تکنولوژی و آینده, جامعه و فرهنگ, خلاصه کتاب, عضویت الماسی
خلاصه کتاب تنها در کنار هم اثر شری ترکل
خلاصه کتاب ” تنها در کنار هم ” اثر ” شری ترکل ”
Alone Together by Sherry Turkle
[stars_rating_avg]
این کتاب درباره چیست؟
فناوری زندگی ما را به طرز چشمگیری تغییر داده است؛ در برخی جهات به بهتر شدن و در برخی جهات به بدتر شدن. کتاب تنها در کنار هم توضیح میدهد که اگرچه بسیاری از فناوریهای جدید مانند گوشیهای هوشمند و شبکههای اجتماعی قرار است ما را به هم نزدیکتر کنند، اما در نهایت باعث میشوند که احساس تنهایی بیشتری کنیم.
چه کسانی باید این کتاب را بخوانند؟
- کسانی که به فناوری علاقهمند هستند
- کسانی که به جامعه و روانشناسی علاقه دارند
- کسانی که به تأثیرات فناوری بر زندگی ما علاقهمند هستند
نویسنده این کتاب کیست؟
شری ترکل استاد دانشگاه MIT (مؤسسه فناوری ماساچوست) است. او چندین کتاب در زمینه تعامل انسان و فناوری نوشته و همچنین بنیانگذار و مدیر طرح ابتکاری ” فناوری و خود | Technology and Self” در MIT است.
چگونه دنیای امروزی در تسخیر فناوری، ما را به سوی تباهی میبرد
فناوری سعی دارد خود را به عنوان ابزاری برای ترمیم روابط دوستانه و صمیمیتهای ما جلوه دهد. اما آیا به اندازه کافی موفق خواهد بود؟ آیا فناوری باعث نخواهد شد که در کنار هم، ولی تنها باشیم؟ کتاب تنها در کنار هم، درصدد پاسخگویی به این سؤال است؛ اینکه آیا توسعه روزافزون و شاید افسارگسیخته فناوریهای نوین، درنهایت ما را به سوی سعادت رهنمون میشود یا تنهایی و تیرهروزیمان را به دنبال خواهد داشت؟
در هیچ زمان دیگری، برقراری ارتباط با افراد دیگر بدین حد ساده نبوده است. امروزه، به لطف دستگاههای دیجیتال، ما در جهانی کاملاً شبکهای زندگی میکنیم و عادت کردهایم همواره برای چت کردن، پاسخ دادن به ایمیلها یا کار شبانهروزی در دسترس باشیم.
فناوری در این دوران، جایگزینهایی را به ما عرضه میکند که از واقعیت دور هستند. به عنوان مثال، امروزه تبلیغاتِ چیزی تحت عنوان زندگی دوم را میشنویم؛ دنیایی مجازی که در آن هر فرد میتواند برای خود یک آواتار، خانه، خانواده و زندگی اجتماعی بسازد. زندگی دوم به ما میگوید: نهایتاً مکانی را به وجود آوردیم که در آن، خودتان، دوستانتان و زندگیتان را واقعاً دوست داشته باشید.
در همین حال، صنعت رباتیک با تحولی گسترده روبرو شده است. بهطوری که رباتها نهتنها در انجام مشاغل سخت یا خطرناک به یاری ما آمدهاند، بلکه از ما نیز مراقبت میکنند و حتی خواستههای خود را دارند.
در کتاب تنها در کنار هم به این پرسش میپردازیم که آیا صمیمیت مجازی باعث میشود تجربهمان از سایر انواع روابط اجتماعی و انسانی تخریب شود؟ آیا دیگر قادر خواهیم بود روابطی گرم و البته واقعی را تجربه کنیم؟
فناوری زمانی بسیار وسوسهکننده جلوه میکند که قابلیتهایش ضعفهای بشری ما را هدف قرار میدهد.ما تنهاییم و درعینحال، از صمیمیت نیز میترسیم. ارتباطات دیجیتال و رباتهای اجتماعی میتوانند توهمِ «مصاحبت بدون دشواریهای دوستی واقعی» را در ذهن ما ایجاد کنند.
کتاب تنها در کنار هم میخواهد بگوید زمانی که فناوری جایگزینهایی را برای ارتباطات رودرو و واقعی ارائه میدهد، ما چگونه به آن پاسخ میدهیم و چه تغییری میکنیم. رباتها، ایمیلها، پیامهای کوتاه، توییتها، پستهای اینستاگرامی، همه و همه در اختیار ما قرار گرفتهاند و ما در یک زندگی شبکهای گیر افتادهایم.
گاهی میگوییم باید از دست ایمیلهایمان خلاص شویم؛ انگار که این یادداشتها باری اضافه بر شانههایمان هستند. از تماس تلفنی پرهیز میکنیم؛ چون میترسیم بداهه چیزی بگوییم یا شاید زیاده از حد در مورد خودمان حرف بزنیم. گاهی در دنیای بازیهای آنلاین غرق میشویم و پس از ساعتها بازی کردن فکر میکنیم زیست اجتماعی کاملی داریم؛ اما ناگهان خودمان را همچون جزیرهای دورافتاده میبینیم. به دنبالکنندگانمان در اینستاگرام و فیسبوک فکر میکنیم و حتی نمیدانیم آنها واقعاً چقدر دوست ما محسوب میشوند.
در خلاصه کتاب تنها در کنار هم به دو داستان پرداخته خواهد شد: داستان فردای رباتهای اجتماعی و داستان امروز زندگی شبکهای.
زمانی رباتها برای بشر چیزی عجیب و مایه کنجکاوی بودند، اما حالا کنجکاوی جای خود را به میل مراقبت و پرورش داده است. دقیقاً در این نقطه است که چشمانداز مصاحبت با رباتها به چشم میآید. پس درواقع، وقتی رباتهای اجتماعی را در اختیار افراد مسن قرار میدهیم، تلویحاً به آنها میگوییم رباتها دوای درد شما در مدت باقیمانده زندگیتان هستند.
ما از کنجکاوی به جستجوی مصاحبت رسیدهایم. در کنار رباتها، مردم تنها هستند، اما احساس ارتباط و اتصال میکنند؛ در خلوت با صمیمیتهای نوین.
زندگی شبکهای البته مزایای بیشماری برای ما به همراه داشته است. بهبود روابط اجتماعی، آموزش، تجارت، تفریح و غیره. این دقیقاً یک روایت پیروزمندانه از ماجرای اینترنت است که عاشقان فناوری مشتاق شنیدنش هستند. اما این همه ماجرا نیست.
در شبکههای اجتماعی، فرد به پروفایلش تقلیل مییابد. با موبایلهایمان با یکدیگر چت میکنیم و اغلب چندان دقتی به محتوا و روح صحبتهای رد و بدل شده نداریم. هرگز به پیچیدگی احساسات یکدیگر پی نمیبریم. اتصال ما به یکدیگر روز به روز بیشتر میشود، اما به طور غریبی تنهاتر شدهایم یا به عبارت دیگر، تنها در کنار هم هستیم!
در این خلاصه کتاب به موارد زیر نیز پرداخته میشود:
- چگونه یک ربات شبیه فُک، برای مراقبت از سالمندان به کمک ما میآید؟
- چرا بسیاری از دختران از ابزارهای ویرایش عکس استفاده میکنند تا لاغرتر به نظر برسند؟
- چگونه دائماً در دسترس بودن و آنلاین بودن موجب اضطراب ما میشود؟
- آنچه رباتها برایمان انجام خواهند داد؛ از مراقبت از سالمندان تا همبازی شدن با کودکان
- وقتی رباتها مراقبت و توجه ما را میطلبند، مرز بین موجودات زنده و غیرزنده به تدریج محو میشود
- نوجوانان و اضطراب ناشی از هویتهای مجازی
- داستان تلفن، از کمرنگ شدن تماس تلفنی تا اضطراب ناشی از در دسترس بودن دائمی
- هویت آنلاین برای برخی افراد به منزله آزادی و رهایی است و برای برخی دیگر اسارت و زندان
- بسیاری از مردم احساس میکنند فناوری بر آنها چیره شده است و میخواهند دوباره به روابط انسانی بازگردند
- پیام کلی کتاب
آنچه رباتها برایمان انجام خواهند داد؛ از مراقبت از سالمندان تا همبازی شدن با کودکان
آیا تابهحال فکر کرده اید که با بالا رفتن سن پدر و مادرتان، چه کسی از آنها مراقبت خواهد کرد؟ شما؟ خواهر و برادرتان؟ پرستار تمام وقت یا شخصی دیگر؟
بسیاری از مردم بر این باورند که درنهایت، این رباتها هستند که از ما مراقبت خواهند کرد و حتی در برخی از کشورها مانند ژاپن، ممکن است وجود چنین رباتهایی کاملاً ضروری باشد.
حدود 25 سال پیش، جمعیتشناسان ژاپنی به این نتیجه رسیدند که جمعیت جوانان ژاپن برای مراقبت از سالمندان در آینده کافی نخواهد بود. بنابراین، تولید و طراحی یک ربات به نام وانداکُن که در چنین شرایطی به کمک آنها میآمد، آغاز شد.
وانداکن یک کوآلای پشمالو است که وقتی لمس میشود خرخر میکند، آواز میخواند و چند جمله را به زبان میآورد. این ربات میتواند به عنوان یک همراه برای سالمندان خدمت کند. یک پیرمرد 74 ساله در مورد وانداکن میگوید: «من پس از سالها تنهایی، واقعاً عاشق شدم و قسم خوردم که از این حیوان کوچک محافظت و مراقبت کنم.»
رباتها باعث شدهاند مفهوم «مراقبت» در نظر بسیاری از مردم تغییر کند. ما قبلاً فکر میکردیم «مراقبت کردن» به معنای نگهداری کردن از کسی است، اما اکنون میتواند به معنای توجه و مراقبت توأمان باشد و این کاری است که شاید یک ربات قادر به انجام آن باشد.
در سال 2005، سمپوزیوم بین المللی مطالعات متفکرانه، کاربردهای بالقوه رباتهای مراقب ررا مورد بحث قرار داد. یکی از شرکتکنندگان در مورد دستگاهی که ناخنهای پای افراد را کوتاه میکند چنین توضیح داد: «این ربات، یک کامپیوتر دلسوز است؛ کسی که اگر تنها باشید با شما صحبت میکند.»
برخی از مردم فکر میکنند بین یک فرد واقعی و رباتهایی که وظایف مراقبتی را انجام میدهند، تفاوت چندان مهمی وجود ندارد. هر دو از یک فرد مراقبت میکنند و همین کافی است.
اما در نهایت، پارو درواقع، قادر به مراقبت حقیقی از او نیست. اما پرستاران و دانشمندانی که پارو را ساختهاند فکر نمیکنند این مسئله چندان حائز اهمیت باشد.
ما بارها و بارها دیدهایم که برخی رباتها میتوانند به اندازهای «واقعی» به نظر برسند که مجبور میشویم نیازهایشان را در نظر بگیریم و به آنها توجه کنیم. حتی در نظر برخی افراد، رباتها به اندازهای واقعی هستند که میتوانند به همراهان اجتماعی حقیقی تبدیل شوند و نیازهای اجتماعیشان را برآورده کنند.
تیم، مردی 53 ساله است که مادرش را به خانه سالمندان برده و از این بابت احساس گناه میکند. حتی اگر در هفته هم چند بار به او سر بزند، از این إحساس او کاسته نمیشود. او میگوید: «از اینکه مادرم را در آن اتاق بگذارم و بروم بیزارم.»
با این حال، پارو، ربات فُک مانندی که به لمس حساس است و میتواند چند کلمهای را متوجه شود، باعث شده او احساس بسیار بهتری نسبت به تعاملات اجتماعی مادرش داشته باشد. او میگوید: «مادرم پارو را در دامان خود میگذارد. او با پارو صحبت میکند و این باعث میشود کمتر افسرده باشد.»
حتی با اینکه پارو زنده نیست، تیم معتقد بود مادرش با در اختیار داشتن این ربات کمتر احساس تنهایی میکند.
برخی رباتها چیزی بیش از «به اندازه کافی واقعی» هستند و حتی بعضی افراد در عمل، رباتها را به همراهان زنده ترجیح میدهند. یکی از دلایل این امر این است که به عنوان مثال، شما در برابر یک ربات به اندازه یک حیوان خانگی مسئول نیستید. حیوانات خانگی رباتیک به اندازه حیوانات زنده نیازمند مراقبت و توجه نیستند. بهعلاوه، آنها نه مواد زائد تولید میکنند و نه به وسایل آسیب میرسانند.
یولاندا (Yolanda)، دختر 11 سالهای است که با یک سگ رباتیک به نام آیبو AIBO)) بازی میکند و به خوبی این نکته را متوجه شده است. او در ابتدا فکر میکرد آیبو برای بچههایی که نمیتوانند حیوان خانگی واقعی داشته باشند میتواند جایگزین خوبی باشد، اما مدتی است که متوجه شده آیبو حتی ممکن است بهتر از یک حیوان خانگی باشد. او میگوید: «شما میتوانید هر وقت بخواهید حیوان رباتیک خود را خاموش کنید و او هرگز شما را آزار نخواهد داد.»
بنابراین، رباتها تنها یک جایگزین برای همراهان سنتی ما نیستند؛ بلکه به عقیده برخی، آنها بهتر از همنشینان انسانی یا حیوانات خانگی ما هستند.
وقتی رباتها مراقبت و توجه ما را میطلبند، مرز بین موجودات زنده و غیرزنده به تدریج محو میشود
این تنها سالمندان و پرستاران آنها نیستند که از رباتها به عنوان همراه و همدم استفاده میکنند، بلکه افراد بسیاری، همراهی و مصاحبت رباتها را پذیرفتهاند. اما چرا؟
یکی از دلایل این امر آن است که وقتی روباتها از ما درخواست توجه و مراقبت دارند، اغلب فراموش میکنیم آنها ماشین هستند.
تاماگوچی (Tamagotchi)، یک اسباب بازی دیجیتالی بسیار محبوب در دهه ۱۹۹۰، این مسئله را تأیید میکند. تاماگوچیها دستگاههای نسبتاً سادهای بودند با صفحهنمایشهای کوچکی که موجودی حیوانمانند را با نیازهای اولیه، مانند خوردن و خوابیدن نشان میداد.
آنها نیاز به «مراقبت و توجه» مستمر داشتند. بچهها به آنها غذا میدادند و آنها را حمام میکردند و کاملاً به آنها وابسته میشدند. بسیاری از کودکان معتقد بودند احساسات آنها نسبت به تاماگوچیهایشان متقابل است. یک کودک نه ساله درباره تاماگوچیِ «درگذشته» خود گفته: «من او را دوست داشتم و او هم مرا دوست داشت.»
با واقعیتر شدن رباتها، درک اخلاقی ما از آنها نیز تغییر خواهد کرد.
محققی آزمایشی را طراحی کرد تا نشان دهد یک شیء بیجان «چقدر» باید واقعی باشد تا افراد در صورت آسیب دیدن آن، احساس ناراحتی کنند. در این مطالعه، از شرکتکنندگان خواسته شد که سه شیء را وارونه نگه دارند: یک عروسک باربی، یک عروسک رباتیک به نام فِربی (Furby) که ربات پرندهمانندی است که وقتی وارونه نگه داشته میشود میگوید: «من میترسم» و یک موش زنده.
شرکتکنندگان در برابر موش زنده، منفعل بودند و جرأت نداشتند آن را وارونه کنند. درحالیکه بدشان نمیآمد با عروسک باربی با خشونت بیشتری برخورد کنند و از انجام کارهایی مانند آویزان کردن عروسک از موهایش احساس خوبی داشتند.
با این حال، در مورد فربی، قضیه کمی متفاوت بود. هنگامی که فربی از وارونه بودن ابراز ناراحتی میکرد، اکثر شرکتکنندگان پس از حدود 30 ثانیه یا کمی بیشتر احساس گناه میکردند و آن را به حالت عادی برمیگرداندند.
بنابراین، وقتی رباتها دارای احساس باشند یا واقعیتر عمل کنند، اگر از ما بخواهند به آنها آسیب بزنیم، دچار یک بحران اخلاقی میشویم.
رباتها به بخش جداییناپذیری از فرهنگ ما تبدیل شدهاند و در آینده ممکن است روز به روز بیش از گذشته، به انسانها شبیه شوند. با این حال، این رباتهای بسیار واقعی چه تأثیری بر ما خواهند گذاشت؟
در درجه اول، این امکان وجود دارد که ما بیشتر به آنها وابسته شویم. به ویژه افراد مسن که دوستان و آشنایان کمتری دارند، بیشتر در معرض این اتفاق هستند و ممکن است به سادگی شیفته و دلبسته یک ربات شوند.
داستان اندی (Andy)، پیرمرد 76 سالهای را در نظر بگیرید که در خانه سالمندان زندگی میکند و به دلیل دلتنگی برای خانواده و همسر سابقش در تلاش برای یافتن دوستان جدید بود و به عنوان راهحل، یک ربات کوچک به نام My Real Baby به او داده شد.
او بهگونهای با ربات ارتباط برقرار کرد که گویی آن ربات زنده است و آن را به نام همسر سابقش نامگذاری کرد. او اکنون از این عروسک برای یادآوری لحظات خوبی که با همسرش گذرانده بود استفاده و حتی با این عروسک در مورد طلاقش بحث میکند.
برای افرادی مانند اندی، ارتباط عاطفی با یک ربات میتواند تسکین روانی بزرگی را به دنبال داشته باشد. همچنین میتواند آسانتر از برقراری ارتباط با افراد واقعی باشد.
با این حال، وابستگی فزاینده ما به رباتها، خالی از اشکال نخواهد بود. برای مثال، اگر یک ربات از کار بیفتد یا عملکرد نامناسبی داشته باشد، احتمال آسیب دیدن، بهویژه در کودکان وجود دارد.
نویسنده این موضوع را در ارتباط بین یک دختر ۱۲ ساله به نام استل (Estelle) و رباتش به نام کیسمِت Kismet مشاهده کرد.
کیسمت یک ربات شبیه به انسان، نرم و لطیف، با چشمانی درشت و ویژگیهای واقعی است. با این حال، هنگامی که استل در حال بازی کردن با آن بود، دچار مشکل فنی شد و استل فکر کرد که کار اشتباهی انجام داده است.
در نتیجه، این احساس به استل دست داد که کیسمت او را دوست ندارد و در پاسخ به کارها و رفتارهای او، «عصبانی و عبوس» میشود.
وقتی کودکان به رباتهایی وابسته میشوند که به جای آنکه غیرواقعی باشند، کاملاً واقعی هستند، اگر مشکلی از نظر فنی پیش بیاید، ممکن است احساساتشان جریحهدار شود.
اما آیا ارتباط با رباتها همیشه مثبت است؟ یا شاید باید بپرسیم آیا روابط انسانی همیشه مثبت هستند؟
شاید جالب و عجیب باشد که ممکن است برخی افراد بخواهند روابط انسانی خود را نادیده بگیرند و درعوض روابط رباتیک را گسترش دهند. چنین افرادی ممکن است به حدی با رباتهایشان درگیر شوند که آدمهای اطرافشان را فراموش کنند.
وقتی ادنا و گیل تنها هستند، ادنا میتواند تمام توجهش را به نوهاش اختصاص دهد. اما وقتی ربات وارد صحنه میشود، ادنا کاملاً نوهاش را فراموش میکند و به رباتش میپردازد. ادنا میتواند آنقدر درگیر توجه به ربات شود که اساساً خواستهها و نیاز گیل به توجه را نادیده بگیرد.
با این حال، برخی از افراد حتی ممکن است بخواهند روابط انسانی خود را با روابط رباتیک جایگزین کنند. وِسْلی، مرد ۶۴ سالهای که سه بار طلاق گرفته است، نمونهای از این دسته افراد است.
او معتقد است به دلیل خودخواهی و خودمحور بودن همیشه به دیگران صدمه میزند، اما اگر با یک ربات ارتباط داشته باشی، این مسئله اصلاً مهم نیست. به همین دلیل، رباتها میتوانند تعاملات اجتماعی مورد نیاز ما را با خطرات و آسیبهای کمتری فراهم کنند.
وسلی حتی معتقد است یک ربات میتواند بسیار بهتر از یک همسر واقعی باشد؛ چراکه او مجبور نیست به حالات و احساسات یک ربات اهمیت بدهد. بهعلاوه، وسلی زمانی که افراد حقیقی به او دلبستگی پیدا میکنند، نگران و عصبی میشود؛ چرا که میترسد به آنها آسیب برساند.
نوجوانان و اضطراب ناشی از هویتهای مجازی
این روزها مردم، به ویژه نوجوانان بیش از پیش وقت خود را در اینترنت میگذرانند و «هویت آنلاین» خود را شکل میدهند.
مارسیا (Marcia) دختر شانزده ساله دبیرستانی معتقد است زندگی روی صفحه نمایش از حد تحمل فراتر رفته است. او در فضای آنلاین به خودش اجازه میدهد هر حرفی را به زبان بیاورد و حتی از الفاظ رکیک استفاده کند. او میگوید: «وقتی این حرفها را میزنید اصلاً فکر نمیکنید دارید با کسی حرف میزنید. واکنش مخاطبتان را نمیبینید و انگار دارید با صفحه نمایش گوشی یا کامپیوترتان صحبت میکنید. پس متوجه نمیشوید که آزارشان دادهاید. میتوانید هرچه میخواهید بگویید، آنها دستشان به شما نخواهد رسید.»
اریک اریکسون، روانشناس رشد، میگوید که بازی هویت، یعنی زمانی که افراد سعی در شناخت هویت واقعی خود دارند و سعی میکنند بفهمند دقیقاً چه کسی هستند، بخش مهمی از دوره نوجوانی است. امروزه، به لطف فناوریهای جدید، انواع فرصتها برای بازی هویت به وجود آمده است.
امروزه افراد میتوانند در بازیهای ویدیویی یا محیطهای واقعیت مجازی، آواتارهایی ایجاد کنند که نمایشی گرافیکی از شخصیت فرد است. آنها میتوانند از آواتار برای کنکاش یا «امتحان کردن» شخصیتهای مختلف استفاده کنند. مثلاً در یک بازی به نامThe Sims میتوانید آواتاری بسازید که نشاندهنده جنبههایی از شخصیت خودتان باشد. خانهای بسازید و به سلیقه خودتان آن را تجهیز کنید. با این تدابیر میتوانید مشغول جنبههایی از زندگی مجازی شوید که در واقعیت چندان خوب پیش نرفته است. هرجا یک آواتار خلق میکنید، درواقع، به نوعی دارید روی هویت خود کار میکنید. در سایتها و برنامههای اجتماعی، پروفایل شما درواقع، نه فقط بیانگر هویت و شخصیت کنونی شما، بلکه بیانگر هویتِ دلخواه شماست.
یک پروفایل فیسبوک چقدر حقیقت دارد؟ چقدر میتوانید دروغ بگویید؟ و اگر دروغ بگویید چه عواقبی در پی خواهد داشت؟
نانسی (Nancy)، دانشآموز ۱۸ ساله دبیرستانی میگوید: «عواقب خاصی ندارد؛ چون کسی چک نمیکند. البته نه! شاید هم عواقب زیادی داشته باشد؛ همه آن را میبینند!»
وقتی خودتان را در فیسبوک بازنمایی میکنید تا به کسی که اصلاً شما را نمیشناسد بگویید چه کسی هستید، به نوعی وسواس فکری در مورد جزئیات شخصیت خودتان دچار میشوید. مثلاً اینکه اگر بخواهم خواننده محبوبم را معرفی کنم، چه کسی را باید معرفی کنم؟ مردم چه فکری در موردم میکنند؟
به طور کلی، شبکههای اجتماعی، پلتفرم دیگری را برای بازی هویت ارائه میدهند. مونا (Mona) نوجوانی است که همیشه در حال بهروزرسانی و تغییر پروفایل خود در فیسبوک است؛ زیرا میترسد به اندازه کافی جالب به نظر نرسد.
دوست او، هلن (Helen) نیز با چالشهای مشابهی روبرو است و از خود میپرسد: «چه کسانی باید در لیست دوستان آنلاین من باشند؟ من واقعاً میخواهم فقط دوستان باحالم را در لیست داشته باشم، اما با بسیاری از بچههای دیگر هم در مدرسه ارتباط دارم.»
نوجوانانی مانند مونا و هلن در تصمیمگیریهای خود در فیسبوک بسیار دقیق هستند. آنها سعی میکنند هویت واقعی خود را با شکل دادن آنچه که در مورد خودشان به صورت آنلاین آشکار میکنند یا پنهان میسازند، پیدا کنند.
البته، حفظ هویت آنلاین میتواند استرسزا باشد، زیرا بسیاری از مردم نگران این هستند که تصویرشان در نظر دیگران چگونه است.
اکنون بسیاری از دختران از نرمافزارهای ویرایش برای عکسهای پروفایل خود استفاده میکنند تا لاغرتر به نظر برسند. پسران نیز به شکلی دیگر تحتتأثیر قرار میگیرند. بِرَد (Brad) ساعتهای متمادی تلاش میکند که شخصیت آنلاینش به اندازه کافی باحال به نظر برسد. او احساس میکند باید بخشهایی از شخصیت خود را پنهان کند؛ مانند علاقهاش به هری پاتر! زیرا ممکن است از نظر دیگران چندان «باحال» نباشد.
برد میترسد اگر تمام علایق و ویژگیهای مثبت خود را ننویسد، «باحال» به نظر نرسد و اگر بیش از حد لاف بزند، مغرور یا دروغگو قلمداد شود.
البته تجربه چنین احساساتی در دوره نوجوانی عادی و طبیعی است، اما نوجوانان امروزی، این دوره از زندگیشان را در فضایی عمومیتر از همیشه تجربه میکنند. این مسئله میتواند باعث استرس بیشتری شود؛ زیرا هر اشتباهی که مرتکب میشوند در معرض دید همگان قرار میگیرد.
داستان تلفن، از کمرنگ شدن تماس تلفنی تا اضطراب ناشی از در دسترس بودن دائمی
آیا در دوران نوجوانی، ساعتها با دوستان خود تلفنی صحبت میکردید؟ امروزه نوجوانان بیشتر به جای تماس تلفنی به یکدیگر پیام کوتاه و ایمیل ارسال میکنند.
حتی بزرگسالان نیز تمایل دارند کمتر از تماسهای تلفنی استفاده کنند. شاید چون فکر میکنند برقراری تماس تلفنی این روزها خیلی سخت شده است.
راندالف (Randolph)، یک مهندس معمار است و میگوید: «این روزها با وجود ایمیل و پیام کوتاه، بسیاری از مردم فکر میکنند تماسهای تلفنی پیچیدهتر شدهاند. درواقع، وقتی با کسی تماس میگیرید، انتظار دارد مسئله مهم و پیچیدهای به وجود آمده باشد وگرنه تماس نمیگرفتید.»
تارا (Tara) وکیل است و فکر میکند وقتی کسی تماس میگیرد حتماً کاری فوری پیش آمده است، وگرنه چرا از ایمیل استفاده نکرده؟
مسلماً برای برخی کارها مانند برنامهریزی قرارهای ملاقات، استفاده از ایمیل یا پیامرسانی فوری راحتتر است. لئونورا (Leonora)، یک استاد شیمی، همه قرارهای ملاقات خود را از طریق ایمیل و گاهی از ماهها قبل مشخص میکند. او بسیار پرمشغله است و در غیر این صورت نمیتواند همه قرارهایش را تنظیم کند. به علاوه، لئونورا متوجه شده است دوستان و همکارانش نیز این کار را ترجیح میدهند.
اِلِین (Elaine) نوجوان هفده ساله میگوید که در روز برای هر شش دوست صمیمی خود حداقل ۲۰ پیام ارسال میکند. بهعلاوه، ۴۰ پیام فوری دیگر نیز از رایانه خود ارسال میکند. به نظر الین، ارسال پیام کوتاه سادهتر است؛ زیرا «وقتی بتوانید قبل از به زبان آوردن چیزی که میخواهید بگویید، فکر کنید، بهتر میتوانید با کسانی که فکر میکنید صحبت کردن با آنها سخت است ارتباط برقرار کنید.»
بنابراین، اگرچه مردم کمتر با یکدیگر تماس میگیرند، اما انتظار میرود تقریباً همه ما همیشه در دسترس باشیم؛ آنهم به لطف تلفنهای همراهمان.
آیا میتوانید آخرین باری که عامدانه و آگاهانه بدون تلفن همراهتان به جایی رفتید را به یاد بیاورید؟
شاید دور شدن از تلفن همراه یا جا گذاشتن آن، چه عامدانه و چه تصادفی، میتواند استرسزا یا نگرانکننده باشد. این روزها، انتظار میرود که در تمام ساعات روز و کاملاً فوری در دسترس باشیم.
تلفن همراه برای بسیاری از نوجوانان به یک کالای اجتماعی ضروری تبدیل شده است. با این حال، جدا از فواید ارسال پیامک به دوستان، تلفن همراه میتواند یک نوجوان به دردسر افتاده را با خانوادهاش مرتبط کند. اغلب، دقیقاً به همین دلیل است که والدین تلفن همراه در اختیار فرزندان خود قرار میدهند: برای اینکه در شرایط بحرانی با یکدیگر در تماس باشند.
جولیا (Julia) به خوبی به خاطر دارد زمانی که هشت ساله بود، در جریان حملات تروریستی ۱۱ سپتامبر، در شهر نیویورک زندگی میکرد. در زمان وقوع حمله، او و همکلاسیهایش را به زیرزمین مدرسه بردند و ساعتها آنجا نگه داشتند تا در امان باشند. جولیا با یادآوری این حادثه تلخ، فکر میکند داشتن تلفن همراه در آن شرایط میتوانست کمک بزرگی باشد؛ چراکه صحبت کردن با مادرش وضعیت را قابلتحملتر میکرد.
در شرایط اضطراری مانند ۱۱ سپتامبر، تلفن همراه میتواند به کمکمان بیاید، اما این روزها تلفنهایمان هم باعث اضطراب میشوند؛ چراکه ما هرگز نمیتوانیم واقعاً تنها باشیم یا زمانی برای خلوت کردن با خودمان داشته باشیم.
هوپ (Hope) که یک دلال املاک است، اغلب برای قدم زدن به جنگل میرود و همیشه تلفن همراهش را با خود میبرد. همسرش هر ۳۰ دقیقه یکبار با او تماس میگیرد تا با او در ارتباط باشد و هوپ نیز به تماسهای او پاسخ میدهد تا زمانی که آنتندهی تلفن از بین برود. باوجود این، هوپ وقتی از محدوده آنتندهی خارج میشود، احساس آرامش میکند و میگوید: «خدا را شکر. من هم به استراحت نیاز دارم.»
همیشه در دسترس بودن میتواند واقعاً غیرقابل تحمل باشد؛ به خصوص زمانی که سعی میکنید در طبیعت استراحت کنید!
هویت آنلاین برای برخی افراد به منزله آزادی و رهایی است و برای برخی دیگر اسارت و زندان
به اشتراک گذاشتن افکار و ایدهها و صحبت کردن یا دیدار با افراد به صورت آنلاین میتواند یک تجربه مفید و رضایتبخش باشد. اما مراقب باشید، هویتهای آنلاین نباید زندگی واقعی ما را تحتالشعاع قرار بدهند.
اغلب، وقتی فردی در زندگی واقعیاش روزهای سختی را پشت سر میگذارد، روی آوردن به اینترنت میتواند آرامشبخش باشد؛ فرصتی برای تجربه زندگیای دیگر در کالبد دیجیتال، با هویت و شخصیت آنلاین. به عنوان مثال، یک فرد خجالتی در دنیای واقعی، ممکن است در فضاهای مجازی و آنلاین بیشتر و بهتر بتواند با دیگران ارتباط بگیرد.
چنین امکانی برای برخی افراد میتواند به معنای یک زندگی جدید باشد. اتفاقی که برای یک دختر جوان معلول افتاد. او پای خود را در یک تصادف رانندگی از دست داد و از پای مصنوعی استفاده میکرد. پس از این اتفاق، از سرگیری زندگی عادی یا داشتن روابط نرمال، به خصوص با جنس مخالف، برایش سخت بود.
به همین دلیل، او یک آواتار آنلاین ایجاد کرد. در این آواتار، او از شخصیتی که پای مصنوعی داشت استفاده کرد و از این شخصیت جدید کمک گرفت تا بتواند وضعیت جسمانی خود را بهتر برای دیگران شرح دهد. این امر به او کمک کرد تا با خودش راحتتر باشد و از این طریق یاد گرفت بدن جدیدش را بپذیرد.
متأسفانه، داشتن یک زندگی آنلاین همیشه هم پر از فایده نیست. زندگی آنلاین برخی افراد بر زندگی واقعی آنها با همه مشکلاتش، غلبه یافته است.
چنین اتفاقی برای آدام (Adam)، مرد 43 سالهای که با اعتیاد به بازیهای آنلاین دستوپنجه نرم میکند رخ داد. او دارای دو شغل است، اما احساس میکند درنهایت به خاطر اعتیاد به بازی، اخراج خواهد شد؛ چراکه او تا ۱۵ ساعت در روز را به بازی کردن اختصاص میدهد.
او میخواهد میزان بازی کردنش را کاهش دهد، اما میگوید تنها موقع بازی کردن است که احساس آرامش و خوشحالی میکند. او در دنیای واقعی و خارج از بازی، ارتباط اجتماعی اندکی دارد و برای هیچ هدف شخصی یا حرفهای تلاش نمیکند.
علاوهبر اینها، ماهیت عمومی زندگی آنلاین و دائمی بودن کارهای آنلاین میتواند باعث اضطراب شود.
آیا تابهحال شده است عکسهای افرادی را که اصلاً نمیشناسید در فیسبوک یا اینستاگرام مرور کنید؟ اگر این کار را میکنید شما تنها نیستید.
دنبال کردن زندگی مردم به صورت آنلاین، کاری است که اکثر ما انجام میدهیم و غالباً هم استرس زیادی را به ما تحمیل میکند.
کریس (Chris) جوان نوزده ساله، میگوید که «پیگیری آنلاین» برای او و همسالانش امری کاملاً عادی است. دوستان او عکسهای مختلف را در فیسبوک آپلود کرده و افراد دیگر را تگ میکنند. این امر باعث میشود دیگران بهراحتی بتوانند در جریان کارهایی که آنها انجام دادهاند قرار بگیرند.
در همین حال، کریس، خود نیز کمی نگران است؛ زیرا میداند دیگران نیز همین کار را با او انجام میدهند و حتی ممکن است پروفایل دوستان او را چک کنند. هر کاری که او انجام میدهد ممکن است به صورت آنلاین در اختیار همه قرار گیرد و این او را مضطرب میکند. با این حال، حتی با وجود اینکه او ایده «تعقیب شدن» را دوست ندارد، نمیتواند جلوی میل به تعقیب و پیگیری دیگران را بگیرد.
باقی ماندن دائمی کارهای ما در فضای آنلاین نیز نگرانکننده است. هر کاری که به صورت آنلاین انجام میشود، میتواند به طور دائم ضبط شود. بسیاری از مردم هنگام استفاده از اینترنت، بهشدت سعی بر رعایت اصول ایمنی و حفاظتی دارند؛ زیرا میترسند هر چیزی که میگویند و هر کاری که میکنند بعدها گریبانگیرشان شود.
یک نسل طول کشید تا مردم فهمیدند که در اینترنت، افعالی مانند «حذف کردن» و «پاک کردن» تنها معنایی استعاری دارند. واقعیت این است که فایلها، عکسها، ایمیلها و سوابق جستجوها فقط از جلوی چشم شما پاک میشوند. اینترنت هرگز فراموش نمیکند. برخی نوجوانها این مسئله را انکار میکنند و برخی دیگر آن را ناجوانمردانه میدانند. به قول یکی از دانشآموزان دبیرستان هادْلی: «هرگز نمیتوانید از چیزی که در فیسبوک نوشتهاید فرار کنید.»
برد (Brad) نوجوانی است که دقیقاً به همین دلایل نسبت به اینترنت بسیار محتاط است. او هرگز چیزی را بدون فکر پست نمیکند، بلکه کلمات خود را بادقت انتخاب میکند. او میخواهد خود را فردی آرام، مصمم و مسئولیتپذیر نشان دهد. برد و بسیاری دیگر، درست مثل او چندان تمایلی ندارند که در فضای آنلاین «کاملاً خودشان» باشند.
بسیاری از مردم احساس میکنند فناوری بر آنها چیره شده است و میخواهند دوباره به روابط انسانی بازگردند
آیا تابهحال آرزو کردهاید که حتی برای مدت کوتاهی هم که شده از فناوری دور شوید؟
اگر چنین فکری به سرتان زده است چندان نباید تعجب کنید. برخی افراد «روزهداریهای رسانهای» خودخواسته را انجام میدهند. بنابراین، مجبورند از طریق تلفن یا حتی ارتباط فرد به فرد، به روشهای «قدیمی و سنتی» با دیگران ارتباط برقرار کنند.
اضطراب جزء لاینفک ارتباطات جدید است. اما اغلب هنگام صحبتهایمان درباره انقلاب در ارتباطات موبایلی از آن نامی نمیبریم. روایت ما از فناوری با تحقیر محترمانه فناوریهای قبلی شروع میشود و به ایدئالسازی از فناوریهای مدرن میرسد. مثلاً روایتی قهرمانانه و سراسر تمجید و تحسین از مطالعه آنلاین میسازیم و کتابهای چاپی را تحقیر میکنیم.
مطالعه آنلاین با انبوهی از امکانات که میتواند باعث برتری آن بر سبک سنتی مطالعه و خواندن کتابهای فیزیکی شود، هنوز نتوانسته جای کتاب را بگیرد. عملاً وقتی در تلفن خود به مطالعه میپردازید، هزار و یک عامل حواسپرتی مانند اعلان پیام و تماس و ایمیل و خرید و غیره میتواند کاملاً مخلّ مطالعه شما شود.
گاهی اوقات ما نیاز داریم از فشارهای دائمی اینترنت و فضای مجازی دور شویم و استراحت کنیم. برد (Brad) زمانی که تحت فشار مسئولیتهای اجتماعی آنلاین قرار میگیرد، از شبکههای مجازی خارج میشود و به جای آن، شخصاً با افراد معاشرت میکند. او با دوستانش تماس میگیرد و برای ملاقات در کافه یا خانه قرار میگذارد.
برد میگوید زندگی دیجیتال با مکر و حیله، توان فهم ظرایف احساسات دیگران، لحن کلام یا حالت چهره افراد موقع صحبت کردن را از ما گرفته است. او معتقد است در این زندگی ما نمیتوانیم خودمان باشیم. مثلاً پیام کوتاهْ مانند «جایی برای پنهان شدن» است. درحالیکه تماس تلفنی روح دارد؛ چراکه وقت ندارید درباره آنچه میخواهید بگویید فکر کنید و وقتی صحبت میکنید کاملاً خودتان هستید و آنچه در درونتان جریان دارد را به نمایش میگذارید.
برد برای جمعبندی نارضایتیهایش میگوید: «زندگی آنلاین مانع اصالت است.» او میخواهد ارتباطی بدون واسطه و مستقیم را با دیگران تجربه کند. برد وقتی حرفهای دیگران در مورد خودشان را در فیسبوک میخواند احساس میکند تماشاگر نمایش قدرت و برتری آنهاست، نه خود واقعیشان با همه کم و کاستیهایشان.
بسیاری از افراد مانند برد، برای رهایی از این فشارها تصمیم به ترک شبکههایی مانند فیسبوک و اینستاگرام میگیرند. این افراد معتقدند زمانی که در فیسبوک سپری میکنند، فرصت برقراری ارتباطات واقعی را از آنها گرفته است یا اینکه حضور در فضای اینستاگرام باعث میشود دست به قضاوتهای سطحی در مورد دیگران بزنند.
برخی دیگر نیز با جا گذاشتن عمدی تلفنهایشان در خانه، از فناوری دور میشوند. جوانان، با وجود اینکه بسیار از رسانههای اجتماعی استفاده میکنند، برای وقت خصوصی خود نیز ارزش قائل هستند.
پَتی (Pattie) تصمیم گرفته است دیگر تلفن همراهش را همهجا به همراه نداشته باشد و میگوید: «از اینکه دیگر در هر لحظه در دسترس دیگران نیستم احساس خوبی دارم.»
یکی دیگر از مزایای کاهش دادن این ارتباطات دائمی، این است که اخبار بد و ناراحتکننده را بلافاصله نمیشنویم. شنیدن اخبار بد، بخصوص در زمانهایی که تنها و دور از حمایت دوستان و خانواده هستیم میتواند بسیار آسیبزا باشد.
برای مثال، هیلاری (Hillary) بسیار سپاسگزار بود که وقتی پدرش دچار تشنج شد، خانوادهاش نمیتوانستند فوراً با او تماس بگیرند. او تنها بود و ممکن بود بسیار وحشت کند. درعوض، وقتی به خانه رسید و این خبر را دریافت کرد، احساس بهتری داشت؛ چراکه خانوادهاش در کنارش بودند تا او را دلداری دهند و وضعیت را به درستی برایش توضیح بدهند.
بدون شک، آنلاین بودن و ارتباط داشتن با دیگران مزایای خود را دارد، اما گاهی فراموش میکنیم که خاموش کردن دستگاههایمان نیز خالی از فایده نیست.
پیام کلی کتاب تنها در کنار هم
در خلاصه کتاب تنها در کنار هم، از گسترش سایه فناوری بر انسانیترین ابعاد زندگی بشر سخن گفتیم. از باز شدن پای فناوری و ابداعات و اختراعات جدید به روابط انسانی. در این کتاب به دو موضوع مهم پرداخته شده است: زندگی شبکهای و نقش رباتها در آینده در زندگی بشر.
در خلاصه این کتاب آموختیم:
- در آینده، مراقبت از سالمندان بر عهده رباتها خواهد بود و حتی در برخی از کشورها مانند ژاپن، این مسئله نه یک انتخاب، بلکه یک ضرورت خواهد بود. رباتها باعث شدهاند مفهوم مراقبت نیز تغییر کند و ترکیبی از توجه و مراقبت توأمان باشد. در نظر برخی از افراد، رباتها به اندازهای واقعی هستند که میتوانند به همراهان اجتماعی حقیقی تبدیل شوند.
- در بسیاری از موارد، وقتی رباتها خواهان توجه و مراقبت از جانب ما هستند، اغلب فراموش میکنیم که آنها ماشین هستند. با واقعیتر شدن رباتها، درک اخلاقی ما از آنها تغییر خواهد کرد. وقتی رباتها دارای احساس باشند و واقعیتر عمل کنند، اگر از ما خواسته شود به آنها آسیب بزنیم دچار بحران اخلاقی میشویم.
- ممکن است ارتباط با یک ربات برای کسانی که در روابط عاطفی خود دچار آسیب شدهاند یک تسکین روانی فوقالعاده باشد، اما باوجود این، وابستگی روزافزون ما به رباتها بیاشکال نیست. بهخصوص کودکان در برابر این مسئله آسیبپذیرتر هستند و اگر ربات همبازی آنها دچار نقص فنی شود، ممکن است از نظر روانی با مشکل مواجه شوند.
- حضور دائمی در شبکههای اجتماعی میتواند به دلایل مختلفی باعث اضطراب شود. بسیاری از نوجوانان دائماً نگران تصویری هستند که از خودشان در شبکههای اجتماعی به نمایش میگذارند. آنها نگران حرف و قضاوت مردم در مورد خودشان هستند.
- امروزه به لطف فناوریهای جدید، فرصت برای نوجوانان فراهم شده است تا در فضای مجازی، هویت خود را بهتر بشناسند.
- هویت آنلاین میتواند برای بسیای افرادْ فرصتهایی را فراهم کند که در زندگی واقعی از آن بیبهره هستند. اما گاهی افراد چنان در دنیای مجازی غرق میشوند که از زندگی واقعی غفلت میکنند و درگیر اعتیاد به این فضا میشوند.
- بسیاری از مردم دوست دارند حتی برای مدتی کوتاه، از این سیطره همهجانبه فضای مجازی رهایی یابند. بنابراین، برخی افرادْ روزهداری رسانهای را انتخاب میکنند و به جای برقراری ارتباط از طریق چت یا پیامک، با روشهای سنتی چهره به چهره یا تلفنی ارتباط برقرار میکنند.
پیشنهاد کاربردی: تلفن همراهتان را جا بگذارید!
اگر فکر میکنید مدتی است بیش از حد آنلاین یا در دسترس بودهاید و کمتر زمانی برای خودتان اختصاص دادهاید، یا اگر مدام تلفنتان زنگ میخورد و اخباری را میشنوید که ابداً خواهان شنیدنشان نیستید، بد نیست گاهی تلفنتان را در خانه جا بگذارید! نگران نباشید. اتفاق خاصی نمیافتد، شما کمی به استراحت نیاز دارید.
کتاب اسرار تمدنهای باستانی | انتشارات سبزان

کتاب قشنگیه. ممنون