلمان از رویکردهای یکسانی برای دستیابی به اهداف خود استفاده میکنند.
وصل کردن آموزش به دنیای واقعی، راهی قدرتمند برای تشویق دانشآموزان به مشارکت است.
در مدرسهی علمی “تیتان”، تعدادی از دانشآموزان پشت میز خود نیستند اما بازیگوشی هم نمیکنند. آنها مشغول دیدن آموزشهای مکانمحورند که تجربهی محل کارِ واقعی را برایشان شبیهسازی میکند.
در این آموزشهای مکانمحور، پروژهها بر اساس نمونههای دنیای واقعی طراحی میشوند. برای مثال، دانشآموزانی که در برنامهی آموزش مِیدانی عضو هستند، مأمور شدند تا کیفیت آب محل زندگیشان را بسنجند. این روش یادگیری، نهتنها آنها را با محل کار و زندگی خود آشنا میکند؛ بلکه فرهنگ و رسوم را نیز یادشان میدهد. درحالیکه دانشآموزان از یادگیری تحقیقمحور برای توسعهی پروژههای خود استفاده میکنند، تجربهی عضویت در جامعه را نیز به دست میآورند.
وصل کردن دانشآموزان به جامعه، باعث انگیزه گرفتن آنان میشود؛ چرا که در چنین شرایطی، نتایج یادگیری را مستقیماً در زندگی واقعیشان میبینند. برای مثال، “لَری روزِنستاک” مؤسّس دبیرستان High Tech High در “سَن دیِگو” معلمان را به ترکیب هنر با زیست شناسی از طریق پروژههای محلی تشویق میکند. چنین رویکردی در مدارسی با روشهای یادگیری غیرسنتی کاملاً عادیست. آنها میدانند که تجربیات دنیای واقعی با محیط مدرسه تفاوت دارد و مثلاً یک مهندس بسیاری از تجربهها و تحقیقات خود را در محیط کار به دست میآورد.
آموزشهای میدانی تنها راه خلق محیطی برای یادگیری و به دست آوردن تجارب دنیای واقعی نیستند. مدل آموزشی Summit School که یک شبکهی جهانی در حمایت از مدارس نوآورانهی دورهی متوسطه است، دانشآموزان را با برگزاری اردوهایی در محلِ کارِ شبکه، آموزش میدهد. چنین اردوهایی به معلم فرصتی برای خروج از کلاس درس و مدرسه، بازدید از دیگر مدارس و محل کار و توسعهی برنامههای آموزشی میدهد.
دورههای کارآموزی Summit یکی دیگر از راههایی است که به دانشآموزان فرصت یادگیری بر اساس تجارب دنیای واقعی میدهد. چنین دانشآموزانی در طول فصل تابستان حدود 45 ساعت دورهی کارآموزی میگذرانند. این دورههای کارآموزی به تعالیم مدرس، معنای دیگری میدهد و با نتایج مثبتی که دارد میتواند نگرش دانشآموزان را تغییر دهد.
تجربهی یادگیری دانشآموز وقتی بهبود مییابد که معلم، مسئولیتپذیر باشد.
در دوران مدرسه برای هر درس، معلم متفاوتی داشتیم و هر درس به طور جداگانهای تدریس میشد. چنین رویهی آموزشی در خلاف با طبیعت انسان است و ما تمایل داریم به صورت شبکهای آموزش ببینیم.
اگر به هر یک از مدارس مجموعهی NTN سر بزنید، متوجه نکتهی جالبی در کلاس درس میشوید: ابعاد کلاسها دو برابر کلاسهای عادی است. دلیل این کار، آزادی و فضای بیشتر داشتن دانشآموزان نیست؛ بلکه برگزاری دو کلاسِ مختلف به صورت همزمان است.
تحت این رویهی آموزشی، دو معلم از دو درس مختلف، با یکدیگر همکاری میکنند تا تجربهی بهتری از اطلاعات دنیای واقعی را به نمایش بگذارند. برای مثال، معلم زبان انگلیسی و معلم علوم اجتماعی با ترکیب دروس خود، وسعت اطلاعات و کارآمدی تعالیمشان را گستردهتر میکنند.
البته یکپارچهسازی دروس، دلیل اصلی استفادهی NTN از این روش نیست. همکاری دو معلم با یکدیگر منافع دیگری نیز دارد: آنها از یکدیگر بازخورد میگیرند و فضای مثبت و بهتری در کلاس ایجاد میکنند. همچنین آنها علاوه بر حمایت از یکدیگر، دانشآموزان را به چالش میکشند و هنگام دشواری از آنها حمایت میکنند.
تدریس دو نفره در تغییر رفتار دانشآموز به نحو مثبت نیز تأثیرگذار است. اگر یک معلم مجبور شود گفتگویی خصوصی با یک دانشآموز داشته باشد، مابقی کلاس هنوز هم تحت نظارت یک معلم دوم است. معلمان با این روش فرصت جا انداختن الگوهای رفتاری درست بین دانشآموزان مانند همکاری و کارِ گروهی را پیدا میکنند.
وقتی معلمان، دوران تحصیل دانشآموزانشان را به عنوان مسئولیت خود ببینند، در خارج از کلاس هم با دیگر همکاران خود ارتباط خواهند داشت. برای مثال، شبکهی اجتماعی Teacher2Teacher که مخصوص معلم هاست، زمینهای را برای ارتباط و گفتوگوی معلمها با یکدیگر فراهم کرده تا از تجارب و نصایح یکدیگر استفاده کنند. این شبکه به پیشرفت فردی معلمها کمک شایانی میکند.
کلید ارزشمند ساختن شبکهی ارتباط بین معلمها، سخاوت است. با به اشتراک گذاشتن ابزارها و تجربیات، معلمان میتوانند برای کمک به پیشرفت دانش آموزان با یکدیگر همکاری کنند.
داشتن نگرش و هدفی واضح، به شما در انتخاب شبکهی مناسب کمک میکند.
تبریک میگوییم جناب مدیر! شما تصمیم گرفتهاید به یک شبکهی یادگیری بپیوندید تا سیستم آموزشی مدرسهتان را تغییر دهید. حال نوبت انتخاب از میان شبکههای مختلفی است که در روبرویتان قرار دارد. هر کدام از آنها مزایا و معایب خودشان را دارند؛ پس قبل از انتخاب، باید بدانید چه مدرسهای میخواهید داشته باشید و تا چه اندازه میتوانید به این شبکهها پایبند باشید.
بیایید نگاهی به شبکهها بیاندازیم:
شبکههای مدیریتی، نتایج قابل توجهی به مدارس آمریکا تحویل دادهاند؛ بیش از 50 شبکه در 40 درصد از تمامی مدارس غیردولتی کشور فعال هستند و برنامهی پیشروی خاصی برای هر مدرسه تنظیم کردهاند. این شبکهها رویهی تدریس و آموزش مخصوص به خود را در مدارس قرار میدهند که باعث ایجاد نوآوری و تغییرات مثبت میشود.
به غیر از شبکههای مدیریتی، شبکههای منعطفتر نیز وجود دارند که بر پایهی طراحی و یادگیری بنا شدهاند. مانند شبکههای علمی/طراحی که دانشآموزانی با نگرش یکسان را جذب خود میکنند. برای مثال، موسسهی National Academy دانشآموزان خود را در مباحثی مانند فناوری اطلاعات، مدیریت مالی، مهندسی، علوم پزشکی و گردشگری آموزش میدهد و از سیستمی به نام NAFTrack استفاده میکند که آنها را برای حضور در محل کار آماده میکند.
پیوستن به شبکههای علمی/طراحی راهی مقرون به صرفه برای آموزش محسوب میشوند اما از آنجایی که به اندازهی شبکههای مدیریتی دقیق نیستند، ممکن است نتایج یکسان و مورد نظر را نداشته باشند. با این حال، شبکههای علمی/طراحی هنوز هم گزینهی خوبی برای آموزگارانی هستند که به دنبال انعطاف در بحث انتخاب شبکه میگردند.
شبکهها قابلیت این را دارند که میزان یادگیری دانشآموزان و روش تدریس معلمان را به طور کل تغییر دهند. اختصاص دادن زمان و صبور بودن برای انتخاب شبکهی مناسب و سپس تصمیمگیری نهایی، کاری است که به شما پیشنهاد میکنیم انجام دهید.
تغییر تجربهی یادگیری کودک، نیازمند تغییر فرهنگ مدارس است.
مدرسهی ابتدایی کاترین اسمیت را به یاد دارید؟ موفقیت آنها صرفاً تنها به خاطر پیوستن به مجموعهی NTN نیست و بدون تغییرِ بزرگ سازمانی در ساختار این مدرسه، کسب موفقیت ممکن نبود.
بخشی از نگرش برنگارد برای مدرسه کاترین اسمیت این بود که اعتماد به نفس اجتماعی و آکادمیک دانشآموزانش را برای همیشه بالا ببرد. این موضوع از آنجایی که بیشتر دانشآموزان از خانوادههایی کم درآمد و غیر انگلیسی زبان میآمدند، بسیار اهمیت داشت. تغییر یک مدرسه بدون دگرگونی فرهنگی ممکن نیست!
معمولاً این تغییر، با جابجایی توجه از نمره به نتایج یادگیری آغاز میشود. به محض این که معلمان، دیگر نگران آمادهسازی دانشآموزان برای آزمون نباشند، میتوانند برنامههایی را آغاز کنند که بر روی نیازهای هر دانشآموز تمرکز میکند.
البته که این کار کمی ترسناک و برخلاف آموزههای معلمان است. در این قسمت، ما به رهبری نیاز داریم که به معلمان اعتماد به نفس بخشد و این باور را به آنها دهد که میتوان آموزش را به سمت مفید بودن هدایت کرد. یک رهبر با داشتن شجاعت و آگاهی از آسیپ پذیری، میتواند اعتماد افراد تیمش را کسب کند.
این کسب اعتماد مربوط به والدین دانشآموزان نیز میشود؛ آنها که اطلاع خاصی از این تغییر رویه ندارند، نگران تأثیرات آن بر آیندهی فرزند خود هستند و اینجا وظیفهی یک رهبر است که به آنان اطمینان دهد این تغییر رویه از شیوهای سنتی به شیوهای مدرن و نوآورانه، به نفع دانشآموز و برای او سرنوشت ساز است. اینگونه، والدین تغییرات را با خیالی راحتتر میپذیرند.
اگر به دنبال ایجاد تغییرات بزرگ در مدرسه یا منطقه هستید، ایجاد انجمنهای کوچک برای شناساندن اهداف و آگاهی رسانی به افرادِ درگیر در این مجموعهها، امری ضروری محسوب میشود. تیم شما هنگام مشاهدهی نتایج مثبت ناشی از تغییرات، به خود افتخار خواهد کرد.
پیام کلی کتاب با هم بهتر
قابل درک است که مدارس فقط بر روی نمرات و نتایج نهایی که از سیستم سنتی خود بهدست میآورند، تمرکز کنند. برای فراتر رفتن از این مرحله، مدارس باید تفکری انتقادی، نوآورانه و خلاقانه داشته باشند تا دانشآموزان را علاقهمند به یادگیری کنند. آنها میتوانند این کار را با بهکارگیری روشهای غیر سنتیِ آزموده و ثابت شده انجام دهند تا آموزگاران، نسل جدیدی از کودکانی را تربیت کنند که شباهتی به نسلهای قبل نداشته است.
خطاب به معلمان: ایدههای خود در زمینهی تدریس را با جامعهی معلمان به اشتراک بگذارید. از نظر دادن و اشتراکگذاری ایدههایتان در مباحثی که آنها را تدریس نمیکنید، نترسید. برای مثال، اگر معلم زیست شناسی هستید و ایدهای در بحث فیزیک به سرتان زد، آن را حتماً با یک معلم فیزیک در میان بگذارید؛ چرا که همین کار ممکن است شروعی برای یک تغییر بزرگ یا ایدهای نو باشد! حتی اگر ایدهی شما، مانند سکوی پرشی برای ایدهی دیگری باشد، هنوز هم نزد همکارانتان ارزشمند شمرده میشود.