خلاصه کتاب ” ذهن های دیگر ” اثر ” پیتِر گادفری اِسمیت ”
Other Minds by Peter Godfrey-Smith
این کتاب درباره چیست؟
کتاب ذهن های دیگر (نوشتهشده در سال 2016) کاوشی در موضوع تکامل اختاپوس است که یک زمان موجودی نرمتن محسوب میشد که در اعماق اقیانوس میخزید و حالا تبدیل به شکارچی باهوش و منحصربهفردی شده است. پیتِر گادفری اِسمیت دربارهی میلیاردها سال تاریخ تکاملی میگوید تا توسعهی زندگی پیچیده را در کنار پرداختن به یکی از شگفتانگیزترین حیوانات جهان برای ما توضیح دهد.
چه کسانی باید این کتاب را بخوانند؟
- دانشجویان زیستشناسی و جانورشناسی
- علاقهمندان به علوم تکاملی
- دوستداران حیوانات
نویسنده این کتاب کیست؟
پیتِر گادفری اِسمیت دارای مدرک دکترای فلسفه از دانشگاه سَن دیِگوی کالیفرنیاست و در حال حاضر در دانشگاههای سیدنی و نیویورک، فلسفهی تاریخ و زیستشناسی تدریس میکند. کتاب قبلی او «جمعیت داروینی و انتخاب طبیعی» جایزهی لاکاتوش را به خاطر کار برجستهی خود در موضوع فلسفهی علم در سال 2010 دریافت کرد.
نگاهی حیرتآمیز و متفکرانه به زندگی زیرآبی اختاپوس بیندازید.
اگر تابهحال از نزدیک اختاپوسی دیده باشید، بدون شک حرکات کنجکاوانه اما ظریفش توجهتان را جلب کرده است. این موجودات فوقالعادهی دریایی نه تنها باعث شدهاند محققان باورهای قدیمی خود دربارهی تکامل عقل حیوانات را زیر سؤال ببرند؛ بلکه خودشان نیز نمونهی زیبایی از محصول پروسهی پیچیدهی تکامل هستند.
این خلاصه کتاب به شما کمک میکند تکامل، زیستشناسی و هوش اختاپوس را درک کنید و با سؤالات جالبی دربارهی ماهیت آگاهی حیوانات روبرو شوید.
در این خلاصه کتاب به موارد زیر نیز پرداخته میشود:
- اختاپوسها میلیونها سال قبل چه شکلی بودند؟
- از کجا میتوان فهمید پوست اختاپوس، ذهن مخصوص به خودش را دارد؟
- زاغهای کبود چه چیزی دربارهی هوش حیوانات به ما میگویند؟
- علیرغم تکامل حیوانات از موجودات تکسلولی، آنها از خود، رفتارهای خاصی نشان میدهند
- اختاپوس که زمانی یک نرمتن بیآزار محسوب میشد، به یک شکارچی چابک و سریع تبدیل شد
- اختاپوس میتواند بدون کمک گرفتن از مغز خود، رنگ پوستش را تغییر دهد و به محیط اطرافش واکنش نشان دهد
- اختاپوس و سپیداج به دلیل تغییرات تکاملی و روند تولد، عمر کوتاهی دارند
- هیچ اتفاقنظری دربارهی فهم و آگاهی پیچیدهی حیوانات وجود ندارد
- داروین و علم مدرن باور دارند زبان، لازمهی تفکر پیچیده است؛ اما برخی حیوانات خلاف آن را ثابت میکنند
- پیام کلی کتاب
علیرغم تکامل حیوانات از موجودات تکسلولی، آنها از خود، رفتارهای خاصی نشان میدهند.
کرهی زمین نزدیک به 4.5 میلیارد سال سن دارد و حدوداً از 3.8 میلیارد سال قبل زندگی در آن وجود داشته است. زندگیِ حیوانی از تقریباً 1.5 میلیارد سال قبل پدید آمد و پیش از آن، فقط موجودات تکسلولی وجود داشتند. این گونههای زنده و ساده باوجوداینکه تنها یک سلول داشتند، ازآنچه فکر میکنید جالبتر بودهاند.
موجودات تکسلولی شاید آنقدر پیچیده نباشند اما همچنان میتوانند با شناخت و واکنش به محیط اطرافشان، از خود رفتارهای خاصی نشان دهند.
برای مثال، باکتری اشرشیاکُلی یا به اختصار E. coli را در نظر بگیرید: این موجودات تکسلولی میتوانند در داخل و اطراف بدن ما زندگی کنند و دارای حس بویایی و چشایی هستند؛ یعنی میتوانند به لطف مولکولهای حسی که نزدیک به پوستهی بیرونیشان قرار دارد، وجود مواد شیمایی خوراکی را حس کنند. سپس، با کمک پیچکهای کوچک خود که تاژک نام دارد، میتوانند به سمت این مواد شیمیایی شنا کنند. برای موجودی با فقط یک سلول، آنقدر هم بد نیست، نه؟
جالب است بدانید موجودات تکسلولی میتوانند از خود رفتارهای اجتماعی نشان دهند!
برای مثال، باکتریهایی که درون ماهیهای مرکب هاوایی زندگی میکنند، مسئول واکنشی شیمیایی هستند که تولیدکنندهی نور زیست تابی میباشد. اما این باکتریها تنها زمانی چنین واکنشی خلق میکنند که تغلیظ مولکولی دیگری به نام مولکول تحریککننده یا inducer را که توسط همین باکتری تولید میشود، در نزدیکی خود حس کنند.
پس، هر باکتری میفهمد چند تولیدکنندهی نور احتمالی در اطرافش وجود دارد و به همان میزان نور تولید میکنند. هرچه تغلیظ باکتری بیشتری باشد، نور تولیدشده روشنتر خواهد بود.
چنین فعالیتهایی را به میتوان بهنوعی یک تلاش اجتماعی و مشارکتی خواند: اگر آنها بدانند همسایههایی دارند که از خود نور میسازند، آنها نیز در کنار آنها نور تولید میکنند.
این حسیابی و علامتدهی میان موجودات ساده، نقش بزرگی در تاریخ تکاملی ما بازی کرده است. در یک مقطع، این فعلوانفعالات بین موجودات، در درون موجودات چند سلولی نیز اتفاق افتادند که باعث شد تکامل در سطح بسیار بزرگتری صورت بگیرد و درنهایت موجوداتی تولید کند که بهعنوان حیوان میشناسیمشان.
اگر این هماهنگی و همکاری بین موجودات تکسلولیِ تشکیلدهندهی اجسام حیوانات وجود نداشت، تکامل نیز اتفاق نمیافتاد. در قسمت بعد، نگاهی دقیقتر به موجودی بینظیر و شگفتانگیز به نام اختاپوس میندازیم.
اختاپوس که زمانی یک نرمتن بیآزار محسوب میشد، به یک شکارچی چابک و سریع تبدیل شد.
بسیاری از ما تابهحال اختاپوس را از نزدیک ندیدهایم اما احتمالاً برخورد اولیهمان ممکن است اینگونه باشد: شما دستتان را دراز میکنید و اختاپوس آن را با مکندههایش که به طرز عجیبی محکم است میگیرد. همینطور که شما را به سمت خود میکشد، متوجه میشوید به لطف میلیونها سلول عصبی که در بازویش وجود دارد و آن را به دور شما کشیده، در حال مزه کردن شماست.
اگرچه اختاپوسها امروزه شکارچیان ترسناکی به حساب میروند، میلیونها سال قبل موجوداتی نرمتن و بیآزار بوده که به لطف پوستهی سختشان از دیگر شکارچیان در امان میماندند. مانند انواع صدفهای امروزی، احتمالاً یک پای گوشتی داشتند که از آن برای لنگر انداختن و خزیدن در کف دریا استفاده میکردند.
هرچند، 125 میلیون سال قبل این موجود تکپا شروع به تغییر و رشد بازوهایی کرد که به او اجازه میداد اشیاء و موجودات مختلف را بگیرد و فشار دهد. به لطف این بازوها، اختاپوس دیگر طعمه نبود و تبدیل به شکارچی شد.
اما برای تبدیلشدن به یکی از بهترین شکارچیان دریایی، خزیدن در کف دریا و پیدا کردن طعمه از طریق این کار کافی نبود. اینجا بود که اختاپوس گام بعدی و بزرگ خود در تکامل را برداشت و با آغاز شنا کردن، از شر پوستهی خود خلاص شد.
نهایتاً آن پوستهی سخت تبدیل به یک برآمدگی بالون شکل شد که میتوانست با توانایی جمع کردن گاز در خود، شناور شود. تغییرات تکاملی همچنین با پرتاب آب از طریق اندام قیفی شکل اختاپوس، سرعت بالایی به او بخشیدند. این اندام قیفمانند باعث میشود تا اختاپوس بتواند حمله یا فراری سریع ترتیب بدهد و همین پیشروی، کار اختاپوس را از بستر دریا به اقیانوسهای تاریک و عمیق کشاند.
اختاپوس میتواند بدون کمک گرفتن از مغز خود، رنگ پوستش را تغییر دهد و به محیط اطرافش واکنش نشان دهد.
فرض کنید در حال غواصی هستید و به یک صخرهی مرجانی که در لبهی آن چیزی پنهان شده میرسید؛ چیزی که رنگش کاملاً با محیط اطراف خود تطابق دارد. نزدیکتر که میشوید، یک سِپیداج بزرگ را میبینید که از خانوادهی اختاپوس است و همینطور که به سمت شما میآید از خود نور دیدنی و عجیبی تولید میکند. ناگهان نوارهای درخشان قرمز، سبز، نقرهای و آبی از سر تا بازوهای او پدیدار میشوند و هرلحظه تغییر میکنند.
بله، حیوانات دیگری هم مانند آفتابپرست وجود دارند که میتوانند تغییر رنگ بدهند اما هیچکدام بهسرعت و زیبایی اختاپوس و سپیداج نمیتوانند آن را انجام دهند. طیف رنگ آنها وسیعتر و بدون شک زیباتر است.
بهنوعی، تمام بدن سپیداجهای بزرگ مانند تلویزیونی است که مدام الگوهای متفاوتی از خود نشان میدهد. پس چیزی که در بدن او مشاهده میکنید نه یک تصویر ثابت؛ بلکه مجموعهای از اشکال متحرک مانند خطوط صاف و ابرهای مختلف است.
از همه جالبتر این است که گفته میشود اختاپوس و سپیداج علیرغم توانایی تغییر رنگ خود، هر دو کور رنگ هستند.
نتایج تحقیقات آزمایشگاهی که محققان از کار با سپیداجها و اختاپوسها بهدست آوردهاند، حاکی از آن است که این حیوانات توانایی تمایز اشیائی که تنها در رنگ با یکدیگر متفاوت هستند را ندارند.
احتمالاً برایتان سؤال شده پس چگونه آنها میتوانند اینگونه سریع و دقیق خود را میان محیط اطرافشان و با رنگ صخرهها و مرجانها استتار کنند؟ خب، بسیاری از محققان پس از تفکر فراوان به این نتیجه رسیدهاند که پوست اختاپوس مستقل از مغز و چشمهایش عمل میکند.
درواقع، پوست اختاپوس حتی پس از جدا شدن از بدنش نیز میتواند به محیط اطرافش واکنش نشان داده و تغییر رنگ بدهد!
اختاپوس و سپیداج به دلیل تغییرات تکاملی و روند تولد، عمر کوتاهی دارند.
اگر شبیه به نویسندهی کتاب باشید، حتماً سپیداجی را در ماجراجوییهای غواصیتان دیدهاید و با خود فکر کردهاید حتماً این موجودات دهها سال زندگی میکنند. عجیب نیست که وقتی به چشمهایشان نگاه میکنید، نوعی خرد و تجربهی پیرمردانه حس خواهید کرد. همچنین، انگار سپیداجها با رفتار انسانها آشنا هستند و تجربیات زیادی در برخورد با انسانها دارند.
اما حقیقت چیز دیگری است: تمام سپیداجهایی که در غواصی با آنها برخورد میکنید، نهایتاً دو سال سن دارند؛ چون آنها متأسفانه عمرشان مانند اختاپوسها بهشدت کوتاه است و بیش از یک یا دو سال عمر نمیکنند. یک دلیل برای این موضوع، نوع تغییرات تکاملی و زاد و ولدشان است.
برخلاف اجداد صدف دارش، اختاپوس لایهی محافظی برای حفاظت از خود در مقابل آروارههای تیز یک شکارچی سریع ندارد. البته که او میتواند بهسرعت استتار کند اما برخی از ماهیان درنده بهقدری بینایی قدرتمندی دارند که متوجه این استتارها میشوند.
اما دلیل تأثیرگذارتر این است که چون خود اختاپوس شکارچی است، نمیتواند زمان زیادی را به پنهان شدن اختصاص دهد. او باید در آبهای آزاد شکار کند که باعث میشود در معرض خطر حملهی دیگر شکارچیها قرار گیرد. این شرایط پرخطر زندگی، بهندرت به اختاپوس اجازه میدهد بیشتر از دو سال عمر کند.
رفتارهای تولیدمثلی نیز چیزی است که باعث کوتاه شدن عمر اختاپوس ماده میشود. اختاپوسها تنها یکبار در طول عمر خود تولیدمثل میکنند و وقتی اختاپوس ماده برای تخمگذاری به لانهاش میرود، دیگر هرگز باز نمیگردد.
اختاپوسهای ماده بهقدری حفاظتی و محتاطاند که هیچگاه لانهی خود را پس از تخمگذاری برای شکار ترک نمیکنند. و ازآنجاییکه پروسهی تخمگذاری ماهها طول میکشد، اختاپوس ماده قطعاً در این مدت یا از گرسنگی تلف میشود یا آنقدری ضعیف میشود که دیگر نمیتواند شنا کند.
هیچ اتفاقنظری دربارهی فهم و آگاهی پیچیدهی حیوانات وجود ندارد.
تصور میکنید یک اختاپوس چه فکری دربارهی رنگهای بینظیری که بر روی پوست خود به وجود میآورد، میکند؟
این یک سؤال بسیار قدیمی میباشد که موردبحث فیلسوفان و دانشمندان زیادی بوده است و تا به اینجا، نگرشی قالب وجود دارد که میگوید اختاپوسها موجوداتی هوشیار نیستند و توانایی خود اندیشی ندارند. بااینوجود، چنین بحثی هنوز به اتمام نرسیده است.
دانشمندان اعتراف میکنند حیواناتی مانند اختاپوسها توانایی خوبی در درک اطلاعات محیط اطرافشان دارند و میتوانند تا حدودی شبیه به انسانها، به شکل پیچیدهتری به مسائل واکنش نشان دهند.
هرچند، این باور وجود دارد که میگوید تمام حیوانات بهغیراز انسانها، ادراک و رفتارهای واکنشی پیچیده را بهصورت ناخودآگاهانه انجام میدهند؛ یعنی چیزی را حس میکنند و به آن پاسخ میدهند اما مانند انسانها خودآگاه نیستند. جالب اینکه این استدلال عمدتاً مبتنی بر تحقیقات روانشناسی انسان است.
نمونهی خوبی در این مورد را میتوان در سال 1988 مشاهده کرد؛ جایی که یک زن در اثر مسمومیت با مونوکسید کربن، آسیب مغزی فاجعه باری دریافت کرد. او تقریباً بینایی خود را ازدستداده بود و تنها میتوانست بخشی از رنگها را تشخیص دهد و توانایی درک اتفاقات اطرافش را نداشت. بااینحال، به طرز جالبی او هنوز هم میتوانست کارهای پیچیده را با اشیاء محیط اطرافش انجام دهد و مثلاً پاکت نامهای را وارد دهانهی کوچک جعبهی پست کند.
دانشمندان متوجه شدند او کارایی مسیر بینایی خود را ازدستداده است که بخشی از سیستم بینایی انسان، مسئول فعالیتهای آگاهانه مانند تشخیص و طبقهبندی میباشد. هرچند، جریان فوقانی او که مسئول انجام کارهای پایه مانند برداشتن اشیاء بود، بدون آسیب باقیمانده بود.
این اتفاق عجیب، واکنشی به ورودیهای حسی متعددی بود که حالا جریان کافی برای پردازش آگاهانهی اطلاعات نداشتند؛ یعنی دقیقاً شرایطی که تمام حیوانات غیر از انسان با آن زندگی میکنند.
اما نویسنده چنین باوری ندارد. او بارها به چشم خود دیده که اختاپوس از خود رفتاری انسان گونه داشته است. برای مثال، اختاپوسها نسبت به دنیای اطراف خود کنجکاو هستند و بعضی کارها را برای خوش گذرانی انجام میدهند.
هنگام غواصی، اختاپوسی نزدیک او شده بود و با کنجکاوی و آرامی، با بازوهایش دست و سر نویسنده را لمس کرده بود؛ درست مانند یک انسان با بینایی ضعیف که بااحتیاط میخواهد به چیزی غیرمعمول و ناآشنا دست بزند.
داروین و علم مدرن باور دارند زبان، لازمهی تفکر پیچیده است؛ اما برخی حیوانات خلاف آن را ثابت میکنند.
یکی دیگر از موضوعات موردبحث میان دانشمندان، زیست شناسان و جانورشناسان، نحوهی ارتباط برقرار کردن حیوانی مانند اختاپوس با دیگران است. این موضوع، مسئلهی آگاهی را به میان میکشاند؛ زیرا گونهها برای تفکر پیچیده نیاز به چیزی مانند زبان دارند.
چارلز داروین از اولین کسانی بود که از این استدلال حمایت کرد و ادعا داشت زبان، پیشنیاز تفکر پیچیده است.
او در کتاب سال 1871 خود به نام تبار انسان، فرضیهی غیرممکن بودن داشتن تفکر پیچیده بدون استفاده از زبان را ارائه کرد و آن را به مثالی از ریاضیات تشبیه کرد؛ جایی که انجام محاسبات بدون استفاده از اعداد یا جبر غیرممکن است.
استدلال داروین این بود که هنگام جمعکردن و سازماندهی ایدهها، وجود کلمات ضروری هستند. تمام تحقیقات انجامشده، به صحت این فرضیه اشاره میکنند.
در مطالعات اخیری که توسط دانشگاه هاروارد انجام شد، روانشناسان احتمال یادگیری فرمولهای بهشدت منطقی را توسط کودکان بررسی کردند. مثلاً، یا الف درست است یا ب. پس اگر بدانید الف درست نیست، پس ب باید درست باشد. نتایج نشان داد درک زبان هنوز هم پیشنیاز تفکر پیچیده بود و کودکان چون معنی کلمهی «یا» را نمیدانستند، نتوانستند این فرمول را یاد بگیرند.
هرچند، شواهدی وجود دارد که نشان میدهد حیوانات علیرغم ندانستن زبان، توانایی داشتن تفکر پیچیده را دارند.
تحقیقاتی در دانشگاه کمبریج بر روی پرندگانی مانند زاغ کبود انجام شد. زاغ کبود، مکان ذخیرهی غذایش را به خاطر میسپارد و حتی میداند که غذای کدام مکان زودتر فاسد و خراب میشود؛ پس در سر زدن به این مکانها نوعی اولویتبندی انجام میدهد.
شاید چنین چیزی شبیه به حل کردن مسائل پیچیدهی ریاضی نباشد اما انکار اینکه زاغهای کبود حداقل نوعی از تفکر پیچیده را دارا هستند، دشوار است. پس آیا زبان واقعاً برای تفکر پیچیده ضروری است؟ این سؤال همچنان بیپاسخ باقی میماند.
پیام کلی کتاب ذهنهای دیگر
اختاپوسها صدها میلیون سال تکامل یافتند تا به موجودات بینظیر، نرمتن و شکارچیان سریعی که امروز هستند تبدیل شوند. اگرچه تنها اتفاقنظر کوچکی میان دانشمندان در موضوع داشتن توانایی تفکر پیچیده در اختاپوسها یا دیگر حیوانات وجود دارد، نویسنده معتقد است درهرصورت اختاپوسها موجودات باهوش، فریبنده، مبتکر و زیبایی هستند.
عالی بود. حتما دوباره می خونم و نیاز دارم تکرار بشه برام
عالی
بد نبود !
عالی بود
عالیه
خیلی دوست داشتم 🙂