مغز کتاب چرنوبیل – قسمت اوّل

پیش نمایش

فیلم کامل

[presto_player id=38619]

صوت کامل

[presto_player id=38630]

متن محتوا

سلام اینجا کباب و کتاب؛ کتاب، خوشمزه عینه کباب. شایدم بیشتر!

در خدمتتون هستیم با یه “مغز کتاب” دیگه. بریم ببینیم این بار قراره مغز چه کتابی رو بریزیم بیرون ببینیم چی توشه. تو این مغز کتاب میریم سراغ کتاب چِرنوبیل 

کمتر حادثه‌ای تو تاریخِ مُدرن بوده که به اندازه‌ی انفجارِ واحدِ 4 نیروگاهِ هسته‌ایِ چِرنوبیل شوروی، تو روزِ 26 آوریلِ سالِ 1986، سرنوشت‌ساز باشه. امّا تو زمانِ وُقوعِ حادثه، حتّی وقتیکه ساختمونِ نیروگاه شُعله‌ور شده بود و سُطوح فوق‌العاده بالایی از تَشَعشُعات به خودِ کشور و حتّی اطرافِ کشور وارد میشد، کسی متوجّهِ ابعادِ واقعیِ این فاجعه نَبود. رؤسا متوجّه نبودن که پیشِ روشون، بدترین فاجعه‌ی هسته‌ایِ تاریخِ بَشَریَت قرار داشت.

شکّی نیست که چِرنوبیل یکی از بزرگترین فَجایِعِ رُخ داده تو تاریخِ بَشَریته. بی‌کِفایتی، اِشتباهاتِ طَرّاحی مُهلِک و متأسفانه واکنش ضعیف نسبت به این فاجعه، همگی غیرِ قابلِ بخشش بودن.

این چند مورد، دَرد و رَنجی رو به وُجود آوُرد که تا به اِمروز پا برجاست. اگرچه آثارِ آنیِ فاجعه تو محل کنترل شدن؛ ولی زندگیِ خانواده‌های قُربانیان و کِسانی که تحتِ تأثیرِ دَرَجات بالای تشعشاتِ رادیواَکتیو قرار گرفتن و عمرشون کوتاه شد، هَرگِز مثلِ قَبل نِمیشه. و البتّه بزرگترین قربانیِ چِرنوبیل، خودِ اتّحادِ جَماهیرِ شورَوی بود. حکومتی که سقوطِش، تمامِ دنیا رو به لرزه درآورد.

یه مینی سریال هم با همین عنوان به کارگردانی کِرِیگ مازِن تو سال 2019 منتشر شده.

نویسنده کتاب سِرهی پلوخی یک تاریخ‌نگار اوکراینی-آمریکایی، نویسنده و متخصص تاریخ اوکراین، اروپای شرقی و جنگ سرد است. او استاد کلاس تاریخ اوکراین در دانشگاه هاروارد است و بیش از 12 کتاب از او منتشر شده است. از جمله کتاب‌های اون کتاب آخرین اِمپراطوری The Last Empire: The Final Days of the Soviet Union که به روزهای پایانی اتّحاد جماهیر شوروی میپردازه و کتاب دروازِه‌های اُروپا The Gates of Europe: A History of Ukraine که تاریخِ اوکراین رو بسط میده.

بریم سراغ کتاب؛ نیروگاهِ هسته‌ایِ چِرنوبیل.

نیروگاهی که مقاماتِ شوروی، یه شهر رو برای جایدهی لشکر کارگرانش ساخته بودن. شهری که تو سال 1979، دیگه میشد بهش بگی یه شهرِ واقعی. شهر پریپیات تو 2 کیلومتریِ نیروگاه. یه شهرِ هسته‌ای با حدود 45 هزار نفر جمعیت؛ که با معیارهای شوروی تو اون زمان، زندگی تو این شهر، یه زندگیِ تجمّلاتی به حساب میومد. گوشت و لبنیاتِ کافی تو فروشگاه‌ها وجود داشت و مردمِ اون زمان میتونستن پُز بِدَن که شهر ما 2 تا استخرِ شنا داره و یه پیستِ اِسکی روی یخ. امّا این زندگی شیرین، عمر طولانی‌ای نداشت و تو 26 آوریلِ سال 1986 از هم پاشید. راکتورِ شماره 4 نیروگاهِ هسته‌ایِ چرنوبیل تو اوکراینِ شوروی، که سوّمین نیروگاهِ قدرتمندِ جهان تو اون سال محسوب میشد، منفجر شد. برای درکِ بهترِ ابعادِ این فاجعه، بهتره با نحوه‌ی‌ کارِ راکتورهای هَسته‌ای آشنا بشیم.

اوّل اینکه، این راکتورها برای تولیدِ حَرارت ساخته میشَن. این حرارت، باعِثِ تبدیلِ آب به بُخار میشه و توربین‌ها رو برای تولید اِلِکتریسیته به چرخش درمیاره. به این فرآیندِ تولیدِ حرارت، شِکافت یا فیژِن گفته میشه. شکافتِ هسته‌ای، فرایندی است که تو اون، هسته‌ی اَتُم به بخش‌های کوچِک‌تر تقسیم میشه. با انجامِ این شکافت، ذرّاتِ ریزاتمیِ کوچکی به نامِ نوترون و مقدار زیادی انرژی آزاد میشه. ما میتونیم به زور این نوترون‌ها رو با هسته‌ی یه اتم دیگه برخورد بدیم تا شکافتِ هسته‌ای به وجود بیاد. ولی خُب قبلش باید یه منبعی از نوترون‌ها رو داشته باشیم که قبلاً از هسته‌ی اتمِ خودشون جدا شدن.

هسته‌ی اتم بعضی عَناصِر، مثل اورانیومِ 235، خیلی ناپایدار اند. اون‌ها به صورت طبیعی، تمایل به شکافت دارن. هَمَش میخوان به ذرّاتِ کوچکتر و پایدارتری تبدیل بشن.

اما یه مشکلی وجود داره؛ سرعت حرکت نوترون‌ها اونقدر بالاست که احتمال برخوردشون با بقیه‌ی اتم‌های اورانیوم پایین است. نیروگاه‌های هسته‌ای واسه حل کردن این مشکل و افزایش واکنش‌پذیری، از موادّی مثلِ آب و گِرافیت استفاده می‌کنن. علاوه بر این، نیروگاه‌ها واسه کنترل قدرتِ واکنش‌ها، از میله‌های کنترل استفاده می‌کنن. میله‌هایی که از موادّی مثل بور ساخته شدن و نوترون‌ها رو جذب می‌کنن. این میله‌ها تو قَلب راکتور قرار داده میشن و با تنظیم عُمق این میله‌ها، میشه میزانِ توانِ واکنش رو کنترل کرد. علاوه بر این میله‌ها، آب رو هم داریم؛ به عنوانِ مایعِ خنک کننده که دمای کلّی رو تعدیل میکنه.

پس تو 26 آوریلِ سالِ 1986 تو واحدِ 4 چه اتّفاقی افتاده؟! چرا با این همه تَمهیدات، بازم نتونستن جلوی اون فاجِعه‌ی بزُرگ رو بگیرن؟

اگه بهتون بگم اون روز واسه یه تِستِ ایمِنی این فاجعه اتّفاق اُفتاد، شاید باورتون نشه.

تِستِ ایمِنیِ چی؟!

واسه جلوگیری از داغ شدن بیش از حدّ راکتور، به الکتریسیته یا برق نیاز بود تا آب که مایعِ خنک‌کننده‌ی راکتور است رو پُمپاژ کنه. پس اگه برق می‌رفت، این موضوع می‌تونِست خَطَرناک باشه.

از طرفی ژِنراتورهای دیزِلی هم بودن که می‌تونستن برق تولید کنن. امّا راه‌اندازی این ژنراتورها واسه تولید برق، حدودِ 45 ثانیه طول می‌کشید؛ که تأخیرِ خطرناکی بود. ولی بعد از قطع شدن برق، توربین‌های بخارِ چرنوبیل، بِلافاصله متوقّف نمی‌شدن. پس این احتمال وجود داشت که آخرین چرخش‌های این توربین‌ها، الکتریسیته‌ی لازم واسه اون 45 ثانیه رو فراهم کنن. تست ایمنی اون روز هم، واسه تأییدِ همین احتمال بود.

ساعت 4 بعد از ظهرِ روزِ جمعه 25 آوریل، شیفتِ عصر به رهبری یوری تِرِگوب، کارِشون رو تو واحد 4 شروع میکنن. ترگوب و تیمش با روندِ تست آشنا نبودن. پس ترگوب با سرپرست خودش تماس می‌گیره و اون هم مهندس ارشدِ سختگیرِ منطقه، یعنی آناتولی دیاتلوُف رو به نیروگاه اعزام می‌کنه.

ساعت 10 شبه؛ از کیِف تماس می‌گیرن و دستور میدن برای آغازِ تستِ ایمِنی. امّا دیاتلوف هنوز تو واحد 3 مونده. واسه چی؟ واسه توبیخ و تنبیه اُپراتورها و کارکنانِ همون واحد

اون تا ساعت 11 شب هم به واحد 4 نرسیده بود؛ وقتی هم که رسید هیچ کدوم از سؤالات ترگوب درباره‌ی روند تست رو جواب نداد و بلافاصله دستور داد فرایند تست رو شروع کنن.

حدود ساعت‌های 12 شب، ترگوب توان خروجی واحد 4 رو به 760 مِگاواتِ حرارتی کاهش میده. این کار به علّت شبیه‌سازیِ شرایطِ واقعی، واسه شروع تست لازم بود.

موقع عوض شدن شیفتِه.

شروعِ شیفتِ شب به رهبری اَلِکساندِر آکیمُوف و لِئونید توپتُونُوف.

کارکنان شیفت شب خیلی جوون بودن و البتّه کم‌تجربه. ولی با این وجود، دیاتلوف به خاطر سرعتِ پایینِ کار کردنشون مُدام بهشون غُر میزد و سرزنششون می‌کرد.

یه ایراد تو واحد، باعث میشه توانِ راکتور نوسان پیدا کنه.

الآن ساعت 12 و 28 دقیقه‌ی بامداده و توان راکتور فقط 30 مگاوات حرارتیه. اُپراتورها واسه افزایش حرارت شروع می‌کنن به خارج کردن میله‌های کنترل. امّا حفظ توان روی 200 مِگاوات هم کار سختی بود؛ چه برسه به رسوندنش به 760 مگاوات.

کار کردنِ راکتور تو سطح تَوان پایین برای مدّت طولانی، واکنش‌های درون میله‌های سوختی رو کند کرده بود. پس توپتُونُوف مجبور بود به خارج کردن میله‌های کنترل ادامه بده. ساعت، 1 و 22 دقیقه‌ی بامداده و فقط 9 تا میله‌ی کنترل از مجموعِ 167 میله، داخل راکتور باقی مونده. تو همین لحظه تمام آبِ سیستم خنک کُننده‌ی راکتور بخار میشه و افزایشِ دما، میله‌های سوختی رو دوباره وارد جریان می‌کنه. این اتفاق باعث میشه توان راکتور به صورت جهشی اَفزایش پیدا کنه. تا جایی که واکنش دیگه از کنترل خارج میشه. تو ساعت 1 و 23 دقیقه‌ی بامداد، توپتونوف دُکمه‌ی AZ-5 رو فشار میده.

دکمه‌ای که قرار بود بلافاصله همه‌ی میله‌های کنترل رو وارد مدار کنه و راکتور رو به صورت اِضطِراری خاموش کنه. امّا این دکمه کارِش رو به خوبی انجام نداد!

این قسمت اوّل بود از مغز کتاب چرنوبیل نوشته‌ی سِرهی پلوخی. قسمت بعد رو از دست ندید؛ بیشتر درمورد این کتاب حرف میزنیم؛ اینکه چرا دکمه‌ی Az-5، دکمه‌ای که این قدر کارش مهمه، نتونست کارش رو به خوبی انجام بده. این که این دکمه نتونسته کارش رو به خوبی انجام بده تقصیر کیه؟

و حتماً میدونید که اینجا کباب و کتاب؛ کتاب، خوشمزه عینه کباب. شایدم بیشتر!

ترتیب مشاهده مغز کتاب “چرنوبیل”

مغز کتاب را در کجاها ببینیم؟

مغز کتاب را با کیفیت بالا در یوتیوب و آپارات ببینید

مغز کتاب را در کجاها بشنویم؟

لوگوی کست باکس
لوگوی اسپاتیفای
لوگوی تهران پادکست
لوگوی اپل پادکست
لوگوی پادکست ایندکس
لوگوی پاکت کستس
لوگوی پادگیر acast

One thought on “مغز کتاب چرنوبیل – قسمت اوّل

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

question